حاشیههای تبیینی بر بُرشهایی از سخنرانی نوروزیِ رهبر انقلاب
در یکم فروردین سال ۱۴۰۱ رهبر انقلاب به مناسبت فرارسیدن نوروز و سال نو، طبق رسم هر ساله به سخنرانی نوروزی پرداختند. دکتر مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشت اختصاصی که در اختیار «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» قرار داده است، به حاشیههایی تبیینی بر برخی از بیانات ایشان در این سخنرانی، اشاره کردهاند.
[۱] سخنان خود را در روز شروع سال و شروع قرن، به نام و یاد حضرت بقیهالله (ارواحنا فداه) مزیّن میکنم.
حاشیۀ تبیینی: یک شروع بیسابقه یا کمسابقه که میتواند دلالتهای پنهانِ مهمّی داشته باشد. «امام»، مدارِ عالم است و باید نسبت خویش را با او دریافت و بدان توجّه و اعتنا کرد، بهخصوص اینکه چهبسا با استناد به نشانهها و قرینهها بتواند احتمال داد که در حال گذار از دورۀ غیبت باشیم.
[۲] عید ملّیِ نوروز با معنویّت و دعا و ذکر خدای متعال، «آمیخته» است.
حاشیۀ تبیینی: آنچه که اصالت دارد، خودِ این عید نیست، بلکه دمیدهشدن «روحِ قدسی و ملکوتی» در کالبدِ صوری و شکلیِ آن است؛ چنانکه این آیین از صورت نخستین خویش فاصله گرفته و «هویّت و دلالتِ معنوی» یافته است. این آمیختگی، حاکی از «تصرّفاتِ انسانِ دینی» در اعتباریّاتِ انسانیِ محض و خنثی است.
[۳] ذوق و سلیقۀ ژرفاندیشانۀ ایرانی، بهار را که «پیام امید و طراوت و رویش و نوگرایی» میدهد آغاز سال خود قرار داده است.
حاشیۀ تبیینی: «بهار در عالمِ طبیعی»، استعارهای است برای «بهار در عالمِ انسانی»، وگرنه توقف در طبیعت و ستودنِ آنچه که در متن آن میگذرد، حاصلی برای انسان نخواهد داشت. پس «نگاه آیهای» به عالم طبیعی، موجبات بازسازیِ عالمِ انسانی را فراهم میکند و در این صورت، تحوّل طبیعت، به «معلّم انسان» تبدیل میشود.
[۴] کسانیکه برای مردم میگویند و مینویسند، هرچه که میتوانند در مردم، «امید» ایجاد کنند؛ چون امید، عامل مهمّ پیشرفت است.
حاشیۀ تبیینی: این در حالی است که همچنان کسانی، هرچه در توان دارند را برای «سیاهنمایی» و «فضیلتسوزی» و «تلاطمآفرینی» و «دلسردی» به کار گرفتهاند و مسئولیّتِ تاریخیِ خویش را بسندگی به «ضعفنگاری» و «یأسبافی» و «تولید و بازتولید روزانۀ حس سرخوردگی و انفعال» میدانند. روحهایی «خسته» و «فرسوده»، یا «غرضورز» و «بدنیّت» که آلودگیِ دورن خویش را به جامعۀ بیپناه و روایتزده، تزریق میکنند.
[۵] اگر رشد اقتصادی همراه با عدالت به وجود بیاید، «همۀ زمینههای پیشرفت»، فعّال خواهند شد. پس اقتصاد، «نقش محوری» دارد.
حاشیۀ تبیینی: اقتصاد، «امر اصیل» نیست و بر فرهنگ، «فضیلتِ معنایی» ندارد، امّا بسیار مهمّ و تعیینکننده است و میتواند منشأ «تأثیرهای گسترده و پهندامنه» شود. غمِ نان و دردِ فقر، «ضعیفان و متوسطانِ ایمانی» در خویش فرومیبرد و انگیزههای قدسی و دغدغههای ملکوتی را میبلعد.
[۶] در دهۀ نود، با «انباشت چالشهای اقتصادی» مواجه بودیم.
حاشیۀ تبیینی: احمدینژاد در دو سال پایانیِ ریاستجمهوریِ خویش، امور را رها کرد و به یک «صوفیِ خانقاهنشینِ مدّعیِ رهاییبخشیِ عالَم و آدم» تبدیل شد. برایناساس، گشایشهای اقتصادیِ آغازین و میانی، رنگ باختند و اقبال دولتش، افول کرد. پس از او، روحانی که چشمِ طمع به «بندهنوازیِ غرب» داشت و «نانِ مردم» را از «دشمنِ مردم» تمنّا میکرد، «اقتصادِ سیاهِ برجامی» را رقم زد که با وجود «واگذارکردن داشتهها و اندوختههای هستهای»، نهفقط حاصلی نداشت، بلکه مردم را در زیرِ آوارِ تنگناهای معیشتی، مدفون کرد و «فریاد اعتراض»شان بر بلند کرد. ما اکنون در حال گذار از لطمات و صدماتِ «دهۀ مصیبت و فلاکت» هستیم.
[۷] «رویکردهای جدید مردمی و حضور مردمی»، اگر به صورت مناسبی ادامه پیدا کند، دلگرمکننده است و نشانههایی برای امیدِ بیشتر به وجود میآورد.
حاشیۀ تبیینی: توفیقِ دولتِ مردمگرای رئیسی، وابسته به «تداوم» این خصویّتش است، وگرنه بسیارند دولتهایی که «آغاز خوب»شان رنگ میبازد و سردی و دلمردگیِ خودشان، «سرمایۀ اجتماعی»شان را به خاکستر تبدیل میکند. تاریخ پُرحادثۀ انقلاب میگوید همواره «مرحلۀ استقرار و تثبیت»، دشوار از «مرحلۀ بناگذاری و تأسیس» است. باید برای این تداوم و وفاداری، «مراقبۀ انقلابی» را در پیش گرفت و از بیرون، همچون «عقلِ نقادِ منفصل»، به نظاره نشست و هر گاه که لازم آمد، زبان گشود و «عهدِ اوّلیّه» را بازگفت.
[۸] «سیاستهای جدید» نشان داد که سخن من در سالهای گذشته دربارۀ «گرهنزدن اقتصاد به تحریم»، درست بوده است و با وجود «تحریم» نیز میتوان «پیشرفت و ارتباطات اقتصادی» داشت. «اساس» این است که طوری کشور را اداره کنیم که تحریم نتواند «ضربۀ مهمّ» و «زیان بزرگ» به اقتصاد ما بزند.
حاشیۀ تبیینی: کسانی گمان میکنند و اکنون نیز در اثر لجاجت میگویند که گشایشِ اقتصادی، «متوقف بر رفع تحریم» است و با وجود تحریم، هیچ اتّفاقِ مبارک و خوشایندی رخ نخواهد داد. پس تحریم، «علتالعلل» و «امّالمسائل» است. دورۀ تحریمی، خواهناخواه، دورۀ «انقباض» و «فروبستگی» و «انحطاط» است و ازاینرو باید «به هر قیمتی» و «از هر طریقی»، در پیِ رفع تحریم بود. هیچ حادثهای «بدتر» و «تلختر» از سایهافکنیِ تحریم نیست، پس پرداختنِ هیچ بهایی در برابر آن، گزاف نخواهد بود. این در حالی است که «تجربۀ عملی» در همین مدّت کوتاه نشان داد که میتوان با «پیشفرضِ وجودِ تحریم»، تحرّک اقتصادی داشت و گشایش ایجاد کرد و پیش رفت. آنچه که فلجکننده است، «مرعوبیّتِ ما» است، نه «فاعلیّتِ تحریم». تحریم، فقط «ارادههای ضعیف» و «انسانهای تنبل» را به زانو زدن وامیدارد و تا بر پنجۀ خونآلودِ گرگ، بوسۀ ذلّت بزنند. برافکندنِ نعرۀ تحریم، چندان در اختیار ما نیست، امّا «خنثی» و «بیاثرساختنِ» آن، در کفِ ارادۀ درونگرا و وطناندیشمان است. «تحریمِ خنثیشده»، بینیاز به مذاکره و امتیازدهی و چانهزنی، خودبهخود «برطرف» نیز خواهد شد؛ چراکه «کارکردِ» خویش را باخته است. آنکه کار تحریم را بساخت، دشمن را بهسختی گداخت.
[۹] پرداختن به «زیرساختها/ کارهای اساسی/ استحکام بنیانها» نسبت به «رفاه روزمرّه»، ترجیح دارد.
حاشیۀ تبیینی: «روزمرّهاندیشی» و «اکنونزدگی»، آفت حکمرانی است. اغلب حاکمان، برای آنکه اعتبار و وجاهتِ اجتماعیِ خویش را حفظ کنند و اقبال مردم را نسبت به خویش از دست ندهد، به بیش از «خواستههای جاری» نمیپردازند و از اکنون برای آینده، چیزی اندوخته نمیکنند، بلکه با «آیندهفروشی»، فردای ماندگار را فدای امروزِ رفتنی میکنند تا مردم را بفریبند. سادهلوحان نیز تصوّر میکنند که فراوانی و وفور دورۀ اینان، بهراستی برخاسته از پیشرفت است و این گشایشهای ظاهری و قشری، دوام و وفا دارند، حالآنکه «روزهای تلخ و سخت» در انتظارشان نشسته است.
[۱۰] انتخاب ملّی ما نسبت به جبهۀ استکبار، «ایستادگی» بود نه «تسلیم»؛ «استقلال» بود نه «وابستگی»، «تقویّت درونی» بود نه «تکیۀ بیرونی». و وقتی به قضایای جاری و امروزی عالم نگاه میکنیم، حقانیّت و صدق این انتخاب را درمییابیم.
حاشیۀ تبیینی: خاماندیشانه یا غرضورزانه، انقلاب را متهم به «قهر با جهان» کردند و از بلای «انزوای سیاسی» سخن گفتند و نسخۀ «آشتی با جهان» و «عقلانیّتِ دیپلماتیک» پیچیدند و پیشرفت را در «وابستگی» و «واردات» و «سرمایهگذاریِ خارجی» و «هضمشدن در نئولیبرالیسمِ جهانی» و «اقتصادِ نظامِ سرمایهداری» دیدند. «اندوختههای ملّی» را در مذاکراتِ بیحاصل فروختند تا «معیشت روزمرّۀ مردم» را برآورند و «چرخها» را با هم به گردش درآورند، امّا سیاستِ «التماس» و «تکدیگری» و «حقارت» و «سازش» و «عملگرایی» و «وادادگی» و «بیگانهگُزینی»، چرخهای ملّی را شکست و «بیاعتمادِ سیاسی» و «ناامیدیِ اجتماعی» را به ارمغان آورد. «اندوختههای راهبردی» را فروختند و «وعدههای کاغذی» خریدند، امّا نانجیبانه و طلبکارانه، از ترجیح «میدان» بر «دیپلماسی» سخن گفتند. با اینکه در برجام یک، در گِل ماندند و چوب «ندانمکاری» و «شتابزدگی» و «اعتماد نابجا»ی خویش را خوردند، سودای برجام دو و سه را در سر داشتند تا باز هم سرمایهفروشی کنند. امّا دیری نگذشت که با تداومِ توقفِ چرخها، انتخابِ سیاسی و انتخاباتیِ مردم نیز چرخید و مردم، «ایستادگی» را بر «تسلیم» و «استقلال» را بر «وابستگی» و «تقویّت درونی» را بر «تکیۀ بیرونی» ترجیح دادند. آن «تجربۀ عبرتآلود»، چنین «دستاورد ناخواسته»ای داشت.
[۱۱] به «همدلی/ همافزایی/ اتّحاد/ اتّفاق کلمه/ حمایت/ کمک» در میان مردم با یکدیگر و در میان مردم و مسئولان و در میان مسئولان با یکدیگر احتیاج داریم، امّا گاهی «مناقشهها و تنازعهای اغلب پوچ و برخاسته از تخیّلات و توهمّات و بیتقوایی/ حبّ نفس/ هوای نفس» مشاهده میشود؛ درحالیکه نباید بسیج عمومی و مردمی را در راههای صلاحِ علمی و عملی و مقاومتی و خدمات اجتماعی، تخریب کرد.
حاشیۀ تبیینی: همۀ مناقشهها و منازعهها، چنین حکمی ندارند، امّا پارهای از آنها اینگونهاند. شکافهای پوچ، بیمعنا و برخاسته از «کنشگریِ جریانِ تحریف» هستند. جریانِ تحریف، نهفقط دشمن را «بزک» میکند، بلکه نیروهای انقلابیِ اصیل را «بدنام» میسازد و برای تصویرسازیِ منفی از آنها، دروغها میبافد و خدعهها میسازد. اگر زمام و عنانِ ذهن مردم به دستِ آلودۀ اینان افتد، «جامعۀ چندپاره و گسسته و متقاطع» پدید خواهد آمد که فرو خواهد پاشید. اینان نانِ «تحریف» و «جنگِ شناختی» را میخورند؛ «سخنِ دشمن» را تکرار میکنند و «آدابِ نفوذ» را بهجا میآورند؛ سایهنشینِ شجرۀ خبیثۀ تفرقهاندازیاند؛ دوستان و یارانِ حقیقی ِانقلاب را میراند و منافقانِ خوشزبانِ بددل را میخوانند؛ برای «قدرت» مینویسند و «خادمانِ پرهزینۀ قدرت» هستند؛ تا آنجا «مردم» و «انتخابات» و «جمهوریّت» و «مردمسالاری» و «همهپرسی» و «آرای عمومی» و «خواست مردم» را ستایش میکنند که حاصلش، خودشان باشند، امّا در آنجا که مردم از آنها رویگردان شوند، آتش «فتنه» و «آشوب» و «اغتشاش» میافروزند و «لشکرکشیِ خیابانی» میکنند؛ اندکاندک، به «خواصِ اغواگر» تبدیل شدهاند که کاری جز به «بیراهه» کشاندنِ مردم ندارند؛ و … . کارنامۀ مفصّل و شرمآوری در «روایتهای وارونه» دارند: به نام «دور کردن سایۀ جنگ»، معیشت مردم را نسبت به «مذاکراتِ بیثمر»، شرطی میکنند؛ به نام نفیِ خلافتاندیشی و مردمزدایی از حاکمیّت، «تفسیر سکولار از مشروعیّت» ارائه میکنند؛ به نام دفاع از علم و عقلانیّت و استفادۀ از تجربۀ بشری، «علومِ انسانیِ اسلامی» را ایدئولوژیک و غیرعلم و قدرتمدار وانمود میکنند؛ به نام دفاع از امام و انقلاب، «چهرۀ دروغین از علامه مصباح» میسازند؛ به نام دفاع از حقوق و آزادیهای مردم، «منافع و اقتصادِ سیاسیِ خویش» را برمیآورند و «حرامخواری» میکنند؛ به نام ارتباط با جهان و گفتگوی آزاد، حاکمیّت را از «قانونمندکردنِ فضای مجازی» بازمیدارند و نظریۀ فرهنگیِ انقلاب را در انسداد و اختناق و حذف، منحصر میکنند؛ به نام دفاع از جمعی از نیروهای انقلاب، جمع دیگری از آنها را برمیانگیزانند تا «تقابلِ فرساینده» و «اصطکاکِ ساختگی» در جبهۀ خودی ایجاد کنند؛ و… . خلاصه آنکه پای هر خیر و صلاحی در میان باشند، بیدرنگ به عرصۀ «تحریفگری» وارد میشوند تا «قهرمان» را «خائن» و «ارزش» را «ضدّارزش» وانمود کنند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0