جهانبینی اسلامی و غربشناسی در منظومه فکری شهیدمطهری
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ شناخت غرب از حیث مبانی فکری بر آن و رویکرد فیلسوفانش در حوزههای مختلف کلامی، عرفانی، انسانشناختی، جامعهشناختی، حقوق، مبانی سیاست و… از مباحث مهم و تأثیرگذار برای جوامعی است که ممکن است هدف تهاجم فرهنگ غربی باشند. بنابراین شناخت ابعاد مختلف فرهنگ و تمدن غرب و تأثیر آن بر فرهنگ و تمدن اسلامی، یکی از رسالتهای مهم اندیشمندان اسلامی است.
بر این اساس همواره متفکران و اندیشمندانی از کشورهای مختلف اسلامی درصدد بودهاند تا با شناخت فرهنگ حاکم بر غرب و مقایسه آن با فرهنگ غنی اسلامی، به فرصتها و چالشهای موجود در این زمینه اشاره نموده و از این جهت بتوانند به باروری فرهنگ اسلامی کمک کرده و در حوزههایی چون کلام، اخلاق، عرفان، انسانشناختی، روانشناسی، مدیریت، حقوق، جامعهشناسی و… تأثیر گذارند. بیشک یکی از عوامل تأثیرگذار در این زمینه، شناخت رویکرد فیلسوفان مسلمان و تلقی آنها از غرب است. بنابراین بررسی دیدگاه آیتالله شهید مرتضی مطهری به عنوان یکی از متفکران اسلامی، میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
معناشناسی غرب
غرب از نظر لغوی دارای معانی متعددی میباشد که به صورت اشتراک لفظی در تمامی آن معانی بهکار رفته است، مانند: پنهان گردیدن، غایب شدن، دور شدن، فرونشستن و ناپدید گشتن.[۱] در معنای اصطلاحی، این واژه در مقابل شرق قرار میگیرد و در سه معنای اصلی بهکار میرود که عبارتند از:
• به اعتبار جغرافیایی: غرب یا باختر یکی از چهار جهت اصلی در جغرافیا است که در نقشهها معمولاً در سمت چپ قرار میگیرد. باختر محل فرو شدن یا غروب خورشید میباشد.[۲]
• به اعتبار سیاسی: به لحاظ سیاسی در سالهای جنگ سرد (۱۹۴۶-۱۹۹۱ میلادی) بلوک کشورهای طرفدار سرمایهداری لیبرال، نظیر آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلستان را غرب و بلوک کشورهای سوسیالیست به رهبری شوروی را شرق مینامیدند.[۳]
• به اعتبار معنای تاریخی: غرب دارای یک معنای مهم تاریخی – فرهنگی نیز میباشد که به عنوان یک مجموعه و کل، بهصورت بهم پیوسته از تفکر و نظام ارزشها و جهاننگری و شئون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مناسبات انسانی و مدلهای هنری و سلوک فردی و جمعی و خلاصه در یک کلام، عالَمی است که از نسبت خاص میان بشر پدید آمده است. غرب به عنوان یک عالَم و یک مجموعه تاریخی – فرهنگی از شانزده قرن قبل از میلاد در یونان پدید آمد.[۴]
غربشناسی
غربشناسی همانطور که از نام آن پیداست؛ به معنای شناخت غرب، یعنی موضوع قرار دادن غرب برای شناخت صِرف.[۵] این امر در حیطه مسائل اندیشهای و در بُعد تاریخ تفکری غرب مد نظر است و مراد اندیشمندان از غربشناسی، شناخت آن از منظر جغرافیا یا تاریخ سیاسی نیست. غربشناسی از آنرو ضرورت دارد که تعیین مؤلفههای غرب با تمسک به مفاهیم کلی نظیر استعمار غرب و ضدّیت در برابر اسلام، بهتنهایی پاسخگوی غربشناسی و تعیین تکلیف مشخصی از غرب نیست.
رابطه جهانبینی اسلامی و غربشناسی
استاد مطهری به عنوان یک عالم دینی، سعی در شناخت ماهیت مسائل و مقایسه آنها با اصول دینی داشته و در این مسیر دو اصل کلی را رعایت میکردند که عبارتند از:
۱- با انصاف و بدون پیشفرض و پیشداوری، به بررسی ابعاد مختلف مسئله مورد نظر پرداخته و تلاش میکردند تا تمامی جوانب آن را مورد کنکاش قرار دهند؛
۲- نسبت به آن مطالب دچار خودباختگی نشده و ملاک قضاوت درباره آنها را اصول اساسی دینی قرار میدادند.
این اصول پیرامون دیدگاههای استاد مطهری درباره غرب نیز صادق است. شهید مطهری مؤلفههای غرب را هم از جنبه مثبت و هم از جنبه منفی مورد بررسی قرار دادند و نقد نقاط منفی در کنار تمجید نقاط مثبت مدنظر ایشان بود. در این مسیر استاد مطهری برای شناخت مؤلفههای غربشناسی و قضاوت صحیح درباره آنها، دارای مبانی و اصولی بودند که در این یادداشت به بررسی رابطه جهانبینی اسلامی استاد شهید مطهری در غربشناسی خواهیم پرداخت.
شهید مطهری غرب را بر اساس باورهای دینی و جهانبینی اسلامی، به خوبیها و بدیها تقسیم میکنند و اذعان دارند که به دست آوردن علم و تکنولوژی و زندگی مدرن الزاماً به معنای فرهنگ و اخلاق غربی نیست. لذا این دستیابی را امری ممکن میداند که میتوان از تکنولوژی و داشتههای علمی غرب بهره برد؛ بدون اینکه فرهنگ و اخلاق آنها را به عاریه گرفت. در بعد سیاسی نیز ولاء با ایشان و دوستی بهگونهای که منجر به تسلط فرهنگی بر مسلمین شود را بر نمیتابد و تعامل با آنها را از جنبه ایدئولوژیکی میدانند.
جهانبینی اسلامی
از آنجایی که شهید مطهری به عنوان یک عالم دینی، متکلم و فیلسوف، دین و مبانی دینی را بهعنوان اصول تفکری خویش پذیرفته است و ایشان به عنوان یک اندیشمند مسلمان در مکتب تشیع بروز و ظهور علمی دارند، لذا مبانی تفکر ایشان برای پرداختن به مسائل پیرامونی را باید در همان اصول فکری مکتب تشیع دانست. به همین منظور، جهانبینی ایشان در مواجه با تفکر غرب بر اساس اصول دینی است که علم کلام آنها را مفروض دانسته و بر اساس آنها (با مدد عقل و استدلال) به اثبات دین میپردازد. بنابراین برای آشنایی با مبانی شهید مطهری در مواجه با جریان فکری غرب، لازم است حتماً اهتمام ایشان به اصول دینی در دستگاه فکری تشیع را در نظر داشته باشیم. شهید مطهری آنگاه که غرب را به نقد میکشند و غرباندیشان را سرزنش میکنند؛ بهعنوان یک عالم دینی خود را در راستای رسالت پیامبران میداند و غرب را مأمنی برای دینگریزی مییابد.[۶]
آشنایی با قرائت شهید مطهری از جهانبینی اسلامی و توحیدی میتواند کمک شایانی در جهت شناخت دیدگاه ایشان در مورد غرب، تفکر و تمدن غربی نماید:
«یکی از مهمترین مبادی هر اندیشه، جهانشناسی و تعاریفی است که از هستی ارائه میشود. اهمیت این موضوع بهقدری زیاد است که تقسیمبندی مکاتب فکری و جبههگیری فلاسفه در طول تاریخ بر همین اساس انجام شده و مادی بودن یا نبودن، مسئله مهم و مبدأ حرکت اندیشهها است».[۷]
شهید مطهری با تأکید بر اینکه جهانبینی علاوه بر زیرسازی فکری و فلسفی، دیدگاه انسان به هستی و زندگی و ارزش آنرا مشخص میکند، قدرت اجرایی مکاتب را نیز وابسته به همین پایه مهم دانسته و لازم میدانند که جهانبینی اسلامی و دیدگاه ویژهای که به حیات و انسان دارد به درستی شناخته شود.[۸]
در این میان میتوان به این نکته اشاره کرد که از نظر شهید مطهری، همه انحرافات اخلاقی در غرب نهتنها نشانه متمدن بودن نیست؛ بلکه نوعی جاهلیت مدرن است که بشر را به نیستی میبرد و انسان را تباه مینماید و همه این مصیبتها به علت گریزان بودن بشر از هویت دینی و فاصله گرفتن از اصالت فطری است:
«برای ما مردم مسلمان مشرق زمین، هیچضرورت اجتنابناپذیری در میان نیست که بر اساس آن ناگریز باشیم از راهی که آنها (غربیها) رفتهاند، برویم و در هر منجلابی که آنها فرو رفتهاند، فرو رویم؛ بلکه ما باید به زندگی غربی، هوشیارانه بنگریم و ضمن استفاده و اقتباس از علوم و صنایع و تکنیک و پارهای مقررات اجتماعی قابل تحسین و تقلید آنها، باید از اخذ و تقلید رسوم و عادات و قوانینی که برای خود آنها هزاران بدبختی بهوجود آورده است، پرهیز نماییم».[۹]
تحلیل عمیق و موشکافانه عبارت نقل شده از شهید مطهری، حقایق ریشهای و تعیینکنندهای را آشکار میسازد. نخستین حقیقت مندرج در نظریه ایشان این است که «مسیر» پیموده شده از سوی غرب، یک مسیر جهانشمول نیست و نباید همه جوامع در سراسر جهان، به این نوع گذار تن در بدهند. حال نهتنها هیچگونه الزام منطقی و ایجاب عقلانی در میان نیست؛ بلکه تجربه تاریخی غرب نشان میدهد که این مسیر و تحول، تا حد زیادی، ناروا و خطا بوده است؛ چنانکه فرجام خوشایندی را برای غرب رقم نزده و امروز جامعه غربی، گرفتار چالشها و تنگناهای متعددی است. در نهایت به تعبیر نقل شده از شهید مطهری، غرب مدرن در منجلابهایی فرو رفته که قابل انکار نمیباشد.
نتیجهگیری
شناخت غرب از حیث مبانی فکری حاکم بر آن و رویکرد فیلسوفانش در حوزه مختلف، از مباحث مهم و تأثیرگذار برای جوامعی میباشد که ممکن است هدف تهاجم فرهنگ غربی باشند. بنابراین شناخت ابعاد مختلف فرهنگ و تمدن غرب و تأثیر آن بر فرهنگ و تمدن اسلامی، یکی از رسالتهای مهم اندیشمندان اسلامی است. در راستای بررسی دقیق مبانی غربشناسی، یادداشت حاضر به بررسی ارتباط جهانبینی اسلامی و غربشناسی در منظومه فکری شهید مطهری پرداخت. مبنای اصلی شهید مطهری در شناخت غرب، «جهانبینی» بود. جهانبینی ایشان در مواجه با تفکر غرب بر اساس اصول دینی است که علم کلام آنها را مفروض دانسته و بر اساس آنها (با کمک عقل و استدلال) به اثبات دین میپردازد. البته ناگفته نماند که مهمترین نقطه ضعف شهید مطهری در مباحث غربشناسی، عدم تألیف اثری مدون و منظم در این زمینه میباشد و تنها در لابلای مطالب و کتب دیگر ایشان، میتوان نکات گفته شده پیرامون غرب را استخراج کرد و این مسئله باعث گردیده است که نتوان یک منظومه فکری کامل و روشن از دیدگاههای غربشناسانه ایشان به دست آورد.
* محمد کرمینیا، پژوهشگر و دانشجوی دکتری کلام امامیه
_______________________
پینوشت:
[۱] دهخدا، علیاکبر، فرهنگ لغت، ذیل واژه غرب
[۲] زرشناس، شهریار، واژه نامه فرهنگی سیاسی، ص ۱۸۰
[۳] زرشناس، شهریار، واژه نامه فرهنگی سیاسی، ص ۱۸۰
[۴] زرشناس، شهریار، واژه نامه فرهنگی سیاسی، ص ۱۸۰
[۵] بروان، کالین، ایمان و فلسفه مسیحی، ص ۲۳۴
[۶] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۹
[۷] مطهری، مرتضی، یادداشتها، ج۲، ص۳۵۸
[۸] مطهری، مرتضی، یادداشتها، ج۲، ص۳۵۸
[۹] مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۳۲
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0