تفاوت جنسیتی: عدالت یا تبعیض؟
دو مفهوم جنس و جنسیت اگر چه بسیار شبیه هم هستند ولی درای بار معنایی بسیار متفاوتی نسبت به هم هستند. کلمه جنس ناظر بر تفاوتهای زیستی و طبیعی انسان است و کلمه جنسیت به معنای نقشهای اجتماعی است که انسان بر عهده دارد. تفاوتهای جنسی همان تفاوت در اندام جنسی، اعصاب و استخوان بندی است. کلمه جنسیت هم از آنجایی که دارای بار فرهنگی بوده و بازگشتش به حقوق و نقشهای اجتماعی است، متناسب با فرهنگ جوامع مختلف، متفاوت خواهد بود.
در این بین فمنیسمها تفاوتهای رفتاری زنان نسبت به مردان را محصول تفاوت جنسی نمیدانند بلکه از نظر آنان این امر مقولهای جنسیتی است که تحت تاثیر نظام مردسالارانه، ریشه در قرار دادهای اجتماعی دارد. نکته اینجاست که فمنیسمها تفاوت جنسی زیست شناختی را قبول دارند ولی تاثیر آن در هویت جنسیتی زن را انکار میکنند. از نظر آنان فرهنگ مردسالاری، تفاوتهای ظاهری با مردان، نظام تربیت خانوادگی، تقسیم کار جنسیتی (کارهای درون خانه و بیرون از آن) و… منجر شده تا زنان به عنوان مخلوق ثانی قرار بگیرند و در طول تاریخ نقش زنان نازلتر از مردان باشد و آنان از نظر شغلی، تحصیلی و دست مزد مورد تبعیض قرار گیرند.
تبیین عدالت جنسیتی زنان متوقف بر سه مقوله «هویت انسانی»، جنسیت طبیعی(زیست شناختی) و هویت جنسیتی است. فمنیسمها با تاکید بر هویت انسانی تمام تفاوتهای میان مردان و زنان را انکار کرده و تفاوت قائل شدن در نقشهای جنسیتی را نوعی تبعیض تلقی میکنند.
مراد از انسانیت همان اصل خلقت است. خود فمنیسمها هم همان گونه که قبلا بیان شد تفاوتهای زنان و مردان در برخی جهات زیستی و روانی را قبول دارند. ولی انسانیت در زن و مرد نمیتواند ملاک خوبی برای برابری حقوق باشد. چون جدای از زن و مرد بودن انسان، ملاکهای دیگری نظیر «بالغ و نابالغ»، «عاقل و مجنون» و «سالم و مریض» بودن هم در تعیین هویت جنسیتی و حقوق و تکالیف زنان و مردان موثر هستند. همین امور باعث میگردد تا حقوق انسان ها با هم برابر نباشد. جدای از این اگر اشتراک در انسانیت تنها معیار و مبنا باشد، هیچگاه نمیتوان تعدد و تکثر نقشها (مثل: نقشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی) را توجیه نمود.
اسلام هم یکسانی در خلقت و ماهیت را قبول دارد. اما معتقد است که استعدادهای جسمی و روحی متفاوت برای دو جنس زن و مرد، حقوق متفاوتی را میطلبد. حقوقی که مساوی است اما مشابه نیست. در زمینه خلقت انسان، آیات زیر به این همسانی و برابری اشاره دارد:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ(ذاریات/56)
ترجمه: «و جن و انس را نيافريدم مگر براى آنكه مرا عبادت كنند.»
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات/13)
ترجمه: «همانا گرامىترين شما نزد خدا، با تقواترين شماست، همانا خدا داناى خبير است.»
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً(بقره/30)
ترجمه: «وهنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم كه در زمين جانشينى قرار دهم.»
در باب همسانی زن و مرد در مقوله تکلیف آیه 35 سوره احزاب نمونه بسیار خوبی است. چرا که در حوزه ارزشها حرف از تفاوت و تساوی اشتباه است. همچنین این دو صفت از باب ملکه و عدم ملکه هستند که دفع هر دو ممکن است. جدای از آن روح انسانی و ارزشهای مربوط به انسان مذکر و مونث ندارد.
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً. (احزاب/35)
ترجمه: «همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ايمان و زنان با ايمان، و مردان مطيع خدا و زنان مطيع خدا، و مردان راستگو و زنان راستگو، و مردان شكيبا و زنان شكيبا، و مردان فروتن و زنان فروتن، و مردان انفاقگر و زنان انفاقگر، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن، و مردانى كه خدا را بسيار ياد مىكنند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند، خداوند براى (همهى) آنان آمرزش و پاداشى گرانقدر وبزرگ آماده كرده است.»
از نظر دین اسلام تفاوتهای موجود میان زن و مرد به معنی نقص زن و برتری جنس مرد نیست. بلکه این دو مخلوقی هستند که هر دوناقص هستند و در کنار هم میتوانند کامل باشند. این دو جنس با استعدادهای متفاوت و با کمک یکدیگر میتوانند توانمندتر شده و توازن و تعادل را برقرار کنند.
با این حال اشکالی که جریان فمنیسم به اسلام میگیرند این است که برخی از قوانین شما مثل دیه، ارث، حجاب و… ظالمانه و تضیع کننده حقوق زنان است. مساله اینجاست که در فرهنگ اسلامی اصل تفاوت زن و مرد پذیرفته شده است و جدای از این نهاد خانواده بسیار ارزشمند است. بنابراین قوانین در اسلام به شکلی طراحی شده است تا کمترین آسیب به شخصیت زن و نهاد خانواده وارد شود. وگرنه بسیاری از نقشهای اجتماعی در اسلام هویت انسانی دارند نه جسمی یا جنسی.
به طور مثال در بحث دیه زن و مرد که تفاوتهایی وجود دارد برخی اینگونه تصور کردن که جنس و جسم زن باعث این تفاوت شده است. یعنی جنس مرد با ارزشتر از جنس زن است. در حالی که در روایات دینی و احکام شرعی دیه دو چشم، دوگوش، دو لب، دو دست، دو پا، بینی، زبان و… هر کدام به اندازه یک دیه کامل است. در حالی که اگر معیار ما عرف یا عقل باشد، هیچ گاه جریمه قطع بینی با حیات یک نفر مساوی نیست. بنابراین دیه معیار انسانیت و ارزش واقعی زن و مرد نمیباشد.
نکته بعدی در این باره این است که حتی تعیین دیه به معنی قیمت اعضا فرد نیست چرا که دیه دو انسان عالم و جاهل، نماز خوان و بی نماز، دروغ گو و راست گو یکسان است. در واقع دیه به معنی بهاء و قیمت شخص نیست که اختلاف آن به معنی تفاوت و اختلاف ارزش میان دو انسان باشد.
جدای از اینها نصف بودن دیه زن مادامی است که دیه به میزان یک سوم نرسد و گرنه در کمتر از ثلث، دیه زن و مرد با هم مساوی است. اگر دلیل نصف بودن دیه زن، مسئله نقص یا ارزش بود، باید در همه جا این قانون اجرایی میشد. درحالی که اینگونه نیست. همچنین اگرچه دیه بیشتری به مرد تعلق میگیرد ولی او وظیفه دارد در پرداخت قتلها و جنایات خطئی بستگان خود به عنوان «عاقله» مشارکت کند در حالی که زنها از این امر معافند.
در واقع نکته اینجاست که اسلام تفاوتهای موجود میان زن و مرد مثل احساسات قوی زن، تفاوت بازدهی اقتصادی و … را در وضع قوانین رعایت میکند. وجود تفاوت هم لزوماً به معنی تبعیض و بیعدالتی نیست. بیعدالتی آن است که در شرایط مساوی و قابلیتهای یکسان، بین افراد فرق گذاشته شود. ولی تفاوت آن است که در شرایط نامساوی فرق گذاشته شود.
زن در اسلام از کانون خانواده جدا نمیشود. ولی در عین حال در امور اجتماعی، معاشرت و شغل، آزاد است. آزادی اقتصادی که در سوره نساء، آیه 32 به آن اشاره شده:
لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ.
ترجمه: «براى مردان از آنچه بدست آوردهاند بهرهاى است و براى زنان نيز از آنچه كسب كردهاند بهرهاى مىباشد».
درباره آموزش از پیامبر اسلام روایت داریم که:
طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ ، ألا إنَّ اللّه َ يُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ [1].
حتی برخی روانشناسان مثل «اتو کلاین برگ» بر اساس دادههای روانشناسی به این تفاوت اذعان نموده و مینویسد: «زنان بیشتر به کارهای خانه و اشیاء و اعمال ذوقی علاقه نشان میدهند و بیشتر مشاغلی را میپسندند که نیازی به جابه جا شدن در آن نباشد و یا کارهایی را دوست دارند که در آن باید مواظبت و دلسوزی بسیاری به خرج داد؛ مانند: مواظبت از کودکان و اشخاص ناتوان و…».
علت مخالفت و در برخی موارد افراط در همسانی با مردان از سوی جنبشهای فمنیسم، خواستگاه و منشاء جغرافیایی آن است. اساساً طرح موضوع برابری یا تفاوت جنسیتی از جانب آنان ناظر به شرایط تاریخی-اجتماعی وایدئولوژیهای موجود در آن سرزمین است.
اندیشههای تحریف شده مسیحی و یهودی که زن را همچون حیوانی میدانستند که برای خدمت به مرد خلق شده است. تفکری که در نگاه فلسفی بعد قرن چهاردهم هم ادامه داشته و درآثار اندیشمندانی چون «نیچه»، «شوپنهاور» و «روسو» به وضوح میتوان آن را مشاهده نمود. نگاه تبعیض آمیز و ظالمانهای که تا قرن 19 همچنان ادامه یافت و منجر به محرومیتهای اجتماعی زنان مثل: حقوق اجتماعی، حق مالکیت و حقی رای شد.
در قرن 19 است که موج اول فمنیسم با رشد ارزشهای لیبرالی مثل فردیت، آزادی، عقلانیت و اومانیسم، شکل میگیرد. ظهور دنیای مدرن و ارزشهای لیبرالی منجر میشود سرخوردگی طولانی زنان در غرب به یکباره بیرون بزند و با جهت دهی جریانهای قدرت و ثروت، زنان نه تنها به آرامش و جایگاه واقعی خود نرسند، بلکه به شیوه دیگری مورد استثمار قرار بگیرند. فمنیسمها برای رسیدن به برابری، زنان را در جایگاه مردان قرار میدهند ولی توجه ندارند که ساختار مردسالارنه و تبعیض تغییر نمیکند بلکه این زنان هستند که لباس مردانه بر تن میکنند.
جنبشهای فمنیستی شاید توانسته باشند حضور پررنگتری در اجتماع داشته باشند و به ظاهر موفقیتهایی را کسب نمایند ولی آیا این اصلاحات، وضعیت جامعه زنان در دنیا را بهتر کرده است؟ دنیای مدرن شاید نقش به ظاهر بزرگی به زن داده باشد اما نقش مهم او در خانواده را در نظر نمیگیرد. نهاد خانواده در غرب کم رنگ است و به طور طبیعی نیازهای فطری مثل دریافت محبت، توجه، نقش مادری و همسری برای زنان نادیده گرفته میشود. به همین دلیل در حال حاضر جامعه غربی و زندگی جمعی در آن دچار تزلزل است.
دست آوردهای جامعه فمنیسم چه بوده است:
- مزاحمتهای جنسی در محیط کار، مدرسه
- از بین رفتن حیا و شرم و حریم خانواده
- روابط آزاد، بیماریهای زنانه، قرصهای ضد بارداری، سقط جنین،
- خیانت و افزایش طلاق
- رواج همجنس بازی
- روسپی گری قانونی و تبدیل شده زنان به کالا
- توسعه تجارت فحشا
- و …
در واقع ظلمهای قرون وسطی و سالهای بعد از رنسانس همچنان پا بر جاست و تنها شکل آن تغییر نموده است.
در پایان میتوان گفت تفاوتهای جنسیتی درجوامع مختلف وجود دارد. این مساله که این تفاوت عادلانه یا تبعیض آمیز است بستگی دارد شما از چه منظر و نظام معرفتی به آن نگاه نمایید. اگر نگاه شما بر مبنای ارزشهایی چون آزادی، اومانیسم و عقلانیت مادی باشد نمیتوانید تفاوتهای موجود را بپذیرید. ولی نکته اینجاست که انکار تفاوتهای مادی و معنوی میان زن و مرد نمیتواند حقیقت امر را تغییر دهد و چنانچه گفته شد این انکار، نظام اجتماعی را برای زن عادلانه نکرده است بلکه شرایط برای آنها سختتر و ظالمانهتر شده است.
منابع:
1 . فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، جنسیت: فمنیسم یا ذات گروی الهی، فعالی، محمد تقی، سال دوازدهم، شماره 46، زمستان 88، ص 196-156.
- نشریه شبه پژوهی مطالعات قرآنی، ارزیابی و نقد شبهه تبعیض جنسیتی در مجازات حد و دیات در مجازات اسلامی، جسین مقدس، مهدی عباسی، شماره1، پاییز-زمستان 1398، ص223-205
- نشریه مطالعات حقوق، نابرابری جنسیتی در ایران، خدا خواه، نسیم، شماره 31، بهار 1398، ص 58-49.
- فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، چالش فمنیسم با عدالت جنسیتی، آقاجانی، نصرالله، شماره 46، زمستان 1388، دوره 12، ص 48-7.
پینوشت:
[1] . الكافي : 1/30/1.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0