تبیین نقش دولت در برقراری عدالت سایبرنتیک (بخش اول)
در سیبرنتیک برخلاف پارهای علوم، که جهان را متشکل از ماده و انرژی صرف تلقی میکنند، به اصل بسیار مهم و عدولناپذیر دیگری تأکید میگردد و آن ارتباطات و تبادل اطلاعات است. رفتهرفته در علوم ارتباطات و جامعهشناسی، سیبرنتیک بسط و گسترش بیشتری پیدا کرد و بهعنوان محیطی برساخته از اطلاعات نامرئی که از طریق اینترنت یا همان شبکه جهانی کامپیوتر ساخته میشود، معنا شد؛ زیرا اساس سیبرنتیک را نظریه علایم پیامها و اطلاعات تشکیل میدهد.
فضای سایبرنتیک، مفهومی گستردهتر از این را دربر میگیرد و علاوه بر دامنههای متداخل و در عین حال منفک ارتباطات دیجیتال و تکنولوژیهای اطلاعات و اینترنت، پست الکترونیک به اضافه تمام مجموعههای آنها، سرویس اعلانات، اتاقهای گپزنی، سیستمهای تصویرسازی دیجیتال، هوش مصنوعی و سیستمهای محیط دیجیتالی تعاملی را نیز شامل میشود. از این رو با توجه به اهمیت بحث به سراغ استاد مهندس محمدعلی شکوهیان راد رفتیم تا درباره عدالت در این حوزه سایبرنتیک گفتگویی داشته باشیم.
مفهومشناسی دانش سایبرنتیک
تعریفی از عدالت سایبرنتیک بفرمایید و جایگاه آن را در مدیریت کشور بیان کنید؟
دانش سایبرنتیک، دانش کنترل پدیدههای هوشمند از طریق کنترل جریان اطلاعات است. اگر پیش از این، پدیدههای هوشمند از طریق کنترل امکاناتی که بر آنها اثر میگذاشت، کنترل میشد، در این دانش بهعنوان پدیدهای که توان درک اطلاعات و اثرپذیری از اطلاعات را دارد، اگر جریان اطلاعات را کنترل کنیم، کنترل سریعتر، صریحتر و بسیار موثرتری رخ خواهد داد.
مصداق پدیدههای هوشمند، دو قسمت اصلی است:
- یک بخش جدی، انسان است. اگر مصداق پدیده هوشمند را انسان در نظر بگیریم، آنجایی که کنترل کننده از طریق جریان اطلاعات توان کنترل بر انسان پیدا میکند، به قدرت نرم میرسد.
- مصداق دیگر، ماشینهای هوشمند هستند. اگر مصداق پدیده هوشمند ماشینهای هوشمند باشد -که رشته هوش مصنوعی برای آن ایجاد شده است- توانی که برای کنترلکننده ایجاد میشود، قدرت فرماندهی و کنترل است.
بنابراین، دو مفهوم اصلی قدرت نرم و قدرت فرماندهی و کنترل که امروز مبنای منازعات بین تمدنهاست، از دانش سایبرنتیک ایجاد شده است و هرگونه طرحریزی برای این دو حوزه نیازمند شناخت دقیق سایبرنتیک است.
جایگاه دانش سایبرنتیک در حاکمیت
مسئله اساسی که این دانش در جامعهسازی دارد، این است که پیش از این، یک حکومت برای اینکه بخواهد بر مردم تسلط داشته باشد تا نظم جامعه را شکل بدهد، ۵ رکن قدرت را میشناخت: سیاست، اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، امنیت و دفاع. هر ۵ حوزه بر زندگی هر فرد اثر دارد. این اثرگذاری در نسبت افراد، کم و زیاد میشود، اما هیچ فردی نیست که بتوانیم بگوییم از اقتصاد هیچ اثری نمیپذیرد. از این رو، کنترل این ۵ رکن در جامعه به واسطه حکومت، درنهایت کنترل زندگی مردم است. این مدل سابق مدیریت یا همان طراحی در مدل سنتی حکومت است.
امروز افراد با جریان اطلاعات مرتبط هستند و از آن اثر میپذیرند. افراد در برخورد با اطلاعات و مواجهه با اطلاعات سه گام طی میکنند: براساس آن باور، تصمیم میگیرند و بر طبق آن تصمیم اقدام میکنند. از آنجا که این سه گام مبتنی بر اطلاعات است، شما میتوانید از ابتدا اطلاعات را بهگونهای در جامعه کنترل کنید که درنهایت اقدام افراد همان شود که شما از ابتدا میخواهید. این روند، ثبات خیلی بیشتری نسبت به مدل قبلی در طرحریزی حاکمیت دارد، چون فرد تصور میکند خودش به این نتیجه رسیده است. درنتیجه اصرار دارد و بهنوعی بر آن تصمیمی که به آن رسیده است، تعصبی دارد و میخواهد حتما اقدام در آن راستا را محقق کند.
به صورت مشخص امروز فضای سایبر بهعنوان چارچوب عملیاتی دانش سایبرنتیک، کاملا نظری است و در حوزه علوم انسانی از آن بحث میشود، نه حوزه فنی مهندسی. امروزه جایی که بهعنوان نقطه اصلی کنترل جریان آگاهی در هر کشوری مطرح است، فضای سایبر آن کشور است که طبیعی است حاکمیت برای آن طرحریزی کند و آن را بهعنوان ثقل طرحریزی حاکمیت در جامعه خودش در نظر بگیرد. دانش سایبرنتیک، دانش طرحریزی حاکمیت است، نه یکی از شئون حاکمیت. بر این اساس، امروزه فضای سایبر فضای ایجاد، اشاعه و تثبیت حاکمیت است.
ماهیت عدالت سایبرنتیک و حوزههای آن
از منظر شما عدالت سایبرنتیک چگونه تعریف میشود و دارای چه انحایی است؟
عدالت سایبرنتیک، ابداع بدیع در مفاهیم است. سابق بر این مساله عدالت در جامعه بهعنوان یکی از مهمترین عناصری بود که همیشه جامعه به آن اقبال دارد، لذا در کشور جریاناتی که عدالت را بهعنوان شعار اصلی مطرح میکنند، همیشه از اقبال خوبی برخوردار هستند. پیش از این عدالت اجتماعی خیلی مطرح بود؛ یعنی در فضای اجتماع که در واقع فضای فیزیکی جامعهسازی است، مسئله عدالت، در جامعهسازی جنبه عملیاتی پیدا کند.
همان طور که بیان شد، دانش سایبرنتیک، دانش طرحریزی حکومت است و در واقع از طریق کنترل جریان اطلاعات حاکمیت را رقم میزند. در واقع عدالت سایبرنتیک، عدالت حاکمیت از طریق کنترل آگاهی است.
به فرموده حضرت علی (ع) اینکه هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد، عدالت است. با این مبنایی که داریم، شاکله آگاهی که میخواهد باور مردم را در جامعه رقم بزند، باید مبتنی بر حق و باطل باشد؛ یعنی در راستای ارزشهای دینی باشد، نه در راستای آن چیزی که فلان جریان سیاسی مدنظرش است تا درنهایت طبق آیت الکرسی[۱] به اقناع و ارشاد جامعه منتج شود، نه به اغوای جامعه. متاسفانه امروزه ساز و کار فضای سایبر، اغواست؛ یعنی افراد راضی میشوند، ولی نسبت به یک چیز باطل. این قدرت باید در راستای اقناع باشد. اگر این اتفاق بیفتد، زیرساخت اصلی عدالت در طرحریزی مبتنی بر نگاه سایبرنتیک میشود که براساس اطلاعات میخواهد حاکمیت را رقم بزند. اینکه هر کسی در هر حوزه موضوعی، همه آنچه که حق اوست بداند؛ چه از جنبه سلبی (بداند که عمل نکند) و چه از جنبه ایجابی (بداند که بعد بخواهد به آن عامل باشد) عدالت سایبرنتیک است.
در واقع به هز میزان بخواهیم باور مردم را مبتنی بر نگاه دینی رقم بزنیم، سطح عالی و اصلی و زیربنایی مفهوم عدالت سایبرنتیک محقق میشود و براساس آن، جنبههای عملیاتی پیدا میکند، مثل فضای سایبر، مسئله توزیع منابع، دسترسی به اطلاعات (اطلاعات پالایششده و در راستای ارزشهای دینی)، مساوات اطلاعاتی در بخشها و طیفهای مختلف جامعه؛ یعنی هر کسی به نسبت تخصص و نقشی که در جامعه دینی برای او تعریف شده است، باید اطلاعات مربوط به حوزه خودش را در اختیار داشته باشد. در اینجا مباحث جدی فقهی و سیاسی میخواهد که به آن پرداخته شود.
ضمن اینکه وقتی ما صحبت از عدالت سایبرنتیک میکنیم، رأس آن بحث آگاهی است که در سطوح دیگر هم میآید، چون وقتی به عنوان حاکمیت مطرح میشود، سایر شقوق نظامسازی و جامعهسازی مثل اقتصاد، فرهنگ و سیاست و … هم به آن گره میخورد. درنتیجه آنجا که حوزه اقتصاد سایبری مطرح میشود، مسئله عدالت اقتصادی در فضای سایبر یک موضوع جدی میشود. برای حوزه اجتماعی به همین صورت است. درنتیجه به یک امر پیچیده میرسیم که اگر به گونهای در جای خودش وضع شود که مبتنی بر نگاه حق و باطل است، میتوانیم ادعا کنیم عدالت سایبرنتیک در جامعه داریم و آن را رعایت میکنیم.
ارکان دانش سایبرنتیک
با توجه به تعریفی که از عدالت سایبرنتیک داشتید و گستردگی که این حوزه دارد و با توجه به صحبتهای مقام معظم رهبری که در ابتدای سال در مورد فضای مجازی تعبیر فضای ول را داشتند و همچنین تهدیداتی که برای انتخابات ۱۴۰۰ میتوانیم داشته باشیم، به نظر شما عدالت سایبرنتیک چگونه میتواند به انتخاب فرد و جریان اصلح در کشور کمک کند؟ به دیگر سخن، نقش عدالت سایبرنتیک در مقابله با جریان پروپاگاندای دفع دشمن و عملیات روانی و شناختی چگونه ارزیابی میشود؟
فضای سایبر دو رکن اصلی دارد. خود سایبر به عنوان دانش چهار رکن دارد. وقتی وارد بُعد فنی میشویم، در دو رکن خلاصه میشود. چهار رکن دانش سایبرنتیک عبارت است از:
۱) اطلاعات (به عنوان روح این سیستم): دانش سایبرنتیک میآید که بخواهد جریان براساس اطلاعات را رقم بزند. آنجا که اطلاعات نمیخواهد جمع شود، گردش اطلاعات مهم است. باید اطلاعات در جامعه به گردش در بیاید تا براساس آن جامعهسازی از جنبه افکار جامعه صورت بگیرد.
۲) ارتباطات (انتقال اطلاعات): در واقع ارتباطات، انتقال اطلاعات است.
۳) محاسبات: وقتی انتقال اطلاعات صورت گرفت، هر فرد با توجه به اینکه یک دستگاه محاسبات ذهنی دارد که از سایرین متفاوت است، نسبت به اطلاعات دریافتی برداشت خودش را خواهد داشت و آنها را ذخیره کند.
۴) کنترل (تغذیه اطلاعات): درنهایت اینکه بخواهیم پاسخ بدهیم که چه اطلاعاتی، در چه زمانی، در چه حجمی، از چه طریقی و چه روشهایی به چه کسانی برسد و چه کسانی به آن اطلاعات دسترسی نداشته باشد، تغذیه اطلاعات است که عملا همان «کنترل» میشود.
بنابراین، سایبرنتیک از این چهار رکن تشکیل شده است: ارتباطات، اطلاعات، محاسبات و کنترل. در سادهسازی به دو اصطلاح عامیانه میرسیم: محتوا و زیرساخت. محتوا عملا همان اطلاعات و بعد محاسبات اطلاعات است. زیرساخت، قسمت ارتباطات و کنترل را در برمیگیرد؛ یعنی ۲ دوگانه همزمان هستند.
زمانی که از فضای سایبر بومی صحبت میکنیم؛ یعنی به واسطه زیرساخت مستقل و بومی به اینجا برسیم که بخواهیم محتوای مدنظر حاکمیت را که مشخصا چارچوب دینی دارد و در راستای دین و مبانی دینی میخواهد رقم بخورد، آگاهی و باورهای جامعه را شکل بدهد. پس اگر فضای سایبر مال ما نباشد و به اصطلاح فضای سایبر، ول باشد، ما این دو را رکن را نداریم؛ زیرساخت را نداریم و به ازای اینکه زیرساخت در اختیار ما نیست و بومی نیست، محتوای جامعه هم در کنترل ما نیست. نکته مهم اینجاست که اگر محتوای جامعه در کنترل ما نباشد، رها نمیماند؛ بلکه در کنترل دشمن قرار میگیرد، چون در این فضا کار میشود و حتما مالک دارد؛ یا ما نسبت به آن تملک داریم یا دشمن تملک دارد.
پس اینجا دو مسئله مطرح است. تهدیدی که برای مردم به صورت مشخص در حوزه زیرساختی ایجاد میشود این است که نسبت به حریم خصوصی مالکیت ندارند، امنیت وجود ندارد، مستقیما با خود دشمن مواجه میشوند، چون اینجا لایه دفاع از سمت حاکمیت در حوزه زیرساخت وجود ندارد. بر این اساس، چون محتوا هم در کنترل نیست، امنیت اخلاقی و روانی و عملی و فرهنگی و در تمام حوزه ها دچار مشکل میشوند.
وقتی زیرساخت و محتوا را نداریم و در کنترل خودمان نیست، جامعه را آرام آرام به سمت اغوا میبرد. این امر، یک حرکت جدی بر خلاف این است که جامعه به این بالندگی برسد که در هر انتخابی، فرد اصلح را شناسایی و انتخاب کند. اولا وقتی فضای سایبر در کنترل و مدیریت حاکمیت دینی باشد، از آنجایی که فرد اصلح هم انگارهها و شرایط منطبق بر نگاه دین دارد -نه نگاه فلان جریان مشخص سیاسی- کمکم گفتمانسازی که صورت میگیرد، مردم را اقناع میکند و مردم را در این مسیر رشید میکند که اولا شخص اصلح کیست و چه مشخصاتی دارد و چطور باید مصداقش تشخیص داده شود و اینکه چطور باید بین چندین نفر سنجش صورت بگیرد تا نهایتا فرد اصلح شناخته شود.
مردم در این فرایند جامعهسازی از طریق آگاهی موثر و مبتنی بر حق آماده میشوند، ولی وقتی این شرایط نباشد، اصلح در این فضا مطرود و منزوی میشود و اقبال جامعه از طریق اغوا به سمتی میرود که اگرچه به ضررش است، اما راضی میشود و تصور میکند که برایش بهتر است.
نقش عدالت سایبرنتیک در انتخابات ۱۴۰۰
به طور مشخص در انتخابات آتی در خرداد ۱۴۰۰ عدالت سایبرنتیک از دو جنبه موثر است:
الف- بُعد محتوا: از آنجایی که این فضا، فضای مدیریتشدهای نیست و به نفع جریان دینی و انقلاب اسلامی نیست، امکان سوءاستفاده بسیار وجود دارد و محتمل است که جریانهای داخلی و خارجی که نگاه انقلابی ندارند، بخواهند از این فضا سوءاستفاده کنند و افکار عمومی مردم را به نحوی رقم بزنند که از طریق اغوا، فردی را که میخواهند، رای بیاورد. شما نمونههایی از این امر را سال ۹۶ دیدید که میتوان گفت نیمهسایبری و مصداق تخلف انتخاباتی بود. اتهاماتی به شخص مقابل زده شد و آن اتهامات در مردم جایگاه پیدا کرد و در مردم نسبت به آنها باور ایجاد شد. مثلا عنوان شد اگر ما نباشیم، سایه جنگ برمیگردد، درحالیکه حضرت آقا به صراحت گفتند سایه جنگ با حضور مردم برداشته شده؛ نه برجام. یا اتهام زده شد که کسی آیتالله قتل عام است، در صورتی که یک مطالعه کمتر از چند دقیقه در دهه ۶۰ نشان میداد چه کسی آن زمان مسئولیت داشت. اساسا جای شهید و جلاد نباید عوض میشد که شد، چون کنترل اطلاعات از حیث رفرنسدهی موثق در اختیار ما نبود.
یا اینکه عنوان بین زن و مرد دیوار میکشند و این تفکیک را صورت میدهند. مردم واقعا اینها را پذیرفتند و بعدا گفتند ما این فضای باز را حتی به اینکه اقتصاد ضعیف شود، ترجیح میدهیم. یعنی همین دولت بماند و اقتصاد ضعیف باشد، اما این اتفاقات نیفتد؛ در صورتی که هیچ کدام از اینها واقعیت نداشت. این امر در آن زمان نیمهسایبری بود، یعنی بعضی از این موارد در رسانه عمومی و در خود مناظرات مطرح شد، بعضی از اینها به صورتهای دیگر مطرح شدند، ولی الان بعد از ۴ سال بهویژه با ترویج مواردی مثل اینستاگرام کاملا ماهیت سایبری پیدا کرده است. پس وقتی جنبه محتوایی که در کنترل من نیست، دشمن میتواند از این طریق فرد اصلح را کنار بگذارد و فردی که ناشایست است، بالا میآید. ناشایست که عرض میکنم، جنبه توهین نیست. همه این افراد را شورای نگهبان تایید صلاحیت کرده است، اما وقتی کسی اصلح باشد و کسی دیگری سر کار بیاید، شایستگی آن جایگاه را ندارد.
ب- بُعد زیرساخت: جنبه دوم در خود فرایندها و سازوکار انتخاباتی است. از آنجا که زیرساخت در مدیریت مستقل و بومی ما نیست، هر قسمتی از انتخابات به فضای سایبر گره بخورد -ولو بخشی از آن باشد- امکان تغییر نتایج از آن طریق وجود دارد و چون این فضا در مدیریت ما نیست، خیلی نسبت به آن نمیتوانیم سازوکار زیادی داشته باشیم؛ حتی ممکن است مردم به فرد الف رای بدهند و بخواهند تا حدی که امکان دارد، از طریق تغییرات فرایند انتخاباتی که به سایبر وصل میشود و آن متد سنتی را ندارد، نتایج را تغییر بدهند. یکی از نگرانیهای ما این است که دولت ادعا میکند که میخواهد انتخابات امسال را الکترونیکی کند. چند روز گذشته هم نماینده و سخنگوی ستاد انتخاباتی به صراحت اعلام کرد که آمادگی کامل داریم حداقل در شهر تهران انتخابات را تمام الکترونیک کنیم. این یعنی تکلیف چند میلیون رای از حیث سنجش اعتبار مخدوش میشود. نمیخواهیم الزاما دولت را متهم کنیم، بلکه میگوییم این زیرساخت و این شرایط را برای دشمن فرامرز ما هم ایجاد میکند که بخواهد این تغییرات را رقم بزند.
بنابراین، از این دو بُعد محتوا و زیرساخت خطری برای انتخابات وجود دارد که مردم بخواهند به سمت فرد غیراصلح رجوع کنند، یا حتی اگر اصلح را هم انتخاب کردند، نتیجه آن چیزی اعلام نشود که مردم انتخاب کردند.
یکی مولفههای جامعه دینی حق اعتراض مردم به نابسامانیها و ضعفهای اساسی در کشور است. متاسفانه در چند سال اخیر هر وقت مردم مطالبه و اعتراض بهحقی داشتند، کار به فتنه و اغتشاش و آشوب کشیده شده است. عدالت سایبرنتیک چگونه حق اعتراض آزاد را برای مردم به ارمغان میآورد؟
پیامدهای دراختیار نبودن فضای سایبری
خیلی سوال بجایی است و در قسمتهای بروزرسانی مدل حاکمیت از مدل سنتی به سمت طرحریزی حاکمیت جریان اطلاعات کاربرد دارد. نکتهای که از ابتدای دین اسلام مدنظر پیامبر و حضرت علی (ع) بود و امروز هم مدنظر امامین انقلاب اسلامی است، این است که صدای مردم در نسبت با حاکمیت شنیده شود؛ البته باید سازوکار آن در نظامسازی دیده شود. برای پاسخ به سوال شما از تحلیل و نقد وضع موجود شروع میکنم.
فضای سایبر فعلی اولا در اختیار حاکمیت نیست، چون آن زیرساخت را نداریم و ما به ازای آن، کنترل محتوایی را نداریم. بر این اساس، دو اتفاق میافتد:
۱) یکی مواردی که واقعا صحیح نیست، به نظام نسبت داده می شود، اتهام زده میشود، برای مردم دغدغه میشود؛ یعنی اعتراضهایی در ذهنشان ایجاد میشود که واقعیت ندارد؛ بلکه حاصل تحریف اطلاعات در فضای خارج از کنترل ما از سمت دشمن است. به اصطلاح همان شبههآفرینیهایی است که الان وجود دارد.
۲) مانع از این میشود که مردم نیاز واقعی خود را متوجه شوند و آن را پیگیری کنند. فضای سایبر بر تمام شئون زندگی تکتک افراد دارد اثر میگذارد. ممکن است کم و زیاد باشد، اما بر همه اثر میگذارد؛ از حوزه آموزش تا مسئله اقتصاد و هر چیز دیگری، و امروز بهویژه از جنبه فرهنگی ولنگاری فضای سایبر خصوصا در پیامرسانهایی مثل اینستاگرام دغدغه خیلی از خانوادهها شده است.
فراتر از این، اگر مردم بدانند که به لحاظ علمی، طرحریزی حاکمیت براساس جریان صحیح اطلاعات در جامعه میتواند حدی از سعادت را برایشان رقم بزند که از طرق دیگر امکانپذیر نیست، مطمئنا مطالبه اولشان این میشود که خودمان فضای سایبر بومی و ملی در چارچوب انقلاب اسلامی داشته باشیم یا به صراحت بگویم که مطالبه میکنند فضای سایبر مطلوب انقلاب اسلامی ایجاد شود، اما میبینید که مردم اصلا این موضوع برایشان دغدغه نیست. به جایش مواردی برای آنها به دغدغه و مطالبه تبدیل شده است که یا اولویت اول نیست، یا اینکه اساسا اولویت ندارد.
به عبارت دیگر، دغدغه و نیاز کاذبی است که از طریق همین اطلاعات غلط فعلی در فضای سایبر ایجاد شده است. یک مثال در جایجایی و تشخیص عرض کنم. یکی از مواردی است که امروز مطرح میشود، این است که چرا فضای قانونی باز نیست که بتوانیم از طریق ارز دیجیتال کسب درآمد کنیم؟ درحالیکه ارز دیجیتال به لحاظ فقهی مصداق رباست، چون از هیچ تولید ثروت میکند و در خودش پوچی دارد. از جنبه امنیت در فضای سایبر، چیزی که امروز یک نفر برایش زحمت میکشد و آن را به دست میآورد، به سادگی با shift+delete از بین میرود، بر مبنای بلاک چین است. ولی چون اینها وجود ندارد، مردم به دنبال آن هستند و عدهای هم اینجا سوداگرانه از عدم آگاهی مردم سوءاستفاده میکنند و بخشی از جامعه دچار مشکل میشود که زندگی و اقتصادش را به ارزهای دیجیتال گره زده است.
جایگاه عدالت سایبرنتیک در جهتدهی به مطالبات مردمی
پس یک سمت قضیه این است که فضای سایبر درست چیده شود و این نیاز را درست به مردم بشناساند و مردم به صورت صحیح متوجه نیازها و اعتراض واقعی باشند. در سمت دوم، حاکمیت سایبرنتیک هم در کنترل خودمان است و سازوکار قانونی برای آن دیده میشود. همان طور که ما الان پورتالها و درگاههای مختلفی برای سازمانهای مختلف داریم. به عبارت دیگر، دولت الکترونیک در بخشهایی مثل نظام پولی و مالی کشور در بانکداری محقق شده است.
قضیه بیماری کرونا که شیوع پیدا کرده است، آموزش مجازی -هرچند به لحاظ کیفیت نقصانهایی وجود دارد- رقم خورده است. یک بعد جدی قضیه، سیستم حقوقی قضایی سایبری مثل فرایندهای قضایی و حقوقی، مطالبهگریهای حقوقی، دسترسی به جاهایی مثل کمیسیون اصل نود که مسئولیت پیگیری همین موارد در مجلس شورای اسلامی را دارد، دسترسی به ستادهای خبری ارکانهای مختلف در وزارتخانهها و به طور کلی، دسترسی به هر مرجع قانونی که محل رجوع اعتراضات و مطالبات مردم است.
اگر طرحریزی صورت بگیرد و در اختیار قرار باشد، بخش جدی مطالبه را میتواند رقم بزند. من دیدم از اواخر سال گذشته در بخشهایی، کمیسیون اصل ۹۰ این کار را انجام داده است یا بعضی از خبرگزاریها نامههای متنباز را تنظیم میکنند و به امضا میرسد. روال حقوقی اینگونه است که هزار امضا رجوع به یک نماینده، ۵ هزار امضا رجوع به فلان کمیسیون مربوطه در مجلس تا اینکه نهایتا بخواهد بهعنوان یک پرونده پیگیری شود. اینها خوب است، اما اصلا کافی نیست. علاوهبر این، زیرساختش هم امن نیست؛ یعنی اینکه الان دقیقا جامعه چه فکری میکند و چه چیزی برای او مسئله است و کجا اعتراض کند، خیلی واضح برای دشمن مشخص است و دارد نیازسنجی و ذائقهسنجی میکند. سپس میتواند با روشسازی ایجاد انحراف کند و مردم را از آن موضع حق برگرداند یا مطالبه را بینتیجه کند.
درنتیجه اگر جنبه سایبری قوه حقوقی (قوه قضائیه)، عینیت پیدا کند و بخواهد در سازوکار طراحی حاکمیت در جامعهسازی سایبرنتیک دیده شود، محل اصلی رجوع اعتراضات مردمی میشود.
رسالت شبکه ملی اطلاعات در تحقق عدالت سایبرنتیک
همان طور که میدانید، تحقق عدالت در جامعه نیازمند ید قدرت و اقتدار است. از نظر شما استقلال کشور در فضای سایبر و تاسیس شبکه ملی اطلاعات تا چه اندازه میتواند این اقتدار را فراهم کند؟ به دیگر سخن، شبکه ملی اطلاعات تا حد میتواند عدالت سایبرنتیک در کشور را اجرا کند؟
برای پاسخ به این سوال عینا فضای پیش و پس از انقلاب را مثال میزنم. قبل از انقلاب، حاکمیت در اختیار نظام اسلامی نبود و مدل طاغوت بر سر کار بود، از اینرو، با وجود تشخیص حق از باطل و اینکه در چه مواردی حقوق مردم از جنبههای مختلف ضایع میشود، اما چون سیستم در تملک نبود، نمیشد نسبت به آن اقدام کرد. لازمه این کار، تغییر نظام سیاسی حاکم بر کشور بود که درنتیجه ارکان کشور ازجمله سیستم قضایی در اختیار نظام دینی قرار بگیرد که عدالتطلبی، جنبه عملیاتی پیدا کند.
با وجود تمام نواقضی که وجود دارد، اما این تغییر، یک تغییر ضروری است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد؛ یعنی گام اول است. شعار اصلی انقلاب که کماکان برقرار است و در رأس همه شعارهای انقلاب مطرح بود، «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بود. ما امروز دقیقا در مسیر تکامل و رشد انقلاب اسلامی با همین موضوع مواجه هستیم. اکنون که نظام در دوره گذار طرحریزی حاکمیت از مدل سنتی به مدل مبتنی بر کنترل جریان اطلاعات است، شرایط فعلی ما به خاطر عدم وجود زیرساخت بومی (شبکه ملی اطلاعات)، در مرحله پیش از انقلاب اسلامی است؛ یعنی عدالتطلبی وجود دارد، ما آن تحقق را میخواهیم، دغدغه آن هم در مردم، هم در بخش جدی از مسئولین و نهادهای انقلابی وجود دارد، اما چون زیرساخت نداریم، گویا حاکمیت سیاسی را در این فضا نداریم و دقیقا حاکمیت سیاسی دشمن بر این فضا محقق است و دارد جریان اطلاعات را آن طور که خودش میخواهد رقم میزند. بنابراین، باید اول آن انقلاب را انجام بدهیم و زیرساخت در کنترل ما قرار بگیرد.
بعد از این، شعار پایه انقلاب اسلامی اینجا هم محقق میشود؛ یعنی از آنجا که این یک نظام، مردمپایه است و این حکومت برخاسته از مردم است، همان طور که ما در فضای فیزیکی استقلال را برای مردم ایران رقم زدیم و مردم خودشان این کار را انجام دادند، اینجا دوباره مردم باید در همین حرکت از نظام مطالبه کنند تا استقلال سایبری رقم بخورد. همان طور که الان کشورهای دیگر به صورت قانونی در سرنوشت مردم ما تاثیر ندارند، باید در فضای سایبر هم همینطور باشد که الان این طور نیست.
به دنبال این استقلال، آزادی عملکرد برای مردم در این فضا ایجاد میشود. طبیعتا استقلالی که در چارچوب مبانی دینی است، آزادی دینی را هم به دنبال خودش دارد؛ البته نه آن آزادی که غرب بهعنوان ولنگاری و بیبند و باری طلب میکند. الان اگر بهنوعی آزادی هم در این فضا داریم، آزادی از جنس رها بودن و ولنگار بودن این فضاست. پس به دنبال استقلال، دومین بخش شعار انقلاب (آزادی) هم در فضای سایبر رقم میخورد و نهایتا آنجا میتوانیم ادعا کنیم که جمهوری اسلامی دارد این فضا را جلو میبرد؛ یعنی فضایی که به مردم حق انتخاب، عمل و اقدام و اثرگذاری بر سرنوشت خودشان میدهد؛ البته در راستای اسلام که بهعنوان مبنای این نظام دیده شده است.
همین فرایندی که دقیقا از ۴۲ تا بعد از ۵۷ گذراندیم، تا انقلاب رقم خورد، امروز باید همین را در فضای سایبر طی کنیم تا ان شاءالله بتوانیم ادعا کنیم که این فضا با چیزی که شعائر اصلی انقلاب اسلامی است، منطبق شده است.
پینوشت:
[۱] . قَد تَبَیَن الرُشدُ مِنَ الغَیّ. (بقره، ۲۵۶)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0