بایدها و نبایدهای سخنرانی در ماه محرّم از زبان شهید صدر ثانی
آیتالله شهید سیدمحمد صدر (شهید صدر ثانی) یکی از عالمان خاندان صدر است. وی صاحب آثار متعددی در حوزه اسلامشناسی و فقه و عقاید و تاریخ است و دو تألیف مستقل هم دربارۀ نهضت امام حسین (ع) دارد. شهید سیدمحمد صدر در این دو کتاب میکوشد تا با تحلیل قیام سیدالشهدا (ع) پرتوهایی بر این واقعه بیفکند و به برخی پرسشهای مطرح درباره علل قیام و اهداف آن پاسخ دهد. متن حاضر برگرفته از کتاب اضواء علی ثورة الحسین(ع) (پرتوهایی بر انقلاب حسین (ع) است که مهدی سرحدی آن را ترجمه کرده است. وی در این گفتار خطبا، واعظان و مداحان اهل بیت (علیهم الاسلام) را مخاطب قرار میدهد و درباره نقل و تحلیل وقایع عاشورا توصیهها و تذکراتی به آنان میدهد. به نظر میرسد این توصیهها و تذکرات همچنان لازم است که مورد توجه دوستداران اباعبدالله (ع) قرار بگیرد.
پیش از ورود به جزئیاتی که در ادامه خواهد آمد، شایسته است به ویژگیها و شرایطی اشاره کنیم که سخنرانان ماه محرم و خطیبان مجالس عزای حسینی (ع) باید آن را رعایت کنند تا در دنیا و آخرت به جایگاه والاتری ارتقا یابند و به خیر دو جهان برسند.
نخست، آنکه خطبا سخنان خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کنند و هیچ عبارت دیگری حتی ذکر حسین (ع) را قبل از بسمالله نیاورند، که هر سخنی بی بسمالله آغاز شود، ابتر است و با گفتن بسمالله، سخنران در گفتار خود از شیطان به خدا پناه میبرد و به رحمت خدای رحمان مؤید میشود.
دوم، در سخن خود مخاطبان را موعظه و ارشاد کند که این کار در جامعه ما و همه جوامع و تمامی زمانها و مکانها ضرورت دارد و بیان پند و موعظه در سخنرانی، نصیحت را به اهلش میرساند تا بیشترین تعداد مخاطبان از آن بهرهمند گردند. خواه این موعظهها مربوط به وقایع قیام امام حسین (ع) باشد یا نباشد که در آن عبرتهای بیشمار وجود دارد.
سوم، اینکه سخنران در کلام خود، هیچ شخص یا مذهب و طایفهای را نرنجاند و آزار ندهد.
چهارم، از نسبت دادن رفتار و گفتار ناراست به معصومین (علیهم الاسلام) پرهیز کند که دادن نسبت کذب به معصومین (علیهم الاسلام) از بزرگترین گناهان کبیره است، چه اینکه نسبت کذب دادن به افراد عادی هم گناه کبیره است. خواه در مورد شخصیتهای تاریخی باشد، یا نویسندگان کتب و یا هر انسان مؤمن. بهترین روش برای نقل قول از دیگران، آن است که از عباراتی مانند: «روایت شده» یا «گفته شده» و یا «آوردهاند که …» استفاده کنیم و تا زمانی که در مورد نویسنده کتاب یا مطالب منسوب به وی یقین نداریم، از ذکر نام مؤلفان و کتابها خودداری کنیم.
پنجم، آنکه خطبای محترم از نسبت دادن گفتار و رفتار به معصومین (علیهم الاسلام) تحت عنوانِ «زبان حال»، چه در شعر یا نثر و چه به زبان فصیح یا عامیانه، خودداری کنند، مگر آنکه مطمئن باشند زبان حالِ آن بزرگواران در آن لحظه واقعاً همان بوده است.
ششم، آنکه سخنران از ذکر مسائل نظری و تاریخی که ممکن است در ذهن مخاطب شبهات اعتقادی پدید آورد، اجتناب کند. شبهههایی که چه بسا سخنران از پاسخ دادن و رفع آنها ناتوان باشد یا اصلاً به آن توجه نکند. سخنران باید آنچه را میگوید، با دقت و صلابت انتخاب کند، که در غیر این صورت در برابر گفته خویش مسول است و دانسته یا نادانسته به حرام دچار میشود. باید توجه داشت، فرقی ندارد که این قبیل مسائل مربوط به وقایع کربلا باشد یا نباشد، یا به نظر خود آنان قطعی و مسلّم باشد یا نباشد.
هفتم، اینکه سخنران سعی کند آنچه را خدای متعال پوشانده، مخفی نگه دارد و اتفاقاتی را که هنگام نبرد یا کشته شدن افراد رخ داده و ممکن است بیان آن موجب توهین یا خوار شدن کشته شدهها شود، به زبان نیاورد و از بیان چیزهایی که موجب کسر شأن مؤمنان حاضر در آن دوره و تمامی مؤمنان – بهویژه حضرت سیدالشهدا (ع) و اصحاب و یاران و اهل بیت (علیهم الاسلام) گرامی ایشان- میشود، خودداری کند.
هشتم، آنکه سخنران، موضوعاتی را که از نظر قانون طبیعت غیرممکن است، ذکر نکند، حتی اگر آن مطلب با روایات معتبر ثابت شده باشد. چراکه به هر حال شنیدن آن برای ذهن شنونده سنگین است. شاید بهترین مثال در این زمینه، مطلبی باشد که سخنرانان درباره شهادت حضرت علیاکبر (ع) روایت میکنند. در روایات آمده است که وقتی عمود آهنین بر فرق مبارک آن حضرت فرود آمد، مغز ایشان متلاشی شد و بیرون ریخت. اما برخی از گویندگان، مطلب را این گونه ادامه میدهند که حضرت علی اکبر (ع) در آخرین لحظات حیات، پدر بزرگوارش امام حسین (ع) را فرا خواند و چون امام (ع) نزد او رفت، علی اکبر گفت: «جدم رسول خدا (ص) هماکنون مرا از شربتی سیراب کرد که پس از آن تشنگی نباشد…»
همگان یقین دارند که با متلاشی شدن مغز، انسان از دنیا میرود و نمیتواند کلمهای بر زبان بیاورد، چه رسد به آنکه مدتی هم منتظر باشد تا پدر بر بالینش حاضر شود. بنابراین، از بین رفتن مغز به معنای وفات و شهادت است و قطعاً پس از آن زندگی ادامه ندارد و آنچه برخی سخنرانان درباره سخن گفتن آن حضرت در آن حالت میگویند، از نظر قانون طبیعت غیرممکن است، مگر آنکه بگوییم ضربه شدید به سر آن حضرت نخورده و مغز مبارکش از بین نرفته و امکان سخن گفتن برایش وجود داشته است.
نهم، اینکه سخنرانان محرّم، همه توان خود را برای ایجاد انسجام و هماهنگی در سخنرانیها و وحدت رویه در بیان مطالب از منابع و کتب، به کار گیرند و مطالب متناقض و متضاد یا پراکنده و غیرمنسجم بیان نکنند، بلکه موضوعاتی را ذکر کنند که از لحاظ تاریخی به هم نزدیک باشند و از نظر منطقی، منسجم و هماهنگ باشد و سخنرانان باید همه توان خود را در این راه به کار گیرند.
دهم، اینکه سخنران تا جایی که ممکن است، از پرداختن به علل و اسباب حوادث از منظر فلسفی و دلیلتراشی برای حوادث خودداری کند و تا زمانی که شخصاً صلاحیت این کار را پیدا نکرده، از بیان علت و سبب وقایع اجتناب نماید و آن را به اهلش واگذارد که خیر دنیا و آخرت در همین است و این بهتر است از آنکه به امری بپردازد که از عهده و توانش خارج است و برای شنوندگان نیز سنگین و طاقتفرساست و ممکن است شبهههایی در ذهنشان پدید آورد که سخنران توان پاسخگویی و ردّ آن شبهات را ندارد و ناخواسته مرتکب عمل حرام گردد. پس نه فقط درباره کربلا و نهضت امام حسین (ع)، بلکه در کلیه مسائل دینی و عقیدتی باید به این اصل توجه شود و هیچکس نباید به فلسفه و ذکر دلیل و حکمت امور بپردازد، مگر آنکه صلاحیت و زمینه این کار را در خود ایجاد کرده باشد و در غیر این صورت باید امور را به خداوند متعال ارجاع دهد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «والراسخون فی العلم یقولون آمنّا به کلٌ من عند ربنا» (و ثابتقدمان در دانش میگویند: به آن ایمان آوردیم که همه از جانب پروردگار ماست. آلعمران / ۷).
یازدهم، اینکه سخنران، اجتناب کند از تشکیک در امور و مفاهیمی که عموم مردم بر صحت یا انکار آن اتفاق نظر دارند. زیرا هدف سخنران، هدایت و ارشاد مردم به سوی اصول عقاید و عبادات است و بدیهی است که اگر مردم سخنان تردیدآور و شکآفرین را از او بشنوند، زبان به انتقاد از وی میگشایند و اعتبار او از بین میرود و به موعظه و نصیحت او هم گوش نخواهند داد و بدینترتیب، عملاً او را بایکوت و تحریم میکنند.
دوازدهم، اینکه سخنران از نسبت دادن ارتکاب هرگونه فعل حرام، چه اندک و چه بسیار، به معصومین (علیهم الاسلام) و حتی غیر معصومینِ حاضر در واقعه کربلا، خودداری کند، زیرا افرادِ غیر معصوم اگرچه احتمال دچار شدن به حرام درباره آنان منتفی نیست، اما باید درباره آنان هم خودداری کنیم، زیرا:اولاَ، آنان عالمانی تربیت شده در محضر امامان معصوم (علیهم الاسلام) بودند. ثانیاً، ارتکاب عمل حرام از سوی آنان، به طرق معتبر ثابت نشده و از این رو نسبت دادن آن، دروغ و حرام است. ثالثاً، اگر هم فرض کنیم که چنین عملی اتفاق افتاده، پردهپوشی درباره انجام دهنده آن، بهتر و شایستهتر است. رابعاً، اگر همه موارد فوق را هم نادیده بگیریم، کمترین مشکلی که با ذکر این قبیل مطالب پدید میآید این است که عامه مردم، تحمل شنیدن چنین روایاتی را ندارند و در برابر آن واکنش نشان میدهند. از یک سو کسی که چنین مطالبی را بازگو کند، از چشم مردم میافتد و از سوی دیگر، مردم برای انجام عمل ناروا و حرام جرأت پیدا میکنند، چراکه با خود میگویند، وقتی اصحاب ائمه (علیهم الاسلام) کار حرام انجام میدادند، چرا ما انجام ندهیم؟! در نتیجه اگر خطایی بر اثر شنیدن این مطالب از مردم سر بزند، سخنران و نقلکننده مطلب هم در آن شریک خواهد بود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0