ابعاد کلامی و تاریخی کتاب شهید جاوید: بخش اول
نشست ویژهبرنامه عاشورا با حضور جناب آقای دکتر سید حسن اسلامی، پژوهشگر فلسفۀ دین در چهارم شهریورماه 99 در برنامه سوره برگزار شد که در این ویژهبرنامه درباره ابعاد کلامی و تاریخی کتاب شهید جاوید به گفتوگو پرداخته شد. که در ادامه شرح این نشست در اختیار شما قرار میگیرد.
در ابتدا مجری برنامه گفت، باتوجهبه اینکه ما در متن کتاب شهید جاوید میدانیم سه عنصر در مطرحشدن و شهرت و مسألهانگیزی این کتاب نقش ویژه دارد که خود نویسنده هم در کتاب به بعضی از آنها اشاره کرده است: اول مداخله ساواک، دوم فضای انقلابی زمان نوشتن و انتشار این کتاب و سوم شخصیت ویژه و خاص آقای صالحی نجفآبادی، اگر این سه عنصر را کنار بگذاریم و به این توجه کنیم که کتاب را برای مخاطب خاص در نظر بگیریم، آیا از نظر کلامی و تاریخی، کتاب شهید جاوید ایده و حرف نویی در تاریخ کلام و شیعه برای محققین دارد یا خیر؟
آقای دکتر اسلامی در ابتدای صحبتهایشان ضمن عرض سلام و تشکر بابت فرصتی که در اختیار ایشان قرار داده شد، ایام شهادت سیدالشهداء را به همۀ آزادگان عالم تسلیت و تعزیت فرمودند و در ادامه پاسخ خود را اینگونه بیان کردند که: به این سؤال به دو صورت میتوان جواب داد: یکی بله و دیگری خیر!
بله، به این معنا که درست برخلاف دیدگاهی که مرحوم حمید عنایت مطرح میکند و ادعا میکند که دیدگاه صالحی نجفآبادی دربارۀ شهید جاوید ادعای بسیار جدیدی در تشیع است؛ اما یک دیدگاه بسیار قدیمی است و حداقل تا قرن پنجم عمدۀ بزرگان شیعه و متکلمان شیعه مثل شیخ مفید و شیخ طوسی هم این دیدگاه را داشتند و از قرن هفتم به بعد میتوان دید که کسانی مانند سید بن طاووس عنصر شهادتطلبی را برجسته میکنند و آرام آرام آن دیدگاه کنار میرود؛ لذا به این معنا دیدگاه شهید جاوید، یک دیدگاه بسیار سنتی و قدیمی است و خیر به این معنا که؛ چون یک دیدگاه متروک را احیا میکند، دیدگاه جدیدی است، البته درواقع جنبۀ جدیدی در کار کتاب شهید جاوید دیده میشود و اشکالی که معاصرین از آن گرفتند، این بود که ایشان در این کتاب بهشدت از منابع اهلسنت استفاده میکنند که در آن زمان بهنوعی نقص بهحساب میآمد، هرچند این یک نقطۀ قوت است که بتوانیم دیدگاههای متفاوت را در این زمینه تحلیل کنیم.
مجری: آقای صالحی نجفآبادی دیدگاههای اهلسنت را برای تأیید یا رد شدن صحبت خودشان استفاده میکنند؟
آقای دکتر اسلامی در پاسخ بیان کردند که: به نظر بنده عمدتاً توجه به منابع اهلسنت مهم است، نه دیدگاهی که آنها در این زمینه داشتند؛ ولی میدانید که بههرحال قیام سیدالشهداء قیامی بود که بهمعنای فرامذهبی؛ یعنی تمام مسلمانان را در این قضیه درگیر کرد، البته بهجز یکسری آدمهای خاص، همۀ مسلمانان علاقه و توجه خاصی به قیام سیدالشهداء داشتند، تا جایی که قاضی عبدالجبار منتظری میگوید: در اهمیت امربهمعروف همان بس که نوادۀ رسول خدا برای احیای آن دست به شهادت زدند و شهید شدند.
پس از صحبتهای دکتر اسلامی، مجری برنامه در ادامه سؤالی مطرح کردند، همانطور که میدانیم کتاب شهید جاوید دو نقطۀ مرکزی و محوری دارد، یکی بحث کلامی است که آقای صالحی نجفآبادی پیش میگیرد و یکی بحث تاریخی که دربارۀ هدف و فلسفۀ قیام امام حسین علیهالسلام کنکاش میکند، اهمیت این کتاب در بخش تاریخی مسأله است یا در وجه کلامی آن؟
آقای دکتر اسلامی در پاسخ این سؤال بیان کردند: بهنظرم اینها دو روی یک سکه هستند؛ یعنی مرحوم صالحی، دو بحث را دنبال نمیکنند، بلکه ایشان یک دیدگاه را پیش میکشد و با این مقدمه شروع میکند که دیدگاه رایج و کاملی هم هست که امام برخاست و قیام کرد تا شهید شود؛ اما ایشان معتقدند که این درست نیست که بگوییم امام قیام کرد تا حکومت تشکیل دهد، گرچه بهدلایلی که به تفسیر هم بحث میکنیم، موفق نشد؛ ولی هنگامی که این دیدگاه را مطرح میکند در بحث تاریخی بلافاصله دو نکته کلامی مطرح میشود، یکی اینکه با علم امام چه باید کرد و آیا امام واقعاً نمیدانست که کشته میشود و اگر میدانست کشته میشود، پس تشکیل حکومت برای او معنایی نداشت و اگر نمیدانست که کشته میشود پس علم امام چه میشود؟ در این باره روایتی نقل کردند که بسیار هم رایج است که سیدالشهداء در خواب دیدند که پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله به ایشان فرمودند: خداوند میخواهد تو را کشته ببیند. ما روایتی ازایندست داریم که دیدگاه صالحی نجفآبادی در باب شهید جاوید این دو موضوع را پدید میآورد و کوشش بعدی صالحی نجفآبادی پاسخ به این سؤال میباشد.
مجری: این دو معضل را خود مرحوم صالحی نجفآبادی درک میکردند که با ایدۀ ایشان پیش خواهد آمد یا هنگامی که ایشان کتاب را مینوشت، ادبیات این مسأله وجود داشت؛ یعنی منتقدان واقعاً این اشکالات را به ایدۀ حکومتخواهی مطرح کرده بودند که اگر شما بگویید امام برای شهادت خروج نکرد، بلکه برای حکومت خروج کرد، این اشکالات وارد میشود یا خود مرحوم صالحی نجفآبادی باقدرت ذهنی خودش اینها را حدس میزد و در حقیقت پاسخ به اشکال مقدر میداد؟
آقای دکتر اسلامی در تأیید صحبت مجری بیان کردند که: بله، ایشان پاسخ به اشکال مقدر میداد؛ ولی بعدها که کتاب را منتشر کرد این اشکالات برجسته شد، من درواقع تاریخدان نیستم و بیشتر این کتاب را از منظر روششناسی و اخلاق پژوهش دنبال کردم و سعی کردم بحث کلونوژیک را دنبال کنم و نشان دهم که این مسأله چگونه و درچه بستری شکل میگیرد و درچه ابعادی پدید میآید، ما در جامعهای زندگی کردیم که خیلی اهل دقت تاریخی نیستیم، در این باب مرحوم شریعتی داستانی نقل میکنند که ایشان اقبال را بهعنوان یک متفکر و بهمعنای شریعتی به ایرانیان و به جامعۀ علمی معرفی کرد که مخالفان شریعتی گفتند: این اقبالی که شریعتی میگوید به امام صادق علیهالسلام توهین کرده است. شریعتی میگوید: من شگفتزده بودم که اقبال، شیفتۀ اهلبیت است و خود را وامدار آل علی میداند. پس چگونه به امام صادق (ع) توهین میکند که میگویند من در لابهلای اشکال ایشان گشتم و دیدم آن جایی از داستان که حملۀ نیروهای بیگانه به هندوستان و تسخیر هند را مطرح میکند، به دو نفر مسلمان خودفروخته اشاره میکند و در شعرش میگوید: جعفر از بنگال و صادق از دکن، ننگ آدم، ننگ دین، ننگ وطن. اما در این قضیه دو شخصی که در قرن هجدهم زندگی میکنند و از قضا اسم یکی جعفر بوده و دیگری صادق که اینها را کنار هم گذاشتند و چنین استنباطی کردند و جامعۀ ما معمولاً سکوت کرده و کسی هم توجه نکره است. دربارهی کتاب شهید جاوید هم دقیقاً همین اتفاق رخ داد، با اینکه ایشان پیشبینی کرده بود و بحث علم امام را بهصورت جدی مطرح و دفاع هم میکند، یکی از اشکالات اساسی که مطرح شد و خیلیها دربارۀ آن صحبت کردند این بود که ایشان منکر علم امام است، درصورتی که اصولاً کسی که خود را شیعه میداند نمیتواند علم امام را منکر شود؛ چون کسی که به امام معتقد است و اعتقاد دارد که امام ویژگیها و علمی دارد و آشکارترین ویژگی پس از عصمت، علم است و نهتنها علم، بلکه اعلمیت امام را هم مطرح و سعی میکرد، پاسخ دهد. این ماجرا تا جایی ادامه پیدا میکند که از مرحوم طباطبایی سؤال میکنند که نظر شما دربارۀ علم امام چیست و ایشان طی چهار صفحه به تفسیر در ماجرا توضیح میدهند.
مجری در ادامه سخنان کارشناس برنامه بیان کرد، در مطالب و تعابیری که در کتاب شهید جاوید و روایات و پیشگوییهایی که در کتاب آقای صالحی نجفآبادی وجود دارد و علم به مکان شهادت را ایشان میپذیرند که حضرت علی (ع) در بازگشت از سفری، زمین کربلا را نشان میدهد و میگوید اینجا جایی است که خون فرزندان ما ریخته میشود و این را مسلمان میداند، آیا مبنای روشی وجود دارد که ما علم به مکان را بپذیریم و علم به زمان را نپذیریم؟ آیا برای امام بین مکان و زمان تفاوتی از نظر استدلال کلامی وجود دارد یا خیر؟
آقای دکتر اسلامی پاسخ را اینگونه بیان میکنند که: ظاهراً تفاوتی وجود ندارد؛ ولی باتوجهبه اشاراتی که حضرت امیر و پیامبر اکرم داشتند، اینچنین علمی وجود دارد؛ اما مشکلی که ما در بحث علم امام داریم این است که یکی از اشکالاتی که مخالفان قیام سیدالشهداء به ایشان بیان میکردند این بود که این القای نفس در تهلکه است و قرآن هم میفرماید این کار را انجام ندهید و خودتان را به کشتن نیندازید و به هلاکت نرسانید؛ ولی کاری که سیدالشهداء انجام دادند، نشان میدهد این یک نوع خودکشی است و این کار خطا بود و از قدیم این اشکال بوده است، فرض کنید هم ابن خلدون و هم ابوبکرابنعربی این موضوع را به قیام سیدالشهداء اشکال میکنند و بعضی از این اشکالات ناظر به این است که قیام ایشان نسنجیده و با در نظر نگرفتن شرایط بعد از آن بود، سید مرتضی در این باب تصریح میکند که ببینید مجموعۀ عوامل و شرایط، گویای آن بود که اگر سیدالشهداء دست به حرکتی بر ضد یزید بزند، موفق میشود و به ذهن کسی خطور نمیکرد که کوفیان پیمانشکنی کنند.
مجری: یعنی امام میدانست یا توجه نداشت و یا در محاسباتش نگنجانده بود؟
آقای اسلامی در ادامه پاسخ میدهد: اتفاقهای عجیب و غریبی رخ داد؛ یعنی وقتی مجموعۀ عوامل را کنار هم میگذاریم، حرکت سیدالشهداء القای نفس به تهلکه نبود و یک حرکت کاملاً حساب شده بود؛ ولی عوامل گوناگون رخ داد و همه چیز را بههم ریخت و باز ایشان اشاره میکند که شواهد زیادی وجود داشت که امام به لحاظ نظامی پیروز شود؛ ولی یک اتفاق ناخوشایند رخ داد و همه چیز را بههم ریخت و معادلات سیاسی را دگرگون کرد.
مجری برنامه در ادامه سؤال خود را اینگونه طرح کرد، امروزه در حقیقت یکسری نقاط محوری و بحث پیرامون شهید جاوید است که در عبارات شیخ مفید هم اشاراتی داشتید، آیا شیخ مفید برای رهایی از آن شبهۀ کلامی، این تفسیر تاریخی را ارائه میدهند یا خیر؟ و در مقام یک تاریخپژوه بفرمایید اگر آن شبهه کلامی نبود بازهم این تفسیر را ادامه میدادند؟ و اگر برگردیم به دعوای کلام و تاریخ و نکاتی که وجود دارد، آیا این عالم بزرگوار از کلام شروع میکردند و به تفسیر تاریخی میرسیدند یا از تفسیر تاریخی شروع میکردند و به کلام میرسیدند؟
کارشناس برنامه بیان داشت، ما یک تاریخ مقدس داریم؛ یعنی تاریخی که درواقع در آن دنبال رخدادها نیستیم، بلکه خودمان این رخدادها را میسازیم و یا رخدادها را آنگونه که دوستداریم، مینویسیم در مقابل آن یک تاریخ واقعی داریم که میگویند چه چیزی در تاریخ واقعاً رخداده است، برای مثال در تاریخ جزئیات زیادی رخ داده که بیان آن هم برای عامه مردم دشوار است، سید مرتضی در اینجا نقل میکند که امام حسین (ع) میدانست که اگر کار به گفتوگو با یزید برسد، اوضاع بهتر پیش میرود؛ چون یزید مهربانتر است.
اگر تاریخ را هم نگاه کنیم، عمر تا شب عاشورا به گفتوگو پرداخت و تا بامداد عاشورا با سیدالشهداء جلسه داشتند، فقط در این میان شمر که از سمت عبیدالله ابن زیاد آمده بود و با این موضوع سفت و سخت برخورد کرد؛ اما عمر بهگونهای دل دل میکرد که شمر به او گفت که تو دست دست میکنی و نامهای به عمر نوشت و گفت که حال که او در چنگال ما است، رهایش نکنید؛ چون سیدالشهداء میگفتند اجازه دهید من از اینجا بروم و برگردم و بعداً راجع به بیعت صحبت کنیم؛ چون من اینجا بیعت نمیکنم و حتی عبیدالله ابن زیاد هم کوتاه آمده بود؛ ولی شمر میگفت که الان بهترین فرصت و یک فرصت طلایی است و اگر کوتاه بیاییم، دیگر هیچوقت این فرصت را بهدست نمیآوریم؛ لذا نامهای به عمر فرستاد و در آن نوشت که تو را فرستادم تا آنچه میگوییم، انجام دهی، نه اینکه بجای ما تصمیم بگیری، یا انجام بده یا همه چیز را به شمر واگذار کن.
این تاریخی است که کم کم ناپدید میشود و روایتی است که باقی میماند و آنهم این است که یا امام حسین قصد قیام داشت و یا میخواست که شهید شود و این دوگانهها را ما ساختیم؛ اما واقعیت اینطور نبود؛ لذا یکی از قضاوتهای مرحوم صالحی در شهید جاوید این است که میگوید: مرحله حرکت آغازین سیدالشهداء و پایان آن به چهار دسته تقسیم میشود؛ در مرحله نخست امتناع از بیعت است که این مسلم است و تاریخ این را میپذیرد که امام بیعت نکند و با هر معیار اخلاقی و شرعی بسنجیم، این کار سیدالشهداء توجیهپذیر بوده و برخلاف ادعای برخی از کسانی که مدعی هستند سیدالشهدا باید بیعت میکرد، خیر اینطور نیست؛ چون نقضی صورت گرفته بود و قرار نبود معاویه برای خود جانشین تعیین کند. این پاسخ بخشی از علمای اهلسنت است؛ لذا امام حسین از بیعت امتناع کرد و میدانست که این امتناع از بیعت، هزینه سنگینی برای او دارد و پس از این قضیه متوجه شد که کسانی را فرستاده بودند که سیدالشهداء را ترور کنند و آنجا را ناامن میدید در این شرایط بود که نامههایی از کوفه میرسید و آنها حمایت خودشان را از سیدالشهداء اعلام میکردند و امام تصمیم میگیرد که باتوجهبه فراهم آوردن امکانات و شرایط و فقط برای اینکه اتمام حجت صورت بگیرد و گرنه ایشان در حدی از بصیرت بودند که بدانند ممکن است چه اتفاقاتی رخ دهد؛ اما بههرحال حجت تمام شده بود و ایشان نمیتوانستند کوتاه بیایند. این مرحله سوم اقدام برای تشکیل حکومت است که بهظاهر ایشان تشکیل حکومت رفته بود؛ ولی میدانست که این حرکت ممکن است نافرجام باشد و مرحله چهارم مرحله دوری از خفت و ذلت است که جمله حماسی معروف سیدالشهداء است که راه سومی برای ما نگذاشته بود یا باید تن به ذلت دهیم یا باید کشته شویم. آرام آرام ظرایف تاریخی در این چهل، پنجاه سال روشن میشود و حریفان حملات جدی به شهید جاوید میکنند و ایشان مرتب سعی میکند پاسخ دهد و اینجاست که بین کلام و تاریخ مقداری گرفتار میشویم، به نظر من باید اینجا سه چیز را از هم تفکیک کرد: اول کلام، دوم تاریخ و سوم هم فرهنگ عمومی و عامۀ مردم که فرهنگ عمومی مردم، مسیر و درک خود را از قیام سیدالشهداء و شهادت ایشان دارد و تاریخ هم قطعاتی دارد که بسته به این است که شما این قطعات را چگونه کنار همدیگر قرار دهید و اینطور نیست که حتماً قطعات را کنار هم بچینیم و حتماً یک روایت از آن بهدست آید فقط کافی است که شما یک روایت تاریخی را تضعیف کنید و یک مورخ را نادیده بگیرید و یک مسأله جزئی را برجسته کنید، همه اینها میتواند تاریخ را کم و زیاد کند؛ لذا تاریخ صرفاً واقعیت مستقل از ما نیست که کافی است ما این قطعات را کنار هم بچینیم و پازل تکمیل شود.
مجری پس از صحبتهای آقای اسلامی سؤال دیگری را با این مضمون بیان کرد که در ادبیات بعضی از پژوهشگران اعتراض منتقدان به شهید جاوید در زمرۀ کلام دستهبندی شده و شهید جاوید را بهعنوان یک گزارش تاریخی دستهبندی کردند؛ ولی آیا کتاب شهید جاوید یک گزارش تاریخی است یا یک گزارش تاریخی – کلامی است؛ یعنی مبانی کلامی جناب صالحی نجفآبادی چقدر در این روایتها و برداشتها مؤثر است؟
آقای دکتر اسلامی در ادامه به سؤال مجری اینگونه پاسخ دادند که کتابی هست بهنام تاریخ چیست که در آنجا بحث خوبی دارد و خیلی از مورخان و فیلسوفان تاریخ این بحث را مطرح میکنند، ما چه چیزی را تاریخ میدانیم از بامداد تا شامگاه هزاران اتفاق رخ میدهد؛ ولی اینکه چه چیزی را ما تاریخ بدانیم و ثبت کنیم، در تاریخها بنگاریم و به میراث بگذاریم، برمیگردد به دیدگاه ما و این دیدگاه ما همان کلام است، چیز زیادی نیست که ما تاریخ را از کلام جدا کنیم خود تاریخ متناسب با دیدگاه کلامی که من و شما داریم میتواند شکل بگیرد.
ادامه دارد…
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0