زن در نظام آفرینش از منظر آیت‌الله مصباح یزدی

انسان‌ها چه زن و چه مرد از آن جهت که انسانند، یک وظیفه مشترک انسانی دارند و از آن جهت که هرکدام جنس خاصی از انسان هستند؛ وظایف خاص جنس خودشان را بعهده دارند. از آنجایی جامعه انسانی مرکب از جنس زن و جنس مرد است؛ لازم است برای پایداری این نظام هر انسانی بنا بر طبیعت و فطرت خود وظایف را بعهده بگیرد.

ابتنای حقوق انسانی بر فطرت آدمی

برای اینکه بتوانیم دربارهء حقوق نیمی از افراد جامعه بشری‏ قضاوت صحیحی بکنیم باید موقعیت طبیعی و اجتماعی آنان را درنظر بگیریم و ببینیم که دست طبیعت و فطرت(یا به تعبیر دینی، دست قدرت و حکمت الهی)چه امتیازاتی را بایشان اعطاء کرده و چه‏ارزشی را برای‏ آنان قائل شده است.

بهترین راهی که می‌تواند تکلیف یا حقوق یک موجود زنده‏ را تعیین کند،بررسی مواهب فطری اوست،بنابراین،منطقی مانند یا قویتر از منطق فطرت وجود نخواهد داشت.

اساسا منطق قرآن شریف که آخرین و کاملترین کتاب آسمانی‏ و راهنمای همیشگی بشر بسوی سعادت دنیا و آخرت است؛اینست که پایه قانون باید روی فطرت استوار باشد «فطرة الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون» (…فطرت خدائی که مردم را بر آن سرشته، آفرینش خدا تبدیل‏ پذیر نیست اینست آئین پایدار ولی بیشتر مردمان نمیدانند(1)

اصل انسانیت و جهات مشترکی که بین تمام‏ افراد انسان موجود است اقتضاءاتی دارد که بحکم فطرت نمی‌توان آنها را از هیچ فردی از افراد بشر سلب کرد، مانند:استقلال شخصیت، آزادی فکر و اراده، اصل مالکیت؛ مساوات در برابر قانون،دفاع از حقوق مشروعه و نظایر آنها.

 

تشابهات تکوینی و حقوقی زنان و مردان

جنس مرد و زن در حالى كه هر دو انسان هستند، مشترك است و در اصل ويژگى‌هاى انسانى اشتراك دارند؛ امّا دو صنفِ (صنف به اصطلاح علم منطق) متفاوت هستند و توجّه كامل به اشتراك‌ها و اختلاف‌هاى اين دو قشر، ما را در حلِ مسائل و فهم حقوق و تكاليف آن‌ها يارى خواهد كرد.(پرسشها و پاسخ ها ۲۷۱)

اسلام زن را عضو کامل و مستقل جامعه شناخته و از نظر کمالات‏ مشترک نسانی فرقی بین زن و مرد قائل نشده،و ملاک سعادت را تنها علم و عمل و تقوی و فضیلت دانسته است.(زن یا نیمی از پیکره اجتماع ۲۴)

موارد اشتراك مرد و زن بر اساس آن‌چه از مطالعه قرآن كريم به دست مى‌آيد مى‌تواند بدين صورت دسته‌بندى شود:

  1. مرد و زن از لحاظ ماهيت انسانى و لوازم آن، يكسانند؛ يعنى هردو «انسان» هستند. نهايت اين‌كه در عين داشتن وحدت نوعى، به دو صنف منطقى يا (به تعبير عرفى) به دو جنس تعلّق دارند.
  2. . مرد و زن بر اثر عبوديّتِ خداى متعالى و انجام تكاليفى كه برعهده آنان است، به طور مساوى و يكسان استكمال مى‌يابند. چنين نيست كه بعضى از انواع و مراتب كمالات انسانى، به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمى و مشاركتى نباشد، يا به عكس.
  3. در هر يك از دو جناحِ حقّ و باطل، هم مرد و هم زن وجود دارد و چنين نيست كه تكيه جناح حق يا جناحِ باطل بر مردان يا زنان باشد. آن‌چه انسان‌ها را (اعمّ از مرد و زن) در دو جناح حقّ و باطل جاى مى‌دهد، ايمان حقيقى و كفر باطنى و نفاق است، نه زن يا مرد بودن. مردان و زنانى كه به راستى ايمان آورده‌اند و كارهاى شايسته مى‌كنند، با هم در پيوندند و مردان و زنان كافر و منافق نيز با يك‌ديگر ارتباط دارند.)پرسشها و پاسخ ها ۲۷۱-۲۷۲)
  4. بسيارى از تكاليف و مسؤوليت‌ها ميان مردان و زنان مشترك است؛ چه در آياتى كه فقط صيغه مذكّر آمده و چه در آياتى كه هر دو صيغه به كار رفته است. (پرسشها) درصدر اسلام بسیاری از زنان همراه‏ مجاهدین در جنگها حاضر میشدند و بکارهائی مانند طبخ و پرستاری و زخم‏ بندی مجروحین اشتغال می‌ورزیدند. (زن یا نیمی از پیکره اجتماع ۲۵)
  5. زن در جامعه اسلامی میتواند مالک بشود،در اموال خود تصرف‏ کند،از خویشاوندانش ارث ببرد،تحصیل علم کند و حتی بطریق‏ مشروع کسب و تجارت نماید چنانکه«زینب عطاره» عطرفروشی میکرد و پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و اله از او عطر میخرید، و از نظر معاشرت و شرکت‏ در اموراجتماعی تاحدودی که باعفت و پاکدامنی منافات نداشته باشد آزاد است.(زن یا نیمی ۲۴) / در دنياى غرب، تا همين چند دهه اخير، زنان استقلال اقتصادى نداشتند؛ حال آن‌كه در جهان اسلام به سبب آموزه‌هاى قرآن، زنان از ابتدا دسترنج خود را مالك و در ارث سهيم شدند(پرسشها و پاسخ ها ۲۷۴)

 

تفاوت های فطری زنان و مردان

تفاوت‌های میان زنان و مردان به دو بخش كلّى قابل تقسيم است:

أ. تفاوت‌هاى جسمانى كه با تجربه حسّى قابل درك است و در فيزيولوژى و آناتومى مورد مطالعه قرار مى‌گيرد.

ب. تفاوت‌هاى روحى كه آگاهى به آن از طريق تجربه حسّى مقرون به تجزيه و تحليل‌هاى عقلانى، امكان‌پذير است و در علم روان‌شناسى از آن بحث مى‌شود.

تفاوت‌های جسمانی شامل:

  1. دستگاه تناسلى
  2. تفاوت در شكل پستان
  3. دوره قاعدگى در زنان
  4. نيروى بدنى
  5. نيازهاى جنسى و توانايى توليد مثل: زن از لحظه‌اى كه آبستن مى‌شود تا زمانى كه وضع حمل كند و اغلب حتّى مدّتى كه فرزند را شير مى‌دهد، آمادگى براى آبستنى دوباره ندارد و ميل جنسى او كاهش مى‌يابد؛ در حالى كه توان و ميل جنسى مرد اغلب تعطيل بردار نيست.
  6. دستگاه تناسلى زن به طور معمول هر ماه فقط يك تخمك بالغ رها مى‌سازد و در مدّتى كوتاه آماده بارورى است؛ به همين جهت دوران توليد مثل و نياز جنسى زن و مرد متفاوت است.

 

مهم‌ترين تفاوت‌هاى روحى و نفسانى زن و مرد عبارتند از:

  1. برخوردارى زن از عواطف، انفعالات و احساسات بيش‌تر: برخوردارى بيش‌تر زن در اين سه بُعد روانى به طور معمول سبب تأثيرپذيرى بيش‌تر و ابراز رفتارهاى ديگرخواهانه از سوى زنان است. اين ويژگى باعث مى‌شود كه زن، خيلى زودتر از مرد بخندد و بگريد و دستخوش ساير انفعالات شود؛ همان‌طور كه عاطفه بيش‌تر زن نيز سبب مهر و محبّت، رقّت قلب و عطوفت مادرى و… مى‌شود.

اين ويژگى روحى زن، در جاى خود، نتايج بسيار مطلوبى را نيز به همراه دارد. تصدّى كارهاى بسيارى نيازمند برخوردارى از احساسات بيش‌تر و ملايمت افزون‌تر است. زنان در انجام اين گونه كارها موفّق‌ترند. بچه‌دارى، غذا دادن به كودك، نظافت و شست و شوى او، بازى با كودك و مراقبت از او، پاسخگويى به نيازهاى عاطفى‌اش و… همه از كارهايى است كه با روحيه او سازگار، بلكه مطلوب او است؛ در حالى كه مردان اغلب چنين نيستند. اين حقيقت مورد تأييد روان‌شناسان به ويژه روان‌شناسان زن نيز قرار گرفته است.

  1. ميل زن به محبوبيّت و توجّه بيشتر: تفاوت مهمّ ديگرى كه كم و بيش معلول تفاوت پيشين است، ميل بيش‌تر زن به محبوبيّت و مورد توجّه قرارگرفتن است و در برابر، مرد به مهرورزيدن و دوست داشتن تمايل دارد. يكى از نيازهاى روحى زن آن است كه از مرد دلربايى، و نظر او را به خود جلب كند در صورتى كه مرد درصدد است دل خود را گرو دهد و شيفته شود. مردان به طور معمول عاشق‌پيشه، و زنان معشوق پيشه‌اند.

3 . ميل زن به حامى داشتن: تفاوت روحى ديگر زن و مرد كه آن نيز به نوعى از تفاوت اوّل سرچشمه مى‌گيرد، ميل زن به تحت حمايت قرار گرفتن است؛ در حالى كه مرد به طور معمول به حمايت كردن از ديگران ميل دارد. به تعبير ديگر، زن اغلب دوست دارد به مرد پناه ببرد و مرد خوش دارد كه زن را در پناه خود بگيرد.

  1. ميل افزون زن به خودآرايى و خودنمايى: زن میل بیشتری به محبوبيّت و مورد توجّه قرارگرفتن دارد و در برابر، مرد به مهرورزيدن و دوست داشتن تمايل دارد. يكى از نيازهاى روحى زن آن است كه از مرد دلربايى، و نظر او را به خود جلب كند در صورتى كه مرد درصدد است دل خود را گرو دهد و شيفته شود. مردان به طور معمول عاشق‌پيشه، و زنان معشوق پيشه‌اند. )پرسشها و پاسخ ها ۲۷۱-۲۷۸)

 

هماهنگی نظام تکوین و تشریع در خلقت انسان

نظام تکوین و نظام تشریع هردو برای یک‏ هدف بر قرار شده و هیچکدام غرض دیگری را نقض نمی‌کند بلکه هرکدام‏ معاضد و مکمل دیگری بشمار می‌رود. دین اسلام مشتمل بریک سلسله نظامات‏ تشریعی است که از طرف پروردگار متعال برای راهنمائی و تکمیل‏ نفوس بشر و رساندن انسان‌ها بمنتهی درجهء کمال مادی و معنوی و دنیوی‏ و اخروی توسط آخرین پیغمبران در دسترس جامعهء بشریت قرار گرفته‏ است و در قوانین و احکام آن هیچگونه قصوری وجود ندارد.(زن یا نیمی از پیکره اجتماع ۲۲)

{اما}  آيا مى‌توان گفت بين زن و مرد تفاوتى اساسى غير از تفاوت بيولوژيك وجود ندارد و اين اختلاف‌هاى ظاهرى سبب تفاوت در حقوق نمى‌شود؟

درباره اين‌گونه پرسش‌ها بايد گفت:

حقوق و تكاليف انسان‌ها بايد براساس مصالح و مفاسد نفس‌الامرى و واقعى تعیین شود؛ بنابراين اگر اختلاف چنان باشد كه منشأ اختلاف در مصالح و مفاسد شود، ناگزير سبب تفاوتى در حقوق و تكاليف خواهد شد، و در غير اين صورت، سبب تفاوت نخواهد بود. (پرسش‌ها و پاسخ ها۲۸۷)

{اما} عقل انسانِ مادي و متعارف، بسي قاصرتر از آن است كه بتواند تفاصيل و جزئيات اين امور {مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری} را دريابد. آنچه به ذهن انسان مي‌رسد، چيزي بيش از كليات و برخي از جزئيات نيست؛ زيرا بشر اساساً بر شناسايي همه مصالح و مفاسد واقعي توانا نيست؛ وگرنه مي‌توانست احكام و قوانيني اخلاقي و حقوقي وضع كند كه تأمين‌كننده سعادت و كمال راستين همگان باشد، و در اين صورت، از وحي، نبوت و دين بي‌نياز باشد.

توقع اینکه ما همه اسرار تشریعات الهی را بفهمیم‏ توقع بسیار بیجائی است. آیا ما توانسته‌‏ایم تمام اسرار طبیعی یک موجود زنده را بشناسیم‏ که می‌خواهیم برهمگی جهات مادی و معنوی و جسمانی و روحانی و دنیوی و اخروی که در قوانین الهی رعایت شده احاطه پیدا کنیم؟

رمز نياز دائم بشر به وحي و نبوت همين نارسايي عقل اوست. به همين دليل نمي‌توان ادعا كرد كه انسان به همه مصالح و مفاسد احاطه علمي دارد و مي‌تواند جميع احكام و قوانين الهي را توجيه عقلاني كند.  در اين بحث، آنچه ما در‌مي‌يابيم و ادعا مي‌كنيم، اين است كه بين زن و مرد اختلاف‌هايي وجود دارد كه منشأ آثار متنوعي در زندگي اجتماعي مي‌شود. بنابراين حقوق و تكاليف اجتماعي متفاوت است. براي آگاهي از جزئيات بيشتر دربارة تفاوت حقوق و تكاليف بايد از شرع بپرسيم؛ زيرا دقايق امور در اين باب نيز همچون ابواب ديگر بر ما پوشيده است {بنابرین} به همان نحو كه وجوه اشتراك تكوينى مرد و زن، زمينه اشتراك‌هاى تشريعى  آن دو را فراهم مى‌سازد، وجوه افتراق تكوينى آنان نيز منشأ يك سلسله تفاوت‌ها و اختلاف‌هاى تشريعى (چه در حوزه امور فردى و چه در امور اجتماعى) مى‌شود. (پرسشها و پاسخ ها ۲۸۵)

 

تاثیر تفاوت‌های فطری زنان و مردان بر حقوق و تکالیف آنها

ما هر کدام، از آن جهت که انسانیم یک وظیفه داریم، و از آن جهت که صنف خاصى از انسان هستیم، وظیفه دیگرى داریم. از اجناس انسان، یا جنس مرد یا جنس زن، مرد بخاطر ویژه‏گی‌هاى مخصوصى طبیعى و تکوینى‏اش وظایفى خاصى دارد. و زن بواسطه صفات و ویژگى‏هاى مخصوص خودش یک وظایفى مخصوصى بخودش دارد. این دو تا وظایف است که در مقابل هم قرار می‌گیرند. زندگى خانوادگى، چون یک واحدى است مرکب از مرد و زن، پس در محیط خانواده سه جور وظیفه داریم، یک وظیفه مشترک بین مرد و زن، یک وظیفه مخصوص زن، یک وظیفه مخصوص مرد، این دو تا وظیفه‏‌هاى خاص، در مقابل هم قرار می‌گیرند، و بجاى همدیگر، وظیفه خاصّ مرد، اقتضا می‌کند، یعنى همان ساختمان طبیعى و تکوینى‏اش اقتضا می‌کند که کارهاى سخت اجتماعى بعهده او باشد. و از آنطرف ساختمان بدنى و روحى زن اقتضا می‌کند که کارهاى که احتیاج به عطوفت، بدقت بلطافت، و اینها… دارد. بعهده زن باشد، این دو تا وظیفه است که در مقابل هم قرار می‌گیرند اگر بمردان دستور داده شده، که کارهاى سخت و دشوارى، مثل شرکت در جنگ‏‌ها، بعهده بگیرند، بزنان هم وظایفى داده شده که اگر آنها را درست انجام بدهدند، عین همان ثواب‏ها را خواهد داشت(فایل سخنرانى استاد مصباح براى بانوان 6/6/1363)

انسان‌ها چه زن و چه مرد از آن جهت که انسانند، یک وظیفه مشترک انسانی دارند و از آن جهت که هرکدام جنس خاصی از انسان هستند؛ وظایف خاص جنس خودشان را بعهده دارند. از آنجایی جامعه انسانی مرکب از جنس زن و جنس مرد است؛ لازم است برای پایداری این نظام هر انسانی بنا بر طبیعت و فطرت خود وظایف را بعهده بگیرد. همانطور که ساختمان طبیعی و تکوینی مرد اقتضای بدوش گرفتن کارهای سخت و سنگین اجتماعی را دارد، ساختمان بدنی و روحی زن نیز اقتضا میکند کارهایی که احتیاج به لطافت و عطوفت بیشتری دارد بعهده زن قرار بگیرد.

تفاوت‌هاى جسمى و روانى گفته شده، سبب اختلاف‌هاى اساسى در زندگى فردى، خانوادگى و اجتماعى مرد و زن مى‌شود كه به طور قطع بايد هنگام تعيين حقوق و تكاليف، مورد توجّه كامل قرار گيرد. تعبيه و طرّاحى اين تفاوت‌ها براى تشكيل و حفظ نظام خانواده و در نتيجه حفظ و بقاى نسل بشر لازم و اجتناب‌ناپذير است.

كاملاً معقول، صحيح و عادلانه است كه زنان و مردان، گذشته از حقوق و تكاليف مشتركي كه بر اساس وجوه اشتراك طبيعي و تكويني خود دارند، در ساير حقوق و تكاليف، متفاوت باشند. اگر اختلاف مردان و زنان در حقوق و تكاليف، كاملاً رعايت شود، هم مصالح زنان تحصيل خواهد شد و هم مصالح مردان، و هم مصالح جامعه كه متشكل از مردان و زنان است؛ و اگر رعايت نگردد، يعني اگر حقوق و تكاليف زنان مثل و عین حقوق و تكاليف مردان باشد، بسياري از مصالح زنان، مردان و جامعه  از دست مي‌رود؛ يعني به زنان، مردان و كل جامعه ستم مي‌شود.( حقوق و سیاست، جزوه پلی کپی، ج ۲-ص۲۰۸۰-۲۰۸۱)

این حکم موجب ظلم بزنان یا کاستن قدر و منزلت ایشان نیست، چنانکه معاف بودن آنان از شرکت در جهاد و میدان کارزار یا از تحصیل معاش(در زندگی خانوادگی)موجب ظلم برمردان و بمنعای استخدام ایشان برای تأمین و آسایش زنان و در نتیجه کاهش قدر و ارزش اجتماعی مردان نیست،بلکه معنای آن؛تعاون و همکاری در زندگی اجتماعی از راه استفاده از مواهب فطری و استعدادات خدادادی‏ هردسته از انسانها برای برقراری نظم جامعه و حفظ مصالح اجتماع‏ است. بنابراین که میزان قوانین اجتماعی اقتضاءات فطری باشد باید گفت که وظیفهء زن پرورش اولاد و گرداندن چرخ خانواده یعنی‏ سازمان تضمین بقاء نوع انسانی و پرورش افراد صالح جامعه است،و وظیفهء مرد عهده‏داری تأمین مخارج زندگی خانوادگی و سایر مشاغل‏ متناسب باتجهیزات فطری اوست. (زن یا نیمی از پیکره اجتماع ۳۱)

 

توازن حقوق و تکالیف؛ شرط برقراری عدالت

متعادل بودن حقوق و تكاليف زنان، و متوازن بودن حقوق و تكاليف مردان يك چيز است، و تساوى و هم‌رتبه بودن زن و مرد چيز ديگر. قرآن كريم اوّلى را مى‌پذيرد و دوّمى را رد مى‌كند. اگر به مقتضاى نيروها و توانايى‌هاى بيش‌ترى كه مرد به طور تكوينى دارا است، تكاليف و مسؤوليت‌هاى سنگين‌ترى بر عهده‌اش گذاشته شود، در بخش تكليف، بر او ستمى نشده است. حال اگر به ازاى اين تكاليف و مسؤوليت‌ها، حقوق و مزايايى بيش‌ترى برايش معيّن شود، باز هم بدون شك در مقام تكليف، بر او ستمى نرفته؛ زيرا تعادل ميان حقوق و تكاليف او رعايت شده است.

از سوى ديگر، به زن نيز ظلمى نشده است اگر بنا به اقتضاى توانايى كم‌تر او، تكاليفِ سبك‌ترى از وى بخواهند و متناسب با اين تكاليف، حقوق كم‌ترى برايش تعيين كنند. تا اين‌جا مطلب روشن است؛ امّا اگر حقوق بيش‌تر مرد با اختيارهاى كم‌ترِ زن مقايسه شود، ممكن است توهّم شود كه به زن ظلم شده است؛ در حالى كه اگر حقوق و اختيارهاى مرد بيش‌تر نمى‌بود (با توجّه به تعادل ميان حقوق با تكاليف، و تكاليف با توانايى‌ها) در آن صورت به مرد ستم شده بود؛ پس برترى مرد بر زن در مقام تشريع (همچون مقام تكوين) ظلم نيست؛ بلكه عين عدل است(پرسشها و پاسخها ۲۸۲)

همة اهداف مختلفي كه براي حقوق قايل شده‌اند، سرانجام به برقراري عدالت اجتماعي ختم مي‌شود. مقتضاي عدالت اين است كه به هركس آنچه را كه استحقاق آن را دارد بدهند؛ خواه سهم همة افراد برابر شود يا نشود. اجراي عدالت در بيشتر موارد به مساوات نمي‌انجامد و آنجا كه مقتضاي عدالت عدم تساوي است، تساوي عين بي‌عدالتي خواهد بود. در بسياري از احكام حقوقي اسلام، ميان افراد يا گروه‌ها، فرق‌ها و تفاوت‌هايي مقرر شده است؛ مانند اينكه سهم پسر در ارث، دو برابر سهم دختر است،  كه ما به استناد كتاب و سنت، آن را عادلانه مي‌دانيم و هرگونه سرپيچي از آن را ظلم و جور قلمداد مي‌كنيم.( حقوق و سیاست، ۴۳_۴۴)

 

تفاوت‌هایی که سبب اختلاف در حقوق و تکالیف می‌شود

اصولا چه نوع اختلاف‌هايى بين زن و مرد سبب تفاوت حقوق مى‌شود و آيا زن و مرد با يك‌ديگر تفاوتى اساسى دارند؟

{برای پاسخ به این سوال باید دید} قوام زن بودن زن به چه‏‌امری است؟

اختلاف مرد و زن در جهاز تناسلی گرچه یک امر ساده بنظر می‌رسد که نمی‏‌تواند منشأ اختلافی در وظایف و حقوق ایشان بشود ولی بادقت بیشتر روشن می‌گردد که ممکن است این اختلاف؛ تأثیر بسزائی در تفاوت موقعیت اجتماعی ایشان و حقوق و تکالیف مربوط بزناشوئی داشته باشد. بلکه اگر کسی ادعا کند که محور اختلافات دیگر زن و مرد از قبیل اختلافات جهاز عصبی و امتیازات روانی؛ همین اختلاف در جهاز تناسلی می‌باشد،سخنی بگزاف نگفته است.(زن یا نیمی از پیکره اجتماع ۹)

اين اختلاف‌هاى جسمى و روحى، كم و بيش سبب آثار اجتماعى گوناگون مى‌شود؛ از اين رو قانونگذار در مقامِ وضع قانون، سه راه بيش‌تر ندارد: يا همه اختلاف‌ها را در نظر بگيرد يا از همه اختلاف‌ها صرف‌نظر كند يا پاره‌اى از اختلاف‌ها را ملاحظه كند و از پاره‌اى ديگر چشم بپوشد.

بطلان فرض اول و دوم با اندکی تامل روشن می‌شود، بنا برین قانونگذار لاجرم باید فرض سوم را مدّ نظر قرار دهد و بعضى از اختلاف‌ها را در نظر گيرد و از بقيه چشم بپوشد. در اين صورت، جاى اين پرسش هست كه چه نوع اختلاف‌هايى بايد سبب اختلاف در قوانين شود و چه قسم اختلاف‌هايى نبايد چنين باشد.

به نظر مى‌رسد براى آن كه اختلاف تكوينى، سبب پيدايش قوانين و مقرّرات گوناگون شود، بايد سه ويژگى داشته باشد:

  1. دائمى باشد، 2. غالبى يا عمومى باشد، 3. در امور اجتماعى مؤثّر باشد.

به نظر ما، زن و مرد داراى يك سرى اختلاف‌هاى تكوينى هستند كه مقتضىِ حقوق و تكاليف متفاوت است. در هر جامعه‌اى و در طول تاريخ، زنان با مردان اختلاف‌هايى دارند كه داراى سه ويژگى ذيل است:

اوّلا ثابت و دائمند؛ چرا كه در طول تاريخ بشرى به ندرت پيش آمده است كه تغيير جنسيتى حاصل، و مردى زن يا زنى مرد شود و اين اختلافات در طول زندگى افراد باقى مى‌ماند.

ثانياً عموميّت دارند؛ زيرا هريك از دو قشر زن و مرد، به طور تقريبى نيمى از جامعه بشرى را تشكيل مى‌دهند.

ثالثاً منشأ آثار گوناگون در زندگى اجتماعى مى‌شوند.

بنابر این لازم است قانون گذار درصدد وضع قوانین در این جهت برآمده و تکالیف و حقوق زنان را بر اساس تفاوت های تکوینی آنان وضع کند. (پرسشها و پاسخها ۲۸۸ _۲۸۹)

لینک کوتاه مطلب : http://fekrat.net/?p=3355