سلطه مقدس، راهبرد معنوی انگلیس جهت غارت ملتها

فرهنگ پویا: به عنوان اولین سوال، حضور تاریخی انگلیستان را در هند و راهبردهای اصلی آنان جهت استعمار هند و مناطق اطراف آن را بیان فرمایید.

حسین عرب: من یک شمایی از این پروژه‌ای که دارم پیگیری می‌کنم را برای شما بیان می‌کنم. اسم این پروژه را برای خودم گذاشته‌ام «سلطه مقدس» یعنی نظام لیبرال سرمایه‌داری، دنبال این است که یک چارچوب معنوی برای خودش درست کند. حالا این جریان از آنجایی شروع می‌شود که در واقع استعمارگران پرتقالی به هند می‌آیند، با انگیزه جنگ‌های صلیبی هم می‌آیند یعنی اینگونه نبوده که بگوییم فقط برای تجارت آمدند. بلکه با یک هدف مقدس از منظر خودشان می‌آیند.

همه می‌آیند هند، چرا؟ چون هند قلب اقتصادی اسلام بوده، یعنی آن دو سه کالای استراتژیک ادویه و پارچه و… در هند بوده. راه زمینی هم مسدود و دشوار بوده لذا از راه آبی می‌آیند. اسپانیا می‌رود آمریکا را می‌گیرد فکر می‌کند آنجا هند است، پرتقال از پایین آفریقا می‌آید و به هند می‌رسد. پس دعوا سر هند بوده، بعد این پرتقالی‌ها و فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها صد سال بعد یعنی 1600 می‌آیند وارد هند می‌شوند و کمپانی هند شرقی را تاسیس می‌کنند. کمپانی هند شرقی نمی‌آید از غرب هند وارد شود چرا که غرب هند بیشتر متاثر از اسلام است و شرق هند نزدیک به چین است که بودایی هستند؛ بلکه از شرق هند و از طرف بنگال وارد می‌شوند و همه داستان از اینجا شروع می‌شود. یعنی ما تمام این «معنویت‌گرایی جدید» این چیزی که امروز به عنوان جنبش‌های نوپدید می‌بینیم از اینجا داستان آن شروع می‌شود.

فرهنگ پویا: سیر تاریخی شکل گیری این معنویت گرایی جدید به چه صورت بوده؟

حسین عرب: همان طور که گفتم از منطقه بنگال قضیه شروع می‌شود. اینها از سال 1600 تا 1700 یعنی حدود صد سال اصلا درگیری نظامی نداشتند، بعد یکی دو جا درگیری نظامی می‌کنند با حکومت مرکزی اسلامی هند، یکی دو ضربه سخت می‌خورند بعد شروع می‌کنند به یک شبکه‌سازی وسیع یعنی صد و خرده‌ای سال یک شبکه‌ای از هندوها تشکیل می‌دهند. البته طبیعی است شما آمدی یک کشور اسلامی را بگیری، مسلمان برایت عنصر نامطلوب است لذا باید او را از بین ببری، صد سال طول کشید تا انگلیسی‌ها یک شبکه از هندوها شکل دهند.

فرهنگ پویا: یعنی تا پیش از آن هندوئیسم به این معنایی که ما امروز می‌شناسیم وجود نداشته است؟

حسین عرب: مسئله ای که برای هندوها اتفاق می‌افتد این است که اینها اصلا هویت نداشتند. آیین هندو یکی از سخت‌ترین آیین‌ها برای مطالعه است یعنی در مطالعات ادیان اصلا بحث است که به این بگوییم دین، آیین یا… اصلا این چه بوده و از کجا پیدا شده؟!

آن چه مد نظر است این است که آن زمان اصلا چیزی به نام هندوئیسم در دنیا نبوده است! این خیلی مطلب مهمی است. هانس کونگ در کتاب «ساحت‌های متعالی ادیان» می‌گوید: هندوئیسم را ما غربی‌ها ابداع کردیم!

هندوها یک سری سنت‌های باستانی داشتند که به آن «سنتنه درمه» می‌گفتند، مثل ما ایرانی‌ها که الان ما یک فرهنگی داریم مثلا مهمان نواز هستیم، قرمه سبزی می‌خوریم و امثال این. یعنی یک هویت ایرانی برای خودمان داریم ولی این دین ما نیست، کسی به ما بگوید دین شما ایرانیسم است می‌گوییم ایرانیسم یعنی چه؟ ما مسلمانیم. سنتنه درمه در میان هندوها یعنی سنت‌های باستانی هند. هندوهای امروز خدایانشان متعدد است، آیین‌هایشان متععد است همین الان یک گسیختگی آیینی اینها دارند که می‌گویند آیا می‌شود یک نفر هندو را بگوییم کسی که به تناسخ پایبند است؟ بعضی از آنها به همین هم پایبند نیستند! این چه دین یا آیینی است؟ نه کتاب مشخص دارد نه پیامبر مشخص دارد.[1]

فرهنگ پویا: لطفا به صورت موردی و مصداقی فعالیت‌های انگلیسی‌ها را در این زمینه بیان کنید.

حسین عرب: انگلیسی‌ها بیش از سی مرکز هندشناسی در همان منطقه بنگال تاسیس کردند. حالا من اگر بخواهم اسم‌های اینها را شروع کنم یکی یکی می توانیم اسم‌های اینها را بگوییم.

در سال 1770 آقای «چارلز ویلکینز» اولین هندشناس برجسته کمپانی‌های شرقی است. او می‌آید وارد هند می‌شود، اصل جریان اینجا است، اکثر اینها نظامی هستند، اینها می‌آیند اولین مرکز را تأسیس می‌کنند به نام «انجمن آسیایی» حالا بعدا می‌گویم این هندوئیسم که متولد می‌شود در همه کتب مطالعات ادیان می‌گویند «هندوئیسم مدرن» یا «رنسانس هندوئی».

هندوئیسم مدرن از 1825 شروع می‌شود. پنجاه شصت سال قبلش در سال 1770 اولین هندشناس را می‌آورند، 1774 انجمن آسیایی را که همین الان هم فعال است و همین الان یکی از بزرگترین مراکز شرق شناسی است شکل می‌دهند.

این هندوئیسم مدرن دو رکن داشته: یکی «انجمن آسیایی» و دیگری هم «کالج قلعه ویلیام» که برای آموزش‌های کمپانی هند شرقی بوده. کالج قلعه ویلیام بیشتر ناظر به آموزش نیروهای خود کمپانی است یعنی ماهیت انجمن آسیایی پژوهشی است و ماهیت کالج قلعه ویلیام آموزشی هست. خلاصه اینها کار می‌کنند و یک چیزی به نام هندوئیسم ابداع می‌کنند.

الان هم البته خود اینها درباره هندوئیسم اختلافاتی دارند. یک خانم «وندی دونیگر» یکی از هندشناسان بزرگ آمریکا هست چند سال پیش کتابی به نام «تاریخ ناگفته هندوئیسم» نوشت جنجال به پا کرد. او می‌گوید ما یک قرائتی از هندوئیسم به دنیا ارائه کردیم که هندوئیسم این نیست. مثلا می‌گوید مسائل جنسی آن را چرا نگفتید؟ فلان اینجا را چرا زوم نکردید؟ کتاب‌های او در هند دوبار در سال 2006جمع آوری شد. دوباره یک ناشر دیگر آمد و با یک اسم دیگر چاپ کرد.

فرهنگ پویا: پس سیر تطور هندوئیسم باید جالب باشه!

حسین عرب: بله، اینها می‌آیند روی هندوئیسم شروع به کار می‌کنند. نقطه آغاز عملیات از سال 1828 است که یک فرقه‌ای شکل می‌گیرد به نام «بِرَهما ساماج» به بنیانگذاری فردی به نام «رام موهان روی» همه کتابهای ادیان به این پرداخته‌اند، هندوئیسم مدرن از اینجا شروع شد.

بعد از آن اینها سه تا اصلاح عمده در هندوئیسم می‌کنند، یکی اینکه می‌آیند رسم سَتّي را که در آن زنان بیوه می‌آمدند خودشان را آتش می‌زدند با شوهرشان که مرده بوده، این را برداشتند. دیگر اینکه نظام طبقاتی که کلا نظام کاستی بود، این را هم اصلاح کردند. و همچنین بت پرستی را تعطیل کردند. این سه تا اصلاح را می‌گویند هندوئیسم مدرن انجام داد که اصطلاحا به اینها می‌گویند جریان‌های «نئو ودانتیس» چون ودانتایی ها با آن تعالیم .

این سه تا را اصلاح می‌کنند و هدوئیسم مدرن به وجود می‌آید. خیلی هم اینها در ابتدا کوچک بودند یعنی من سرشماری خود دولت استعماری انگلستان از هند یادم نیست مثلا فرض کنید 1904 یک سرشماری‌هایی کردند من آنها را می‌خواندم نوشته بود «بِرَهما ساماجی‌ها» در کل هند یک میلیون نفر هستند و هندوها غالبا اینها را هندو نمی‌دانند. این سه را به عنوان نظام اصلاح گری باب می کنند.

فرهنگ پویا: برای چه این کار را انجام دادند؟ دقیقا هدفشان چه بود و دنبال چه بودند؟

حسین عرب: تحلیل من است که اینها یک هدف کوتاه مدت داشتند و یک هدف بلند مدت. هدف کوتاه مدت آنها مقابله با اسلام بود. هویت بخشی به هندوها که شما هم دین دارید و شما مذهب خودتان را دارید این کار بسیار مهمی برای آنها بود.

مثلا اگر شما به یک نفر ایرانی بگویید تو دین خودت را داری، چرا مسلمانی؟ می‌گوید من یک فرهنگی دارم ولی باورهایم اسلامی است، من مسلمان ایرانی هستم، آنها هم مسلمان هندی بودند حالا باورهای انحرافی مثل سیزده بدر یک باور شرک آلود است ولی روی آن سوار شدیم و قشنگ هم شده میگوییم روز طبیعت که چیز خوبی است؛ آنجا هم شاید یک چنین اتفاقاتی داشته می‌افتاده. سالها اسلام در هند داشته حکومت می‌کرده انگلیسی‌ها می‌آیند به اینها می‌گویند نه اصلا شما مذهب دارید شما هندو هستید آنها مسلمان هستند.

و دقیقا سه عاملی که اسلام روی آن سوار بوده را اینها می‌آیند اصلاح می‌کنند؛ بت پرستی که آن طرفش توحید است، زن آزاری که آن طرفش نظام حقوق زن است، نظام طبقاتی که آن طرفش برابری اسلامی است.

او چیز خاصی نمی‌گوید او می‌گوید هندوئیسم را باید از این پیرایه‌های شرک آلود بزداییم. من تک تک اینها را در یک مقاله بررسی کرده‌ام که مثلا همین رسم ستّی از 1795 داشته روی آن مطالعه می شده، آقای «کولدروک» یک مقاله‌ای می‌نوسید: وظایف یک زن باوفای هندو در انجمن آسیایی، داشتند روی این مطالعه می‌کردند که بعد یک دفعه 1828 ایشان سر دست می‌گیرد و نظام فکری برای حرفش درست می‌کند. اینگونه نیست که یک شبه به ذهنش رسیده برای چه زنها را اینجور می‌کنید نباید زنها اینجور شوند، نه قبلش کار شده که حالا تحلیل‌های سیاسی دیگر هم مثلا «ویل‌دورانت» می‌گوید: این آزادسازی حقوق زنان برای بهره کشی بیشتر بود! که حالا من با اینها کار ندارم، من فعلا می‌گویم یک هدف کوتاه مدت مقابله با حکومت اسلامی بود، این شبکه به اینها کمک کرد و کم کم از بنگال و کلکته و مدرس و بمبئی شروع شد.

فرهنگ پویا: پس آن هدف بلند مدتشان چه بود؟

حسین عرب: الان میگویم، «ویلیام کارِی» پدر مسیونری مدرن است. مسیحیت اینطور نبوده قبلا که بروند سالها در یک منطقه ای مثلا بیست سال در آنجا بمانند. اما او رفته در منطقه سرامپور کفاش می‌شود کلا فکر می‌کنند این کفاش است ولی شروع به تبلیغ می‌کند؛ «گنزالز» می‌گوید آقای ویلیام کاری پدر میسیونری مدرن است بعد این آقای ویلیام کاری دقیقا جفت آقای «راموهامبر» قرار می‌گیرد و افکار «یونیتارین‌ها» را به این تزریق می‌کند که اینها می‌بینید یک کم بوی توحیدی و ضد بت پرستی می‌دهند، می‌گویند افکارشان از یونیتارین آمده که حالا یونیتارین برای من سوال است که افکارشان دقیقا از کجا آمده؟ که اینها می‌آیند برهماساج را درست می‌کنند. بعد از دل برهماساج یک جریان «راما کیریشنا» در می‌آید. حالا قبل از آن یک فردی است به نام آقای «کشاب چاند راسن» ایشان می‌آید یک آیینی را تشکیل می‌دهد اینها مثلا برای خاندان سنها هستند، خود خاندان رویها و سِنها بزرگترین دلال‌های کمپانی هند شرقی بودند که آقای کشاب چاند راسن می‌آید و یک جنبشی را تشکیل می‌دهد به نام «ناوا ویدهان» که  ارتباط بسیار مستقیم با «ماکس مولر» دارد شرق شناس بزرگ آلمانی انگلیسی.

ناوا ویدهان اولین تلاش آن هدف بلند مدتی است که حالا من می‌خواهم توضیح بدهم، هدف کوتاه مدت مقابله با اسلام و هویت دادن به هندوها بود. هدف بعدی و بلندمدت اینها این بود که دیدند اصلا می‌شود یک بنیان معنویت جهانی درست کرد!

حالا اینجا چه دورانی است؟ دورانی است که بریتانیا فکر می‌کند کل دنیا الان برای ماست، این کلیت جهانی یک نظام دینی واحدی هم می‌خواهد، یک نظام معنویت جهانی می‌خواهد؛ اولین نشانه‌های آن را شما در اینجا می‌بینید یعنی آقای کشاب چاند راسن به اروپا می‌رود و یک دیدار با ماکس مولر می‌کند، برمی‌گردد می‌گوید ما می‌خواهیم دین جهانی بسازیم اگر ترجمه آن را درست گفته باشم نظام دینی نوین، همان دین نوین جهانی که امروز هم می‌شنوید.

یعنی او دارد شکل می‌دهد، که از دل این بحث ایشان می‌آید روی یک فردی کار می‌کند به نام آقای «راما کریشنا» خیلی معروف است عارف هندوی بنگالی، سرمست بوده یک آدم گمنامی بوده که در مدت کوتاهی ایشان می‌رود سه دین اسلام، مسیحیت و هندوئیسم را تجربه می‌کند به ته عرفانش می‌رسد، بعد من اینجا آوردم که مرشد اسلامی دارد که قطبش او را به مرحله فناء می‌رساند، یکی از شاگردان کشاب چاند راسن است، من نوشتم: «در تاریخ راما کریشنا می گویند ایشان پیش از آشنایی او با کشاب، اساتید گمنامی از دو دین اسلام و مسیحیت بر سر راهش قرار گرفته و آن مراحل بالای اظهارات عرفانی در مدت بسیار کوتاهی تجربه نمود در برخی منابع از فردی به نام «گویندا ری» به نام مرشد وی در دین اسلام نام برده شده است گروهی هندی که به طریقت صوفیان جذب شده بود نگاهی کوتاه به اطرافین کشاب، شاید تا حدودی پرده از این بازی کودکانه بردارد یکی از افرادی که کشاب به منظور تولید آثار هماهنگ از دل ادیان دیگر مأمور کرده بود گور گویندا ری بود که مدتی تعالیم صوفیانه داشت » یعنی این کشاب از آلمان از پیش ماکس مولر برمی‌گردد می‌گوید داریم نظام دینی جهانی می‌سازیم، می‌گوید همه ادیان یک چیز می‌گویند حالا همین که می‌رسیم به رویکرد غالب دین گرایی امروز از اینجا می‌آورد بعد یکی از آنها را می‌کند مسئول مطالعات اسلامی که بگوید همه ادیان دارند یک چیز می‌گویند و مادر ادیان هندوئیسم است! که بعدا همین حرف را می‌زنند آن کسی که مسئول اسلام بوده «گور گویندا ری» است بعد مرشدی که یک دفعه می‌گویند اساتید گمنامی یک دفعه بر سر راه فلانی قرار گرفته او می‌گوید یک مترسک اینها می‌خواستند حالا من در اینجا آوردم که برهما ساماج دیگر آنقدر بحث‌ها فلسفی و انتزاعی شد که با بدنه عوام ارتباط نگرفتند یعنی خود راموهانروی و تاگور اینها همه برای برهما ساماج هستند. تاگور و اینها بحث‌هایشان انتزاعی و محفل‌های فیلسوفانه مآب بود و این نمی‌آمد در بدنه مردم تزریق شود برای همین است می‌گویم در آن سرشماری خود هندوها هم اینها را هندو نمی‌دانند، ولی راما کریشنا را ببینید هندوها افتخارشان است که این مثلا هندوئیسم را جهانی می‌کند. آقای راما کریشنا یک آدمی بود اصلا مشکل روانی داشته، اینکه من می‌گویم روان شناسی دین آقای وولف می گوید که وقتی حالات این آدم را مطالعه می‌کنی اصلا کارهای خلاف عرف جنسی انجام می‌داده، خیلی مایه خجالت خانواده اینها بوده، یکی مثل علی محمد باب است روی او کار می‌کنند یک دفعه این را قطب بزرگ می‌کنند که آقا ما همه مفتون این هستیم و این به همه چیز رسیده و از این حرفها. راما کریشنا می‌گوید بله من همه ادیان را تا ته آنها رفتم اینها همه راه‌های متعددی هستند برای رسیدن به یک قله، این جمله معروفش است و همه ادیان یک چیز می‌گویند: معنویت هسته هست و شریعت پوسته، معنویت گوهر است، آنها صدف هستند همه این حرف‌هایی که در سنت‌گراها شما می‌شنوید این بازی را اجرا می‌کنند. راما کریشنا دو شاگرد اصلی داشته: ویوه کاناندا که دیرتر می‌آید و زودتر از همه هم رشد می‌کند و اصلا می‌شود نماینده‌ای که هندوئیسم را در غرب ببرد. آقای راماکر کریشنا که آن شاخه دوم را میسازد که آلترناتیو اولی است و با اینها درگیری‌های شدید پیدا می‌کند و یک کتاب می‌نویسد و اینها را رسوا می‌کند، می‌گوید اینها بازی است، اصلا حالت عرفانی او این چیزها نیست، او را سرکوب می‌کنند، تهدید می‌کنند، یک جا تهدید به مرگ می‌شود و ساکت می‌شود. اینها قبلش هم با راما کریشنا بودند و واقعا برای عرفان آمده بودند! اما ویوه کاناندا، نه، او از اعضای برهماساج است، در کالج اسکاتلند درس خوانده، می‌آید به راماکریشنا وصل میشود و رأس فرقه قرار می‌گیرد که می گوید من مبلغ جنبش راما کریشنا هستم.

فرهنگ پویا: اوج کارش کجاست؟

حسین عرب: 1898 پارلمان ادیان جهان که نقطه عطف معنویت گرایی نوین دنیاست شکل می‌گیرد. این هدف بلند مدتی که من گفتم استعمار بریتانیا اول آمد هند را بگیرد یک نظام واحد معنوی جهانی می‌خواست بعد دید این را می‌تواند از هندوئیسم دربیاورد هندوئیسم که نه کش و پیمان دارد هرچه به او فرم بدهی همان می شود که تو می‌خواهی، این با بلندگوی ویوه کاناندا می‌رود بیرون از هند و در دنیا پخش می‌شود. در واقع هندوئیسم مدرن، یوگای مدرن و صدها جریان معنویت نوپدید هندوئی از تی ام بگیرید تا همه اینها از این شاخه بیرون می‌آیند، این قله اصلی و نقطه اصلی ویوه کاناندا هست.

همان حول و حوش 1875 «تئوصوفی» درست می شود خانم بلواتسکی و کلنل ودهاس که رفیق رئیس جمهور آمریکاست یعنی انقدر به دستگاه آنطرف نزدیک هستند

در یک تاریخ همه اینها درست می‌شود یعنی هندوئیسم پیرایه‌های آن زده می‌شود یک حالت معنویت جهانی می‌گیرد، کشاب می‌آید می‌گوید اصلا این نظام دینی جهانی است، تئوصوفی هم می‌گوید بله هدف ما مطالعات تطبیقی ادیان جهان است و گوهر این ادیان همین هندوئیسم است.

فرهنگ پویا: حالا که به جریان تئوصوفی اشاره کردید، لطفا پیوند این جریان را با جریان سنتگرایی توضیح دهید.

حسین عرب: اینها می‌گویند ما یک نظام معنوی جهانی داریم یعنی همان است که می‌گویند «پیام معنویت ناب ادیان» را ما می‌خواهیم بگوییم که از سنت گرایی درمی‌آوریم.

پس آن شاخه هندوئیسم آن بود یعنی «بودیسم و هندوئیسم». «تئوصوفی و سنت گرایی» شاخه اسلامی این معنویت جهانی است که حالا من یک شاخه دیگر آن را اخیرا شناسایی کردم این آقای عنایت خان سهیل که صوفیه مدرن را در غرب برده آن هم یک داستانی دارد که به همین جاها دوباره برمی‌گردد.

فرهنگ پویا: در مسیحیت هم اینها نفوذ کردند؟

حسین عرب: بله، یک شاخه ای که کمی رنگ و بوی مسیحی دارد، مسیحیت متعالی به آن می‌گویند، مسیحیت متعالی از آقای «رالف والدو امرسون» شروع شد البته یک کم قبلترش کسانی که تحت تأثیر این هندوئیسم مدرن هستند مثلا شوپنهاور و اینها جزو این شاخه هستند می آیند می‌گوید که بله ما یک معنویت ناب جهانی داریم که متأثر از این شاخه هستند. این شاخه مسیحیت یعنی این شاخه این خیلی موثر است در همه جریان‌ها. یک شاخه‌ای که یک کم بوی مسیحیت می دهد مسیحیت متعالی است که از دل این جریان بیرون می‌آید به نام «تفکر نوین». همه اینها دوباره 1875 است. یک شاخه هندوئی‌تر آن یعنی یک کم داغ‌تر «آریاساماج» به آن می‌گویند. برای هندوهای متعصب که مسلمان‌ها را هم می‌کشند ولی می‌گویند پیام همه ادیان یکی است. آریاساماج الان همین آقای مودی است رئیس حزب بی جی پ.

فرهنگ پویا: تفکر نوین چی هست؟

حسین عرب: تفکر نوین آمد بحث قدرت ذهن را مطرح کرد، همین هم در هندوئیسم است. سه شاخه اصلی دارد. خانم «ماری بیکن ادی» در آمریکا، آزمندیان و احمد حلت و اینها همه تفکر نوینی هستند. قدرت ذهن را به عنوان قوه خلاقه جهان قبول دارند و بعد می‌آیند می‌گویند تمام جهان را تو با قدرت فکرت تغییر می‌دهی، بیماری را خوب می‌کند، به ثروت و موفقیت و قانون جذب و همه چیز از آن در می‌آید و شما خودت خالق دنیا هستی. الان این شاخه دنیا را گرفته با کلیدواژه «خودیاری».

امروز شما دیگر ویوه کاناندا و اینها را دیگر نمی‌بینید، آن شاخه‌ای که ما می‌خواهیم روی آن صحبت کنیم و خیلی ابعاد استراتژیک آن پررنگ است و در قالب اندیشکده یعنی فرم امروزین آن در آمده، جریان تفکر نوین است. این جریان همینطور جلو می آید تا 1910 یک سازمان بین المللی هم برای خودشان می‌زنند: اتحادیه بین‌المللی تفکر نوین بعد این می‌آید جلوتر بعد از یک مدتی اینها با همدیگر یک اختلافاتی می‌کنند. بعد یک فلش بک می‌زند از یک جای دیگر شروع می‌کند این اتحادیه و جریان تفکر نوین که الان در واقع دارند در دنیا روی آن خیلی مانور می‌دهند قلبش هم در آمریکاست این همینطور جلو می‌رود 1990 می‌گویند اتحادیه دیگر جوابگو نیست یک عده از اینها به اختلاف برمی‌خورند یک سازمان دیگر تشکیل می‌دهد به نام: ای جی ام تی «انجمن تفکر نوین جهانی» این روندی بود که من دقیقا به این شبکه رسیدم یعنی ما این تفکر نوین را این شاخه‌ها را دیدیم همینطور جلو آمدیم دیدیم شدند ای جی ام تی. همه اینها در اینجاست اینهایی که تفکر نوینی هستند اینهایی که قدرت ذهن و تکنولوژی فکر و قانون جذب و اینها. ای جی ام تی مهمترین پروژه آن این است: رهبران تکاملی که می‌گویند بشر دارد وارد مرحله بعدی تکامل خودش می‌شود تکامل فیزیولوژیک نیست تکامل در حوزه آگاهی و معنویت است! از 2008 تا حالا شکل گرفته الان قریب حدود یکصد و خرده‌ای عضو دارد ابی فور، وین دایر، ران دابرن و… که کتاب‌هایشان کف بازار ما ریخته همه در اینجا هستند. این پروژه سه تا مدال افتخار می‌گیرد از رئیس جمهور آمریکا، عضو فراماسونری است. ما داشتیم مطالعه می‌کردیم رسیدیم به یک عنصری به نام آقای «اروین لازلو» استراتژیست کل جریان الان همین آقا است. رفتیم دیدیم ایشان عضو «اندیشکده باشگاه رم» بوده رشته او مهندسی سیستم هاست اصلا او به فاز معنوی نمی‌خورد حالا کتاب هم نوشته ولی «استراتژیست مَن» است، باشگاه رم را هم من می‌گویم اندیشکده تمدن غرب است، سی و چهار پنج کشور فقط شعبه دارد یعنی یک چیز عجیبی است همین الان سندهای آینده پژوهی که می زند خیلی حساب شده است.

1983 سه سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اندیشکده رم یک گروهی را تشکیل می‌دهد به نام «گروه پژوهشی تکامل عمومی»، یک گروه تحقیقاتی دانشمندان بلوک شرق و غرب اینجا هستند حالا جنگ سرد هم هست، همه اینها با همدیگر می‌نشینند یک بیانیه آخر کار می دهند که دنیا دارد از دل این بی نظمی به نظمی میرسد که ما رقم زدیم، ما زدیم زیر همه چیز و همه چیز را خراب کردیم این بی نظمی نوین دنیا را دو عنصر می‌توانند نظم بدهند: یکی هنر و یکی معنویت! که می‌گوید معنویت در واقع یک جور کاتالیزور این نظم نوین جهانی است. گروه پژوهشی تکاملی عمومی که آقای لازلو و رهبری آن با ایشان است اینها همه سند آشکار دارند یعنی اصلا من تحلیل نمی‌کنم دارم تاریخ را می‌گویم.

این گروه پژوهشی تکامل عمومی تبدیل شده الان به یک اندیشکده به نام «باشگاه بوداپست» اندیشکده بوداپست که من در مقاله اخیر خودم قشنگ رفتم سندهای آن را ترجمه  کردم. در سندشان اینچنین می‌گوید: «امروز بشریت تنها از طریق توسعه یک خودآگاهی فرهنگی جهانی می‌تواند بر چالش‌های بزرگی که با آن مواجه هست غلبه کند. همانطور که سازمان یونیسف برای کودکان فعالیت می‌کند، سازمان عفو بین الملل برای حقوق بشر کار می‌کند، باشگاه بوداپست نیز برای خودآگاهی جهانی (بخوانید معنویت جهانی) پایه گذاری شده است مأموریت آن به عنوان یک کاتالیزور برای رسیدن به جهانی پایدار (بخوانید نظم نوین جهانی) در نظر گرفته شده است. اندیشکده بوداپست هم اکنون در ده ها کشور شعبه دارد و جمعی از رهبران جریان‌های نوپدید در آن هستند» هرسال یک جایزه می‌دهند، دالایی لاما آنجا هست، راویشانکار الان آنجا هست، گورباچف آنجا هست، یک جایزه اینها می‌دادند تا سال 2004 به نام جایزه خودآگاهی جهانی کسانی که نقش‌های ویژه در ارتقاء خودآگاهی مردم داشتند، سال 2002 جایزه مشترک را دادند به پائولوکوئیلو و شیمون پرز.

یک نیرو واسطی دارد این هم یک جور استراتژیست مَن است که به او می‌گویند مادر این جریان «خانم بابارا». می‌گوید من پنج تا برادر دارم پنج رئیس جمهور آمریکا هرکدام یکی از برادرهای من را به عنوان پسرخوانده قبول کردند. بابای فورد صنعت اسباب بازی است، رسما می‌گویند یهودی هستند. یعنی همه آنها عین مادر به ایشان ارادت می‌ورزند. این «دونالد والز» که کتاب‌های او در بازار ما هست مثل «گفتگو با خدا»، کتابی نوشت «مادر ابداع»، زندگی‌نامه معنوی خانم باربارا است! یک عنصر فیلسوف دارند آقای «کن ویلول» هیچ کس در ایران روی افکار او کار نمی کند. آقای کن ویلول که دارد آن عقبه فلسفی اینها را طراحی می‌کند. حالا این آقای ویلول و لازلو یک مرکز دیگر دارند «مرکز حکمت جهانی» در این مرکز پسر نصر و خود نصر هم جزء کارگروه هایشان هستند یعنی قشنگ عنصرها کنار هم نشستند دارند کار می‌کنند.

یک زمانی اینها گفتند دین نوین جهانی، هندوئیسم مادر ادیان است و اینها، دیدند این نوع حرف زدن یک کم حساسیت برانگیز است الان همان دین جهانی وجه غالب که دارند روی آن مانور می‌دهند: معنوی باش ولی دینی نباش، نماینده این تفکر در ایران الان آقای مصطفی ملکیان است که دارد همین بحث را ترویج می‌کند، معنویت بدون دین، در ادبیات سیاسی روز دنیا هم شما ببینید این دارد تسهیل گری می‌کند برای سلطه، یک مثالش: 2009 آقای اوباما می‌رود قاهره در دانشگاه قاهره سخنرانی می‌کند: شروعی دوباره با جهان اسلام، در همان جلسه بعضی‌ها جیغ می‌زنند احسنت و آفرین و تکبیر و دوستت داریم می‌گویند، احساس می‌کنند آمریکا برگشته و توبه کرده. بعد از آن سخنرانی مرکزی تأسیس می‌شود به نام: شرکایی برای شروع دوباره، که مسئولیت آن وزارت خارجه است. این پارتنرها چه کسانی هستند؟ تمام شرکت‌های سرمایه‌داری آمریکا هستند مثل پپسی و… که می‌گویند ما آمدیم در جهان اسلام کارآفرینی کنیم، الان دو عنصر فعال دارند یکی از آنها «بنیاد ایمان تونی بلر» برای آقای تونی بلر است. شعارشان این است ما با هم برادریم، در پاکستان من دیدم برای نوجوان‌های پاکستانی برنامه گذاشته بودند گفتگو با بزرگ بودایی‌ها بنشینید با هم حرف بزنید گفتگوی تمدن‌ها و گفتگوی ادیان! بازیهای اینجوری یکی این است.

فرهنگ پویا: این شاخه در ایران چطور ورود کرد و کار کرد؟

حسین عرب: در ایران می‌شود در مورد هندوئیسم مدرن و یوگای مدرن و سنت گرایی صحبت کرد. اولین باشگاه یوگا را در تهران آقای «مجید موقر» در سال 1345 راه اندازی می‌کنه. اولین کسانی که در این باشگاه می‌روند هویدا و شریف امامی نخست وزیر با رئیس مجلس سنا، ارتشبد گرزن، یک استادی از هند می‌آورند پنج سال اینجا می‌ماند می‌گویند این پنج سال به خانواده شاه یوگا درس می‌داده. فرح می‌گفته من دوست داشتم و فرح آقای نصر و اینها را به تهران می‌آورد و البته این یک ترند جهانی آن زمان بوده همین هیپی‌ها و اینها آنطرف هم بوده منتهی هسته بینشی آن اینطرف نبوده اینطرف بروزهای رفتاری بوده ولی آن شاخه‌ای که این را داخل ایران می‌آوردند که حساب شده است یعنی مجید موقر فراماسونر سناتور ما که با انگلیس رفیق هستند، مجله مهر دست ایشان است که یکی از مجلات بسیار تأثیرگذار است، اینها در آن می‌روند. دو سه تا از رهبران آنها سه چهار بار ایران می‌آیند. آقای «ساتیاندا» از همین شاگردان یوگای مدرن از اساتید بزرگ یکبار آمد تلویزیون برنامه دو ساعته داشته. حالا اینها برای 1345 است یعنی حالا من می‌خواهم بگویم متأثر از آن فضای معنویت گرایی جهانی ولی یک نکته بسیار مهم برای ما اینجا شروع قیام 15 خرداد است که من اینجا یک تحلیلی دارم که در حرف «رامین جهانبگلو» هست که می‌گوید معنویت آلترناتیو در ایران علیه کاریزمایی که روحانیت شیعه دارد، هندوئیسم مدرن است.

این تحلیل من است که روحانیت شیعه اصل مشکل استعمار است، آن عنصر بسیار مهمی که قدرت دستشان می‌دهد معبدداری روحانیت نبوده، معنویت روحانیت بوده یعنی امام خمینی و آن روح بلند او نه که مثلا چون مسجد فلان جا نماز می‌خواند مگر عناصر اینجوری ما کم داشتیم عناصر مثل امام و روحانیتی که یک کاریزمای معنوی داشتند! این معنویت آلترناتیوی باید جایگزین این می‌شد، گزینه خوب آن همین هندوئیسم مدرن یعنی رویکرد ودانته ای هم دارد. جهانبگلو بعد از فتنه78 می‌گوید که ما برنامه داشتیم که آقای دالایی لاما را به عنوان یک رهبر معنوی در ایران معرفی کنیم، می‌خواهم بگویم یعنی معنویت آلترناتیوی که آنها دنبالش بودند از همان زمان دارد استارت‌هایش می‌خورد.

فرهنگ پویا: دقیقا در همان زمان سنت‌گراها هم فعال بودند، امثال نصر و اینها.

حسین عرب: بله کاملا درسته، همان زمان که حلقه سنت‌گرا می‌آیند دور «علامه طباطبایی» را می‌گیرند و هی به او می‌گویند هندوئیسم این است، حاج آقا هم می‌‌گوید اگر این باشد واقعا کأنه توحید بوده منحرف شده حالا ایشان هم هوشیار است و می‌داند این‌ها چه غرضی دارند، در تفسیر المیزان هم یکی دوجا اشاره می‌کند. آقای «تری پتن» جزو عناصر این‌هاست کمی شبه فیلسوف است به «کیم ویلبرن» خیلی نزدیک است، یک سفر هم به ایران می‌آید زمان خاتمی در قالب گفتگوی فرهنگی و علمی ایران و آمریکا که مثلا می‌گویند اینها گروه علمی هستند، دانشمند هستند در این قالب‌ها می‌آیند. یکی از دیدارهایی که می‌گذارد با آقای «لگن هوزن» است گروهشان هم نمی‌آید خودش می‌آید قم آقای لگن هوزن را می‌بیند به او همین‌ها را می‌گوید که آقای لگن هوزن هم آنجا یکی دوتا کد می‌دهد که من چرا سنت‌گرا نیستم.

در حسینیه جماران با آقای رحیم مشائی ملاقات می‌کند. آقای رحیم مشائی به نظر من اصل انحراف او همین است. یعنی مشائی عین این حرفها را دارد در ایران می‌گوید. علی یعقوبی هم یک حرف‌هایی شبیه به آنها دارد می‌زند. همه رفته‌اند روی اینکه اینها سحر و جادو می‌کنند اصلا این حرف‌ها را ول کنید حالا یا می‌کردند یا نمی‌کردند. جریان را باید بشناسیم. یک بحثی هم حرف‌های آقای مشائی و اینهاست که آن عقبه تئوریک این جریان معنویت جهانی را در حرف‌های ایشان می‌دیدیم.

فرهنگ پویا: جریان یوگا در ایران سرانجام به کجا رسید؟

حسین عرب: یوگای مدرن تا سال45 که آقای مجید موقر باشگاه می‌زند، سیاسیون هم آنجا هستند. بعدا ما این جریان را می‌بینیم که یک زمانی در تلویزیون می‌آید که این را فاز عمومی‌سازی به آن می‌دهند. در تلویزیون سال 54 اولین برنامه‌های یوگا را «ژاله نمازی» می‌گذارد خواهر محمدباقری که با پسرش دستگیر شدند. ژاله نمازی هند بوده خود همین خاندان نمازی با هند و آن خاندان‌ها چه ارتباطی دارند یک داستان مفصلی دارد. ژاله نمازی آموزش می‌دهد دیگر بحبوحه انقلاب می‌شود قطع شد دیگر ما یوگا را نمی‌بینیم یوگا می‌رود زیرزمین نیست تا سال 74 که رسمی می‌شود در فدراسیون ورزشهای همگانی زمان آقای هاشمی‌طبا، این ورزش رسمی می‌شود حالا نکات خیلی جالبی اینجا هست. ما الان 3000 باشگاه اختصاصی یوگا در ایران داریم 12000 باشگاه داریم که یوگا را کنار ورزش‌های دیگر آموزش می‌دهند.

ما این را داشتیم من در همین هندوئیسم مدرن که در ایران کار می‌کردم یک شاخه این‌ها بودند یک شاخه هری کریشنا یک شاخه جنبش تی‌ام است که در ایران می‌آید ما این‌ها را داشتیم نگاه می‌کردیم آدم‌های یوگای مدرن را من خیلی می‌شناسم در ایران مجله آن‌ها اسم‌های آن‌ها را آوردم بعد تا ما دو سه جا نقد و مناظره و شبکه ولایت یک چهارتا فعلا جاهایی که دستمان رسید یک چیزهایی گفتیم خیلی واکنش‌های جالبی آمد یعنی یک شبکه بسیار منسجم یوگای ما در ایران داریم. چند وقت پیش یکی از مربیان تیم ملی یوگا بلند شد اینجا آمد این‌ها خیلی بین خودشان اختلافات هست این اعتقاد من است که حالا حضرت می‌فرماید آن‌ها در باطل خودشان متحد هستند ولی همچون گرگ‌هایی هستند که روبروی هم خوابیده‌اند.

یکی از آن‌ها بلند شد اینجا آمد حالا یکبار دوست دختر پسر یکی از آن‌ها اینجا آمد همین کدهایی که ما یک کم پخش کردیم صدایش که می‌رسد این‌ها می‌آیند این‌ها مثلا ما آمارشان را داشتیم که با این‌ها دعوا دارند یک زمانی مسئولیت داشت او را کنار زدند خودش هم یک چیزهای معنوی می‌گوید آمد اینجا به ما گفت که یکی دو عنصر من از او سوال کردم خیلی برایش جالب بود که من این اسم‌ها را می‌دانم «خسرو شریف‌پور» او کجاست؟ گفت او که در ترکیه است بعد یک چیزی درآمد که جنبش آگاهی هری کریشنا سرشاخه‌های اصلی یوگای ایران در این‌هاست این‌ها آخرین مطالعات من است که دارم برای شما می‌گویم من رفتم آن را پیگیری کردم یک کسی بوده لیدر اصلی این جریان به نام آقای «فرامرز عطار» من رد او را زدم رفتم آمریکا دیدم این عجب آدمی است فرامز عطار یکی از اعضای اصلی کمیسیون راهبری این جنبش در دنیاست یعنی یکی از بزرگترین فرقه‌های نوظهور در دنیاست. این جنبش یک کمیسیون راهبری جهانی دارد، مخ اقتصادی این جنبش آقای فرامرز عطار ایرانی بوده، چهارتا شرکت کلان حسابرسی دنیا یکی شرکت آلترونیانگ ایشان مسئول شعبه نیویورک بوده که آقای پراپوپاد رئیس این فرقه نامه می‌زند به رئیس جمهور وقت که می‌گوید ما داریم به جوان‌های شما هویت می‌بخشیم در آمریکا مضمون آن این است یک جوان‌هایی داشتید که الکلی بودند آمدند اینجا پیش ما الان خوب هستند رابطش را نوشته آقای فرامز عطار، می‌گوید این رابط ماست بعد در دفترش نوشته بود مسئول شعبه آرتوریانگ نیویورک من رفتم در روزنامه بلومبرگ دیدم پروفایل دارد بولومبرگ یک روزنامه اقتصادی است نوشته بله فلان سال مشغول آنجا بوده بعدش هم مسئول یک بخش برون‌مرزی آتوریان می‌آید مسئول ایران می‌شود اسم شرکت آن شرکت عطار و شرکاء آدرس‌هایش هم من همه را پیدا کردم. خیابان تخته جمشید تهران ساختمان بانک ایرانیان که ساختمان این‌ها بوده بعد از انقلاب مصادره می‌شود یکی از سندهای دعوایی اقتصاد ایران و آمریکا که هنوز در دادگاه لاهه هست من یکی از آن‌ها را پیدا کردم خواندم اسم ایشان آمده که ایشان به عنوان وکیلی تام‌الاختیار بوده که مثلا آقا اموال را مصادره کردید بیاورید بانک تجارت بدهید ما انقدر طلبکار هستیم نباید این کار را می‌کردیم این فرامز عطار و شبکه‌ای که ایشان داشته من یک چیز پیدا کردم الان او را من پیدا کردم کجاست، یک مرکز معنوی زده خیلی هرکریشنالی نیست، افتاده در فاز صوفی‌گری بعد یکجا نوشته بود آقای منوچهر آذر ایشان برادر همان آقای عطار است من اینها را نمی شناسم. این آذر را من رفتم دیدم داداش او منوچهر آذر است که دوبلر است کارهای مستند داستانی کرده بعد در انتشارات فرانکیلین بوده.

من رفتم دفتر آن زمانش را در مجله ماهانه پیدا کردم آدرس را رفتم دیدم یک رستورانی الان اینجا به نام گوبیندا.

من رفتم آنجا آن‌ها را دیدم در یکی از گزارشاتشان نوشته بود زیرزمین اینجا پایگاه هری‌کریشنای ایران است. آن زمان چند سال بعد از انقلاب است طرف تهران رفته می‌گوید درست است که انقلاب شده ولی کلا جریان گیاه‌خواری به این‌ها وابسته است من همه این‌ها را زوم نکرده‌ام اما قطعا محیط زیست‌گراها به اینجا می‌رسند که به زمین می‌گویند الهه مادر.

طبق این آماری که ما داریم پنج جریان یا بگوییم چهارتا از همه بزرگتر هستند کف این‌ها عرفان حلقه هست بعد انجمن‌های دوازده قدمی که اِن اِی هستند منتهی این یک شاخه هست 23000 جلسه در هفته دارند یعنی از روستاهای بندرعباس تا جاهای دیگر انجمن دوازده قدمی هستند بعد یوگا هست بعد جریان‌های تفکر نوین اینهایی که من گفتم قدرت ذهن و اینها.

[1]. جهت مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب: «مجموعه مقالات معنویت گرایی در جهان معاصر»، مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، مقاله «جریان شناسی معنویت گرایی جدید در هند» نوشته حسین عرب

 

لینک کوتاه مطلب : http://fekrat.net/?p=456