تبیین آینده نظام سلطه با استفاده از نظریه نظام جهانی
یکی از مباحثی که به لحاظ نظری همواره ذهن اندیشمندان حوزه روابط بینالملل را به خود مشغول داشته است، نوع نظام بینالملل و آینده آن است. گفتمان مقاومت خوانشی انتقادی، قرائتی واســاختی و تضعیفکننده از نظام سلطه بود. جبهه مقاومت با محوریت ایران و تکیه بر آرمانهای اسـلامی در منطقه توانسته مشروعیت نظام سلطه را به چالش کشیده و قدرت آن را تحلیل برد. در همین خصوص سایت «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» به گفتگو با دکتر نیره قوی، استاد دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی نشست که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
شکلگیری و ظهور گفتمان مقاومت چگونه آغاز شد و چه عواملی در ظهور این گفتمان در کشورهای متعدد موثر بودند؟
ما میتوانیم گفتمان مقاومت را براساس مبانی کلی اسلام استخراج کنیم. بهخوبی میتوانیم پایهها، ارکان و مؤلفههای مهم این گفتمان را در اسلام شاهد باشیم؛ تبیین امام خمینی از لزوم توجه به دین، قبل و بعد از پیروزی انقلاب نشانگر این است که انقلاب اسلامی ایران توانسته تحققبخش گفتمان مقاومت باشد. گفتمانی که ما در لابهلای آیات و مبانی دین میبینیم، ظلمکردن و ظلمپذیری را نفی میکند؛ اینها را از زبان امام خمینی(ره) تحت عنوان استکبار ستیزی، غرب ستیزی یا مبارزه با صهیونیست میشنویم؛ در کلام ایشان قلمرو دین اسلام فقط در داخل ایران محدود نمیشود؛ و پس از پیروزی انقلاب شاهد این هستیم که قلمرو دین و مخاطبان امام فراتر از ایران اسلامی میرود. به گفتۀ قرآن به امت اسلام توجه میشود. پس آغاز گفتمان مقاومت بهواسطه مبانی اسلام بوده؛ اما تحقق و تداوم آن توسط امامخمینی صورت گرفت.
بعد از مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب، عوامل مؤثر در ظهور این تفکر را میبینیم. از همه مهمتر پویایی گفتمان است. در طول تاریخ بعد از صدر اسلام شاهد مقاومتهایی هستیم. اما این مقاومتها نمیتوانند پایدار باشند؛ نمیتوانند استمرار داشته باشند و پویا هم باشند. الان شاهد هستیم که استعمارگران خارجی و مستبدان داخلی، زمینه پذیرش فرهنگ غیر را فراهم کردهاند؛ هدف گفتمان مقاومت این است که با حفظ ارزشها و اصول و و مبانی و اهداف و آرمانهای اسلام بتواند تجلی بخش فرهنگ مبتنی بر اسلام باشد. در آموزههای دینی (لا اله) را داریم اما (الاالله) را هم داریم. «لا» میگوییم به همهی الهها و فرهنگهای مهاجم. دو تفکر لیبرالیسم و سوسیالیسم دنیا را محاصره کردهاست. در این محاصرهای که نگاه اسلام را در مقطعی از زمان در تنگنا قرار میدهد، میبینیم امامخمینی اندیشه مقاومت را زنده میکند؛ تحقق میبخشد. و ما با گذشت چهار دهه از انقلاب، با بضاعتی که داریم دست از گفتمان مقاومت خودمان در داخل ایران برنداشتهایم. در مقابل استکبار جهانی و در مقابل سلطهای که آنها میخواهند بر ما داشته باشند، این شکل عملی و عینی ظهور گفتمان مقاومت است؛ که امامخمینی تحقق امت واحده اسلام را بهعنوان آرمان قرار میدهد.
مرکز ثقل گفتمان مقاومت، همیشه فلسطین و آزادسازی آن و بازگشتن فلسطین به فلسطینیها از جمله اهداف مقاومت بودهاست. لذا مخاطبین امام بیشتر مردم هستند تا دولتها. ایشان از دولتها ناامیدند. لذا مردم را مخاطب قرار میدهند. و میفرمایند من امیدوارم که همه ملتهای اسلام که بهواسطه تبلیغات از اجانب مورد هجمه قرار گرفتهاند بیدار شوند؛ تا یک دولت بزرگ اسلامی زیر پرچم لا اله الا الله شکل گیرد. الهها باید کنار رود و به الله، آن قادر مطلق باید تمسک کرد. این باید مبنا قرار بگیرد. این دولت بر همه دولتها غلبه کند. جایجای کلام ایشان مملو از گزارههای تقرب بخش مقاومت است. حضرت امام میفرماید من از اکثر دولتها مأیوسم. ای ملتها بیدار شوید. این یک راهبرد کلانی است که حضرت امام دارند؛ و گفتمان مقاومت وامدار اندیشه حضرت امامخمینی میباشد. ایشان در صحبتهایشان چهار مؤلفه مهم دارند برای مقاومت: ۱- مکتب: مکتب است که باید مبنای مقاومت قرار بگیرد؛ ۲- مردم و وحدت امت؛ ۳- رهبری و هدایت: رهبر باید هدایت کند تا بیهویتی مسلمانان به یک بیداری برگردد؛ ۴- شرایط جهانی: هیچوقت از شرایط جهانی نباید غافل شویم.
اینها میتواند ستونهای اصلی گفتمان مقاومت شود. اگر بخواهیم پیشینهشناسی کنیم، ایران جزو پیشروان آمادهسازی زمینه تحقق مقاومت در بین کشورهای اسلامی به رهبری حضرت امام و مقام معظم رهبری بوده است و بهدنبال ایشان، مسلمانان به این اندیشه تمسک کردهاند. اگر یکی از آرمانها را آزادی فلسطین بگیریم باز ایران پیشرو هست. برای تشکیل دبیرخانه بیداری اسلامی، اندیشمندان و روحانیون و جوانان و زنان و همه اضلاعی که جامعه را تشکیل میدهند، به تهران دعوت میشوند، برای اینکه محوری برای آزادی قدس باشند. ظهور گفتمان مقاومت یک چیزی است و استمرار و تداوم و پویاییاش چیز دیگر.
در صحبتهای مقام معظم رهبری و عملکرد ایشان هم میتوانیم شاهد این باشیم. سردار سلیمانی سردار دلها، خدمتگزاری برای اسلام است. گرچه سردار است ولی خود را خدمتگذاری برای اسلام میداند. تمام افتخارش این است که بتواند گفتمان مقاومت مبتنی بر دین را هدایت کند. در مقابل هم شاید مقاومتهایی براساس اندیشه غربی و شرقی صورت بگیرد؛ اما تفاوتی با گفتمان مقاومت ما دارد؛ و آن این است که گفتمان ما در درون خود یک جهت تعالی دارد. جهتی که هم مبتنی بر دین است و هم مبتنی بر عقلانیت است. از نظر عقل، ظلم قبیح است و عدالت حسن. به این دلیل این گفتمان برای هر انسان آزادهای میتواند موجب تفاخر و مباهات باشد.
نقش جمهوری اسلامی ایران در هویتبخشی به محور مقاومت چگونه تبیین میشود؟
پیروزی انقلاب، رهبری امامخمینی و نقشآفرینی مردم سه مؤلفه مهم در هویتبخشی به گفتمان مقاومت و تشکیل محور مقاومت هستند. در تفکر اسلامی، خداوند پایۀ همه تحولات را آیه یازدهم سوره رعد قرار میدهد. إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ. یعنی اگر قرار است محور مقاومت شکل بگیرد، سرنوشت جامعه و انسانهای مظلوم دگرگون بشود، باید خود مردم به پا خیزند و مقاومت کنند و خود را از شکل انفعالی خارج کنند. نقش جمهوری اسلامی این است که توانسته این گفتمان را جامه عمل بپوشاند و الگوسازی کند. یک الگوی عینی به تمام مسلمانان ارائه دهد. این مهمترین نقش است. انقلاب اسلامی یک اندیشه صرف نیست بلکه از اندیشه به الگو تبدیل شده است.
حدود دویست سال قبل میبینیم که حرکتی به سردمداری سید جمالالدین اسدآبادی شکل میگیرد. این سید بزرگوار جزو شاهکارهای خلقت است. اگر انقلاب اسلامی را نقطه عطف بگیریم، مرکز ثقل را میتوانیم عملکرد سید جمال برای آغاز حرکت مقاومت بگیریم. حرکت سید در زمان خودش بیبدیل است. استعمار و استبداد دستبهدست هم داده و مردم را در مسیر بیهویتی و بردگی فکری قرار دادهاند. کشورهای اسلامی و مردم را در ریل فرهنگ غرب و شرق قرار دادهاند. اما یک حرکت مخالف براساس عقل و شرع شکل میگیرد. مخالف با این مسیر و ریل و ساختار و اندیشه ظالمانه. سید جمال قیام کرده و مقاومت میکند. با بیان و عمل حرکت میکند و الگوساز میشود؛ از ایران حرکتش را آغاز میکند؛ با شعار لزوم بیداری و ظلمستیزی. بعد از ایران، عراق، سوریه، مصر، هند، پاکستان و کشورهای اسلامی را یکبهیک در مینوردد.
سید را با القاب سید جمال افغانی، سیدجمال عرب، سیدجمالی که در ترکیه بودهاست، میشناسند. سید به کشورهای اسلامی اکتفا نمیکند؛ در خارج از مرزهای جهان اسلام حرکت میکند. انگلستان، فرانسه، آلمان. مسلمانانی که در آنجا هستند، تحتالشعاع این حرکت قرار میگیرند. اندیشه سید علاوه بر اینکه از اسلام نشئتگرفته مبتنی بر عقلانیت هم هست. لذا فقط نمیگوید من یک مسلمان شیعه هستم. بله او افتخار بزرگ مسلمانان جهان است و شیعیان جهان. اما اهلسنت و شیعه را به مشترکات دعوت میکند. مهمتر اینکه فقط به شکل تئوریک نیست؛ و میتواند پیوندی بین خود و مسلمانان شیعه و سنی ایجاد کند. لذا شاگرد ممتاز کلاس سید، اعم از شیعه و سنی است. اگر او شاگردان ممتازی بین شیعه دارد، شاگردانی ممتاز مثل عبدو و کواکبی در بین اهلسنت دارد. تا امروز هم بسیاری از اندیشههایی که در جهان اسلام است از شاگردان سید جمال نشئت میگیرد.
در خصوص بیداری اسلامی، برای او آسیا و آفریقا و کشورهای غربی فرقی نمیکند. برای او ایران، مصر، سوریه، لبنان، شمال آفریقا، ترکیه، افغانستان و هندوستان، همه امت اسلامی است؛ که باید دستبهدست هم دهند و در برابر نظام سلطه مقاومت کنند. نهضتی که سید از جهت فکری و اجتماعی آغاز میکند میتوان از آن بهعنوان یک رستاخیز اندیشه مسلمانان یاد کنیم. او طبیب دوّار است. مزمنترین درد را در استعمار خارجی پیدا میکند. درمانش را بیداری و اتحاد شیعه و سنی و مقاومت میبیند. بهشکل تئوریک تئوریزه میکند و به شکل عملی مقدمات این ساختار را آماده میکند. لذا میبینیم مدتی بعد کسانی میآیند که وحدت شیعه و سنی را سردمداری میکنند. بعد در مقاطع مختلف، آن بذر اولیه که کاشته شد، به نهال تبدیل میشود و در انقلاب اسلامی به درخت تنومند تبدیل میشود. این درخت تنومند دیگر آن ضعفهایی که در ابتدا بود را ندارد و مردم آگاه و بیدار و روشنضمیرند. حرکت سید، شاگردانی را تربیت میکند. در تداوم آن رهبرانی همچون امامخمینی آغازگر حرکتهای ماندگاری در جهان اسلام هستند؛ این نشانگر نقش جمهوری اسلامی و پیشرو بودنش میباشد. چه در بذر و نهال. چه در تبلوربخشی و چه در ساختارسازی.
امروز هم سیاستهای اعلامی و سیاستهای اعمالی دارد. میتوانیم بگوییم بالاترین سند بالادستی در جمهوری اسلامی قانون اساسی است. ما در قانون اساسی، بانگ فریاد بر مستکبرین و بانگ حمایت از مردم مسلمان و آزادیخواهان را داریم. اصل دوم توحید را تبلور بخشی میکند. اصل چهار میگوید همه ابعاد نظام فرهنگی، سیاسی، اقتصادی هم باید در مسیر اسلام باشد. اصل پنج بحث ولایتفقیه را میگوید. ولیفقیه درواقع سکاندار امت اسلامی است. جمهوری اسلامی در زمینهسازیهای اولیه پیشرو بوده؛ و بعد از انقلاب حضرت امام از امت اسلامی و از امت مظلوم فلسطین هم حمایت کرده بلکه گفتمان مقاومت به محور مقاومت تبدیل میشود. در اصل یازده امت اسلامی را میبینیم. در اصول دیگرش ما حمایت از مسلمانان را و آزادیخواهان را میبینیم.
در این روند ظهور فرزندان ایران اسلامی فرزندان مکتب امام حسین خیلی برایمان غیرمنتظره نیست. سردار سلیمانی عزیزمان توانستند تداوم محور مقاومت را و در یک مرحلهای هم ساختارسازی و تغییر ساختار را شکل بدهند. ایران در پیشرو بودن در برهههای مختلف توانسته شکلهای مختلف اقتضاء زمان بگیرد. و ما در برههای از زمان شاهدیم که سردار سلیمانی عزیز محور مقاومت را رهبری میکند مبتنی بر مکتب امام حسین؛ که بارها از زبان خود ایشان این را شنیدهایم که ما حسینی هستیم. ما حسینی هستیم یعنی نظام اسلامی در یک نظام ولایی تبلور بخش نظام و مکتب حسینی است؛ و شاگرد ممتاز آن سپهبد شهید سردار سلیمانی عزیز ما هست.
پیروزی انقلاب، رهبری امامخمینی و نقشآفرینی مردم سه مؤلفه مهم در هویتبخشی به گفتمان مقاومت و تشکیل محور مقاومت هستند. در تفکر اسلامی، خداوند پایۀ همه تحولات را آیه یازدهم سوره رعد قرار میدهد. إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ. یعنی اگر قرار است محور مقاومت شکل بگیرد، سرنوشت جامعه و انسانهای مظلوم دگرگون بشود، باید خود مردم به پا خیزند و مقاومت کنند و خود را از شکل انفعالی خارج کنند.
آینده نظام سلطه با استفاده از نظریه نظام جهانی چگونه ارزیابی میشود؟
باید تصوری از آینده خودمان داشته باشیم تا بگوییم آینده نظام سلطه در مقابل این نظام چیست. نظام سلطه هدفش مشخص است. وضعیتی که در دنیا هست وضعیت تحولی است. اوضاع جهان در حال تبدیلشدن به یک شکل جدید و متفاوت از گذشته است. نظام سلطه باید این را بپذیرد که این تحول قهری است. در گذشته نظام سلطه بر تمام کشورها چنبره انداخته بود و میخواست آنها را ببلعد. احساس هویت اسلامی که مسلمان در جهان پیدا کردهاند نشاندهنده این است که دنیا دارد به طرف هندسه نوینی میرود. نظم نوینی متفاوت از نظمی که نظام سلطه در نظر دارد، در حال وقوع است. ما نشانههای آن را میبینیم.
خیزش ناموفقی که غرب به رهبری امریکا برای تسلط بیشتر بر دنیا دارد؛ خصوصاً بر مسلمانها. این خیزشی که آمریکا در چند دهه اخیر داشته و تا حدی هم توانسته بود سلطه پیدا کند در حال متوقفشدن است. طرحهایی مثل خاورمیانه بزرگ. یا حوادثی که در رابطه با خود آمریکا و حکمرانی آنهاست. رهبرانی که آمریکا دارد. مسائل اقتصادی که آمریکا دارد. برتریطلبی که چینیها در عمل دارند به آمریکا نشان میدهند. و تغییر وضعیتی که آمریکا بهلحاظ بُعد اقتصادی و عقبنشستن در مقابل کشورهایی مثل چین دارد. گذشته از آمریکا اگر نظام سلطه را ببینیم کشورهای غربی هم شامل آن میشوند. مثلاً فرانسه قبل از دوره کرونا روزهای شنبه چه وضعیتی دارند. وضعیت اقتصادی که دیگر کشورها دارند، نشان از تزلزل پایههای نظام سلطه است. نظم نوین جهانی و دهکده جهانی و کدخدایی که برای این دهکده نیاز است و همه باید تحت سلطه او باشند کمکم درحال رنگ باختن است. و در آینده نهچندان دور (از زبان خود تحلیلگران غربی هم میشنویم فقط تحلیل ما هم نیست) میبینیم که آنها در حال فروپاشی هستند بهدلیل شکستهایی که طرحهای نظام سلطه در خاورمیانه میخورد. عین الاسد را به یاد بیاورند. خروجشان از افغانستان را به یاد بیاورند. آن نگاههای قلدرمآبانهای که آنها در ورودشان به افغانستان داشتند و ذلت خروجشان از افغانستان. طرحی که بعد از شهادت سردار سلیمانی در سال ۱۳۹۸ تصویب میشود که آمریکاییها باید از عراق بروند؛ یعنی آن جرأت و جسارت و مقاومت و اندیشهای که مقاومت میتواند کارساز باشد در دنیا شکلگرفته است. لذا تا حدی تزلزل و فروپاشیهایاش را ما شاهد هستیم.
دنیا در مرحله تحولی است و این تحول نظم و هندسۀ نوین جهانی را نوید میدهد. در این دین به مردم بها داده میشود. مردم ارزش پیدا میکنند. تمدنی اگر قرار باشد احیا بشود یا برپا بشود مبتنی بر معنویت و دین خواهد بود. کرامت انسانی در این تمدن به رسمیت شناخته خواهد شد. این تمدن نوین برای بشریت نویدبخش آمیختگی دین و زندگی خواهد بود. از همه مهمتر عقلانیت است که باید آمیختگی دین و دنیا را مهندسی کند. و جایگاه انسان را بهعنوان یک جایگاه با کرامت در تمدن نوین رقم بزند. ما امیدوار هستیم که این حرکت تحولی و بیداری نقطه عطفی است. البته راه زیادی هست اما رفتنی، شدنی و قابل تحقق است.
وضعیتی که الآن در دنیا هست، وضعیتی است که نظام سلطه خودبهخود در آن رنگ میبازد. یک ساختار جدید با رویکرد تمدنی با همّتی که مسلمانها میکنند، میتواند شکل بگیرد. لازمهاش بیداری، وحدت و حرکتهای سنجیده و براساس مبانی اندیشه خودمان هست. ما در گذشته چنین پیشینهای را داشتهایم و میتوانیم چنین گذشتهای را احیا کنیم. اما براساس اقتضائی که امروز جوامع مسلمان و مردم مسلمان دارند. باید مؤلفههایی، مضاف بر مؤلفههایی که در گذشته بوده مدنظر قرار بگیرد؛ برای تحقق نظم نوین جهانی و فروپاشی نظم نوین جهانی که در غرب مدنظر بودهاست ایران میتواند نقشآفرین باشد. مبتنی بر فرهنگ غنی اسلام و فرهنگ پرظرفیت و زیبای ایرانی.
نقش شهید سردار قاسم سلیمانی در شگلگیری و انسجام جبهه مقاومت و بیداری ملل اسلامی چگونه توصیف میشود؟
ایران اسلامی میتواند شاگردان ممتازی داشته باشد. این شاگردان ممتاز همیشه در بینش، گرایش و کنش مصادیقی داشته است. یکی از مصادیق بارز و عینی آن سردار سلیمانی است؛ ایشان در سال ۱۳۸۹ سرلشکر شدند. در سال ۱۳۷۹ نشانه ذوالفقار از رهبری نظام اسلامی دریافت کردهاند. بههمین دلیل میگوییم شاگرد ممتاز مکتب امام حسین (علیهالسلام) بودهاند. چراکه ایران اسلامی، ایران حسینی است. و قاسم سلیمانی عزیز جوان برومندی است که در دوره جنگ تحمیلی و قبلتر از آن، در تشکیل نظام اسلامی، تشکیل سپاه و جریان انقلابی به حمایت از نظام اسلامی میپیوندد؛ و در مراتب مختلف، نقشآفرینی میکند. ابتدا بهعنوان فرماندۀ گُردان نقشآفرینی میکند. بعد به فرماندهی لشکر ارتقا پیدا میکند. از همان زمان رشد و پویایی و نبوغی که ایشان داشتند در جنگ تحمیلی تبلور پیدا میکند؛ در سال ۱۳۷۶ هم از طرف رهبری نظام فرماندهی سپاه قدس را برعهده میگیرد. سپاه قدس شاخه برونمرزی سپاه پاسداران میباشد. بعد از آن، حرکتها و عملیات و سیاستها و راهبردهای اعلامی و اعمالیِ سردار سلیمانی را متفاوت از گذشته نمیبینیم؛ فقط پیشرفتهتر میبینیم. یعنی سرداری که یک روز فرمانده گردان بود؛ بعد فرماندهی سپاه قدس را دارد، فقط آنچیزی که در او افزوده است، آن تجارب و زیستهای است که توانسته کسب کند و در این مسیر خودسازی کند. فقط نگوییم او یک سردار بود و جنگ کرد بلکه مجاهدت و تهذیب او، توجه او به ابعاد مختلف رشد و کمال انسانی خودش، و نیروهایی که با او همراه بود از نقاط قوت شخصیت سردار است. بعد هم او این نقاط قوت را به امت اسلامی و محور مقاومت انتقال میدهد. و چه زیبا این کار را میکنند.
تهجّد و تهذیب، فرهنگ مردمداری، انجاموظیفه، مسئولیتپذیری، اطاعت از ولی امر، توجه به مردم، درد مردم را درد خود دیدن، مردم را بر خود اولویت بخشیدن، از همه مهمتر مکتبشناسبودن و وفادار به مکتب بودن، از ویژگیهای ممتاز این سردار است. با شناخت ابعاد مختلف ایشان، میتوانیم جبهه مقاومت و بیداری اسلامی را تداوم دهیم. سردار، تجربۀ بودن القاعده در افغانستان را دارد. خاطراتی که با احمدمسعودشاه هست. در دفاع مقدس در جنگ ایران و در بحث جنگهای داخلی کردستان در ایران تجربه کسب کرده است. مدتی هم در مرزهای شرقی ما در رابطه با مبارزه با مواد مخدر فعالیت کرده است. اینها همه تجربۀ زیسته اوست؛ که او را در برابر القاعده افغانستانیها را مددرسان میکند.
در جبههای دیگر در بیروت حضور ایشان را میبینیم. ردّپای دیگر در تجربۀ زیسته سردار سلیمانی حضور ایشان در اتاق مرکزی فرماندهی عملیات حزبالله است. در محور مقاومت جایی نیست که سردار سلیمانی در آن نباشد. در قضیه داعش، سردار سلیمانی انسجامبخش نیروهای مسلمان و جبهه مقاومت و بیداری نیروها و شکلگیری نیروها چه در عرصۀ تئوریک و چه در عرصه عملیاتی است. با ظهور و بروز داعش در عراق و سوریه نقطۀ عطف فعالیت سردار سلیمانی را هم میتوانیم ببینیم. در سال ۲۰۱۴ داعش نفوذ خیلی زیادی در عراق پیدا کرد. حتی بغداد تا سقوط میرود. اما سردار با باوری که دارد، سراغ مردم و علما و آیتالله سیستانی میرود. در پی تشکیل حشد الشعبی و نیروهای مردمی میافتد. تا جاییکه نخستوزیر عراق، سردار سلیمانی را نقشآفرینترین شخصیت در اخراج داعش معرفی میکند. او را در سوریه میبینیم. داعش که دولت اسلامی شام و عراق را میخواهد شکل بدهد، تاب مقاومت در برابر جبهه مقاومتی که تشکیلشده را ندارد.
سردار اهل عمل بود. از کلام به عمل میرسید. از مکتب به عمل میرسید. فقط تبیین مطلب کارش نبود. البته در آنجا هم شاگرد ممتاز بود. میبینیم که سخنران قهّاری هم هست. اما مرد عملبودن او را ممتاز میکند. در سوریه ردّپای سردار هر کجا که بروید هست. در جنگ سیوسهروزه با اسرائیل طوفانی به پا شد. در آبانماه ۱۳۹۶ رستاخیزی به پا میکند. نهضتی به پا میکند. جبهه مقاومت را حیات دوبارهای میدمد و پایان سیطره داعش را نوید میدهد. چقدر زیبا با رهبر امت اسلامی تجدید عهد میکند. به رهبر انقلاب میگوید: بعد از مدتی دیگر شما داعش را نبود بیانگارید و بدانید که مرگ داعش فرارسیده است. بوکمال جایی است که خوب سردار را میشناسد. جای پای سردار در بوکمال نقطه عطف است. با نوید او نوریهای سوری میتوانند پرچم سوریه را با حس غرور بالا ببرند. بهجای دولت دروغین شام و عراق که دستنشانده همان نظام سلطه است، اتحاد و همبستگی مردم مسلمان به وجود می آید. انگار به تاریخ میگوید فیلمبرداری کنید و عکس بگیرید. با این عکس به گذشتگان فخر بفروشید و به آیندگان نوید بدهید که نظام سلطه در حال فروپاشی است.
بعد از آن ما سردار سلیمانی را بین خودمان نداریم. نظام سلطه خوب میفهمد چه کسی را باید شناسایی کند و از امت بگیرد. شخصیت سردار سلیمانی را نباید فقط خلاصه در این بکنیم. سردار سلیمانی که ما میشناسیم سرداری است که مردم خوزستان در سیل، او را در کنارشان دیدند، شناختند و حس کردند. هرکس که به اربعین رفت و هر کسی که در آینده به اربعین خواهد رفت مدیون سردار سلیمانی و تدابیر ایشان است. زائرین نمیتوانستند یا کم میتوانستند تصور کنند که از ایران اسلامی پیاده به کربلا روند. همه شهدا آرزویشان بود. سردار سلیمانی یک بُعد شخصیت فرهنگی داشت که با مردم و در بین مردم و برای مردم فدایی بود. حسینی زندگی کرد. ایثار و اخلاص و شهادت را از امام حسین درس گرفت. برای ماندن مکتب، پیادهروی اربعین تدبیر و ابتکار ایشان بود. مشورتهایی به حشد الشعبی میدادند. سردار سلیمانی نقشآفرین اصلی است و بیبدیل است.
وضعیتی که در دنیا هست وضعیت تحولی است. اوضاع جهان در حال تبدیلشدن به یک شکل جدید و متفاوت از گذشته است. نظام سلطه باید این را بپذیرد که این تحول قهری است. در گذشته نظام سلطه بر تمام کشورها چنبره انداخته بود و میخواست آنها را ببلعد. احساس هویت اسلامی که مسلمان در جهان پیدا کردهاند نشاندهنده این است که دنیا دارد به طرف هندسه نوینی میرود.
امروزه و پس از گذشت دو سال از شهادت سردار قاسم سلیمانی، وضعیت محور مقاومت در جهان چگونه ارزیابی میشود و آیا محور مقاومت راهی برای تحقق آرمانهای خود دارد؟
وقتیکه یک بذری کاشته شد و تبدیل به نهال شد و میوه داد؛ دیگر نمیشود بهراحتی ریشۀ این درخت تنومند را زد. ریشههایی که هم بهلحاظ طولی هم بهلحاظ عرضی بسیار گسترده است. این محور مقاومت مبتنی بر اندیشه مقاومت رهبران از جمله سردار سلیمانی است. در این بین یادی از حضرت امام و در تداوم آن مقام معظم رهبری کنیم که محور مقاومت را با ظرفیتهای مادی و معنوی حمایت کردهاند. ترامپ سیاهبخت که خود را ابرقدرت میدید به ناچار سردار را شهید کرد. ترامپ فکر کرد که اگر سردار را شهید کند، میتواند محور مقاومت را و آن حرکتش را متوقف کند اما او اشتباه کرد. آن سیاهبخت، تصور غلطی داشت؛ معلوم است که او نه خودش را شناخته بود و نه ضعف خودش را؛ و نه سردار سلیمانی و محور مقاومت را.
در نگاه غربیها، انسان تکساحتی هست. فرقشان شاید با تفکر سردار این باشد که سردار، خودش یک مکتب شدهاست. زندگیاش میتواند بینش بدهد گرایش ایجاد کند و کنش و رفتار آدمها را میتواند تغییر دهد. خاصیت مکتب امام حسین (علیهالسلام) هم همین است این خاصیت مکتب است. چون انسان، تکساحتی نیست. فقط برای خود نیست. بلکه براساس معرفتشناسی اسلام، انسان مبدأ و معادی دارد و در این مبدأ و معاد، چگونه زندگیکردن را خودش انتخاب میکند. شهدا اینگونه هستند. به تعبیر شهیدمطهری، شهید چگونه متولدشدن را خودش انتخاب نمیکند ولی چگونهرفتن را خودشان انتخاب میکند. شهدا میتوانند خود را با کلام الهی جاویدان کنند. «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». اگر قاسم سلیمانی زنده است و اندیشهاش براساس این آیه و این نگاه اسلام زنده است، محور مقاومت هم زنده است. ترامپ و قبیله و ایل ترامپ با کشتن و از بینبردن جسم سردار سلیمانی نمیتواند محور مقاومت را متوقف کند. یا سدی در مقابلش ایجاد کند. میتوانیم قسم بخوریم که راه سردار شهید برای غرب خطرناکتر از جسم سردار سلیمانی زنده است. سردار سلیمانی زنده است چرا که اندیشۀ او زنده است. سردار سلیمانی زنده است و جبهه مقاومت زنده است چرا که مکتب امام حسین زنده است.
آنجا که امام حسین (علیهالسلام) میفرماید: «اِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی، أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَهِ جَدّی و أبی».
این مکتب امام حسین است. این مانیفست فکری و آن مبنای فکری سردار سلیمانی است. هزار و چهارصد سال گذشته ولی هنوز مکتب امام حسین، زنده مستحکم و مقاوم است. لذا اندیشه سلیمانی، شهید سلیمانی و محور مقاومت زنده است. این، ثمره و حاصل تلاشهای سردار و افرادی است که با او بودند و در آینده نقشآفرینی میکنند. پس محور مقاومت زنده است. عینالاسد چه شد؟ سردار سلیمانی شهید شده بود. ولی با خفت و خواری و سردرگمی آمریکاییها در ۱۸ دی ۱۳۹۸حملهای به پایگاه نظامی عین الاسد میشود که آبروی آمریکا میرود. آمریکاییها سیاهبخت ها مدتی سردرگم بودند که چه شدهاست. در همان جاییکه سردار سلیمانی را شهید میکنند و آمریکا حساب کرده بود که دیگر کار تمام است، مردمش و مجلسش تصمیم میگیرند و تصویب میکنند که در سال شهادت سردار سلیمانی با فاصله چند روز باید درخت متزلزل سیاه و تلخ محصولی که میوهاش جز کفر و ظلم و بیعدالتی نبوده باید قطع شود. پایشان باید قطع شود. خفت و خواری خروج آمریکاییها نشان از زندهبودن و حیات محور مقاومت دارد. امروز انتخاباتی که در لبنان صورت میگیرد، و آن نگاهی که مردم دارند، و خواستههایی که محور مقاومت دارد، در سوریه در لبنان در عراق و در کشورهای مختلف، اگرچه با فراز و فرودها هست همه نشان از حیات محور مقاومت است. طبیعت و ذات مقاومت فراز و فرود است. اینگونه نیست که اگر در مقطعی فرودی داشتیم بگوییم که محور مقاومت آیندهای ندارد. محور مقاومت زنده است چون مکتب اسلام و مکتب امام حسین و روح مقدس شهدا زنده هستند. جا دارد از شهید بیضائی از شاگردان سردار سلیمانی هم یادی کنم. شهید محمودرضا بیضائی همچون سردار سلیمانی زنده است. و ما امیدواریم که همانگونه که این شهدا در درگاه الهی متنعم هستند، در دنیا ما را از یاد نبردهاند و در آن دنیا هم که هستند و متنعم از نعمتهای خدا هستند ما را از یاد نبرند، و امت اسلامی بهخصوص رهبری انقلاب را مشمول دعای خودشان کنند.
بیشتر بخوانید:
مقاومت از نظرگاه شهید قاسم سلیمانی
ترفندهای دشمن برای شکست مقاومت
کاربست جهاد در مکتب شهید سلیمانی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0