اهمیت عدالت در فرآیند تمدنسازی
تمدن نوین اسلامی، تمدنی است که مبتنی بر حیات دینی و ایدئولوژی درونی میباشد که اندیشمندان مسلمان از درون مبانی معرفتی دینی تئوری آن را ارائه میدهند و تمدن نوین اسلامی بهعنوان نمونه کاملی از تمدن دینی شاخصهایی دارد که آن را از دیگر تمدنها متمایز مینماید این شاخصهها منبعث از قرآن و سنت بوده و یکی از عمدهترین شاخصههای تمدن نوین اسلامی بحث عدالت میباشد. از همین رو، «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» با حجتالاسلام دکتر علی ذوعلم، رئیس اندیشگاه بیانیهی گام دوم دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای (مدظله) و عضو هیأت علمی پژوهشگاه اندیشه و فرهنگ اسلامی گفتگو کرده است. مشروح آن را در ادامه میخوانید:
* جناب دکتر اهمیت عدالت در فرآیند تمدنسازی (با تأکید بر راهکارها) چیست؟
بسم الله الرحمن و الرحیم. اساس تمدنسازی اسلامی (که رویکرد مورد حمایت انقلاب اسلامی هم است) و مهمترین عنصر محور حرکت، عدالت است. مهمترین چالش امروز جهان غرب، عدالت است. اساساً تمدن بشر که از غرب آغاز شده و امروزه سردمدار آن غرب است، اگرچه به دنیای شرق هم تسری پیدا کرده؛ ولی مهمترین چالش آن فقدان عدالت است. اگر بخواهیم از وجه تاریخی به بحث نگاه کنیم، مایه و قدرت اساسیای که موجب شکلگیری تمدن جدید غرب شد، ظلم آشکاری بود که کشورهای اروپایی نسبت به کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای جنوبی اعمال کردند. سرمایهی انباشتهی غرب برای اعمالکردن اهداف تمدنی خود ناشی از غارت بیمحابای غرب است که امروزه غرب تمایلی به بازخوانی این بحث از تاریخ خود ندارد. آنها در قرن هیجدهم، نوزدهم و بیستم توانستند به بخشهایی از جهان تسلط پیدا کنند و منابع و ثروتهای آنها را غارت کنند و تمدن خود را شکل دهند. بنابراین تمدن غرب بر پایهی ظلم و بیعدالتی آشکار شکل گرفته و امروز جبههی استبداد بینالمللی درصدد حفظ همین جایگاه است و این را در اسناد منتشر شدهی خویش صریحاً اعلام میکنند؛ یعنی حفظ جایگاه برتر برای خود و اینکه دیگران را به دنبال خود بکشانند و استثمار کنند.
مهمترین مسألهی امروز، تمدن غرب و مهمترین کاستی امروز جهان، فقدان عدالت است. نقطهی مقابل آن، تمدنی است که در پرتوی آموزههای اسلامی، مبتنی بر عدالت میتواند شکل بگیرد. بنابراین عدالت مهمترین عنصر تمدن اسلامی است؛ اما عدالتی که بهمعنای واقعی تعریف شود نه عدالتی که در نگاه سوسیالیستی فاقد عنصر معنویت است و نه دیدگاههای مدعی دفاع از عدالت که فاقد عنصر عقلانیت هستند. بنابراین ما باید به عدالت توأم با معنویت و عقلانیت فطری انسانها بپردازیم و این در دو موضع برای ما اهمیت پیدا میکند:
- در آرمان و هدف تمدن نوین اسلامی
- در روند و فرآیند شکلگیری این تمدن
تمدن نوین اسلامی نمیتواند بر اساس زور، تحمیل، جنگ و تجاوز شکل بگیرد. ذاتاً بین مبنای تمدن اسلامی و ظلم، تبعیض، استکبار و تحمیل تباین وجود دارد و این تباین ذاتی مانع این میشود که ما بخواهیم تمدن اسلامی را با یک روش غیر عاقلانه مستقر کنیم. پس در تمدن اسلامی هم روش باید روشی عقلانی باشد و هم مهمترین ارزش و غایت مورد توجه باید استقرار عدالت باشد.
* با وجود همهی تلاشها و شعارهای انجام شده در دهههای اخیر؛ اما متأسفانه ما در تحقق عدالت موفق نبودیم و رهبر انقلاب هم در چند نوبت به این موضوع اشاره کردهاند، حالا با توجه به معیارهای عقلانیت، معنویت و روحیهی انقلابی که برای تحقق عدالت فرمودید، چطور میشود این نقیصه را در آینده و در گام دوم انقلاب جبران کرد؟
اینکه عدالت در نصّ فلسفهی سیاسی جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن قرار داده شده بدون تردید یک موفقیت و پیشرفت چشمگیری است. بهعلاوه اینکه رهبر باید فردی عادل باشد نشان از موفقیت در این عرصه است؛ اما اینکه ساختارها، فرآیندها و فرهنگ حاکم بر نظام حکمرانی ما به نحو مطلوبی با عدالت عجین شده باشد، هنوز اتفاق نیفتاده است و ما از این جهت دچار یک عقبماندگی آشکاری هستیم که غیرقابل انکار است و اتفاقاً با تصریح و اعتراف به این عقبماندگی در جامعه باید هم مطالبهی عدالت را تقویت کنیم و هم نظام سیاستگذاری و برنامهریزی کشور را در این جهت مورد تذکر قرار دهیم. عدالت باید بهعنوان یک مطالبهی کلان در جامعه مطرح شود. بهخصوص در نهادهایی مثل نهاد قانونگذاری کشور این مهم باید اتفاق بیفتد. اگر این موضوع را خوب واکاوی کنیم به این نتیجه میرسیم تا زمانیکه خودسازی عمیق مبتنی بر عدالتپذیری و عدالتگرایی واقعی در سطح گستردهای از دستاندرکاران و کنشگران عرصهی سیاست و حکمرانی شکل نگیرد، انتظار تحقق عدالت هم انتظار معقولی نخواهد بود. ما به یک خودسازی گسترده در مسیر عدالتپذیری نیاز داریم که نمونهی بارز آن در نهاد قانونگذاری است.
اگر قانونگذاران ما که منتخبان ملت هستند، در رفتار و حیطهی اختیار خود نگاه عادلانه و قانونمدار نداشته باشند، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم قوانینی که از این مجلس بیرون میآید همه ابعاد و لایههای عدالتگرایی را لزوماً رعایت کرده باشد. همچنین دستگاههای اجرایی. هر قانونی هرچند هم قانون خوبی باشد؛ ولی در مقام عمل قابل تفسیر است، مجریان اگر به یک نصاب لازم برای تحقق عدالت دست پیدا نکرده باشند، ما چگونه میتوانیم تحقق عدالت را انتظار داشته باشیم. بنابراین برای تحقق عدالت به «خودسازی» و «خواست درونی جامعه» نیازمندیم. باید در انتخابات در سطح گفتمانسازی به عدالتخواهی و عدالتگرایی افراد توجه شود. البته عدالت در حدی که برای یک انسان غیرمعصوم قابل تصور است، در نظام حکمرانی ما تحقق پیدا کرده؛ ولی این نیاز به گسترش و توسعه و تعمیق دارد.
وقتی از عدالت در تمدن نوین اسلامی صحبت میکنیم، صرفاً عدالت اقتصادی مدنظر نیست؛ بلکه عدالت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، عدالت در روابط بینالملل و عدالت آموزشی مدنظر است. خوشبختانه امروز در عرصهی بینالمللی شاهد خودآگاهی فکری و وجدانی نسبی برای رویبرگرداندن از تمدن کنونی مشاهده میشود که زمینهی تحقق تمدن نوین اسلامی را فراهمتر میکند؛ ولی تلاشی که ما در کشورمان باید داشته باشیم این است که در نقطهی آغاز بتوانیم در ساختارها، سازوکارها، فرآیندهای اجرایی و قانونگذاری مسألهی عدالتخواهی و عدالتگرایی را تقویت کنیم و تعمیق دهیم. این هم نیاز به مطالبهی عمومی و توجه نخبگان سیاسی و اجرایی دارد که حقیقتاً در آنجاییکه بهظاهر منافع و گرایش آنها تحت تأثیر تحقق عدالت ممکن است، آسیب ببیند و در هنگام تعارض منافع جانب تحقق عدالت را بگیرند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0