بررسی انتقادی نظریۀ تجربه دینی ـ نبوی
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ در دنیای غرب به جهات عدیده عرصه بر کلیسا و تدیّن به مسیحیت تنگ آمد. تهاجم همهجانبه پوزیتویستهای منطقی بر دین و مفاد آن از یک سو، متلاشیشدن کلیسا از درون توسط مارتین لوتر و کالوین از دیگر سو، تشکیکات دکارت و کانت بر عقل نظری از سوی سوم، به علاوه تشکیک در انتساب کتاب مقدس به حضرات موسی و عیسی(علیهما السلام) و تردید در آموزههای این متون، سبب شد تا شلایر ماخر(1843م.-1767م.) به راه دل و شهود با اصطلاح تجربه دینی پناه بیاورد تا بتواند مسیحیت را در دنیای دینگریز و دینستیز حفظ کند.
عبدالکریم سروش نيز تحت تأثير وی و پارهاي از متكلمان متأخر مسيحي كه وحي را نوعي تجربه ديني قلمداد كردند، در دهۀ 60 كوشيد اين نوع تحليل و تبيين را در عرصه وحي قرآنی نیز ارائه بدهد. سروش معتقد است كه پيامبر فقط دريافتكننده وحي نبوده، بلكه او نقش توليدكنندگي در وحي داشته است. بحثهاي ايشان با موضعگيريهاي متعددي در مصاحبهها و محافل مواجه شد. او پس از مدتي اين مباحث را در كتابي با عنوان «بسط تجربه نبوي» منتشر كرد. دكتر سروش نيز معتقد است كه وحي همان تجربه ديني و الهام است و اين دو، همانند تجربههاي شاعران و عارفان است. سپس امثال محمد مجتهد شبستری و دیگر غربزدگان به ترویج این مقولهها پرداختند. این همه در حالی است که هیچیک از این زمینهها در دنیای اسلام نبود و عقل نظری و عملی و عرفان و کتاب مقدس دوشادوش یکدیگر به تبلیغ دین و تثبیت گزارههای دینی مشغول بوده و هستند.
مراد از تجربه دینی
تجربه در کاربرد عُرفی، به معنای شناخت ناشی از نوعی تمرین و آزمون و خطا(و نه صرفاً نظری و شناخت حاصل از مطالعه کتاب و امثال آن) استعمال میشود. اما در این عرصه با معنای گسترده، هرگونه احساس، حال، مشاهده و دریافت شخص که توجه او را بهگونهای به امور غیب(امور ماورایی) از راه شهود و مکاشفه و احساس قلبی معطوف دارد، «تجربه دینی» خوانده میشود. حتی لذت معنوی هنگام افطار ماه مبارک رمضان یا سایر اعمال عبادی که توسط بندگان انجام میگیرد و احساس سبکی خاصی در پی آن احساس میشود، خود نوعی تجربه دینی تلقی میشود.
اقسام تجارب دینی
تجربه انواع مختلفی دارد و دامنه آن بسیار وسیع است. از جمله: تجربه زیباشناختی، تجربه اخلاقی، تجربه لذایذ، تجربه حسی و امثال آنها. اما تجربه دینی غیر از تجربههای متعارف است، متعلَّق این تجربه، موجود یا حضوری مافوق طبیعی، یا مرتبط با ماوراء طبیعت یا حقیقت غایی است؛ مثلاً تجربه خداوند یا تجلّی خدا در چیزی یا شخصی مانند مسیح یا مریم عذرا یا دیدن فرشته یا سخن گفتن با او و مانند آن.(ر.ک.پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ت: احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص۳۷) محققان انواع ذیل را برای تقسیمبندی تجارب دینی ارائه نمودهاند:
1. تجربه حسی: از راه مشاهده مخلوقات و عجایب خلقت، حضور خالق را احساس و به تسبیح و تقدیس آن ذات اقدس کشیده شدن(احساس مینویِ امر مقدس(نومینوس)). به عبارت دیگر: مشاهده دست خدا در نظم و ظرایف مخلوقات.
2. تجربه شبهحسی: صدایی میشنود، اما گوینده را نمیبیند؛ دستی بر شانه و بدن خود حس میکند، اما دستی و صاحب دست را با چشم نمیبیند؛ نوری میبیند، اما منشأ نور ناپیدا است!
3. تجارب دینی فراحسی: تحقق معجزات و کرامات در خواب یا بیداری و احیاناً شفا گرفتن مریض و حتی زندهشدن مرده و …!
4. شهود و عرفان غیب: ارتباط با ارواح اولیاءالله و دیگران؛ یا داشتن چشم بصیرت و نیتخوانی!
5. تجارب احیاگر: که بیدارگر است و بسان یک تلنگر خاص، بهگونهای تحقق مییابد که بهکلی سبک زندگی و منش فرد را تغییر میدهد، مثل بُشر حافی یا فضیل عیاض یا رسول تُرک و اغلب مستبصرین.
6. تجارب نبوی: دریافت وحی و شریعت به طور مستقیم یا با واسطه ملائکه وحی یا بدون آنها که مختص انبیاء است!
* مشکل و معضل طرح تجربه دینی در مورد اخیر است که از یکسو قائل به همگانی و فراگیر بودن آن برای همگان میشوند؛ از دیگر سو رتبه نبی را در حد افراد عادی، تنزّل میدهند. لکن نباید این قسم را همردیف سایر مصادیق قرار داد، که طرفداران تجربۀ دینی قرار میدهند. (ر.ک. وین پراودفوت، تجربه دینی، ت: عباس یزدانی، بهخصوص 80 صفحه آخر: سخن مترجم؛ نیز: علیرضا قائمینیا، تجربه دینی و گوهر دین، صص۱۰۲-۱۱۴)
لوازم استنتاجات از تجارب دینی، توسط بزرگان مسیحیت و غربزدگان
معضل و چالش اصلی در مقولۀ تجارب دینی، با طرفداران و مروجان آن، بر سر موارد فوق نیست؛ بلکه بر موارد ذیل، یعنی استنتاجات و تفاسیر انحرافی از این مقوله است؛ و الّا اصل تحقق روزمره انحای تجارب دینی برای مؤمنان متعهد، به تبع درجات ایمان و ظرفیت روحی – فکری ایشان، امری مسلم است. استنتاجات انحرافی ایشان به قرار ذیل میباشد:
الف. چون برای همه بشر قابل تجربه است؛ هر کس بتواند این تجارب را از سر بگذراند، رسول و نبی خویش است؛
ب. تجربه هر کس برای خودش حجت است؛ (تقلید و مرجعیت و ولایت فقیه و… بیمورد است)؛
ج. مغز و گوهر مشترک همه ادیان همین تجاربدینی است و بقیه مناسک و تشریعیات که سبب تمایز ادیان است، حکم پوسته و صدف را دارند؛ این نگرش در واقع تکرار و تأیید مبانی صوفیه است، یعنی: طریقت- شریعت- حقیقت(تجارب دینی): که با رسیدن به حقیقت دیگر نیازی به تعبد و عمل به شریعت نیست؛
د. همه ادیان بهرهای از شناخت و دریافت واقعیت الوهی(نومینوس) دارند(پلورالیسم معرفتی: هرمنوتیک)؛
ر. پس همه دریافتها و بالتبع همه ادیان حق و سبب نجات هستند(پلورالیسم دینی)؛
ز. کتب مقدس ادیان، صرفاً تأویل و تفسیر همین تجارب دینی مشترکی است که عارف و مصلح آن دین(حتی انبیاء) از سر گذراندهاند؛ هیچ دلالتی بر اثبات خدا و غیب ندارند؛ ما هم راهی به اثبات(صدق) یا نفی(کذب یا ابطال) آن نداریم مگر از طریق تایید مخبر صادق عیناً مثل توضیح یک خواب(اسطورهای و سمبلیکشدن زبان دین)؛
ه. پس ادیان و گزارههای دینی کلاً بشری بوده و دلالتی بر اثبات غیب نداشته و صرفاً کاربرد آموزشی– تربیتی یا روحی- روانی دارند، پس حجیتی برای عموم ندارند.
ی. وحی نبوی چیزی جز یک قسم از تجارب دینی همگانی نیست و کتب مقدس صرفاً تفسیر، تبیین و گزارش نبی از تجارب خویش است، نه حتماً ارتباط با غیب. با گذر زمان و پیشرفت عقول و تحول علوم، آن گزارشات دیگر کارآمد نیست(قبض و بسط تئوریک شریعت) امروزه بشر ترقی کرده و هر کس پیامبر خویش است.
بدین ترتیب و بدین بیانات مقولۀ تجربۀ دینی با این تفاسیر و برداشتها است که در تعارض شدید و جدّی با مبانی خداشناسی، حجّیت و قداست قرآن کریم، نبوت، امامت و خاتمیت در اسلام بوده و در ستیز مستقیم با مسئلۀ مرجعیت و ولایت فقیه نزد شیعه امامیه است.
ابعاد تضاد و تعارض استنتاجات تجاربدینی با مبانی اسلامی
1. عدم تحریف قرآن کریم و اثبات اسناد تاریخی آن به عصر نزول و بلکه به اصل صدور آن از خداوند متعال؛
2. اثبات روزافزون اعجاز علمی قرآن کریم با پیشرفتهای علوم تجربی؛
3. عدم تناقضگویی و تفاوت و خرافات و مانند اینها در قرآن کریم؛
4. اثبات اعجاز قرآن با تازه و بروز بودن و جوابگو بودن؛
5. حجیت عقل نظری و عملی و جوابگو بودن هر دو در دین اسلام، مخصوصاً تشیع؛
6. تکیه بر فطرت و الهامات و سایر تجارب دینی، فقط به عنوان مؤید و تعمیقبخش دینداری، نه بهعنوان منشأ دین یا منبع دین یا سایر لوازم باطل آن، مثل نفی وحی، نفی خاتمیت، پلورالیسم معرفتی و دینی و مانند اینها؛ (منع خلط بین انگیزه(علل دینداری) و انگیخته(اصل دین و وجود خداوند متعال و لوازم اینها))
7. در مذهب تشیع تفاوت زیادی بین دادههای قرآن کریم با روایات، مثل: نهجالفصاحه، صحیفه فاطمیه، جِفر و جامعه، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه و سایر معاجم روایی و ادعیه است. به عبارت دیگر کلامالله مجید کاملاً با کلام بشری، ولو معصومین(علیهم السلام) و بُلغای عرب کاملاً متفاوت و ممتاز است.(جریان کربلایی کاظم ساروقی)
8. تحویل دین مرکب از معارف مختلف، به یک جزء آن(تجارب دینی و الهامات)، صحیح نیست؛ درحالیکه مدعای طراحان تجربه دینی، ارجاع وحی و کل دین به یک قسم از تجارب دینی، به عنوان گوهر و ذاتی دین، است.
9. تحقق اغلب این تجارب دینی مؤخر از دین و پذیرش و تمسّک بدان است. پس نمیتوان همینها را منشأ اصل دین محسوب نمود؛ زیرا مستلزم دور صریح است.
10. بتوان از این تجارب بسان تجارب حسی، به عنوان مقدمه برهانی محدود بر اثبات خداوند متعال استفاده کرد: (بسان برهان نظم در استفاده از تجارب حسی و دادههای علوم تجربی)
أ. تحقق و از سر گذراندن این تجارب توسط متدینان متعهد، یک واقعیت(پدیده) غیر قابل انکار است؛
ب. انتساب همه این موارد، به امور طبیعی یا صِرف توهم و تخیل امکان ندارد؛
ت. معلول بدون علت محال است؛
** پس علت ماوراء طبیعی، خدا نام دارند.
لکن توسط برخی ایراد شده که تجربه دینی مقدمه برهانی نیست که بتوان به وسیله آن وجود خدا را بهعنوان علت آن تجربه، برای کسانی که در آن تجربه مشارکت نداشتهاند، به اثبات رساند. یعنی استفاده نظری غیردیندار از تجارب دینی گزارش شده، توسط شخص دیگر امکان ندارد، بلکه آنچه مفید میافتد، استفاده خود شخص دیندار است! نیز نهایتاً کسانی که شاهد این تجربه (مثل شفای فلج نزد پنجره فولاد) بودهاند یا بنا به اعتماد به صداقت شخص گزارشگر یا تجربهگر سخن وی را بپذیرند.(مثل نقل جریان ازدواج دختر فقیر به واسطۀ نامهای به امام رضا(علیهالسلام) توسط حجتالاسلام قرائتی). پس این دست براهین حجیت همگانی ندارند. تنها میتوانند سبب تعمیق دینداری و تثبیت آن نزد شخص تجربهگر بشوند.
نوع و ماهیت تجارب دینی و میزان معرفتبخشی این تجارب
در زمینۀ نوع و ماهیت تجارب دینی و میزان معرفتبخشی این تجارب، مناقشه بسیار است. از آنجا که قضاوت در مورد معرفتبخشی تجارب دینی مبتنی بر قضاوت و تحلیل ماهیت و سنخ این تجارب است، هر دو توأمان ذکر میشوند:
1) ساختارگرایان: گزارهها و معارف و مناسک دینی، در واقع خود، سازنده و سازواره این تجارب را تشکیل میدهند. مثلاً پذیرش لزوم عزاداری و نظارت اولیاءالله بر آن، سبب تحقق معجزه و کرامت در این محافل است. پس این تجارب معرفت جدیدی را به تجربهگر نمیبخشند، زیرا برخاسته از پیشفرضهای معرفتی خود وی هستند.
2) ذاتگرایان: این تجارب مستقل از دادههای دین و پیشفرضهای مؤمنان بوده و یک کافر و ملحد هم احیاناً این تجارب را از سر گذرانده و چه بسا سبب گرایش به دین خاص و تقیّد او میشوند مثل مستبصرین. یعنی نوعی ادراک باطنی هستند که انسان نسبت به حقیقت امور فراطبیعی به ویژه خداوند آن را تجربه میکند.
لکن با توجه به اقسام و گونههای مختلف تحقق تجارب دینی، نتوان یک نسخه پیچید و به کلی، ساختارگرا یا ذاتگرا گردید. بلکه تجارب دینی دو قسم میشوند: برخی مبتنی بر پیشفرضها و منتج از آنها (قول ساختارگرا) و برخی مستقل از پیشفرضها(قول ذاتگرا) هستند.
3) احساسانگاری: ماخر معتقد است: تجربه دینی نوعی احساس و از سنخ عواطف و احساسات و کاملاً درونی و شخصی است، پس از سنخ مقولات معرفتی به حساب نمیآید. بنابراین ارزش معرفتی ندارد و بر هیچ حقیقتی ماوراء خودش دلالت نمیکند. از نظر او این تجربه، تجربهای شهودی است که اعتبارش قائم به خود و مستقل از مفاهیم، تصورات، اعتقادات یا اعمال است و نوعی احساس است.(ر.ک.پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ص۳۶)
رودلف اُتو(۱۸۶۹- ۱۹۳۷م/ ۱۲۴۸-۱۳۱۶ش.) نیز معتقد است که بُعد غیرعقلانی خداوند(امر مینوی) که بسی ژرفتر از بُعد عقلانی او است، را میتوان در سه نوع احساس تجربه کرد: اول، احساس وابستگی مطلق؛ دوم، احساس خشیت و خوف؛ سوم، احساس شوق و جذبه. قدسیت خداوند از طریق این احساسات درک میشود. از همین بنمایه عمیق است که عقل نیز میتواند اوصافی از خداوند را بیابد و مفاهیمی برای اشاره به او داشته باشد و آنها را تحلیل و تعریف کند، اما جز از طریق احساس نمیتوان به آن حریم بار یافت. پس تجربه دینی نوعی احساس است و معرفتبخش نیست. این ایده در عبارات افرادی مانند ویلیام جیمز نیز وجود دارد.(همان)
لازمۀ این مبنا، این امور است: 1. نفی ارزش معرفتی دین؛ 2. درونی نمودن دین؛ 3. دیگر بررسی صادق و غیرصادق محملی ندارد؛ 4. حقیقت دین یک احساس است؛ 5. یک فردگرایی بسیار عمیق و گستردهای وجود دارد. هر کس دین خودش را دارد.(پلورالیزم معرفتی و دینی)
4) تفسیرانگاری: تجربه دینی، صرفاً تفسیر است. هر تجربهگر دارای ساختار ذهنی خاص خود است؛ مثلاً ساختار ذهنی مسیحیت با ساختار ذهنی مسلمان فرق میکند و پیشفرضها و تجارب متفاوت سبب میشود تا تفاسیر متفاوت باشد که چه بسا قابل جمع نیستند. پس معرفتبخش نیز نیستند.(بشری و عرفی شدن دین)
5) ادراک حسیوار(شبهحسی): آلستون تجربه دینی را نوعی ادراک شبیه ادراک حسی میداند. ادراک حسی، ادراکی است مرکب از سه عنصر: أ. مدرِک(کسی که ادراک میکند)؛ ب. مُدرَک(متعلق تجربه)؛ ج. ادراک(رابطه بین مدرِک و مدرَک با تجلی و انکشاف مدرَک برای مدرِک). طبق این نظریه، تجربه دینی، نوعی راه معرفت، و از سنخ تجربه حسی است و همان ویژگیهای تجربه حسی را با تفاوتی اندک به تجربه دینی نسبت میدهد. آلستون اعتقادش بر این است که خداوند در خلال تجربه دینی، چنان خود و افعال خویش را به انسان مینمایاند که آدمی قادر است وی و افعالش را بشناسد.(ر.ک.همان)
6) تجربه فراطبیعی: تجربههای عرفانی(اگر واقعاً عرفانی باشد)، نوعی کشف و ادراک است و مطالب سهگانه مدرِک و مدرَک و ادراک وجود دارد. البته مکاشفه حضوری دارای خصوصیات و مراتبی است. مرتبه ادراک برزخی(امکان خطا دارد، وسوسه شیطان در این مرحله وجود دارد). اما ادراک کلی عقلانی کاملاً صحیح است و القائات شیطانی در آن راه ندارد. تجربه دینی ارائه نوعی تبیین فوق طبیعی است.
از نظر وین پراود فوت، تجربهای دینی است که شخص صاحب تجربه، آن را دینی تلقی کند؛ بدین معنا که تجربهگر معتقد است که نمیتواند آن تجربه را بر اساس امور طبیعی، تبیین کرد و نیاز به آن است که به ماورای طبیعت توسل جُست و پای موجودی فراتر از طبیعت را به میان آورد، هر چند این صرفاً تلقی شخص تجربهگر باشد و هیچ مابهازایی در مقابل آن تجربه در عالم واقع وجود نداشته باشد.
* نکات مهم برای قضاوت نهایی: با توجه به اقسام و تنوع تجارب دینی نتوان یک نظریه را اخذ و بقیه را کنار زد؛ برخی احساسی– عاطفی، برخی شبهحسی، برخی عرفانی- شهودی و مانند اینها است. بالتبع برخی وابسته به پیشفرضها و برخی مستقل، برخی معرفتبخش و برخی فاقد معرفتبخشی خاصی است. لکن اصل تحقق آن، امری ممکن است و ادلّ دلیل علی امکان الشیء، وقوعه. امثال مکالمۀ سیدبحرالعلوم(ره) با حضرت امیر(علیه السلام) یا علامه نجفی(ره) با صاحبالزمان(عج) یا ارتباطات ملاصدرا با کریمه اهل بیت(علیها السلام) معرفتبخش بوده؛ لکن اغلب کرامات و معجزات مؤید و مقوی دینداری و مبانی عقیدتی قبلی تجربهگر و چه بسا دیگران هستند.
جمعبندی و نتیجهگیری
يكي از تحليلها درباره وحي، تجربه ديني انگاشتن آن است. بحث تجربه ديني، در غرب از سوي شلايرماخر مطرح گرديد. به نظر وي، مبناي دين نه تعاليم وحياني است، چنانكه در اديان الهي مطرح است و نه عقل نظري است، چنانكه در الاهيات طبيعي مطرح است و نه عقل عملي و اخلاق، چنانكه كانت و پيروان وي معتقدند؛ بلكه اصل و گوهر دين، تجربه ديني است: احساس وابستگي به مبدأ و قدرتي متمايز از جهان.
ثمرۀ طرح مقولۀ تجربه دینی نزد طرفداران آن منشأ دین و گزارههای دینی انگاشتنِ تجربه دینی از یکسو و عادیسازی مقولۀ نبوت و وحی برای همگان، حتی در حال حاضر است. پس هر متدینی که تجارب دینی را از سر بگذراند، نبی خویش است. دیگر این شخص نیازی به مراجعه به متون مقدس و روحانیون دینی(مسیحی و اسلامی) ندارد. در مقابل اين ديدگاه، بيشتر حكماء و متكلمان اسلامي اين دو مقوله را كاملاً از يكديگر تفكيك کرده، معتقدند كه هيچ تلقي از «تجربه ديني»، هرگز نميتواند جايگزين «وحي نبوی» گردد. بالتبع انگاشتههای مترتب بر این مبنا همه مخدوش و مردود است.
منشأ دین، خداوند و وحی الهی است و تنها منبع معتبر میان متون مقدس، قرآن کریم است که از دستبرد تحریف در امان مانده و نبی اکرم، خاتمالأنبیاء بوده و پس از ایشان وحی نبوی و نبوت منقطع شده است. بله باب الهامات و شهود باز است که هرگز همتراز وحی و نبوت نخواهد شد. طبق تعاریف و اقسام تجربه دینی، اغلب متدیّنان و بخصوص شیعیان به طُرُق مختلف این تجارب را در نماز یومیه و نماز شب، مجالس ادعیه و نماز جماعت، محافل عزا یا شادی اهل بیت(علیهمالسلام)، زیارتگاهها از سر میگذرانند و اهل دل بیش از بقیه؛ لکن همه اذعان دارند که این تجارب کجا و وحی الهی بر نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) کجا؟! بنابراین تفاسیر مسیحیت و غربزدهها از وحی و تجارب دینی بهکلی مخدوش و مردود است. نهایتاً این تجارب مقوی ایمان و دافع شبهات امثال سروش است، نه مؤید آن دعاوی بیاساس. در عینحال بتوان به جهت انتساب این حقایق به نیروهای ماورایی، غیب و بهخصوص وجود ذات احدیت و برخی صفات مثل علم، اراده، حیات، قدرت و حکمت را اثبات کرد.
* آفرین قائمی، دکترای معارف و استاد حوزه علمیه خواهران
«منابع و مآخذ»
پترسون، مايكل، و دیگران، 1379، عقل و اعتقاد ديني، ت: احمد نراقي، ابراهيم سلطاني، طرح نو، تهران، چ3.
پراودفوت، وين، 1383، تجربه ديني، ترجمه و توضيح عباس يزداني، قم، كتاب طه، چ2.
قائمي نيا، علي رضا،1381، وحي و افعال گفتاري: نظرية وحي گفتاري؛ قم: انجمن معارف اسلامي ايران.
ـــــــــــــــــــــــــ، 1381، تجربه ديني و گوهر دين، قم، بوستان كتاب.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0