حجاب و عفاف؛ یک ضرورت اجتماعی برای مردان و زنان
یکی از بحثهایی که در عرصه بانوان مطرح میشود، نسبت بین حجاب و عفاف است. اینکه این دو مقوله نسبت تساوی، تباین یا عموم و خصوص داشته باشند، مورد بحث و منازعه بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران در عرصههای دینی و فرهنگی-اجتماعی بوده است. برای تبیین این موضوع مهم، «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» با دکتر زهره اخوان مقدم، دانشیار علوم قرآن و حدیث در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم گفتگویی داشته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
* برای آن که موضوع محل نزاع یعنی نسبت بین حجاب و عفاف مشخص شود، توضیحی راجع به بحث مورد نظر ارائه بفرمایید.
اولین موضوعی که باید به آن بپردازیم، لغت عفاف و حجاب است. هر کلمه معنای لغوی دارد که در کتب لغوی آمده و یک معنای اصطلاحی که در آیات و روایات آمده است، گاهی معنای اصطلاحی و لغوی منطبق بر هم هستند و گاهی متفاوت هستند، البته در همه جهات نمیتوانند باهم متفاوت باشند و معنای اصطلاحی در بعضی جهات باید با معنای لغوی مطابقت داشته باشد.
* لطفاً ضمن توضیح در خصوص مفهوم حجاب و عفاف بفرمایید که این مفهومشناسی تا چه اندازه به تبیین بحث کمک میکند؟
ریشه عفاف سه حرف ع،ف،ف هست، معنای خود این ریشه در کتب لغوی این است که خودداری از عمل و یا از سخنی که خوب نیست. فرضاً به مهمانی میرویم، آنجا چه چیزی خوب نیست، اینکه نگاه عمیق داشته باشیم به وسایل صاحبخانه، یا حرف نامناسب بزنیم و در مواردی دخالت کنیم، خودداری و رعایت همه این موارد عفت میشود.
در اصطلاح اخلاق، همان معنای لغوی را بیاوریم در علم اخلاق بگنجانیم، چنین میشود: قوای شهوانی را فرمانبر عقل کنیم و در حد اعتدال استفاده کنیم، قوای شهوانی دو مورد است؛ خوردن(خوردن و پوشیدن و…) و امور جنسی، زمانی که اینها فرمانبر عقل باشند آن وقت در حد اعتدال قرار میگیرند و این می شود: عفت.
میدانیم که در حوزه اخلاق برای هر صفت، یک طرف افراط و یک طرف تفریط داریم و یک حد وسط که آن عدالت است و صحیح و قابل قبول است. برای مثال ترس، اگر مقداری از ترس باشد خیلی خوب است، اگر به طرف افراط برود میشود تهور و بیباکی که اصلاً خوب نیست؛ و اگر به طرف تفریط بیاید میشود جبن و ترسویی، که این هم اصلاً خوب نیست.
یک مقدار ترس که در حد اعتدال باشد نیاز انسان است و نمیتواند که نباشد. در خصوص قوای شهوانی هم همینطور است. نمیتوان گفت به طور کامل از بین بروند، در حد اعتدال همه اینها باید برآورده بشوند، ولی فرمانبردار عقل باشند.، این قید فرمانبردار عقل که در اصطلاح اخلاق میآورند قید بسیار مهمی است، به چه معنا است؟ به این معنی که به ریشه لغوی عفاف بر میگردد، خودداری از عمل یا سخنی که خوب نیست. از کجا بفهمم کدام عمل و کدام سخن خوب نیست؟ عقل به من میگوید، عقل است که میگوید این کار خوب نیست انجام بدهی و این سخن را به زبان بیاوری، این نگاه را خوب نیست داشته باشی، اگر قوای شهوانی فرمانبر عقل باشد اعتدال در قوای شهوانی برقرار میشود.
نفس ما اخلاقهای محوری دارد که طرف افراط و تفریط آن بد است و حد وسط آن خیلی خوب است.
حالا این عفاف که از ریشه ع،ف،ف است نیروی درونی است که تعدیلکننده شهوات است، یک نیروی درونی که به کمک عقل فعال میشود و آن شهواتی که ذکر شد را تعدیل میکند. بسیار به این نیرو در قرآن و روایات توجه شده و این همه توجه، نشاندهنده اهمیت این نیرو و این مسأله در اصلاح و پیشرفت اجتماع و سلامتی روان انسانها هست.
قرآن کریم در خصوص عفت چندین شاخه مطرح کرده است. این فروع چهارگانه عبارتند از: عفت در گفتار، عفت در کردار، عفت در نگاه، و عفت در پوشش، جالب است بدانیم که این چهار نوع عفت هیچکدام اختصاص به خانمها ندارد همه آن مشترک است، گرچه در پوشش یک مقدار برای خانمها حد پوشش بیشتر مطرح شده است، چون جاذبهها و زیباییهای آنها بیشتر است، طبیعی است که حد و حدود پوشش آنها نیز بیشتر باشد، اما اصل پوشش برای آقایان هم است، نگاه عفیفانه آیا اختصاص به خانمها دارد؟ خیر، قرآن خطاب به پیامبر می گوید: به مردان چنین بگو: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» به مردان بگو چشمانشان را پایین بیاورند، نگاه هیز به طرف مقابل نداشته باشند، و عیناً همین دستور را به زنان میدهد: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ » به زنان مومن هم بگو چشمانشان را پایین بیاورند و نگاهشان را کنترل کنند. پس در نگاه قرآن اینطور نیست که عفت خاص زنان باشد.
از کجا بفهمم کدام عمل و کدام سخن خوب نیست؟ عقل به من میگوید، عقل است که میگوید این کار خوب نیست انجام بدهی و این سخن را به زبان بیاوری، این نگاه را خوب نیست داشته باشی، اگر قوای شهوانی فرمانبر عقل باشد اعتدال در قوای شهوانی برقرار میشود. نفس ما اخلاقهای محوری دارد که طرف افراط و تفریط آن بد است و حد وسط آن خیلی خوب است.
* رابطه و تأثیر متقابل حجاب و عفاف چیست؟ آیا بیحجابی ناشی از بیعفتی است؟
در این مورد سه نظر کلی وجود دارد، که البته به اعتقاد اندیشمندان دو مورد از آن غلط و یک مورد آن درست است.
نگاه اول آن است که حجاب و عفاف منطبق بر هم هستند، یعنی حجاب و عفاف یک معنی میدهند، خوب این مشخص است که غلط است، فرض بگیرید عفاف در گفتار، اصلاً ارتباطی به پوشش ندارد.
نگاه دوم این است که دو حقیقت مجزا هستند و ربطی به یکدیگر ندارند، که این هم بحث درستی نیست؛ چون مسلماً این دو مقوله با هم مرتبط هستند.
نگاه سوم میگویند حجاب میوه عفاف و عفاف ریشه حجاب است. اگر این نگاه بدین معنا باشد که تنها میوه عفاف، حجاب است، این غلط است. چون اگر این نظر را بپذیریم، باید بپذیریم هرکس حجاب نداشت پس عفاف هم ندارد، در صورتی که چنین چیزی نیست. اما اگر بدین معنا باشد که یکی از مظاهر عفاف، حجاب است، درست است. چرا؟ چون حجاب، یکی از ثمرههای عفاف است و اگر کسی این میوه را نداشت، بیعفت نیست. اگر کسی حجاب را مراعات نکرد، نمی توان گفت کلاً از عفاف بیبهره است. ما چه بسا آقایان و خانمهایی داریم که ممکن است که در پوشش و حجاب کوتاهی داشته باشند اما در عفاف یک بهرههایی دارند، یعنی آن نیروهای تعدیلکننده شهوات و غرایزشان در خیلی از جاها خیلی خوب کار میکند و عاقلانه برخورد میکنند، اما در برخی موارد نقص دارند. مثلاً در گفتار، خوب عمل میکنند؛ یعنی عفت در کردار و عفت در نگاه را دارند، اما کمی در بخش پوشش لنگ میزنند، در بقیه بخشها اینطور نیست.
بر عکس این هم هست؛ یعنی چه بسا مردان و زنانی که به ظاهر پوشش را رعایت میکنند، ولی عفیف نیستند، یعنی با رفتار یا گفتارهای زننده، شهوتپراکنی میکنند و خود را به نوعی عرضه مینمایند. پس حجاب، میوه عفاف هست، ولی نه تنها میوه آن.
پس کدام نظر را میپذیریم؟ آن بخش که میگوید عفاف ریشه حجاب است. چرا روی این مورد تکیه میکنیم؟ چون بعداً که میخواهم در خصوص نهادینهسازی حجاب صحبت کنم این بحث به کار ما میآید. پس حجاب و عفاف یکی نیستند، عفاف کل و حجاب جزء است. اگر کسی این دو را به جای هم به کار ببرد انگار که دارد جزء را به جای کل به کار میبرد.
حالا اگر بخواهیم مطابق آیات مکی و مدنی پیش برویم، مشاهده میکنیم که قرآن کریم در شهر مکه قصد داشته نوعی بینش و معرفت بنیادی را ارائه بدهد، نوعی فرهنگسازی انجام بدهد، بعداً در مدینه آمده و آن زمان که افکار عمومی آماده پذیرش قانون شده بود، آنجا احکام را تشریع کرده است. اینگونه نبوده که از همان ابتدا احکام را تشریع کند، چون زمانی که حکمی را خداوند تشریع میکند به «وظیفه بندگانش» تبدیل میشود و اگر بنده وظیفهاش را انجام ندهد مجازات در بر دارد، خداوند ابتدا با بحث احکام پیش نیامده است، که بگوید حجاب داشته باشید و اگر حجاب نداشته باشید چنان مجازاتهایی شامل شما میشود.
قرآن کریم در مکهای شروع به اصلاح جامعه کرده که زنان، اجباری به پوشش نداشتهاند، گردنها و زیورآلات آنها پیدا بوده، حتی در محدوده جنسی هم محدودیتی بین زن و مرد نداشتهاند. همانطور که میدانید هفت یا نُه نوع ازدواج در آنجا مطرح بوده، حتی ازدواج ضربدری هم داشتهاند، یعنی هیچگونه حجاب و مرز و پوششی در بین اینها مطرح نبوده است. در چنین جامعهای قرآن ابتدا میآید فرهنگسازی و نهادینهسازی میکند.
نهادینهسازی یک اصطلاح جامعهشناسی است که خیلی به درد ما میخورد، اگر ما بخواهیم جامعه خود را اصلاح کنیم باید با همین علم جامعهشناسی بر اساس آموزههای دینی پیش برویم. در علم جامعهشناسی میگویند نهادینهسازی چیست؟ ریشهای شدن یک امر اجتماعی در متن و عمق جامعه، یا به عبارتی دیگر به رسمیت شناخته شدن یک امر اجتماعی. بهطور مثال در اوائلی که کرونا آمده بود هنوز استفاده از ماسک فرهنگسازی و نهادینهسازی نشده بود، چقدر در این حوزه تبلیغ و کار میشد و معایب نزدن و فواید زدن ماسک مطرح میشد. همه این موارد مطرح میشد برای اینکه این امر اجتماعی که همان ماسک زدن است به رسمیت شناخته شود، در متن و عمق جامعه ریشهای شود، لذا مشاهده میکنیم الان ۹۹ درصد مردم ماسک میزنند بدون اینکه قانون و حکمی و مجازاتی مطرح باشد، خود مردم فهمیدهاند. اگر ما بخواهیم یک امر اجتماعی را (تأکید میکنم حجاب یک امر اجتماعی است، میخواهیم بگوییم چه مرد و چه زن در اجتماع حجاب و عفاف داشته باشید) برای جامعه بهطور کامل فرهنگسازی کنیم، باید آن را ریشهای کنیم به طوری که همه آن را به رسمیت بشناسند، بدون این کار امکان ندارد بتوانیم این امر اجتماعی را در عمق جامعه تزریق کنیم، قرآن به همین صورت شروع کرده است، ریشهای بحث را پیش برده است.
این نهادینهسازی از سال سوم بعثت با دعوت عمومی پیامبر آغاز شد؛ و جالبتر آنکه از ۲۱سوره که آیات مشتمل بر عفاف و حجاب در آنها مطرح شده ۱۴ سوره مکی است، یعنی ۱۴ سوره در مقام ریشهایشدن و نهادینهسازی این امر اجتماعی گام برداشته است، ۱۴سوره فرهنگسازی کرده و فقط ۷سوره در مدینه آمده، کجا؟ آنجا که شروع به تشریع احکام کرده است، آنجا که شکل گیری جامعه مسلمین بوده است، از سال سوم هجرت به بعد، شروع به مطرح نمودن احکام حجاب کرده است، ما هم اگر بخواهیم این نهادینهسازی را انجام بدهیم ابتدا باید فرهنگسازی کنیم، با ضرب و زور این کارها پیش نمیرود.
حجاب در لغت به معنای پرده، مانع، پوشش، و فاصله بین دو چیز است.
در قرآن این کلمه حجاب فقط برای پوشش انسانها به کار نرفته است، مثلاً در آیه پنجم سوره فصلت میفرمایند: «من بیننا و بینک حجاب» یعنی بین ما و تو یک فاصلهای افتاد، یک پرده حائل و مانع شد، یا در آیه ۳۲ سوره ص، زمانی که خورشید غروب میکند تعبیر این است «حتی توارت بالحجاب» یعنی وقتی خورشید رفت پشت کوه و دیده نشد.
اما در اصطلاح، حجاب یعنی پوشش یا مانعی که بین هر شخصی با دیگران قرار میگیرد، یعنی حتی فرض بگیرید بین افرادی که در یک خانه هستند، حتی بین پدر و مادر و فرزندان، آیا اینها بدون هیچ پوششی و بدون فاصله با هم هستند؟ قطعاً لباسهایی پوشیدهاند که به آن حجاب میگویند، یا محل خوب و استراحتشان قطعاً با دیوارها یا حجابهایی مجزا شده است.
حالا این حجاب وقتی بین افراد درون خانواده و افراد بیرون خانواده قرار است اتفاق بیفتد یک مقدار غلیظتر میشود، یک مقدار مفصلتر میشود، یک مقدار این پردهها و پوششها ضخیمتر و قابل توجهتر باشد. پس این پوشش بین همه انسانها است، حتی کسی که مثلاً با یک بلوز و شلوار هم بیرون میرود آن هم یک نوع حجاب و پوشش است.
و از همین جا پیامدهای تفکیک حجاب و عفاف روشن میشود، اگر بخواهیم در جامعه نهادینهسازی کنیم ابتدا باید روی عفاف برنامهریزی کنیم، بگوییم عفاف یعنی اینکه این قوای جنسی. این خواستههای شهوانی کنترل بشود، حالا چگونه میخواهید این قوای شهوانی را کنترل کنید؟ آیا غیر از پوشش مرد و زن راهی برای کنترل سراغ دارید؟ یک راه خندهدار این است که بیایند زنها و مردها را از لحاظ شهوانی عقیم کنند، یا دارویی به آنها بدهند که قوای شهوانیشان فعال نباشد، خب این راه صحیحی نیست، راه دوم که محال است، این است که کلاً زنها و مردها جدا شوند! یک شهر مردان باشند و یک شهر زنان! این هم که نمیشود.
پس اگر قرار است هم هر دو در یک جامعه باشند و هم این قوا در وجود زن و مرد باشد، باید به شکلی کنترل شود. غیر از پوشیدگی و عفت راهی برای کنترل آن نیست، چون زمانی که چشم ببیند دل میخواهد، چه برای مرد و چه برای زن، و اتفاقاً عمده اشتباه ما در جامعه فعلی این است که آمدیم بیشتر فشار حجاب و عفاف را روی خانمها گذاشتیم و از آنطرف روی عفت برای آقایان اصلاً سرمایهگذاری نکردهایم. آن نگاههای تند و هرزه، آن پوششها و رفتارها و گفتارهای هرزه را اصلاً به حساب نمیآوریم که چقدر موجب تحریک این هیجانها میشود، چه در مرد و چه در زن، من نمیخواهم بگویم که اینطرف لازم نیست، میخواهم بگویم آنطرف هم لازم است، باید ابتدا روی عفت جامعه کار بشود، عفت در گفتار، عفت در کردار، عفت در نگاه و عفت در پوشش، هم مرد باید داشته باشد و هم زن، برای زن در بخش عفت در پوشش باید یک مقدار قویتر باشد، بهخاطر آن نعمتها، زیباییها و جذابیتهایی که خداوند به او داده است و به مرد نداده است.
به قول بزرگی که میگفت بروید غزلهای شاعران بزرگ را بخوانید، هیچ وقت شاعر بزرگی نیامده مثلاً در وصف ریش یک مرد یا در وصف سبیل یک مرد شعر و غزل بگوید، اما در وصف یک خال چه غزلها برای زنها سرودهاند، این واقعیت خلقت است، هرچه که زیباتر است پوشش هم برای آن لازمتر است، نباید این زیباییها در ملأعام قرار بگیرد چون قوه شهوانی آنجا کار خود را انجام میدهد.
قرآن کریم در مکهای شروع به اصلاح جامعه کرده که زنان، اجباری به پوشش نداشتهاند، گردنها و زیورآلات آنها پیدا بوده، حتی در محدوده جنسی هم محدودیتی بین زن و مرد نداشتهاند. همانطور که میدانید هفت یا نُه نوع ازدواج در آنجا مطرح بوده، حتی ازدواج ضربدری هم داشتهاند، یعنی هیچگونه حجاب و مرز و پوششی در بین اینها مطرح نبوده است. در چنین جامعهای قرآن ابتدا میآید فرهنگسازی و نهادینهسازی میکند.
* آیا بیحجابی ناشی از بیعفتی است؟
طبق آن نکات که عرض کردم نمیشود گفت هر بیحجابی ناشی از بی عفتی است، ممکن است برخی از بیحجابی ها ناشی از بیعفتی باشد، اما نمیتوان عام بگوییم هر بیحجابی ناشی از بیعفتی است، شاید نقطه مقابل آن، بحث را روشنتر کند، من سوال میکنم آیا هرحجابی ناشی از عفت است؟ آیا هرکس که حجاب دارد عفیف هم است؟ قطعاً جواب ما به این پرسش منفی است، چه بسا کسانی را میبینیم که به ظاهر حجاب دارند ولی آن حالتی که باید عفیف باشند، یعنی نگاهشان و کردارشان و گفتارشان عفیفانه باشد، اصلاً در اینها نمیبینیم، و به نوعی خودنمایی میکنند، و یک طوری خودشان را عرضه میکنند، و میخواهند بقیه را به دام بیندازند. این یک واقعیتی است که از چشم ما پوشیده نیست، نقطه مقابل آن همین است، هر بیحجابی میتواند ناشی از بیعفتی باشد؟ قطعاً پاسخ خیر است، شاید خیلیها فرهنگ حجاب برایشان جا نیفتاده است، یا به نوعی حجاب را قبول ندارند، اما نمیتوانیم بگوییم بیعفت هستند و اتفاقاً اگر بگوییم تهمت بزرگی به این افراد زدیم. بحث حجاب و عفاف در ۲۱سوره مطرح شده است، وقتی میگوییم ۲۱سوره منظورمان تمام آن سورهها نیست، آیاتی در ۲۱سوره در خصوص عفاف و حجاب آمده است. جالب اینجا است، اولین آیاتی که در اینباره مطرح شده است، از سال سوم بعثت یعنی با دعوت علنی پیامبر شروع شده، و ابتداییترین آیات شاید آیه بیست و هفت سوره اعراف باشد که ضمن داستان حضرت آدم، میفرماید: «یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم منالجنه ینزع عنهما لباسهما لیریهما سوء آتهما….»؛ فرزندان آدم این شیطان شماها را فریب ندهد، چنانکه پدر و مادر شما را فریب داد و از بهشت بیرون کرد در حالی که جامه از تن آنان بر میکَند تا قبایح آنان را در نظرشان آشکار کند. یعنی در همانجا خدا دارد یک طوری روی پوشش زوم میکند، آنجا هم که پدر و مادر شما را میخواست گول بزند، اول همه میخواست بدنهایشان را عریان کنند که اینها عورت خودشان را ببینند، مواظب باشید که این فتنه که شیطان برای پدر و مادرتان تدارک دید و آنها را عریان کرد دامن شماها را نگیرد؛ انگار که برهنگی اولین گام وسوسههای شیطانی است.
* لزوم رعایت حجاب و عفاف توسط زنان بهعنوان یک ضرورت اجتماعی را چگونه تبیین و توصیف میکنید؟
بله ضروری هست، ما نمیخواهیم بگوییم نیست، میخواهیم بگوییم که محدود به زنان نیست. حجاب و عفاف باید هم توسط زنان و هم مردان مورد توجه قرار بگیرد و بله یک ضرورت اجتماعی هم است، و عمده اشتباه ما از این ناشی میشود که آمدیم این کار را خاص زنان کردیم.
اگر ما بیاییم نهادینهسازی کنیم عفاف را، جامعه اصلاح میشود. همانطور که در مباحث قبلی اشاره کردیم، عفاف ریشه حجاب است، یعنی ما تا عفت را در وجود مرد و زن نهادینه نکنیم نمیتوانیم از او توقع میوه که حجاب است را داشته باشیم. اگر عفاف نباشد، حجاب زورکی میشود و هر زمان که زمینه پیش بیاید و زور برداشته شود حجاب هم برداشته میشود، اما وقتی در وجود شخص ریشه داشته باشد آن ریشه بالاخره یک جایی خودش را نشان میدهد، و اگر فرضاً این میوه را ندهد، خوب، بالاخره عفاف سر جای خود است، آن عفاف در گفتار و کردار ثمرات خودش را دارد؛ حالا یک ثمره حجاب را ندارد، پس در این بیان رابطه عفاف و حجاب روشن میشود.
بیشتر بخوانید:
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0