حکومت دینی از منظر آیت‌الله مصباح یزدی

دین در بستر حکومت

آیت‌الله مصباح یزدی(ره) معتقد است که اداره جامعه توسط یک گروه از حاکمان و نخبگان، بدون اسلامی‌بودن آن حکومت در عالم واقع امکان‌‌پذیر نیست.

«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ برخی از اندیشمندان قائل به اجرا شدن دین در بستر حکومت هستند به‌گونه‌ای که دین بدون حکومت معنا ندارد، و برخی دیگر از متفکران، دین را اجتماعی نمی‌دانند و معتقدند که  حاکمیت بدون دین نیز قابلیت پیاده‌شدن دارد. در این نوشتار به نظریات و دیدگاه‌های آیت الله مصباح یزدی(ره) پیرامون حکومت دینی و اسلامی خواهیم پرداخت.

 

مقدمه

3000 سال پیش از میلاد مسیح در منطقه بین‌‌النهرین، وقتی اولین تمدن‌های بشری و اجتماعات متمرکز انسانی شکل می‌‌گرفت، احتمالاً هیچ‌کدام از ابنای بشر به این مسئله فکر نکرده بود که حکومت‌‌ها و اجتماعات انسانی تا چه حد گریز‌‌ناپذیر و حیاتی هستند. تا بدان‌‌جا که سال‌‌ها بعد در قرآن کریم مردم از زبان کتاب خدا شنیدند که جنجالی‌‌ترین خطاب خداوند و سر منشأ طرد شیطان، جعل خلیفه و حاکم برای حکومت‌‌کردن  در کره خاکی باشد آن‌جا که الله تبارک و تعالی می‌‌فرمایند :«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً».[1] از همین منظر، و به‌دلیل پراکندگی سلایق، نژاد‌‌ها، جغرافیای هر منطقه و قومیت‌های گوناگون اندیشمندان دینی و غیردینی همواره بر لزوم تشکیل حکومت برای نیل به آینده تاکید داشته‌‌اند. اندیشمندان مسلمان با توجه به مبانی متقن و محکم خود و باورهایی که منشأ الهی دارند معتقدند کامل‌‌ترین و مستحکم‌‌ترین حکومت، حکومتی الهی است که حاکم آن انسان کامل باشد. پوشیده نیست که ساختار و چگونگی حکومت‌‌ها از جهان‌بینی و به‌عبارتی فلسفه سیاسی هر دانشمند نشئت می‌‌گیرد، لذا در این بیان کوتاه برآن شدیم تا آیینه‌ای از فلسفه سیاسی و جهان‌‌بینی سیاسی علامۀ فقید مصباح‌یزدی(ره) در باب حکومت و خصوصاً حکومت دینی مدنظر ایشان باشیم.

 

طرح بحث

ضرورت حکومت و وجود یک سازوکار در جوامع اجتماعی، به‌دلیل اثبات مدنیٌ بالطبع بودن بشر و هم‌نوع‌طلبی او فرض ثابتی است، اما چگونگی این حکومت و جهان‌‌بینی‌های سیاسی گوناگون که ریشه در فلسفه سیاسی هر فرد دارد، سبب اختلاف در بین دانشمندان می‌‌شود.

«كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْكُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ[2]». مردم امّتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان كتاب [خود] را به حق فروفرستاد تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داوری كند.

مطابق فرمایش قرآن کریم، مردم از ابتدا «امت» بودند و ارسال پیامبران و انبیا، به‌سوی امت‌‌ها و قومیت‌‌های مختلف انجام شد تا آن‌‌ها بتوانند در میان مردم در موارد اختلافی، حکم بدهند و داوری کنند. این حکم‌کردن و داوری‌کردن به برهان عقل و منطق، پیش‌نیازهایی دارد که به آن می‌‌پردازیم. از آیه شریفه این‌گونه برمی‌‌آید که نگاه خداوند متعال به مردم برای امر هدایت، ابتدا هدایت عامه، آرامش و ایجاد ثبات در میان مردم و حل اختلاف‌‌های آن‌ها و سپس هدایت فردی و خودسازی و معرفت نفس بوده است. علامه در کتاب «انقلاب اسلامی و ریشه های آن» زمان ارسال وحی بر انبیا را بعد از طی‌شدن مراحل ابتدایی زندگی و درهم تنیده‌شدن ارتباطات اجتماعی می‌‌دانند و معتقدند انبیا در اجتماعات اولیه وظیفه داشتند تا با انذار و تبشیر افراد را به حرکت به سمت خدا و کمال انسانی وادار کنند.

 

حکومت در نگاه علامه

افلاطون در نظریه معروف مدینه فاضله خود، تنها حُکَما را لایق حکومت و ریاست جامعه می‌‌داند. افلاطون عقیده دارد حکیمی که هم حکمت نظری و هم حکمت عملی(تقوا، شایستگی، عدم منفعت‌طلبی شخصی و…) دارد تنها کسی است که می‌‌تواند اداره امور جامعه را برعهده بگیرد. علامه مصباح(ره) با افسوس از این‌که هیچ‌گاه نظریه افلاطون جز در موارد کوتاه حکومت ائمه علیهم‌السلام اجرایی نشد، معتقد است اداره جامعه توسط صرف یک گروه حکما و نخبگان در عالم واقع و ورای اندیشه‌‌های ذهنی عملاً امکان‌‌پذیر نیست. ایشان معتقدند حکومتی که حکما در راس آن باشند نیازمند ویژگی‌‌های مهم دیگری است که از آن جمله اسلامی‌بودن آن حکومت است، زیرا خداوند متعال می‌‌فرماید : «إِنَّ الدّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسلامُ»[3] همانا دین در نزد خدا اسلام است. پس حکومتی قادر است رشد و تعالی انسان‌‌ها را در تمام ابعاد برعهده بگیرد که برگرفته از کامل‌‌ترین دین الهی یعنی اسلام باشد، به‌عبارتی حکومت اگر قرار است به دست حکما اداره بشود، باید اولاً به دست انسان کامل(امام معصوم) باشد و در زمان فقدان انسان کامل، به دست یک حکیم اسلامی که محیط به اسلام و قواعد آن است اداره شود. شاهد بر این ادعا آیه قرآن است که می‌فرماید: «إِنِ الحُكمُ إِلّا لِلَّهِ»[4] و  «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ»[5] امروز فرمانروايى از آن كيست؟ از آن خداوند يكتاى قهار است. حکومت خاص و مختص خداست و فقط انسان کامل که خلیفه‌‌الله بر روی زمین است شرافت نیابت از او را دارد. همچنین خداوند به قاعده لطف، هیچ‌گاه زمین را از خلیفه و حاکمی حکیم که قواعد دین را برپا کند و مجری حدود الهی باشد خالی نمی‌‌گذارد، چه به‌واسطه ارسال رسل و ائمه هدی علیهم‌‌السلام چه به‌واسطه نیابت از ایشان توسط ولی‌‌فقیه جامع‌‌الشرایط که بتواند در صورت امکان همه ممالک‌‌اسلامی را اداره و در صورت فقدان شرایط یک کشور یا یک شهر یا روستا یا هر اجتماعی را که مسلمانان تشکیل دهند، اداره و رهبری کند.[6]

 

غرب و بحران حکومت

در قرون حاضر نیز نظریات مختلفی در غرب پیرامون حکومت پدید آمده است، از جمله آن‌که کسی حاکم باشد که از همگان سیاس‌‌تر باشد، و یا نظریه رأی اکثریت جامعه که ختم به تشکیل حکومت‌هایی بر پایه دموکراسی شد. علامه به قوت و با ادله محکم وجود چنین مدل حکومتی را در اسلام رد می‌کنند و برای این ادعا به نامه‌ای که در ابتدای ولایت مالک اشتر بر مصر برای مردم مصر فرستادند اشاره می‌‌کنند.[7]

علامه معتقدند حضرت در این نامه ابداً اشاره‌ای به اکثریت در سقیفه و تایید رأی آن‌ها ندارند و حق پایمال‌شده خود را، حقی شرعی و الهی می‌‌دانند که از آن به‌خاطر بیعت اکثریت مردم کوتاه نیامده‌اند و آن حق را برای خود شرعی می‌‌دانند. پس ایشان ولایت و حکومت را امری الهی می‌‌دانند نه وابسته به نظر اکثریت، زیرا با توجه به کلام الهی «أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ»[8] کثرت لابد از اشتباه و خطا نیست. «فَأَمْسَكْتُ بِیَدِی؛ دیدم مردم دارند بیعت می‌‌کنند، اما من دست خودم را کشیدم و بیعت نکردم.» کلام حضرت امیر که شاهدی بر آیه مذکور است مشخص می‌‌کند که بیعت اکثریت، حجیت‌آور و مشروع نیست.

به نظر می‌‌رسد ایراد اصلی و ریشه‌‌ای که علامه مصباح(ره) به فلسفه سیاسی غرب وارد می‌‌دانند، نگرش تک‌بعدی غرب به بعد مادی انسان و چشم‌پوشی از بعد فرامادی بشر است. زیرا اگر نگاه به بشر فرامادی نباشد، ابزار حاکم بر او نیز فاقد حکمت عملی بوده و صرف پیشرفت در اهداف مادی خواهد بود.

 

جایگاه رأی مردم

حال ممکن است این پرسش به‌وجود بیاید که جایگاه مردم در مشروعیت حکومت اسلامی کجاست؟ اگر جعل حاکم باید توسط خداوند متعال باشد، پس کلیدواژه‌هایی مثل مردم‌‌سالاری و رأی مردم پروپاگاندا و عوام‌‌فریبی است.

علامه معتقدند مشروعیت حاکم در تشیع فقط به نص است و تعیین حاکم توسط خداست و مردم در این بین وظیفه دارند از خلیفه‌‌الله اطاعت کنند، اما می‌‌توان با اغماض مشروعیت را در این‌جا به معنای مقبولیت بگیریم و بگوییم مقبولیت حاکم توسط مردم معین می‌‌شود و اتفاقاً امری مهم و تاثیرگذار است که در جای خود مورد بحث قرار خواهد گرفت.[9]

 

دفع یک شبهه

اگر شبهه شود که اگر رای اکثریت در نزد امیرالمومنین (ع) ملاک نبود، چطور حضرت در برابر هجوم اکثریت به بیت ایشان حاکمیت را پذیرفتند؟ پاسخ می‌دهیم که خود حضرت امیر(ع) خطاب به جماعت پاسخ این شبهه را داده‌اند:

«وَمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى العلماء أَلَّا یَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ أَوْ سَغَبِ مَظْلُومٍ»؛ این‌که خلافت را قبول کردم دلیل دیگری دارد و آن این است که خداوند از علما پیمان گرفته است که در مقابل پرخوری‌های ظالمان و گرسنگی‌های مظلومان ساکت ننشینند. حضرت امیر با این بیان روشن می‌کنند که دلیل پذیرفتن خلافت‌عهدی است که با خدا دارد، نه رأی مردم، و اگر این عهد الهی نبود حضرت مانند 25 سال گذشته خانه‌نشینی اختیار می‌‌کردند و وظیفه‌ای نداشتند.

نتیجه مطلب آن‌که حکومتی می‌‌تواند انسان‌ها را در نیل به اهداف فرامادی یاری دهد که خود در سازوکار و چارچوبی الهی تشکیل شده باشد. حاکم اگر الهی نباشد، قوانین اگر الهی نباشند ، و مجریان این حکومت اگر در راستای بینش الهی حرکت نکنند در بهترین حالت، مقصد این حکومت انتهای چاه مادی و دنیوی خواهد بود.

 

   بیشتر بخوانید:

   آیت‌الله مصباح یزدی یک دانشمند اجتماعی بود

 

منابع

آقایی، بهمن و غلامرضا علی‌بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، كتاب دوم: ترمینولوژی انقلاب، جنگ، كودتا، ج1، تهران: نشر ویس، چ1، 1366.

آقابخشی، علی و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، تهران: نشر چاپار، چ1، 1379.

انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن / محمدتقی مصباح یزدی؛ تدوین و نگارش: قاسم شبان‌نیا. – قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1392.

مصباح یزدی، محمدتقی، اصلاحات، ریشه‌ها و تیشه‌ها، قم: مرکز انتشارات مؤسسهٔ آموزشی و پژوهشی امام خمینی‌(ره)، 1382.

ـــــــــــــــــــــــــــــــ‌، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368.

مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، قم: انتشارات اسلامی وابسته به جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، 1361.

گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (ره) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 27/3/96 ،2/4/96، مطابق با ماه مبارک رمضان 1438 ایراد فرموده‌اند.

انقلاب اسلامی؛ جهشی در تحولات سیاسی تاریخ ، محمدتقی مصباح یزدی، 367 صفحه، چاپ اول 1384، چاپ چهارم، 1392.

 

پی‌نوشت:

[1] آیه 30 سوره بقره.

[2] آیه 213 سوره بقره.

[3] آیه 19 سوره آل عمران.

[4] آیه 57 سوره انعام.

[5] آیه 16 سوره غافر.

[6] امام خمینی(ره)، صحیفهٔ امام (بیانات، پیام‌ها، مصاحبه‌ها، احکام، اجازات شرعی و نامه‌ها)، ج13، 378، ص292، 1359/8/6.

[7] رجوع شود به سخنرانی رمضان 1438ه.ق در دفتر مقام معظم رهبری در قم.

[8] آیه 63 سوره عنکبوت.

[9] رجوع شود به سخنرانی رمضان 1438ه.ق در دفتر مقام معظم رهبری در قم.

 

لینک کوتاه مطلب : http://fekrat.net/?p=6556