این روالی معمول در سینمای هالیوود است که به پیش زمینهها یا گذشته کاراکترهای معروف فیلمهایش بپردازد که چگونه پروسه “شدن” خود را طی کردند. از نمونههای معروف آن میتواند به 3 قسمت دوم مجموعه فیلمهای “جنگهای ستارهای” اشاره کرد که پس از پایان جدال امپراتوری سیثها با جدایها و پیروزی آنها، به گذشته و ریشههای شخصیت اصلی منفی این فیلمها یعنی “دارت ویدر” نقب زده و او را از زمان کودکی و نوجوانی تا زمانی که از “آناکین اسکای واکر” به “دارت ویدر” تبدیل شد را دنبال میکند. یا فیلم “برآمدن هانیبال” که پس از دو سه فیلم درباره “هانیبال لکتر” مانند “سکوت برهها” و “هانیبال” و “اژدهای سرخ”، به گذشته دکتر لکتر، فلاش بک زده و ریشههای تبدیل او به یک آدمخوار را تعقیب میکرد و یا فیلمهایی در همان سری “جنگهای ستارهای” که به یکی از شخصیتهای اصلی مجموعه فوق همچون “هان سولو” پرداخته و به چگونگی بالا آمدن و پیوستنش به جدایها در یک فیلم جداگانه پرداخت.
حالا پس از 4 قسمت اولیه “بتمن” از تیم برتن و جوئل شوماخر و 3 قسمتی که کریستوفر نولان درباره “شوالیه تاریکی” ساخت، اینک در فیلم “جوکر” به یکی از شخصیتهای اصلی مجموعه فیلمهای “بتمن” یعنی جوکر و ریشهها و پس زمینههای شکلگیری آن پرداخته میشود. شخصیتی که در قسمت اول این مجموعه با بازی جک نیکلسون حضور داشت و در “شوالیه تاریکی” با بازی هیث لجر که جایزه اسکار هم دریافت کرد.
جوکر با نام اصلی “آرتور فلک” جوانی با مشکلات روحی و روانی است که در طبقات فرودست جامعه با مادرش زندگی میکند و گویا بنابر گفتههای مادرش میخواهد مردم را بخنداند اما شرارتها و خباثتهای گاتهام سیتی (شهر همیشگی بتمن) او را به مسیر دیگری میاندازد، مسیری که پس از فهمیدن موضوع فرزند خواندگی یکی از سرمایه داران شهر به نام “توماس وین” و سپس دریافت این حقیقت که اصلا مادرش هم مادر واقعی او نیست و همچنین در مییابد دوران کودکی پر از عقده و حقارت را پشت سر گذارده، با به قتل رساندن مادر جعلی و یکی از دوستانش، به یک هیولا بدل میگردد، هیولایی که در قسمتهای مختلف مجموعه فیلمهای “بتمن”، همواره در نقطه مقابل ابر قهرمانی به نام بتمن قرار گرفته است.
همزمان با تحولات روحی آرتور فلک و تبدیلش به جوکر (که حتی شومن تلویزیون را به خاطر تحقیر و مسخره کردنش در یک برنامه زنده به قتل میرساند)، در اعتراض به توهین توماس وین به مردم و اقشار فرودست جامعه و تشبیه آنها به دلقک و همچنین افزایش فشارهای اقتصادی از جمله قطع شدن خدمات و کمکهای اجتماعی به طبقات پایین جامعه (تا حدی که آرتور حتی قادر به خرید داروهایش نیز نیست)، گروهی از مردم نیز با زدن ماسک دلقک به خیابانها ریخته و به تخریب و به آتش زدن و انهدام اماکن شهری میپردازند و در همین شورشهاست که توماس وین و همسرش کشته شده و پسر خردسالشان به نام بروس، نظارهگر این صحنه است.
همان بروس وین که در آینده به بتمن تبدیل شده و به عنوان منجی “گاتهام سیتی” به نبرد با جوکر و مرد پنگوئنی و مرد دو چهره و مرد پرسشگر و مرد یخی و راس الغول و … میرود. حتی در موقعیتهایی مردم او را به دلیل دروغهای رسانهای در کنار همین موجودات شریر تصور میکنند ولی علیرغم همه این توهمات، بتمن به نجات بشریت بر میخیزد. صحنه آخر همین فیلم “جوکر” که بروس وین در پیش زمینه نوری بالای سر اجساد پدر و مادرش ایستاده، حکایت همان آینده منجیگرایانه است.
اما فیلم “جوکر” در جشنواره فیلم ونیز در نیمه اول شهریور امسال به نمایش درآمد و شیر طلایی یعنی جایزه اول آن را دریافت کرد. فیلم مورد استقبال شدید رسانهها قرار گرفت. اگرچه این برای نخستین بار نبود که یک فیلم درباره شورشهای اجتماعی در سینمای آمریکا به نمایش درمیآمد. فیلمهای “نبرد در سیاتل” (1999) و “دیترویت” ساخته کاترین بیگلو در سال 2017 برخلاف فیلم “جوکر” که اساسا شخصیتهایی تخیلی دارد، براساس ماجراهای واقعی در آمریکا ساخته شدند اما علیرغم ساختار قوی هرگز موقعیت “جوکر” را پیدا نکرده و در رسانههای مطرح نشدند.
اما پیش از این هم در فیلمهای “بتمن” شاهد شورشهای افراد بودیم، از جمله در فیلم “شوالیه تاریکی برمیخیزد” که شورشهای توسط خلافکارها و افراد شرور صورت میگیرد. اما در فیلم “جوکر” این شورشها ظاهرا در سطح مردم فقیر و تحت فشار اقتصادی صورت گرفته و حتی برای نخستین بار در فیلم های “بتمن” به وال استریت یعنی یک مکان واقعی اشاره میشود.
اما پس از نمایش فیلم”جوکر”، شاهد برخی شورشهای اجتماعی در عراق، لبنان و سپس در ایران بودیم که شباهتهایی به آنچه در فیلم “جوکر” نمایش داده میشود، داشتند. اگرچه عراق هنوز چند ماهی بیش نیست که از شر داعش خلاص شده و بقایای آن هنوز در گوشه و کنار به چشم میخورند و در لبنان بیشتر طبقه متوسط شهری به خیابانها ریختند و در ایران پس از 6-7 سال فشار اقتصادی فزاینده ناشی از ناکارآمدی و سوء مدیریتهای بی حد و حصر دولتی که تمامی انرژی خود را مصروف توهمی به نام “برجام” کرد و کلیت تولید و اقتصاد مملکت را معطل گوشه چشم نشان دادن “5+1” و “4+1” و کدخدا و امثال آن نگه داشت تا جایی که با گران شدن بنزین، کبریت خلاص را به هیمه بی لیاقتی خود زد تا شعلهور شود.
اما سوال اینجاست که چرا وقتی شورشها و اعتراضات اجتماعی یاد شده اتفاق افتاد، با همه اختلافات زیر بنایی و روبنایی که ذکر شد اما صحنههای پایانیاش به شدت آشنا بودند؟ آیا بازهم مانند 11 سپتامبر و حمله به عراق و … هالیوود به نوعی ایمیج (Image) سازی کرده بود؟ چه تشابهاتی بین آنچه در فصل پایانی فیلم “جوکر” روی میدهد و فصول آخر وقایع اخیر وجود دارد؟
این در حالی است که بیش از یک سال است جنبش اعتراضی جلیقه زردها در فرانسه ادامه دارد و هزاران کشته و زخمی و بازداشتی به همراه داشته است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0