روایتهایی که دست خوش غرضورزی میشوند!
هر سال که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد یک پیام امیدوارکننده و یک پیام هشداردهنده برای ما دارد. پیام امیدوارکننده این است که علیرغم تمام دشمنیها و کارشکنیها، جمهوری اسلامی بیشتر تثبیت میشود. اما پیام هشداردهنده این است که هرچه از زمان وقوع انقلاب اسلامی فاصله میگیریم، تماس ما با واقعیت انقلاب اسلامی کمرنگتر میشود. خاطرههای مستقیم از انقلاب و دورۀ پهلوی هرسال کمرنگتر میشود؛ افرادی که در دورۀ انقلاب اسلامی فعال بودند کمکم از دنیا میروند؛ و نسل جدیدی در صحنۀ اجتماع حاضر و فعال میشوند که حتی پدر و مادرشان هم شاهد رخدادهای انقلاب اسلامی نبودند. همۀ این موارد باعث میشود که «روایت انقلاب» اهمیت بیشتری پیدا کند. افراد به واسطۀ روایتهاست که علت وقوع، ریشهها، چگونگی و پیامدهای انقلاب اسلامی را درک میکنند. از همینرو درباره این موضوع «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» با دکتر محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتگو نشسته است. آنچه در ادامه میخوانید، مشروح این گفتگوست:
* بهعنوان نخستین سوال بفرمایید دقیقاً منظور از روایت انقلاب اسلامی چیست؟
اجازه بفرمایید ابتدا روایت را تعریف کنم. روایت، قصّهای است که درک ما را از جهان میسازد. به عبارت دیگر ما جهان و رخدادهای تاریخی را در قالب روایت میفهمیم. اتفاقهایی که در جامعه میافتد بر اساس یک نظم منطقی و عقلانی فهم نمیشود؛ بلکه افراد این رخدادها را داستانوار کنار هم قرار میدهند و فهمی از موضوع پیدا میکنند. این به معرفتشناسی انسان و ساختار ذهن ما بر میگردد. ما گونهای از موجودات هستیم که به ستارگان آسمان نگاه میکنیم و دُبّ اکبر(خرس بزرگ) میبینیم. به همین شکل رخدادهای سیاسیاجتماعی را به هم وصل میکنیم و یک داستانِ آشنا میسازیم و به این طریق این اتفاقات را درک میکنیم.
انقلاب اسلامی نیز به همین شیوه درک و فهم میشود. مردمی که در انقلاب اسلامی مشارکت داشتند، رخدادهای مختلف را کنار هم گذاشتند و با روایتی واقعیتر از انقلاب، وضعیت را درک میکردند. ظلم شاه، سختیِ معیشت، وابستگی کشور، نابرابری و… را میدیدند و بر همین اساس هم روایتی دست اول از انقلاب اسلامی داشتند که خودِ آنها قهرمانهای این داستان بودند. در این روایت، هم پیرنگ(توالی رخدادها) وجود دارد، هم جنبۀ دراماتیک روایت وجود دارد(نزاع بین مردم و شاه)، هم شخصیت منفی داستان(شاه) و هم قهرمان(امام خمینی و شهدا و مردم انقلابی).
چرا روایت انقلاب اسلامی مهم است؟ روایت انقلاب اسلامی از دو جنبه مهم است. اول اینکه روایت باعث جمع آمدن مردم و کنش گروهی میشود. یعنی به واسطۀ روایتی مشترک است که عدۀ زیادی از مردم گرد هم میآیند و برای هدفی مشترک(که در روایتِ مشترک آمده) تلاش میکنند. اگر روایت انقلاب اسلامی کمرنگ شود، انسجام و یکپارچگی و تلاش جمعی مردم از دست میرود. اگر انقلاب اسلامی پیروز شد، اگر جنگ توسط مردم اداره شد، اگر تحریمها نتوانست مردم را بشکند، به دلیل انسجام مردم پیرامون انقلاب اسلامی بود. اگر روایت انقلاب اسلامی تضعیف شود، قدرتی که جمهوری اسلامی را در این چند دهه حفظ کرده ادامه نمییابد.
دومین جنبۀ اهمیت روایت، که البته هشداردهنده هم هست، این است که روایت، الزاماً منطبق با واقعیتها نیست. همین که همسازی درونی وجود داشته باشد و با حس و حال مردم منطبق باشد روایت از سوی مردم پذیرفته میشود. این خصلت روایت باعث میشود دشمنانی که بخواهند شناخت و فهم مردم را از انقلاب دستکاری کنند، مؤلفههایی را وارد روایت انقلاب کنند که با منافع آنها سازگارتر باشد و البته از واقعیت و انقلاب اسلامی دورتر باشد.
* ممکن است توضیح دهید که ضدّ انقلاب به چه نحو و چگونه در روایت انقلاب اسلامی دست میبرد؟
اجازه بفرمایید در این زمینه مثالی بزنم. ضدّ انقلاب در چند سال گذشته مؤلفهای به نام «آب و برق مجانی» وارد روایت انقلاب اسلامی کرده که باعث شده بسیاری از افراد روایت تحریفشدهای از انقلاب را بفهمند. داستان از این قرار است که میگویند امام خمینی(ره) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا به مردم وعده داد که آب و برق را مجانی میکنیم و مردم هم برای مجانیشدن آب و برق، طی ۱۰ روز حکومت شاه را ساقط کردند! این روایت هدف انقلاب را بسیار مبتذل جلوه میدهد، مردم انقلابی را تحقیر میکند، و انقلاب اسلامی را دروغگو معرفی میکند. خیلی از عوامالناس به این روایت از انقلاب باور دارند؛ درحالیکه اصلاً با واقعیت منطبق نیست. امام خمینی(ره) پیش از پیروزی انقلاب در مورد آب و برق مجانی سخن نگفتند، سخنرانی دهم اسفند ۱۳۵۷ ایشان هم در واکنش به وعدههای دولت موقت مبنی بر مجانی شدن آب و برق «برای مستمندان» بود و ایشان هشدار میدهد که به این وعدههای مادی دلخوش نکنید و حواستان باشد که انقلاب برای رسیدن به مقام انسانیت آمده است، نه برای مجانی شدن آب و برق و اتوبوس و… .
اما ضدّ انقلاب دقیقاً بر عکس، فرمایش امام خمینی(ره) صورتبندی میکند و روایتی ارائه میدهد که انقلاب برای آب و برق مجانی شکل گرفت! اصلاً هم مهم نیست که این روایت با واقعیت منطبق نیست. همین که روایتی از انقلاب ارائه میکند که داستانِ آن میگوید «قرار بود یک گشایش اقتصادی به وجود آید، اما معیشت مردم سختتر شد» این روایت را برای مردم باورپذیر میکند.
مثال دیگر، روایت دروغ در مورد ثابت ماندن قیمت خودکار بیک (یا در روایتی دیگر بلیت اتوبوس و یا حتی کبریت!) در دورۀ هویداست. براساس این روایت دروغ، دادگاه انقلاب از هویدا میپرسد که در دورۀ نخستوزیری چه کردی و او پاسخ میدهد که من فقط تلاش کردم که قیمت خودکار بیک را در این ۱۳ سال ثابت نگاه دارم! این روایت دروغ هم هیچ ربطی به واقعیت ندارد. نه در دادگاه هویدا چنین مکالمهای اتفاق افتاد و نه اینکه در دورۀ نخستوزیری هویدا قیمتها ثابت بود. اصلاً علت عزل هویدا از نخستوزیری همین افزایش قیمتها بود. اما این روایت دروغ برای مردمی که از گرانیهای اخیر به جان آمدهاند باورپذیر تلقی میشود. جالب اینکه این روایت، در دهۀ ۷۰ رواج پیدا کرد و در دهۀ ۶۰ این نقل قول دروغ از هویدا هنوز تولید نشده بود. دقیقاً زمانی که گرانیها و تورم به مردم فشار آورد، این روایتِ دروغ خریدار پیدا کرد.
* کتابهای متعددی در مورد انقلاب اسلامی نوشته شده است و مؤسسات پژوهشی در این زمینه مشغول به فعالیت هستند. صدا و سیما هم مستندهای فراوانی ساخته است. همۀ اینها برای ارائۀ روایت صحیح از انقلاب اسلامی کافی نیست؟
همانطور که گفتم در شکلگیری روایت، واقعیبودن دادهها چندان مهم نیست. همین که اجزای داستان با هم همساز باشند و داستانی تولید شود که با حس و ذائقۀ مخاطبان سازگار باشد، به راحتی پذیرفته میشود. هر چند تلاشهای علمی برای بیان واقعیتهای انقلاب اسلامی خیلی ارزشمند است، اما نمیتواند چندان مانع از شکلگیری روایتهای دروغین از انقلاب اسلامی شود. اطلاعات کافی در مورد ظلم و فساد و دزدی رضاخان وجود دارد؛ اما چون جامعه از ظلم و فساد خسته شده است، روایتی(دروغ) از رضاخان را میپذیرد که با دزدها مقابله میکرد و نانوای گرانفروش را در تنور میانداخت! متأسفانه صرفاً با اشاعۀ واقعیتها نمیتوان به جنگ این روایتهای دروغ رفت.
* پس چگونه میتوان روایت صحیح و واقعی از انقلاب اسلامی به جامعه ارائه کرد؟
ببینید همانطور که گفتم واقعیتهای تاریخی و تحقیقات آکادمیک برای ساخت روایت کافی نیست. در عصر رسانهها و شبکههای مجازی، روایتها بیش از گذشته برساخته هستند. تحلیل من بر مبنای برساختگرایی اجتماعی (Social Constructivism) است. بر این اساس است که میگویم بیش از مورخان، این هنرمندان هستند که میتوانند برای جامعه روایتهای پذیرفتنی از انقلاب اسلامی ارائه کنند. بیش از اساتید دانشگاه، جوانان انقلابی هستند که میتوانند روایتهای صحیح از انقلاب اسلامی به زبان امروزی و متناسب با فضای مجازی تولید و منتشر کنند. در غیر این صورت، روایتهای غرضورزانه و سیاستزدۀ دشمنان انقلاب از سوی نسل جوان پذیرفته میشود. به همین دلیل است که رهبر انقلاب اسلامی به جوانان توصیه میکنند: «شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثهی دفاع مقدّس را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، هر جور دلش میخواهد؛ توجیه میکند، دروغ میگوید [آن هم]۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه تسخیر لانه جاسوسی را روایت نکنید -که متأسّفانه نکردیم- دشمن روایت میکند و کرده؛ دشمن روایت کرده، با روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم؛ وظیفه جوانهای ما است.»
بیشتر بخوانید:
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0