حقوق متقابل دولت و ملت در مردم سالاری دینی(بخش اول)
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سبب شکل گیری حکومتی شد که با معیارهای رایج مهم در سیاست سازگاری نداشت. این مدل که بر پایه دین استوار بود، شکل گیری پارادایمی از سیاست و حکومت را نشان میدهد که مبنای آن ارزشهای دینی است. فراز و فرود و چالش اندیشه اسلامی با جریانهای فکری رقیب، آموزههای بسیاری را در خود جای داده است. سرانجام این تجربه شگرف و رویارویی اندیشه سیاسی با مکاتب خود ساخته بشری در تاریخ معاصر شکل گیری انقلاب اسلامی و محقق حاکمیتی بر الگوی ارزشهای اسلامی است که از آن به مردم سالاری دینی تعبیر میگردد.
ناکارآمدی دموکراسی غربی در حوزه تئوری و عمل، فرصت مناسبی برای ارائه الگوی مردم سالاری دینی است. الگویی که پارادایمی نو براساس دین را در عصر حاضر که دچار خلا فکری سیاسی است، عرضه میکند. موضوعات و موارد مختلفی در مردم سالاری دینی مطرح میگردد که از آن جمله میتوان به حقوق متقابل دولت و ملت اشاره کرد. اصل این پژوهش نیز بر آن است که: «جایگاه و کار کرد حقوق متقابل دولت و ملت در مردم سالاری دینی چگونه تبیین میگردد؟»
در پاسخ به این پرسش فرضیه اصلی ما این است: «در مردم سالاری دینی ضمن تأکید بر حقوق متقابل دولت و ملت به منزله یک واجب الهی – انسانی، رعایت حقوق متقابل دولت و ملت موجب ارتقای کارآمدی دولت دینی، افزایش پیوند دولت به ملت و ارجمندی دین می گردد.» این مقاله در آغاز مبانی نظری بحث ما را توضیح میدهد. در ادامه مطالب آن مفاهیم دین، دموکراسی، کار کرد و کارآمدی و همچنین اصطلاح مردم سالاری دینی بررسی، تعریف و تبیین میشوند. آنگاه حقوق متقابل دولت و ملت در منطق قرآن، سیره نبوی و علوی و همچنین در نظام جمهوری اسلامی ایران در چارچوب آن بررسی می گردد و در پایان از کل مطالب نتیجه گیری می شود.
مبانی نظری
تبیین دو مفهوم دین و مردم سالاری برای روشن شدن بحث مردم سالاری دینی ضرورتی اجتناب ناپذیر است و لازم است اصطلاحات گوناگون این دو مفهوم و اصطلاح مورد نظر خود را در این بحث روشن کنیم.
دین: با توجه به اهمیت و ضرورت تعریف نگارنده از دین در این قسمت به نکتههای گوناگون برای تبیین و توضیح دین از زبان کارشناسان دینی میپردازیم. راغب در مفردات، دین را به معنای طاعت و جزا به کار برده است که از باب استعاره در معنای شریعت به کار رفته است. در یک تعریف ساده و عملی مراد از دین مجموعه تعالیمی است که از جانب خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی شده است و منابع فکری دین اسلام نیز شامل کتاب و سنت ۔ مجموعه قول و فعل و تقریر معصومان (علیه السلام) است. در تعریف تفسیر دین آرا و مطالب گوناگونی از سوی غربیان مطرح شده است که در اینجا به اختصار به برخی از آنها اشاره مینماییم: (1)
تعریف روان شناختی: دین احساسات، اعمال و تجربیات افراد در هنگام تنهایی است آن گاه که خود را در برابر هر آنچه که الهی می نامند، می یابند. (ویلیام جیمز)
تعریف جامعه شناختی: مجموعهای از باورها، اعمال، شعایر و نهادهای دینی که انسانها در جوامع گوناگون بنا کردهاند. (تالکوت پارسونز)
تعریف طبیعت گرایانه: مجموعهای از اوامر و نواهی که مانع عملکرد استعدادهای ما میشود (ایناخ) و همان رویکرد با همدلی بیشتر «دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی، گرما و روشنی بخشیده است.» (ماتیو آرنولد)
تعاریف دینی: دین اعتراف به این حقیقت است که همه موجودات تجلیات نیرویی هستند که فراتر از علم و معرفت ماست. (هربرت اسپنسر) له پیدا کیا اور تیار کیا اور آن بر پایه گفتههای آنان اصطلاح دین دارای یک معنای واحد که مورد قبول همه باشد، نیست. بلکه پدیدارهای متعدد فراوانی تحت نام دین گرد میآیند که به گونهای با هم ارتباط دارند. ارتباطی که «لودویگ ویتگنشتاین» آن را شباهت خانوادگی resemblance family مینامد.(2) دانشمندان اسلامی هم تعاریف گوناگونی برای دین ارائه کردهاند که برخی از آنها را به اختصار میآوریم:
دین در عرف قرآن
علامه طباطبایی چند بار در «تفسیر المیزان» دین را تعریف کرده است: دین در عرف قرآن، به سنت و روش اجتماعی که در جامعه حکم فرماست، گفته میشود.(3) یا: دین چیزی نیست جز روش زندگی و راهی که اگر کسی آن را بپیماید، سعادتمند میشود.(4) یا: دین نوعی زندگی در دنیاست که صلاح دنیا را همراه با کمال اخروی و زندگی جاویدان نزد خداوند تضمین میکند.(5) علامه محمدتقی جعفری (رضی الله عنه) دین را دارای سه رکن میدانند (6)
رکن یکم، عبارت از اعتقاد به وجود خداوند یکتاست که بر جهان هستی احاطه و سلطه دارد اوست خدایی که جهان را بر مبنای حکمت برین آفریده و انسان را به وسیله دو نوع راهنمای اصیل که همان عقول سلیم و انبیا و اوصیا هستند، در مجرای حرکت تکاملی قرار میدهد.
رکن دوم؛ عبارت است از قوانین و برنامه عملی حرکت در یک زندگی معنادار و قابل توجیه که هدف اعلای حیات به وسیله احکام و تکالیف و حقوق تأمین میگردد. تکالیف شامل احکام عبادی و وظایف انسان در عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی است و حق هم عبارت است از اختصاص امتیازی قابل استفاده برای انسان، احکام نیز به احکام اولیه و ثانویه قابل تقسیم است.
رکن سوم؛ مربوط به موضوعاتی است که شامل همه واقعیات و پدیدههای برپادارنده زندگی هستند. در واقع اسلام اساس را در اختیار انسانها قرار داده است که میتوانند با حواس و تعقل، امیال مشروع خود را تأمین کند.
در تعریف دیگری آمده است: «مجموعه اعتقادات و مقررات متناسب با آنچه در مسیر زندگی مورد عمل و اجرا قرار میگیرد، دین نامیده میشود»(7)
دین نفس الامری و دین مرسل
برای ادیان الهی میتوان سطوح و مراحل مختلفی را یاد آور شد(8) است نادین نفس الامری: که مسیر بین مبدأ و منتهای آدمی است. مبدأ انسان معرفت صفر است والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا؛ خداوند شما را از شکمهای مادرانتان خارج کرد در حالی که هیچ نمیدانستید» و منتهای وی: «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون: جن و آدم را جز برای عبادت نیافریدم» معرفت بینهایت است زیرا عبادت نتیجه معرفت میباشد و هر کس به اندازهای عبادت میکند که معرفت دارد. از این رو صدرالمتالهین در تفسیر این آیه میگوید: جن و آدم را جز برای دانستن نیافریدم. در واقع دین نفس الامری نسخه رستگاری بشر در لوح محفوظ و مسیر بین این آغاز و انجام است و حقیقتی ثبوتی میباشد.
دین مرسل: آنچه از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان به سوی رستگاری به واسطه رسولان الهی ارسال شده است، دین مرسل است.
خداوندی که آدمی را آفرید و از آغاز و انجامش آگاه بود، برای سعادت و فلاح این موجود راهی روشن داشت که در هر زمان بخشی از آن نسخه الهی را برای آدمیان فرو میفرستاد.
در ادامه باید گفت که آدمی با تمام تفاوتهای ظاهری از گوهری مشترک طبیعت و خاطراتی واحد برخوردارند و دین نفس الامری به همین گوهر مشترک نظر دارد و راه رستگاری را برای آن در برمیگیرد.(9) انسان های متعارف از دو راه عقل و نقل میتوانند به دین نفس الامری پی ببرند و برای گروهی خاص راه وحی نیز گشوده است.
درباره دین مرسل یادآوری این نکته لازم است که چون از راه پیامبران به دست مردم میرسد به ویژگیهای رسول، از حیث مراتب معنوی و به ویژگیهای آن مردم و محدوده زمانی و مکانی آن پیام بستگی دارد(10) ، دین خاتم نیز آخرین دین مرسل است که کامل ترین ادیان است و هر آنچه را که باید از دین نفس الامری به وحی و نقل بیان گردد، در برمیگیرد و اگر چیزی از آن را شامل نشود، باید آن چیز به گونهای باشد که عقل سلیم آن را دریابد، کمال دین نیز یکی از شرایط خاتمیت است، شرایط دیگر آن مصونیت دین خاتم از تحریف است این مصونیت در اسلام به وسیله دو عامل تأمین شده است:
الف) منبع اصلی شناخت آموزههای دین؛ یعنی قرآن، مصون از تحریف است.
ب) روش معیار همان مکتب تفسیری اهل البیت است (علیهم السلام) که توسط عالمان دین تا به امروز منتقل شده است.
در پایان باید گفت که مقصود ما از دین تعریف خاص آن؛ یعنی دین مبین اسلام و شریعت حقه است. به نظر نگارنده دین عبارت است از: مجموع این اعتقاد به خدا و زندگی جاودان) و احساس و مقررات متناسب با آن که در مسیر زندگی مورد عمل قرار گیرد، دین دارای راهبرد اعتقادی و عملی است و در عین حال به نیازهای آنی و آتی بشر توجه می کند.
دموکراسی
دموکراسی از جمله مفاهیمی است که نمیتوان تعریف دقیقی از آن ارائه کرد و هیچ اتفاق نظری درباره هیچ یک از تعاریف ارائه شده برای آن نیست، حتی مراجعه به فرهنگهای لغت نیز کمک مهمی به ما نمیکند چرا که مطالب این فرهنگها نیز تعاریف قراردادی یا شرطی هستند که افراد پایبند به مکاتب خاص نظریههای سیاسی آنها را ارائه کردهاند، لذا مفهوم دموکراسی را باید در چیزی فراتر از عبارات کلیشهای جستجو کرد.
سادهترین و رایج ترین مفهوم پذیرفته شده از دموکراسی عبارت است از: واژه ای که مشتق از واژه های یونانی demo (مردم) و kratia (حکومت) است و روی هم رفته به معنای حاکمیت مردم می باشد.(11)
در عبارتی دیگر دموکراسی نظامی است که در آن مردم به خود حکومت میکنند. دیوید بیتهام و بویل» مینویسند: دموکراسی مفهومی مطلق نیست. کشوری را میتوان دموکراتیک نامید که حکومت آن از طریق رقابت در انتخابات به مسند قدرت برسد و مسئول پاسخگویی به مردم باشد و همه افراد بزرگسال آن کشور از حق مساوی انتخاب کردن و نامزد شدن برخوردار باشند و در آن، قانون متضمن حفظ حقوق مدنی و سیاسی باشد. (12)
ساموئل هانتینگتون در کتاب « موج سوم دموکراسی» آورده است که انتخابات علنی، آزاد و عادلانه جوهر دموکراسی است که کلا ضرورت دارد و گریزی از رعایت آن نیست، با وجود این می نویسد: حکومتهایی که بر پایه انتخاب آزاد بر سر کار میآیند، ممکن است ناتوان، فاسد، کوته بین و غیر مسئول باشند، از منابع خاصی حمایت کنند و یا در اجرای سیاستهایی که به خواست و سود مردم باشد در مانند و این ویژگیها ممکن است مردم را نسبت به آنها بیعلاقه کند، اما نمیتوان چنین حکومتهایی را غیر دموکراتیک خواند. (13)
در کتاب «فرهنگ علوم سیاسی» آمده است: «دموکراسی با مردم سالاری از انواع حکومت است و وجه مشخصه آن، اعلام رسمی اصل تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیت شناختن آزادی و حقوق مساوی افراد جامعه است. رژیم حکومتی که در آن قدرت ناشی از ملت است.»(14)
است نام و در زمینه دموکراسی طبقه بندیهایی نیز صورت میگیرد که البته خود این طبقه بندیها کام قراردادی هستند، تعاریف تجویزی «normative» یا سنتی «classical» و تعاریف تجربی «impirical» یا توصیفی. نقطه مرکز تعاریف سنتی، درجه نخست ارزشها «values» یا هنجارها «norms» است، اما تعاریف تجربی میکوشند واقعیات سیاسی را توصیف و تبیین کنند و گروه دیگر که آمیزهای از سنتی – تجربی است و گروه چهارم که گروه ایدئولوژیکی است؛ این گروه به علت تأکید آن بر نگرش عقل جمعی بر برخی باورها، دیدگاه ها و عادات مشترک از سه گروه دیگر متمایز است.(15)
شفافترین پاسخی که می توان برای پرسش از ماهیت دموکراسی به دست داد، حکومت همه است و چون این موضوع در عمل محال است باید در مقام اجرا به رأی اکثریت تن داد، هر چند این اکثریت عبارت باشد از نصف به علاوه یک در مقابل نصف منهای یک که اقلیت نام دارد.
رویکردهای سه گانه به دموکراسی
یکی از اهداف مباراة الدانتیل او در بیان دیگر می توان سه رویکرد نسبت به دموکراسی در نظر گرفت:
دموکراسی به مثابه ارزش و فلسفه زندگی
از آنجا که مفاهیم با نگرش و مبانی فلسفی حاکم در هر فرهنگی ارتباط مستقیم دارند، طبیعی است که دموکراسی نیز دربردارنده ارزش های مدرنیته غربی باشد.(16) در این نگرش دموکراسی محصول بسط فرهنگی است که پس از رنسانس به تدریج شکل گرفت. تموتی سیسک، نویسنده معاصر غربی، در تعریف دموکراسی ضمن تأکید بر انتخابات مینویسد: «دموکراسی مبتنی بر مسئولیت مقاماتی است که با انتخابات قانونی برگزیده میشوند، انتخاباتی که در آن تقریبا همه شهروندان میتوانند رأی بدهند.»(17)
وی در ادامه میافزاید که چنین انتخاباتی بر وجود جامعه مدنی، توسعه، تساهل و مصالحه استوار است. نکته مهم این است که ناسازگاری اسلام با مدرنیته غربی اقتضا میکند، مفاهیم جدیدی را که با مبانی اندیشه اسلامی سازگار باشد عرضه کنیم و نظریه مردم سالاری دینی گامی در این جهت است.
دموکراسی به مثابه روش
برخی نویسندگان معاصر غربی بر این باورند که دموکراسی لزوما حاکمیت مردم نیست بلکه دموکراسی ساز و کاری از نظام سیاسی است که بدان وسیله، حکومتهای نامطلوب از مسند قدرت بر کنار میشوند.(18)
شومپیتر بر این باور است که برای رسیدن به تصمیمهای سیاسی است که افراد تحت لوای دموکراسی بنیادی دلیل تلاش رضایت آمیز و با جلب آرای مردم به قدرت تصمیم گیری دست می یابند.(19)
دموکراسی به مثابه شکل حکومت
برخی نویسندگان، دموکراسی را شکلی از حکومت میدانند که جدا از حکومتهای فردی یا گروهی است و مردم در آن فرمان میرانند. در واقع جوهره این نگرش به دموکراسی مشارکت مردمی در تصمیم های سیاسی است و ایدئولوژی و شیوه در آن مطرح نیست، طبیعی است که این نگرش به دموکراسی، در چارچوبهای گوناگون فرهنگی اجرا شدنی است.(20)
مردم سالاری دینی
فرآیند مدرنیته امیدوار بود که مقولاتی را از قبیل امنیت، رفاه، حقوق بشر، آزادی و برابری انسانها و مشارکت همگان در تعیین سرنوشت اجتماعی برای جامعه به ارمغان آورد ولی در دهههای پایانی سده بیستم بسیاری از اندیشه گران با بدبینی کامل به این پروسه مینگریستند و دیدگاههایی چون بحران مدرنیته، کسالت مدرنیته و یا ناتمام ماندن پروژه مدرنیته را طرح میکردند.
یکی از وجوه مشترک این دیدگاهها ناکافی بودن نظریه دموکراسی موجود برای اداره جامعه بشری است؛ یعنی انسان نیازمند الگوی جدیدی میباشد که در آن، آزادی و حقوق بشر به معنای واقعی آن همراه با معنویت و اخلاق تضمین شود. در واقع جامعه انسانی به یک مدل و شیوه تازه از حکومت نیاز دارد که ضمن اهتمام به مشارکت واقعی مردم در تعیین سرنوشت خویش، از نقایص ذاتی و ناکارآمدی دموکراسی غربی منزه باشد، این مدل شیوهای جز مردم سالاری دینی نیست. در زمینه مردم سالاری دینی یاد آوری چند نکته لازم به نظر میآید:
• هرگز نباید مردم سالاری دینی را با دموکراسی غربی مساوی دانست. اندیشه مردم سالاری دینی بر این اصل استوار است که انسان موجودی مختار است و درباره هدایت خویش مسئولیت دارد و با رضایت خویش به پذیرش دین و احکام آن اقدام میکند. بر اساس این نظریه، حکومتی که خود را به رعایت احکام الهی متعهد مینماید، با اراده مردم تحقق مییابد.(21)
• مردم سالاری دینی به معنای ترکیب دین و مردم سالاری نیست بلکه یک واقعیت در جوهره نظام اسلام است چرا که اگر نظامی بخواهد بر مبنای دین عمل کند بدون مردم نمیشود، ضمن آنکه تحقق حکومت مردم سالاری واقعی هم بدون دین امکان پذیر نیست.(22)
• اینکه برخی میگویند در مردم سالاری دینی جا برای وضع هیچ قانونی وجود ندارد، یک توهم است که از نداشتن درک درست از نظریه مردم سالاری دینی ناشی میشود. زیرا که افزون بر لزوم نهادینه کردن آموزههای دینی از راه دادن قالبهای قانونی به آنها و مقررات مربوط به اجرایی شدن آن قوانین!!؟، بسیاری از قوانین مورد نیاز جامعه قوانین عرضی هستند که باید در چارچوب آن اصول اسلامی تدوین و نهادینه شوند.(23
• در اندیشه مردم سالاری دینی افزون بر آنکه به نظارتهای بیرونی و پاسخگو بودن حاکمان در برابر نهادهای بشری برای جلو گیری از دیکتاتوری اکثریت و محدود کردن اختیارات حاکمان تأکید میشود، باز هم این محدودیتها با قیود اخلاقی و اسلامی دو چندان میشوند؛ یعنی ضمانتهای درونی نیز لازم و ضروری است.(24)
• نظام مردم سالاری دینی نه تنها آزادی شهروندان را میپذیرد، بلکه ادامه حیات خویش را در گرو تأمین عدالت و آزادی در جامعه دینی میداند و برای حفظ و تثبیت آن میکوشد.
• در مردم سالاری دینی توأمان به مبنای شرع و عقل توجه میشود. مبنای شرع مبنایی برای مشروعیت بخشی به نظام سیاسی بر اساس ارزشهای دینی و مبنای عقل همان مقبولیت و کارآمدی نظام سیاسی است. این مبنا برای تعیین سرنوشت و سعادت انسان اعاده شده است، پس حق و میزان دخالت انسان برای تأمین سعادت بر مبنای داوری عقلی باید جایگاه مناسبی در ساختار نظامی و سیاسی بیابد تا حکومت کارآمدی و مقبولیت اجتماعی مستحکمتری بیابد.
کارکرد و کارآمدی حکومت در پرتو مردم سالاری دینی
در آغاز لازم است، مفهوم کار کرد و کارآمدی روشن گردد و پس از آن از میان کار کردهای گوناگون مردم سالاری دینی، به کار کرد موضوع مورد بحث که در زمینه حقوق متقابل دولت و ملت است، پرداخته میشود.
کار کرد: کار کرد «function» همان مفهومی است که در علوم اجتماعی به کار میرود و میگویند یک چیزی وقتی فونکسیون دارد وجود پیدا میکند، تولید میشود، خدمتی به قوام و بقا مجموعه میکند و وقتی که فونکسیون ندارد، از میان میرود. کار کرد یا فونکسیون؛ یعنی عملکرد و کار ویژه.
کار آمدی: کار آمدی «Effectiveness» و کارایی از مهمترین مفاهیم علوم مدیریت و اقتصاد میباشند و از چند دهه پیش به طور جدی به عرصه علم سیاست پای نهاده و مطرح گشتهاند. و کارآمدی در واقع بیانگر قابلیت و توانایی اداره هر کشور توسط مدیران و کارگزاران شایسته آن است و ایفای بهینه کار ویژههای دولت و کسب حداکثر رضایتمندی مردم را در پی دارد. در علم مدیریت کارآمدی در گرو کسب هدفهای تعیین شده و رضایت خاطر کسانی است که در راه رسیدن به اهداف نقش دارند. اما کارایی در به کار گیری و تخصیص منابع تولید، برای استفاده از منابع تولید و صرف حداقل هزینه و کمترین ضایعات برای هر میزان تولید است. روشن است که این ایفای بهینه و کسب حداکثر رضایتمندی، بدون اتصاف حکومت به پاسخگویی و مسئولیت شناسی و شناختن حق پرسشگری برای مردم حاصل نخواهد شد و کارآمدی و پاسخگویی لازم و ملزوم یکدیگرند. (25)
ناکارآمدی(26) یک حکومت نیز مقدم و مرجع بر هر چیز دلالت بر در دسترس نبودن «non availability» آن دارد. فلسفه وجودی حکومتها خاصیت یا استعداد استفاده شوندگی یا در دسترس بودن آنان است. به بیان دیگر، اراده و رأی مردم زمانی به ایجاد یک حکومت و دولت تعلق می گیرد که در چهره چنین قدرتی، مردم تصویری از یک «کلید برای گشودن درهای بسته خود» ببینند.
در دسترس بودن؛ یعنی حضور فعال در عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی سیاسی و…؛ یعنی استعداد و قابلیت رفع و دفع انشروهای بزرگ»؛ یعنی استعداد تولید و باز تولید «رضایت، آرامش، نشاط و امید»؛ یعنی تدبیر همراه و همگون با تغییر؛ یعنی استعداد تصمیم گیری سازی در شرایط نبود تصمیم؛ یعنی ظرفیت و قابلیت تبدیل تهدید به فرصت»؛ یعنی اثربخشی و بهره وری و سرانجام در یک کلام؛ یعنی استعداد تدبیر (و نه تخریب) منزل.
پس از ذکر و مقوله کار کرد و کار آمدی به مقوله کار ویژهای حکومت در چارچوب مردم سالاری دینی اشاره می شود. وظیفه سیاست دینی هدایت جامعه انسانی» است. اگر دین را هدایتگر انسانها دانستیم باید پیامدهای آن را هم بپذیریم. کار ویژه حکومت دینی در امور سیاسی و اجتماعی جامعه بر دو گونه است:
کار ویژه عام: این اهداف عام کار ویژه هر حکومتی است خواه دینی باشد و خواه غیردینی:
بستن پیمانهای حسن همجواری، نقض نکردن کنوانسیونهای بین المللی، بهداشت عمومی، آموزش همگانی، حفظ تمامیت ارضی، تأمین آزادی و حقوق افراد و اگر این کارها انجام گرفت، فخری برای دولت نیست و این امور به عهده هر حکومتی است.
کار ویژه خاص: پرسش اصلی این است که دولت از انجام کار ویژههای عام چه اهدافی را دنبال میکند؟ آیا هدف حکومت دینی پس از ارائه خدمات همگانی، تقویت دولت است؟ در الگوی مردم سالاری دینی هدف «هدایت جامعه» و تربیت انسانها در پرتو عقلانیت و توجه به آزادیهای مشروع فردی است. دولت یک ناظر و یک هادی است که میخواهد زمینههای رشد و اعتلای مادی و معنوی انسانها را فراهم کند. این اهداف الزومة تعبدی نیستند و بسیاری از آنها عقلایی است و احکام دین در این موارد امضائی است نه تأسیسی.
آنچه اهمیت دارد آن است که بدانیم با کدام روش بهتر میتوان جامعه را اداره کرد و اینکه با توجه به شرایط زمانی و مکانی، به لحاظ عقلایی کدام روش بهتر پاسخگو است. سیاستی دینی است که در راستای اهداف دین باشد؛ یعنی اهداف دین را دنبال کند و با احکام شرع مغایرت نداشته باشد. نکته بنیادین دیگر آن است که تکثر در برنامههای سیاست دینی پذیرفته شده است و برای رسیدن به یک هدف با پذیرفتن یک سری اصول و روشها، میتوان برنامهها و سیاستگذاریهای متعددی را در پیش گرفت. سیاست دینی افزون بر آشنایی دین، عقل و درایت اجتماعی و بصیرت میخواهد. دینداری که نداند در چه زمان و مکانی زندگی میکند، سیاستمدار دینی نیست.
پینوشتها:
1- جان هیک، فلسفه دین، صص ۳-۲۲
2- همان، صص ۲۳-۴
3- تفسیر المیزان، ج ۱۰، ص ۱۹.
4- همان، ج ۱۶، ص ۱۷۸.
5- همان، ج ۲، ص ۱۳۰
6- محمدتقی جعفری، سکولاریسم، محمدرضا جوادی
7- جلال الدین مدنی، مبانی و کلیات سیاست، ص ۲۱۵
8- مهدی هادوی تهرانی، ولایت و دیانت، ص ۱۶.
9- عبدالله جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، صص ۹۳ و ص ۵
10- مهدی هادوی تهران، ص ۲۱.
11- کارل کوهن، دموکراسی، ص ۲۱.
12- بینهام و کوین بویل، دموکراسی چیست، ص ۱۷.
13- ساموئل هانیتنگتون، موج سوم، دموکراسی، ص ۱۲
14- علی آقا بخشی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص ۷۶ ش ۱۸.
15- فروغ جهانبخش، اسلام، دموکراسی، ص ۲۱
16- تموتی سیسک، اسلام و دموکراسی، شعبانعلی بهرامپور و حسن محدثی، ص ۲۰
17- همان، ص ۲۵
18- کارل پویر، درس های این قرن، ص ۱۱۹
19- شومپیتر، دو مفهوم از دموکراسی، فلسفه سیاسی، ص ۳۰۵
20- تبیین مردم سالاری دینی، نوروزی، تبیین نظریه مردم سالاری دینی در قیاس با دموکراسی غربی، ، ج ۱، ص ۱۷۶.
21- محسن قمی، دموکراسی و مردم سالاری دینی، ص ۱۱۷
22- از سخنان مقام معظم رهبری، ۱۳ دی ۷۹
23- محسن قمی، همان، ص ۱۲۵.
24- مهدی ارگانی، روزنامه ایران، ۸۰
25- بهرام اخوان کاظمی، پاسخگویی و کارامدی ، حکومت اسلامی، سال نهم، شماره چهارم، صص ۶۵-۶۶
26- محمدرضا تاجیک، گفتمان، پادگفتمان و سیاست، صص349-50
ادامه دارد…
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0