جنگ شناختی؛ از موج سوم تا نسل چهارم
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ همواره بشر در هر زمان و هر سرزمینی درگیر انواع جنگ و نزاع همچون جنگ نرم، جنگ سخت و جنگهای قومی و قبیلهای، جنگ سرد و بسیاری دیگر از اقسام جنگها بوده و هست. امروز اما دشمنها و نیروهای ضدّ یکدیگر در تلاشند با استفاده دشمنی در قالب جنگ شناختی یا Cognitive warfare با یکدیگر مبارزه کنند و بدون ردپایی از خود رقیب را از صحنه به در کنند. تعاریف ارائهشده از جنگِشناختی، متکی بر نظریهها و چارچوبهای نظری مختلفی است که در علوم نظامی ارائهشده است. برخی از این تبیینهای نظری تا رسیدن به اشباع نظری در چهار قسمت گزارش میشود.
۱- نظریه موجهای سهگانه جنگ: موج سوم
در نظریه موجهای سهگانه جنگ، اقتصاد بهعنوان شاخص اصلی تحول در ساختارهای اجتماعی، مبنای سنخشناسی انواع مختلف جنگ است. این نظریه که به تبیین مارکسیستی از دورههای ششگانه تاریخ شبیه است، جامعه را از نظر تاریخی و تحوّلی به سه موج جامعه فئودالیسمی یا کشاورزی (پیشامدرن)، جامع صنعتی یا مدرنیسم و جامعه اطلاعاتی یا پسامدرنیسمی تقسیم میکند.
در جوامع پیشامدرن، اقتصاد جامعه براساس کشاورزی و زمینداری است. متناسب با ارزشها و ابزارهای اقتصادی، جنگ و راهبردها و تاکتیکهای جنگی هویت مییابد و عملیاتی میشود. قاعدتاً ابزارهای ساده جنگی یکی از شاخصهای جنگ در موج اول است. موج دوم بعد از انقلابهای صنعتی و متناسب با پیشرفت صنعتی و اقتصاد صنعتی است. سوختهای فسیلی و ابزارهای صنعتی غیرهوشمند، جانشین ابزارهای ساده جنگاوری میگردد.
با ورود فنآوری اطلاعات و ساخت رایانهها و ابزار پردازش اطلاعات در عصر اطلاعات، وارد موج سوم جنگ میشویم. دوران معاصر را دوران گذار به پستمدرن میتوان نامید. استفاده از فنآوری هوشمند در ابزارها، راهبردها و تاکتیکهای نظامی، ویژگی اصلی موج سوم جنگ را رقم میزند. آنچه ادبیات موج سوم جنگ را با مفهوم «شناخت» و مراد از «جنگِشناختی» نزدیک میکند، مقتضیات خاص این نوع جنگ است.
بهعنوانمثال، مفهوم شکست و پیروزی در امواج سهگانه متفاوت است. در موج اول غلبه فیزیکی بر کنشگران جبهه رقیب و در موج دوم غلبه سرزمینی یا غلبه بر حاکمیت و ساختارهای حاکمیتی، مفهوم پیروزی و شکست را رقم میزند. در موج سوم، پیروزی در تغییر رفتار و ایجاد پذیرش در طرف مقابل و تثبیت صلح براساس اراده متجاوز، تعیینکننده مفهوم پیروزی و شکست است. «تغییر رفتار» و «ایجاد پذیرش» با عنصر «شناخت» از جهات مختلف همبستگی عمیقی دارد. این همبستگی در دو بخش فرماندهی و کنشگران عملیاتی صحنه رزم از یکسو و عقبه اجتماعی مؤثر بر صحنه جنگ نظامی از سوی دیگر، قابل توضیح است.
محاسبات دقیق منطقی و تحلیلی در جنگ موج سوم، نقش فرماندهان و مدیران سیاسی پشتصحنه عملیاتی را مؤثرتر از عاملان و سربازان میدانی خواهد کرد. منشأ اصلی دادههایی که محاسبات دقیق منطقی و تحلیلی فضای رزم را فراهم میآورد عموماً از طریق شبکههای تبادل اطلاعات یا فضای مجازی تأمین میگردد. منبع تغذیه اطلاعات بهمثابه منبع اصلی شناخت از صحنه وضعیت جنگ و محاسبات عملیاتی، از اهداف اصلی جنگ در موج سوم خواهد بود. هدفگیری منبع تغذیه اطلاعاتی، با ایجاد اختلال یا تزریق دادههای گمراهکننده عملاً با مداخله در عنصر «شناخت» باعث فلجکردن فرماندهی و کنشگران عملیاتی جبهه رقیب خواهد شد.
از سوی دیگر باید توجه داشت، اگرچه منظور از «طرف مقابل» در جنگ نظامی، نظامیان هستند لکن تأثیر عمیق احزاب و سازمانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و صنفی و شبکههای مردمی، در تغییر رفتار و ایجاد پذیرش جبهه نظامی رقیب را نمیتوان انکار کرد. رسانه و فضای مجازی را میتوان منبع تغذیه اصلی این طیف از بدنه اجتماع در عصر اطلاعات دانست؛ بنابراین در موج سوم جنگ، گسترش فضای رزم به فضای مجازی و شبکههای تخصصی و عمومی اطلاعات اجتنابناپذیر است. این فضا عموماً با تأثیر در عنصر شناخت، راهبرد اصلی جنگ و پیروزی و شکست را رقم میزند.[۱]
۲- نظریه دورههای جنگ: دوره چهارم
نظریه دورههای جنگ، به توصیف تطورات جنگ نظامی از دوران پیش از قرونوسطی تا زمان معاصر میپردازد. براساس این نظریه توصیفی، نیروهای پشتیبانیکننده فرایند جنگ نظامی متناسب با چهار دوره شناساییشده در این بازه تاریخی اشاره دارد. این نیروهای چهارگانه با عنوان نیروی انسانی، نیروی جانوری، نیروی ماشینی یا مکانیکی و نیروی فراموتوری یا فرامکانیکی، از یکدیگر متمایز میشوند. این نیروها، موتور محرکه و پیشران جنگ هستند. هرکدام از این دورههای چهارگانه دارای شاخصهایی است.
دوره اول یا دوره نیروی انسانی، مرتبط با پیش از قرونوسطی است. نیروی انسانی بارزترین نیروی اجتماعی در این جنگ است. اقتصاد بردهداری و نظام ایدئولوژیک مبتنی بر نظام طبقاتی، شاخص دیگر این دوره است. دوره دوم یا دوره نیروی جانوری، توصیف جنگ در قرونوسطی است. بهرهبرداری از حیوانات و پرندگان در جنگهای نظامی در این دوران رواج یافت. اقتصاد دستمزدی و دولت فئودال و مشیت الهی مبنای اصلی اقتصاد، حکومت و دین نهادینهشده در جوامع قرونوسطی است. دوره سوم ناظر بر دوران مدرن است و بهرهبرداری از نیروی مکانیکی و اختراع ماشین و موتور و ابزارآلات مکانیکی شاخص این دوره است. اقتصاد و عقلانیت سرمایهداری، پشتوانه اقتصادی و مبنای هدایت نیروهای مختلف اجتماعی و تعیینکننده خرده نظامهای جامعه ازجمله سیاست و فرهنگ و دین نهادینهشده در جامعه است که نمود خود را در جنگ نیز ظاهر میسازد.
دوره چهارم با نیروی فرامکانیکی توصیف میگردد و دوران پسامدرن را در برمیگیرد. بهرهبرداری از فنآوری در جمعآوری دادهها و گسترش شبکههای انتقال و اشتراکگذاری دادهها به حوزههای مختلف جامعه، شاخصهای اصلی این دوران است. این دوره را که میتوان عصر اطلاعات نامید، خرده نظامهای مختلف جامعه ازجمله اقتصاد و تربیت و روابط شغلی و حتی عاطفی بین انسان به شبکههای مجازی و اطلاعات منتقل میشود.
نمود این ویژگیها در نیروهای جنگ نظامی، توسعه ماهوارههای شناسایی و ساخت سلاحهای هدایتشونده، جنگ اطلاعاتی، تسلیحات غیرمرگبار، واحدهای رزمی روباتیک و جنگ در فضای سایبر است. شکل فنآورانه دوره چهارم بیشتر در کشورهای غربی و توسعهیافته محقق شده است. با اینوجود شکل غیر غربی آن بر تاکتیکهای نامتقارن و درگیری کم شدت با هدف به چالش کشیدن هژمونی فنآورانه غرب است.
نیروی دادهها یا اطلاعات، مهمترین شاخص جنگ دوره چهارم در هر دو شکل غربی و غیر غربی آن است بنابراین طبیعی است که جنگ در دوران پسامدرن بر مداخله و کنترل این فضا متمرکز شود. جنگِشناختی متناسب با شکل فنآورانه آن عبارت است از مداخله در بخش نرمافزاری جنگافزارهای نظامی و اختلال در زیرساختهای اطلاعات در شبکههای انتقال و تجزیهوتحلیل دادههاست. این مداخلهها نهایتاً منجر به اختلال در «شناخت» خواهد بود.
شکل نامتقارن جنگ دوره چهارم، فضای جنگ را به عرصههای دیگر اجتماع ازجمله فرهنگ و سیاست و رسانه و تربیت نیز میکشاند. جنگِشناختی خصوصاً در شکل غیرغربی آن با تمرکز بر شناخت کنشگران مختلف اجتماع، فضای جنگ را توسعه داده و مفهوم جنگِشناختی را نیز با یک توسعه مفهومی مواجه میسازد. بر اساس این دیدگاه، مفاهیمی مثل پیروزی و شکست، امنیت و ناامنی، تهدید و فضای رزم، مصادیقی متمایز یافته است و تعاریف سنتی از جنگ، تکافوی مقتضیات جنگ در عصر اطلاعات را نمیدهد.[۲]
۳- نظریه نسلهای چهارگانه جنگ: نسل چهارم
نظریه نسلهای چهارگانه جنگ، یکی دیگر از نظریههای توصیفی است که جنگهای بعد از قرن ۱۷ یعنی دوران مدرن تاکنون را طبقهبندی و سنخشناسی میکند. فنآوری نظامی و تدبیر نظامی، مؤلفههای اصلی این سنخشناسی است. برخی از شاخصهای اصلی نسلهای چهارگانه جنگ بهاختصار عبارتاند از:
نسل اول: تاکتیک خط و ستون، قدرت آتش بدون خان، شور انقلابی نیروها، انبوه نیروها، نمادها و مناسک خاص نظامی مثل یونیفرم نظامی، احترام نظامی، درجهبندی دقیق نظامیان؛ شاخصهای اصلی نسل اول جنگ در ابتدای دوران مدرن است.
نسل دوم: سلاح خاندار جایگزین سلاحهای بدون خان شد. با بالا رفتن مسافت و قدرت سلاحها، آتش غیرمستقیم انبوه جایگزین نیروی انسانی انبوه در نسل اول گردید. ابزارهایی مثل سیمخاردار، تأکید بر تاکتیک خط و ستون و نظم خشک نظامی را به چالش کشید.
نسل سوم: سرعت، غافلگیری، ایجاد سردرگمی ذهنی و فیزیکی، تمرکز بر تدابیر نظامی برای فروپاشی روانی دشمن بهجای تمرکز صرف بر فناوریهای سخت برای فروپاشی فیزیکی، از ویژگیهای اصلی نسل سوم جنگ است.
نسل چهارم: تحول در آرایش یگانهای رزم یکی از شاخصهای اصلی نسل چهارم جنگ است. پراکندگی نیروها بهگونهای است که کل جامعه خودی و دشمن را شامل میشود. عدم وابستگی به لجستیک متمرکز، فضای عمل گسترده و گاه ناشناخته، ماهیت غیرخطی صحنه جنگ، تعیینکنندگی قدرت نرمافزاری در کنار سختافزاری، تأکید بیشتر بر مانور و چابکی بهجای تعدد نیروها و قدرت آتش، تأکید بر فروپاشی روانی بهجای فروپاشی فیزیکی، تأکید بر تلفیق سختافزارها با نرمافزارها برای اهداف نظامی، از دیگر شاخصهای نسل چهارم جنگ است.
جنگ نسل چهارم به دو سنخِ فنآوری محور و ایده محور تقسیم میگردد. هرکدام از جنگ فنآوری محور و ایده محور، بهگونهای با مفهوم «جنگِشناختی» در ادبیات نظامی ارتباط برقرار میکند. جنگ نسل چهارم فنآوری محور شاخصه اصلی نیروهای نظامی کشورهای پیشرفته غربی است. جنگ خلیجفارس یا مرحله اول جنگ آمریکا در اشغال عراق مثالهایی از این جنگ است. انتخاب دقیق هدف، تمرکز سریع نیروها و مدیریت پراکندگی و عملیاتی کردن تاکتیکها مبتنی بر فناوریهای سختافزاری است. این فناوریها بهصورت گسترده به قدرت نرمافزاری و شبکه اطلاعات و پردازش دادهها متکی است. همین نقطه اتکا، پاشنه آشیل جنگ فنآوری محور نسل چهارم است.
بهعنوانمثال اضافهوزن اطلاعات در شبکههای داده، یکی از آسیبهای راهبردی جنگ فنآوری محور است. چالش بستهبندی و دستهبندی اطلاعات، چالش مدیریت یکپارچه، چالش انتزاعی شدن و فاصلهگیری از واقعیت اجتماعی، چالش اختلال در سیستم دادهها، نمونهای از چالشهای مؤثر یا متأثر از اضافهوزن اطلاعات است. همه این چالشها و آسیبها در مؤلفه راهبردی «شناخت» تأثیر میگذارند و آن را به عرصهای برای جنگ نظامی تبدیل میکند.
شاخصهای شکل ایده محور از نسل چهارم جنگ مستلزم پیوند عمیقتر و گستردهتری با موضوع «شناخت» و مفهوم جنگِشناختی پیدا میکند. مرحله دوم و ادامه جنگ عراق از طرف گروههای منازع با اشغالگران غربی، مثالی برای این شکل جنگ است. عدم سازمان مشخص و واحد، از نظر لجستیکی خوداتکا و غیرمتمرکز، عدم تقیّد به مرزبندی سنتی و منطقهای، قابلیت مانور بالا، مدیریت آتش محدود در مراکز ثقل اصلی در عمق سرزمین دشمن، عدم مواجهه مستقیم با توان نظامی حریف، مهمترین این شاخصهاست. هدف نهایی این جنگ، فرسایشیکردن جنگ برای حریف و پیروزی راهبردی و سیاسی بهجای موفقیت صرف نظامی است.
ارتباط جنگ ایده محور نسل چهارم با مفهوم جنگِشناختی روشن به نظر میرسد. برای تبیین شایستهتر این ارتباط توجه به ابعاد چهارگانه جنگ ایده محور راهگشاست. این ابعاد عبارتاند از: بُعد راهبردی، بُعد سیاسی، بُعد عملیاتی و بُعد تاکتیکی. همه ابعاد جنگ ایده محور در شاخصهای ذیل مشترک هستند:
اهداف راهبردی در برابر اهداف کوتاهمدت نظامی اولویت دارد؛ مدت جنگ و سازمان جنگی و اهداف جنگی با نسلهای قبلی متفاوت است؛ شبکههای تولید قدرت بهجای سازمانهای رسمی نظامی، انسجام شبکههای اطلاعات است؛ ایده و تفکر و فرسایش اراده سیاسی و تغییر رفتار دشمن بهجای غلبه نظامی، شاخصهای اصلی جنگ ایده محور است.
بُعد راهبردی جنگ ایده محور عبارت است از: تغییر ذهن سیاستگذاران و برنامهریزان و جمعیت تأثیرگذار دشمن؛ جابجایی «پول» و «فکر» و استفاده از ظرفیتهای عصر اطلاعات بجای نقلوانتقال تجهیزات و نیرو و طی مسافت. چشمانداز اصلی بُعد سیاسی عبارت است از: تحمیل انفعال سیاسی بر سازمانها و اجزای حاکمیت کشور هدف؛ تأثیر بر وضعیت اقتصادی یا فرهنگی و… بهمنظور تأثیر بر امنیت کشور هدف و بالعکس. بُعد عملیاتی عبارت است از: بهرهگیری از شبکه اطلاعات و فضای مجازی و شبکههای خودسازمانده اجتماعی. بُعد تاکتیکی عبارت است از: اجرا در محیطهای پیچیده شهری، استفاده از رسانههای عمومی برای انتقال پیام.
با توجه به تعریف جنگ ایده محور و تبیینی که از ابعاد مختلف این نوع جنگ نسل چهارمی ارائه شد، ارتباط همهجانبه آن با مفهوم شناخت و جنگِشناختی واضح است. مفهوم شناخت در همه ابعاد جنگ ایده محور، حضوری فراگیر و راهبردی دارد و جنگِشناختی، نسبت با دیگر نظریههایی که مرور شد، به یک توسعه مصداقی و حتی مفهومی نائل میشود.
میتوان ادعا کرد در فضای ارزشی اسلامی راهبرد اصلی جنگ ایده محور، پیروزی در «جهاد» است نه صرفاً در «قتال». پیروزی در جهاد جز با توسعه مفهومی جنگ از صرف نظامی، سامان نمییابد. این توسعه مفهومی باعث میشود که جهاد به عرصه، دادهها، اطلاعات، ادراکات، باورها و دیگر مفاهیم شناختی گسترش یابد.
ادامه دارد…
* محمد الیادرانی، نویسنده و پژوهشگر
پینوشت:
[۱]. محمدی نجم، سیدحسین. جنگشناختی: بعد پنجم جنگ. ص ۱۴.
[۲]. محمدی نجم، سیدحسین. جنگشناختی: بعد پنجم جنگ. ص ۱۵.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0