سلسله نشستهای «فقه رسانه، ارتباطات و فضای مجازی»
موسسه فتوح تحت اشراف حجت الاسلام و المسلمین رهدار، سلسله نشستهایی با عنوان فقه رسانه را برگزار نموده است. این نشستها که به دنبال بررسی رویکرد فقه حکومتی و امتیاز آن با فقه فردی و اخباری و بررسی نتایج و لوازم آن در فقه رسانه است. در این نشستها سعی شده تا با نگاهی به مکتب نجف و قم، تأثیر آن در فقه اجتماعی رسانه بررسی شود، با بررسی مبانی اجتهادی و مکتب فقهی امام خمینی و مقام معظم رهبری به تحلیل اجتهاد تراز در تفقه رسانهای بپردازد و بررسی عینی تهدیدها و فرصتهای رسانه و فضای مجازی را در دنیای معاصر در دستور کار قرار بدهد.
مصاحبه | تاثیرات مثبت کرونا بر فکر، فرهنگ و سیاست
حجت الاسلام خسروپناه
استاد حوزه و دانشگاه در ابتدا به تبیین واژگان مصطلح در بحث پرداخت و مقصود خود از «روششناسی فقه»، «نظام فقهی» و «نظام ولایی» توضیح داد. از دیدگاه وی «فقه نظام ولایی» بخشی از نظامات منبعث از فقه نبوده و بهعنوان «رویکردی حاکم بر فقه» در نظر گرفته میشود. یعنی در واقع، فقهالولایه یا فقهالاجتماع نیست؛ بلکه الفقهالولایی است، بدین معنا فقه نظام ولایی، فقهی است که رویکرد حاکم بر کلّ آن ولایی است از طهارت تا دیات؛ لذا میتوان گفت که اکثر فقهای شیعه فقهالسیاسه یا فقهالاجتماع داشتهاند ولی فقهایی چون امام خمینی، الفقه الاجتماعی داشتهاند و رویکردشان در تمام ابواب، فقه نظام بوده است.
امثال امام خمینی، نه تنها شأن عالمبودن اهلبیت مکرم را در نظر داشتهاند، بلکه شأن ولایی (حاکمیت و حکمرانی) ایشان را نیز در نگاه به احادیث و افعال ایشان در نظر داشتهاند و در تأسیس نظامات زندگی بشر، آنها را مدّنظر قرار دادهاند و در تفقه خود به این مطلب نیز نظر داشتهاند. ما نیز، در این نظریه روششناسانه فقهی و اجتهادی، ترکیبی از دو شأن عالمیت و حاکمیت و نظامساز بودن اهل بیت را شأن ولایی ایشان میدانیم.
منظور از فقه «دانش روشمندی است که به احکام شرعی و حلال و حرام الهی بپردازد» و مقصود از نظام، «تبیین بایدها و نبایدها در سه حوزه رفتاری، راهبردی و ساختاری» است و منظور از ولایی، «رویکرد حکومتی و ولایی به کلّ فقه و نه فقط بخشی از آن» است. فقه نظام ولایی، به سه نظام رفتاری (شامل فقه فردی و اجتماعی)، نظام راهبردی و نظام ساختاری تقسیم میشود تا با چنین فقهی بتوان مقصود دین را که اجرای احکام الهی در میان ابنای بشر است را به نتیجه رساند. در این نظریه، توجه جدی به تأثیرات ساختارها در زندگی بشر و لزوم تغییر آنها به سمت اجرای دین نیز مورد توجه است. همچنین، نظام راهبردی نیز مدّنظر قرار گرفته است و به صرف فقه فردی و نگاه اجتماعی در نظام رفتاری اکتفا نشده است.
جهت وصول به فقه نظام ولایی، دو مبنا و تمهید دیگر را نیز باید مورد توجه قرار داد: «جهانبینی فقه نظام ولایی» که شامل مطالبی چون توحید در حاکمیت و مبانی ولایت انسان کامل و مبانی انسانشناختی و جاودانگی روح و… میشود و «مکتب فقه نظام ولایی» که به بیان اصول حاکم بر آن مانند اصالت عدالت و آزادی و مردمسالاری و ولایت مطلقه فقیه میشود.
نسبت فقه فرهنگ، رسانه، ارتباطات، سیاست، اقتصاد و… با جهانبینی فقه نظام ولایی، عام و خاص است؛ یعنی ابتدا جهانبینی بعد مکتب و سپس فقه نظام ولایی بهدست میآید و سپس یکی از ابعاد نظام که مثلاً «فقه رسانه و فضای مجازی» است، قابل وصول خواهد بود؛ لذا کسی که بدون طی مقدمات از فقه رسانه وفضای مجازی شروع کند، از میانه راه شروع کرده است.
از آنجا که رسانههای جدید متأثر از عقلانیت جهتدار مدرن هستند، اقتضای رفتارها و راهبردها و ساختارهای خود را نیز به مردم و مکلفین، تحمیل میکنند که با توجه بدین نکته در فقه رسانه، لازم است که نظام رفتاری و راهبردی و ساختاری متناسب را بهصورت مستقل و جدی مدنظر قرار داد تا نظام فقه ولایی رسانه تدوین شود.
در نظریهپردازی روش اجتهاد مطلوب و کامل، برای نیل به چنین روششناسی، اجتهاد مرسوم (رعایت قواعد رجال و درایه و اصولی برای فهم مقصود شارع و تطبیق بر موضوعات) گرچه لازم است، ولی نیاز به تکملههایی دارد. جهت نیل به روششناسی فقه نظام ولایی، سه نوع اجتهاد لازم است:
ـ اجتهاد قسم اول، با هدف فهم جامع و روشمند نصوص دینی و تطبیق بر شئون زندگی.
اجتهاد نوع اول، شش «زیر روش» دارد که شامل موارد ذیل میباشد:
الف ـ روش اسنادی برای اثبات استناد نصوص به شارع.
ب ـ روش استفهامی برای فهم مطابقی و التزامی بیّن.
ج ـ روش استنباطی برای کشف قواعد کلی فقهی و اصولی.
د ـ روش استنطاقی کشف دلالتهای التزامی غیربیّن.
ه ـ روش تفسیر شبکهای برای کشف نظامات معرفتی.
و ـ روش انطباقی جهت تطبیق قاعده کلّی بر مصادیق.
این استاد حوزه و دانشگاه، پس از توضیح هر کدام از مراتب بالا، تصریحا به تأثیرات نظریات فقهی و اصولی و زاویه دید آیت الله شاهآبادی و حضرت امام خمینی(ره) و شهید صدر، در نظریه خود اشاره کرده و ادامه داد که در چنین فقهی است که فقیه، علاوه بر افتاء و بیان حکم، حق اجرای حکم را نیز دارد و راهبرد دادن به ساحات حیات و ساختارسازی برای اجرای قوانین الهی، پس از نقد ساختارهای مختلف کنونی که در زندگی ما تأثیرات بهسزایی دارند، نیز از شئون فقه نظام ولایی است. البته این نوع تفقه، نیاز به ساز و کارهای اجرایی و تفقهی و اجتهادی خاص خود نیز میباشد که در جلسات جداگانهای میتوان بدان پرداخت.
ـ اجتهاد قسم دوم که اجتهادی پایشی برای شناخت موضوعات عینی است.
ـ اجتهاد قسم سوم، با هدف نقد وضع موجود و تغییر آن و ایصال به وضع مطلوب.
سخنرانی| رسانهشناسی و سیر تطور رسانهها
حجت الاسلام یوسفزاده
مقدمه اول آنکه: سخن از رسانهشناسی و تحولات رسانهها، سخن از ارتباطات بهمعنای عام است؛ لذا هر کس در این زمینه قلم میزند، در حوزه ارتباطات تلاش میکند.
مقدمه دوم آنکه: ارتباطات مختص انسان نمیباشد، بلکه حیوانات در برخی موارد ارتباطاتشان بسیار پیچیده میباشد. اما تفاوت ارتباط انسان با حیوانات به سه نکته برمیگردد:
الف.ارتباطات انسانی بسیار متنوع و بیپایان است.
ب.انسان میتواند بینهایت تفسیر از ارتباطها داشته باشد، در حالیکه شکل ارتباطی حیوانات یکسان و یکنواخت میباشد.
ج.انسان در ارتباطاتش، از رسانه استفاده میکند. بنابراین قدرت خلاقیت در ارتباطاتش دارد.
ایشان ادامه داد، مقدمه سوم آن است که: بنا بر آنچه گذشت، رسانهشناسی بهنوعی انسانشناسی، مردمشناسی و تاریخشناسی است. به تعبیر دیگر رسانه چیزی جز برونریزی مافی الضمیر انسان نیست و رسانه کلام اوست. این همان مفهومی است که گویند: «رسانهها هر کدام امتداد یکی از اعضای انسانی هستند». لذا پیچیدگی رسانهها و ارتباطات امروزی بشر، نشان از تطور و پیچیدگی انسان امروزی است.
و مقدمه چهارم آن است که: دنیای انسانها به اندازهی گستره ارتباطی آنهاست و هر فرد به اندازه دامنه ارتباطات خود، دنیا را به شکلی معنا میکند. بنابراین انسان موجودی ارتباطی یعنی سراسر ربط است. اما معنا کردن این ربط و ارتباط سخت است؛ چون هیچ مابهازائی ندارد و ربط را نمیتوان در بیرون نشان داد در عین اینکه هر چه هست، مربوط است و این یک زاویه مهم در بررسی ارتباطات و رسانه میباشد که از آن عالَم و علوم را از این زاویه ببینیم: اگر همه چیز ربط است، پس همه چیز رسانه است بنابراین تمام عالم رسانه و به تعبیر دینی، آیه است. در نتیجه گریزی از مطالعه ارتباطات نیست.
حجهالاسلام یوسفزاده، در ادامه بررسی تاریخ مرسوم ارتباطات انسانی ابراز داشت: بخش زیادی از تاریخ ارتباطی بشر، در ابتدا در حد ارتباط حیوانی بوده است؛ بنابراین زبان بدن که با حیوانات مشترک است، بسیار مهم بوده است. اما بدلیل وجه تمایز انسان یعنی قدرت نطق و عقل، کم کم در نحوه ارتباط انسانها پیشرفت حاصل شد.
در نتیجه بشر به تدریج به نمادپردازی و خلق ابزار در زندگی دست زد و پایههای تمدن را گذاشت. ایشان در ادامه به این نکته توجه دادند که البته انسان به میزانی که خلق ابزار کرده است، خودش مقهور تحولات و فنون خودساخته نیز بوده است. تا آنجا که فضای سایبرنتیک امروزی بشر، قفس آهنین او شده است. بنابراین از این دیدگاه، دلیل اصلی تحولات فرهنگی، فناوری هر زمان بوده است در نتیجه مطالعه ارتباطات، مطالعه فناوری و فرهنگ زمانه نیز هست.
در ادامه جلسه، این محقق حوزه ارتباطات، در تبیین سیر تطور ارتباطی انسان، اولین نقطه عطف در زندگی ارتباطی بشر را زبان شفاهی بیان کرده و افزود طبق تحقیقات رسمی، هزاران سال طول کشید تا بشر به زبان شفاهی دست یابد. از آنجا که تمدنها را میشود با فناوریهای ارتباطیاش مطالعه کرد و بهعنوان نمونه تفاوت تمدن روم با دیگر تمدنها، گفتاری بودن تمدن روم بوده است؛ اما باید توجه داشت که مهمترین محدودیت در ارتباطات شفاهی، امکان تحریف میباشد.
در بیان استاد یوسفزاده، تحول ارتباطی دوم در تاریخ بشر، اختراع الفبا بوده که پس از سالها تبدیل به خط شد که در تاریخ ثبت شده مرسوم، به حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد در یونان برمیگردد گرچه پیش از آن هم ملل دیگری از انواع خطوط هیروگلیف و تصویری و نوشتاری بهرههایی بردهاند که در تاریخنگاری مرسوم غرب مدنظر نیست. پس از اختراع خط، به تدریج «سواد» معنا پیدا کرد و در نتیجه طبقات اجتماعی جدید مسلط به نوشتن شکل گرفتند و از این زمان بود که تاریخ برای ما آغاز میشود؛ یعنی تا جایی که ثبت و ضبط ممکن شده است.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه اضافه کرد پس از اختراع کتاب و خط بهصورت گسترده بود امپراتوریهای بزرگ شکل گرفتند چون امپراتوری یعنی اینکه بهلحاظ جغرافیایی، بتوانی منطقه فرمانروایی خود را مشخص بکنی و این مهم با قدرت خط و کتابت بهتر انجام میگرفت.
نتیجه دیگری که بر این تحول مهم مترتب شد، این بود که بشر توانست سلسله نسلها و شجرهنامه خودش را تعیین و ثبت کند که از این به بعد، تاریخ و جمعیتشناسی، نزد انسانها بیشتر اهمیت یافت. همچنین برای اولین بار تعداد متولدین و آمار مرگ و میر و جمعیت شهرها ثبت شد. همچنین، از این به بعد بود که قشر الیت و نخبه توانست در حکومتها و تحولات فرهنگی نقش ایفا بکند چرا که نوشتن یک هنر بود.
ایشان در ادامه خاطر نشان کرد بهتدریج، فناوریهای ارتباطی در زندگی بشر مشهود شد و تکنولوژی رابطه غیریت نسبت به انسان پیدا کرد. دکتر حسن یوسفزاده در توضیح این مطلب در ادامه انواع رابطه فناوری و انسان را بیان کردند:
- ارتباط «تنیابانه» که در آن، فناوری بخشی از وجود انسان میباشد. یعنی تکنولوژی، آنچنان در وجود انسان هضم میشود که دیگر به آن توجه ندارد.
- رابطه «غیریتگونه» بدین معنی که فناوری در بیرون و مقابل ما قرار میگیرد و اصطلاحاً به آن دسته از فناوریهایی گفته میشود که شناخت کافی از آن داریم. بنابریان فناوری و وسایل ارتباطی برای اولین بار در مقابل بشر دیده شد.
ایشان در ادامه افزودند نقطه عطف دیگر در تاریخ ارتباطات انسانی، اختراع دستگاه چاپ در سال ۱۴۵۳م در آلمان بود که آغاز عصر کتابت و نقطه ثقل استفاده از قوه بینایی در ارتباطات بود. پس از این اختراع بسیار مهم، تحولات سریع و پرشتاب شد و امکان ارتباط و انتقال سریع پیام محقق شد. پس از آنکه دستگاه چاپ در جوامع فراگیر شد، امکان چاپ آثار مقدس همچون انجیل فراهم شده و این کتاب بواسطه شعار همه کشیشی مارتین لوتر، در دسترس همه قرار گرفت که موجب انقلاب لوتری شد.
نکته مهم دیگری که استاد یوسفزاده در ادامه بیان فرمودند، آن بود که «مدیا» به معنی رسانه، شبیه پیامبر و کشیش، واسطه در پیام است. قبل از پروتستانتیسم، مدیا به معنی میانجی به کسانی که بین خدا و مردم واسطه بودند، اشاره داشت. یعنی وسایط ارتباط جمعی نه وسایل؛ اما پس از آن ادعا شد که هر فرد، خود بدون هیچ واسطهای، با خدا ارتباط بگیرد. در نتیجه کنترل فرهنگ و تاریخ از دست کلیسا خارج شد. در این بخش استاد یوسفزاده تصریح کرد که اشتباه بسیاری از روشنفکران غربزده این است که تصور میکنند این تحول و سکولاریزه شدن در مسیحیت، سرنوشت محتوم جهان اسلام نیز هست! در حالی که در اسلام چنین واسطه و انحصار به شکل مسیحیاش وجود ندارد. بنابراین انحراف تاریخی پس از اختراع دستگاه چاپ شروع و در عصر رنسانس مسیر تاریخ مسیحیت عوض شد. نتیجه این تحول و انحراف، ظهور قشر جدید دانشمندان در مقابل کشیشها بود.
از نظر این استاد جامعهالمصطفی، تحول و نقطه عطف بعدی در تاریخ ارتباطات بشری، ظهور روزنامهها در همان حدود بود که بیشتر اخبار مربوط به جنگهای سی ساله میان کاتولیکها و پروتستانها در قرن ۱۷ را بیان میکرد. سپس، تحول مهم دیگر اختراع برق و دستگاه تلگراف بود که کنترل و فرمانرواییها را بسیار تسهیل و زمان معنای جدیدی یافت. نکتهای که در اینجا وجود دارد آن است که با تغییر در معنای زمان، در معرفت و در نتیجه مفاهیم و علوم ما نیز تغییرات شگرفی رخ میدهد.
ایشان در این بخش از سخنان خویش ابراز داشتند که تحول بعدی اختراع تلفن در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی بود. اتفاق شگرف این بود که میتوانستند بهصورت زنده صدای فرد دیگری را از مسافت دور بشنوند. بنابراین با این تحول، مکان نیز معنایش عوض شد؛ تا میرسیم به کشف امواج رادیویی در اواخر همان قرن در ایتالیا. ویژگی این عصر یعنی عصر الکترونی، سرعت بسیار بالای انتشار اطلاعات بود بطوری که رادیو محدودیت ارتباط را از بین برد و جمع بسیار کثیری را در ارتباط شریک کرد.
از نظر استاد یوسفزاده، پس از دوره مطبوعات دوباره عصر حاکمیت حس شنوایی بازگشت که موجب غلبه فرهنگ شفاهی است. اتفاقی که پس از عصر رادیو افتاد، ظهور «افکار عمومی» برای اولین بار بود. تا قبل از این امکان بسیج عمومی و کنترل افکار عمومی به این صورت وجود نداشت. لذا جنگ جهانی اول و دوم در عصر رادیو امکان وقوع داشت.
در بیان دکتر یوسفزاده، در واقع هیتلر را باید فرزند رادیو دانست و این از کارکردهای جامعهشناختی رسانههاست. چهره شدن افرادی همچون هیتلر، روزولت و چرچیل مدیون رادیو است. زیرا رادیو بود که آنها را به شهرت رساند و در مرکز توجهات قرار داد.
همچنین ایشان بیان کرد که از طرفی اختراع رادیو همزمان با انقلاب صنعتی و بیکاری و اوقات فراغت مردم بود. فراغت نیاز به فناوری جدیدی برای سرگرم کردن را ایجاد کرد. پس از رادیو در قرن بیستم وارد عصر تلوزیون میشویم که هم صدا هم تصویر و هم متن را وارد رسانه کرد.
در انتها دکتر یوسفزاده خاطر نشان کردند که هر تکنولوژی جدید، زاده تکنولوژی قبلی است و به نحوی، نیاز بشر با انواع اختراعات شکل میگیرد که ظاهرا دستاندرکاران دوره، بنا دارند در تداوم جلسات، مباحثی درباره ماهیتشناسی سینما و تلویزیون و ماهواره و فضای مجازی نیز با ارائه اساتید محترم دیگری، داشته باشند.
سخنرانی| فقه رسانه در دو دیدگاه فقه فتوایی و فقه حکمرانی
حجت الاسلام محمدعلی حیدری
حجتالاسلام و المسلمین حیدری، در ابتدا به تبیین تفاوت اصطلاح «فقه ارتباطات» و «فقه رسانه» پرداخت. وی «ارتباطات» را همان ارتباطات انسانی دانسته و «فقه ارتباطات» را بهمعنای فقه ارتباط انسانی از حیث خود پیام تعریف کرد. همچنین «رسانه» را وسیله ارتباط جمعی و رساندن پیام و«فقه رسانه» را مشعر به اقتضائات رساندن پیام بوسیله رسانه دانست.
مسئول انجمن دین، فرهنگ، هنر و ارتباطات مجتمع حوزوی مشکات، در ادامه به بیان تفاوت میان «فقه حکمرانی» و «فقه فتوایی» پرداخت و ابراز داشت: در بحث «فقه فتوایی» با احکام کلی فرعی و بهصورت قضیه حقیقیه روبرو هستیم؛ اما در «فقه حکمرانی» با قضایای جزئیه خارجیه مواجه هستیم و عمده تزاحماتی که در حیطه اجرا و عمل ایجاد میشود، در این فقه باید برطرف شود.
استاد حوزه علمیه قم، در بحث فقه رسانه و ارتباطات افزود: وقتی از منظر «فقه فتوایی» به «فقه ارتباطات» مینگریم، باید آنرا به فقه احکام کلی فرعی، در مقوله ارتباطات انسانی تعریف کرد. این احکام کلی، دو دسته هستند: دسته اول فقط در حیطه پیام قرار دارند، مانند غیبت، کذب، بهتان و… . دسته دوم احکامی هستند که یکی از مصادیق آن در حیطه پیام تعریف میشود، مانند جهاد که یک حیطه آن جنگ رسانهای است. اما وقتی از منظر «فقه حکمرانی» به «فقه ارتباطات» مینگریم، بهدنبال حل تزاحمات در این حوزه هستیم. بهعنوان مثال، تصمیمگیری در مسئلهی بهتصویر کشیدن چهره متهمان در رسانه ملی، بر اساس «فقه حکومتی» باید انجام شود.
ایشان در پاسخ به پرسش اینکه «فقه رسانه» از منظر «فقه فتوایی» چگونه باید باشد، گفت: یک قسمت آن مربوط به شناخت رسانه، شناخت مقدمات و علوم اجتماعی است. این از بحث ما خارج است. قسمت دوم مسئله مربوط به «فقه» است. در این حوزه انجام سه کار ضرورت دارد:
۱ـ مصداق یابی عناوین فقهی در رسانههای جدید.
۲ـ بازگرداندن عناوین رسانهای یا فرهنگی یا علوم اجتماعی به عناوین فقهی؛ مثلا وقتی یک فقیه عنوان طنز انتقادی را واکاوی کند، متوجه میشود که شامل عناوین مختلف فقهی میباشد. از یک سو امر به معروف و نهی از منکر است و از سوی دیگر ذیل عنوان تمسخر قرار میگیرد. تشخیص این عناوین فقط از عهده فقیه برمیآید.
۳ـ یافتن احکام جدید برای عناوین فقهی قدیمی؛ مثلاً فقها درباره خواستگاری، بیان کردهاند که بههمراه شرایطی مرد در صورت ریبه نیز میتواند با دقت به خانم نگاه کند؛ اما در همسریابی اینترنتی اگر همین شرایط بود، باز هم حکم همین است؟ دیگر نمیتواند مثل قبل باشد. این تفاوت در فتوا به خاطر تفاوت رسانه و محیط عینی است.
استاد حیدری در تبیین «فقه حکمرانی» خاطرنشان کرد، که بسیاری از فقها در پی حل تزاحمات در «فقه فتوایی» هستند؛ در حالیکه این امر ممکن نیست و حل تزاحمات بر عهده فقه حکمرانی است. با استناد به حدیث «اما الحوادث الواقعه فارجعوا …» میتوان گفت که در «فقه حکمرانی» تشخیص موضوع برعهده فقیه است. شاهد این امر در این حدیث، استفاده از «و امّا الحوادث» در حدیث میباشد، نه «و امّا حکم الحوادث»؛ درحالیکه مشهور است که فقیه حق ورود در عرصه موضوعات و مصادیق را ندارد.
استاد حوزه و دانشگاه چنین ادامه داد: اگر فقاهت را بهمعنای «دینشناسی» بدانیم، هم شامل «فقه فتوایی» و هم «فقه حکمرانی» میشود. به فرموده امام خمینی(ره) عمده احکام اسلام در باب امور اجتماعی است و شارع راضی به تعطیل شدن آن امور در عصر غیبت نیست.
از نظر استاد حیدری، «ولایت» از شئون فقیه است؛ در نتیجه، فقیه باید دینشناسی باشد که اولویتها را میداند و در موضوعات و مصادیق جزئی ورود پیدا میکند. ایشان این مطلب را به عنوان نکته اول برشمرد و در ادامه، نکته دوم را اینگونه بیان کرد که در عمدهی احکام اجتماعی، ملاک و علت ادله بیان شده است. برخلاف احکام تعبدی که معمولاً علتها در آن بیان نشده است. ایشان در ادامه ابراز داشت که این مدعا، در جای خود، نیاز به اثبات دارد.
از نظر استاد حیدری، نکته سوم درباره احکام مولوی و ارشادی است. احکام ارشادی بیان «علیت» است به خلاف احکام تعبدی که معمولاً بدون بیان علت است؛ بنابراین احکام ارشادی بخشی از فقه حکمرانی است. در نتیجه میتوان فقه حکمرانی را مجموعهای از «علوم عقلایی اجتماعی» و «اولویتهای دینی» دانست؛ البته تفاوت حکومتهای دینی و غیردینی در همین بخش «اولویتهای دینی» است. ایشان در ادامه «ولایت فقیه» را ولایت فقه و فقها در مواردی دانست که به فصلالخطاب نیاز دارد.
استاد حیدری، فقه حکمرانی را در دو مرحله بیان فرمود: مرحله اول، مرحله کشف منظومه آموزههای دینی و دانستن ارتباط مفهومی میان آنهاست. مرحله دوم، مرحله اجرا در عرصه حکمرانی است. در این مرحله، به نظام اولویتها و محدودیتهای اجتماعی نظر میکنیم.
ایشان همچنین، تذکر دادند که امکان ندارد «فقه»، «نظام اجتماعی» خلق کند، همانطور که «علم» نیز نمیتواند «نظام اجتماعی» خلق کند؛ مثلاً «بانک» و «سینما» توسط «علم اقتصاد» یا «علم ارتباطات» خلق نشدهاند، و توسط افراد مبتکر و خلاق و مجموعههای خاصی خلق شدهاند و این علوم آنها را پس از خلق، تئوریزه کردهاند.
در نظر استاد حیدری، در عین حال، میتوان با آموزههای دینی نظامهای اجتماعی را آسیبشناسی کرد و فقه، کارش تهیه پیوستهای دقیق و جهتدهی به سمت اهداف دینی است. مثلاً وقتی فقیه یک نظام را طراحی میکند این ساخته ذهن مبتکر اوست. فقیه نظام را خلق کرده و با آموزه های دینی آن را مطابقت داده است. فقه یا علوم دیگر نظامهای اجتماعی را طراحی نمیکند؛ بلکه این، انسانهای خلاق و مجموعهها هستند که پلتفرمها را طراحی میکنند؛ فقه و علوم دیگر نظام را پیوست میزنند.
همچنین، ایشان تصریح کرد: «فقه حکمرانی» یک مرحله از کشف نظام است و مرحله دوم آن، اجرای آموزههای دینی است و فقه، محلی برای کشف نظامات اجتماعی نیست. «علوم عقلایی اجتماعی» میتواند ما را به نظامها برساند. اساساً بدون سؤال به سمت فقه رفتن ما را به نتیجه نمیرساند. البته نتایج «فقه حکمرانی» قطعی نیستند و میزان اولویت و ارجحیت دینی را واجد هستند.
استاد فقه رسانه حوزه علمیه قم، چنین ادامه داد که نظامات ایجاد شده توسط پیامبر مکرم و امیرالمؤمنین (علیهمالسلام) نیز از مقوله حکمرانی بودهاند و ساختارهای ایجاد شده توسط معصومین دو گونهاند: بعضی از آنها شبیه سازمان هستند؛ اما در اصل تشریع هستند، مثل مسجد و خمس و… که این موارد از ثابتات هستند. بخش دیگر از ساختارها، زمانمند هستند و الان قابل استفاده نیستند که تشخیص و تمییز این دو گونه، نیز بر عهده فقیه است.
تحلیل و تبیین
حجت الاسلام خسروپناه فیلسوف، پژوهشگر فلسفه دین، فلسفه علوم انسانی و فقه نظام است. او هماکنون معاون علوم انسانی و هنر دانشگاه آزاد اسلامی است. او در نشست فقه رسانه، به تبیین «فقه نظام ولایی» پرداخت. ایشان معتقد است که فقه نظام ولایی، فقهی است که رویکرد حاکم بر کلّ آن از طهارت تا دیات ولایی است. لذا فقه نظام ولایی باب جدیدی از فقه نبوده بلکه رویکرد جدیدی است. ایشان سه نظام رفتاری، راهبردی و ساختاری را برای فقه نظام ولایی برشمردند و بیان داشتند با چنین فقهی میتوان مقصود دین را که اجرای احکام الهی در میان ابنای بشر است را به نتیجه رساند. لذا اگر بخواهیم در حوزه فقه رسانه و فضای مجازی قدمی برداریم ابتدا باید جهانبینی بعد مکتب و سپس فقه نظام ولایی بهدست آید.
مسالهای که وجود دارد این است که این فقه نظام ولایی چه تفاوت روشی با فقه موجود دارد. این مسالهای جدی است که باید از ایشان پرسید. صرف توسعه راهبردی و ساختاری و اتصال آن با جهانبینی و مکتب، مشکلی را حل نمیسازد بلکه مهم در تعیین روش مکتب برای تحصیل احکام راهبردی و ساختاری و اجتماعی است. به تعبیر دیگر باید روح فقه نظام ولایی مدنظر ایشان با روح فقه مرسوم آشکار شود که به ظاهر ایشان فرق مشخصی نمیبیند. و محل اشکال همینجاست. همین اشکال به مبنا ایشان در روش شناسی علوم انسانی که به «الگوی حکمی ـ اجتهادی» نیز شهرت دارد وارد است.
دکتر یوسفزاده، معاونت علمی مؤسسه عالی علوم انسانی جامعهالمصطفی العالمیه در نشست فقه رسانه بیان داشت که رسانه چیزی جز برونریزی مافی الضمیر انسان نیست و پیچیدگی انسان معاصر موجب ارتباطات پیچیده شده است. این استاد حوزه درصدد توضیح سیر تطور ارتباطی انسان از آغاز تا امروز است. نقطه عطفهای تاریخی در عرصه پیشرفت ارتباطاتی را پله به پله تشریح میکند تا به فضای سایبرنتیک میرسد. او معتقد است فضای سایبرنتیک امروزی بشر، یک قفس آهنین برای او شده است. همچنین تاکید میکند که در سیر تطور تکنولوژی، تکنولوژی جدید، زاده تکنولوژی قبلی است و آنرا توسعه میدهد.
حجت الاسلام حیدری مسئول انجمن دین، فرهنگ، هنر و ارتباطات مجتمع حوزوی مشکات، نیز در نشست فقه رسانه به تبیین «فقه حمکرانی» میپردازد که بسیار قالب توجه میباشد. او در تفاوت میان «فقه حکمرانی» و «فقه فتوایی» معتقد است که در بحث «فقه فتوایی» با احکام کلی فرعی و بهصورت قضیه حقیقیه روبرو هستیم؛ اما در «فقه حکمرانی» با قضایای جزئیه خارجیه مواجه هستیم و عمده تزاحماتی که در حیطه اجرا و عمل ایجاد میشود، در این فقه باید برطرف شود. لذا اساسا فقه حکمرانی در حوزه رسانه یا ارتباطات به معنای حل تزاحمات در این حوزههاست. در حقیقت فقه حکمرانی، مجموعهای از «علوم عقلایی اجتماعی» و «اولویتهای دینی» میباشد.
این نوع فقه حکمرانی که بسیار شبیه فقه مصلحت است، نیازمند بررسی بیشتر و دقیقتر است و باید تامل کرد که اساسا این چنین مسالهای را میتوان فقه عنوان کرد؟! فقه در تعریف مصطلح کاشف از حکم شرعی است اما در فقه حکمرانی اساسا به دنبال کشف حکم نیستیم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0