جای خالی «معناشناختی عدالت» در تمدن‌سازی نوین

با تحقق نسخۀ الهی عدالت در بستر جامعه، ظرفیت تمدن‌سازی جامعۀ اسلامی آشکار می‌شود و جامعه را در مسیر تمدن‌سازی قرار می‌دهد و می‌توان آن را به فعلیت رساند.

«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ در اندیشۀ دینی، فهم مفهوم «عدالت»، با به کار گرفتن دو مفهوم «رحمت» و «فضل» میسر می‎‎‎شود و به عبارتی این دو مفهوم، زیربنای معناشناختی برای تصور مفهوم عدالت را فراهم می‎‎‎کند. تأمل در این مبانی در این نسخۀ الهی، بیانگر ظرفیت تمدن‎‎‎سازی مفهوم عدالت است که در این نوشتار به  تبیین آن پرداخته می‎‎‎شود.

در اندیشه دینی، عدالت به معنای قرار دادن هر چیزی در جایگاه خودش است؛ همان گونه در کلام امیر مؤمنان(ع) آمده: «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا». این تعبیر نزدیک به تعریف فلسفی مشهور است که عدالت را به دادن حق هر موجود دارای حقی تعریف می‎‎‎کند و حکیم سبزواری نیز با عبارت «العدل اعطاء کل ذی حق حقه» تبیین کرده است.

بررسی و دقت در این دو تعریف مشخص می‎‎‎کند که تصور مفهوم عدالت مبتنی بر دو امر است: الف. شیء یا امری وجود داشته باشد. به عنوان مثال اگر هیچ امر و یا شیء وجود نداشته باشد؛ طبیعتا عدالت هم معنا ندارد و قابل تصور نیست؛ زیرا اساسا موضوعی برای عدالت نیست. ب. این شیء و یا امر، دارای جایگاه و حقی باشد و اگر جایگاه آن شیء، هنوز مشخص نباشد و یا حقی برای آن تعریف نشده باشد؛ بحث از مفهوم عدالت، بی‎‎‎معنا است و به تعبیری قابل تصور نیست. دقت در این دو امر، مشخص می‎‎‎کند که داشتن تصور از مفهوم عدالت، وابسته به این دو مقدمه است که اولا شیء وجود داشته باشد و ثانیا این شیء دارای موضع و یا حقی باشد. بر همین اساس بیان می‎‎‎شود که فهم مفهوم عدالت، نیازمند دو مفهوم دیگر است که اقتضائات هر کدام از این دو مقدمه را برآورده سازد؛ یعنی در ابتدا باید بر اساس مفهومی دیگر، اشیا و امور را به وجود آورد و در مرتبه دوم، با به کار گرفتن مفهوم دوم، برای آنها جایگاه و حقی مشخص تعریف کند تا در نهایت عدالت معنا یابد و بتوان آن را مطرح کرد.

در اندیشه دینی، عدالت از اوصاف کمالی خداوند متعال است: «یا عَدْلا لایَحِیف». اما دو صفت «رحمت» و «فضل»، اوصافی مقدم بر عدالت هستند که توضیح آن به این شرح است:

«رحمت» وصف عامی برای خداوند متعال است. عام بودن این صفتی به این صورت است که بیان می‎‎‎شود رحمت خداوند شامل همه چیز می‎‎‎شود. « رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‌ءٍ»؛ این شمول و وسعت معنایی در آیه 156 اعراف به این شکل است که خلقت ممکنات، همگی از روی رحمت است. رحمت در اینجا به معنای بخشش ابتدائی و عطای بدون استحقاق است؛ به این صورت که در خلقت ممکنات و ایجاد آنها، صفتی مانند عدالت نقشی ندارد، زیرا مثلا جایگاه و استحقاق همگی ممکنات، این است که معدوم محض باشند؛ زیرا چیزی از خودشان ندارند؛ اما بر طبق صفت رحمت، در ابتدا خداوند متعال بخشش و عطایی ابتدائی می‎‎‎کند و همگی آنها را لباس وجود می‎‎‎پوشاند و رحمت خودش را شامل حال آنها می‎‎‎کند. بر این اساس مقدمه اول محقق می‎‎‎شود و اشیاء و امور محقق می‎‎‎شوند.

اما مقدمه دوم، بر اساس مفهوم «فضل» محقق می‎‎‎شود. به این صورت که بر پایه رحمت الهی و شمول آن نسبت به همه امور و اشیاء، هر کدام از آنها جایگاه و مرتبۀ خاص خودشان را واجد می‎‎‎شوند. فضل به معنای زیادی و برتری است . این زیادی و برتری بر پایۀ رحمت الهی و بهره‎‎‎مندی از آن معنا می‎‎‎شود؛ یعنی اختصاص رحمت الهی به هر کدام از موجودات، موجب می‎‎‎شود که هر کدام آنها دارای زیادی و برتری بشود که آن را نسبت به سایر اشیاء و موجودات ممتاز می‎‎‎کند. بنابراین بر اساس فضل الهی، جایگاه و حق هر شیء ذی‎‎‎حقی مشخص می‎‎‎شود. بنابراین دومین مفهوم متقدم بر عدالت، فضل الهی است، زیرا این مفهوم مشخص می‎‎‎کند که جایگاه و حق هر موجودی چه چیزی است.

با تحقق این دو مفهوم، در مرتبه سوم سخن از مفهوم عدالت مطرح می‎‎‎شود و عدالت معنا پیدا می‎‎‎کند یعنی ابتداء سخن از رحمت است که بر اساس آن بخشش ابتدائی محقق می‎‎‎شود. در مرتبه دوم، میزان بهره‎‎‎مندی از رحمت الهی با عنوان مفهوم فضل مطرح است و در مرتبه سوم می‎‎‎توان گفت که «العدل تضع الامور مواضعها» و یا آنکه عدالت به معنای اعطای حق هر ذی‎‎‎حق است.

دادن وِجهه تمدن‎‎‎سازانه به مفهوم عدالت، مستلزم الگو قرار دادن نسخه الهی عدالت و توجه به مبانی معناشناختی آن است. امری که کمتر مورد توجه قرار گرفته و شاید بتوان آن را یکی از اشکالات اصلی در بحث تحقق عدالت در جامعه اسلامی دانست.

با پذیرش بحث ظرفیت تمدن‎‎‎سازی انقلاب اسلامی در مباحث نظری، این امر به عنوان نتیجه قابل بیان است که «در جامعه اسلامی ایرانی، استعدادها و قابلیت‎‎‎های فراوانی برای تحقق تمدن نوین اسلامی وجود دارد»؛ اما چگونه می‎‎‎توان این استعدادها را شناخت، پرورش داد و آنها را در نهایت به فعلیت رساند؟

پاسخی که در اینجا بیان می‎‎‎شود این است که تحقق این مهم، بر اساس الگو قرار دادن نسخۀ الهی عدالت امکان‎‎‎پذیر است به این صورت که برای تحقق عدالت، در ابتدا باید به مفهوم «رحمت» و سپس به مفهوم «فضل» و در نهایت به مفهوم عدالت توجه پیدا کرد. یعنی در ابتدا باید با بخشش ابتدائی و عطائی بدون استحقاق،  استعداد و زمینۀ شکل‎‎‎گیری این استعدادها را در افراد جامعه به وجود آورد؛ برای ملموس شدن بحث می‎‎‎توان به نظام آموزش و پروش مثال زد که وظیفه اصلی آن تربیت و پرورش نیروهای کارآمد و نخبه است. با توجه به آنچه که بیان شد مشخص می‎‎‎شود که اساس کار نهادهای آموزشی، باید هماهنگ با صفت رحمت باشد. یعنی اساس کار به گونه‎‎‎ای باشد که دانش آموزان و افراد جامعه به شکل رایگان و بدون هیچ تبعیضی بهره‎‎‎مند از آموزش‌های مناسب بشوند و از همین رو، باب شدن اموری مانند پولی شدن آموزش و یا مدارس غیر انتفاعی و خصوصی که در مقابل دریافت پول و هزینه، افراد را آموزش می‎‎‎دهند؛ امری به شدت مضر برای تحقق عدالت در جامعه است. همچنین غایت و هدف از این نظام آموزشی، ایجاد استعداد و قابلیت‌ها مناسب با اهداف یک جامعه است نه صرفا آموزش مفاهیم  و معرفت‌های گزاره‎‎‎ای.

در مرتبه دوم، بیان می‎‎‎شود که در ضمن این بخشش ابتدائی، باید نظام فضل شکل بگیرد، یعنی جایگاه و توانایی هر کدام از افراد مشخص بشود و بر اساس استعداد و توانایی‎‎‎هایی که هر کدام از این بخشش ابتدائی کسب کرده‎‎‎اند؛ درجات و مراتب آنها مشخص بشود و بر این اساس در نظام آموزشی رشد داده می‎‎‎شود و دوره‎‎‎هایی که می‎‎‎گذارند؛ هماهنگ با آنها باشد. در حقیقت بر طبق این مفهوم؛ نباید خروجی نهادهای مانند نهاد آموزش صرفا تربیت افرادی باشد که بدون در نظر گرفتن استعدادهای و توانایی خود، صرفا برای یک کارهای یکسان و هماهنگ همانند ماشین، آموزش داده شده باشند.

اما در مرتبه سوم، سخن از عدالت به میان می‎‎‎آید؛ یعنی در این مرتبه است -که پس از تحقق دو مرتبۀ فوق- بیان می‎‎‎شود که باید حق هر صاحب حقی را داد و یا آن را در جایگاه و موضع خودش قرار داد؛ اما اگر دو مقدمۀ فوق رعایت نشده باشد، نمی‎‎‎توان ابتدائا به سراغ عدالت رفت و یا آن را در جامعه محقق کرد؛ زیرا که عدالت یک مفهوم بنیادین نیست. همچنین بر اساس این مرتبه، از فردی که بهره‎‎‎مند از بخشش ابتدائی دولت اسلامی شده است و جایگاه و مرتبۀ خودش را در جامعه، بر اساس توانایی‎‎‎ها و فضلیتهای خود به دست آورده است؛ از او تکالیف و وظایفی خواسته می‎‎‎شود که هماهنگ با جایگاه و مرتبه خودش باشد و یا به عبارتی دیگر از او خواسته می‎‎‎شود که متناسب با موقعیت و جایگاهی که در این جامعه پیدا کرده است، دیگران را نیز بهره‎‎‎مند از فضل خودش بکند.

اهمیت تحقق این الگو در بحث از تمدن‎‎‎سازی، از آن جهت است که با تحقق این الگو و به عبارتی کامل‎‎‎تر با تحقق نسخۀ الهی عدالت در بستر جامعه، ظرفیت تمدن‎‎‎سازی جامعۀ اسلامی آشکار می‎‎‎شود و جامعه را در مسیر تمدن‎‎‎سازی قرار می‎‎‎دهد و می‎‎‎توان آن را به فعلیت رساند.

* محسن ابراهیمی، دکتری فلسفه دانشگاه اصفهان

لینک کوتاه مطلب : http://fekrat.net/?p=13754