سینمای عصر نوین و تکمیل پازل شش غول رسانهای در ترویج معنویت توجیهگر سلطه
همانطور که اشاره شد، جریان لیبرال و سکولار در سینما و رسانههای فعلی جهان، بیشترین تعداد و فزونی را دارد. شاید یکی از مهمترین دلایل آن، پشتیبانی زرسالارن وسرمایهداران غالباً صهیونیست و مجتمعهای عظیم نظامیـ صنعتی و رسانههای وابسته بدان از این جریان است. بیشک، پول کثیف بزرگترین شبکه بانکداری و خلق پول جهانی، مزید بر چاپ دلار بیپشتوانه، که بزرگترین دزدی عظیم کل تاریخ بشر را در سیستم کاپیتالیسم یهودگرای فدرال رزرو، به وجود آوردهاند، معنویت اصیلی ارائه نخواهد داد و در پی خود ریای معنویت را پژواک خواهد داد و به علاوه، سیستم قاچاق و بهرهکشی از تمام وجود انسان عصر، در این وادی، نتایجی بس هولناک برای بشر در عرصه رسانه و سینمای معناگرا به ارمغان آورده است و قطعا این جریان به این راحتی از مغزشویی و ذهنآرایی مردمان جهان، دستبرنخواهد داشت و معنویتگرایی نیز به یکی از حربههای سلطه تبدیل خواهد شد. امروزه، پروژه «سلطه معنویتنمون» یا همان «سلطه تقدّسنمون» یکی از مهمترین پروژههای مورد مطالعه برخی حوزویان و دانشگاهیان و دلسوزان فرهنگ و عقلانیت و عرفان اسلامی است که باید تا به سرانجام رسیدنش، صبوری و یاری مدام کرد. جای شکرش باقی است که هنوز هم قم، میداندار طلیعه نجات بشریت از «سلطههای فرانوین» است.
مروری اجمالی بر جریانشناسی فرهنگی ـ معنوی جهان
تنوع جریانات سینمایی شاخص در جهان، تابعی از چند مطلب است:
- تنوع مکاتب فکری و دینی شاخص و زنده جهانی؛ که توانسته باشند تمدنی را پایهگذاری کنند. مهمترین این ادیان، اسلام، مسیحیت و یهودیت میباشند که توانستهاند تمدنساز باشند و آئیینهایی چون تائو، بودا، هندو، کنفسیوس و شینتو نیز در جنوب و شرق آسیا تأثیرات جدی بر مردمان خویش برجای گذاردهاند.
- تنوع مکاتب فلسفیـ اجتماعی پس از مدرنیته نیز تأثیر زیادی در انسان غربی و مقلدان شرقی او داشته است. در مکاتب مدرن، لیبرالیسم، سوسیالیسم و در کنارش نومارکسیسم و تا حد کمتری نیز مکاتب پست مدرن، تأثیرات مهمی بر پیروان خود داشتهاند. وجه مشترک مکاتب عمده، پذیرش اصولی چون اومانیسم، سکولاریسم، انسان و هستی و معرفت تکساختی و مادی و علم ساینتیستی است؛ گرچه مکاتب پست مدرن نقدهایی نیز به این امور روا داشتهاند ولی پست مدرنهایی که کاملاً از مدرنیته بریده باشند، نه چندان قدرت رسانهای دارند و نه در شبکه مافیایی تولید و اکران راست و چپ وابسته به سرمایهداران صهیونیست، جایی دارند.
- تنوع سازمانهای فکرساز و هنرپرور و شخصیتپرداز و شبکههای ژورنالیسم علم و هنر و رسانه که تابع دولتهای بزرگ و تمدنساز بینالمللی و فراتر از آن تابعِ جریانات ثروت و قدرت جهانی هستند و از طریق سازمانهای اطلاعاتیـ فرهنگی خود، در کشورهای دیگر تأثیرگذار بودهاند، کما اینکه سازمان فرهنگیـ امنیتی انگلیس، در پیدایش سینمای بالیوود و ایران نقش اساسی ایفا کرده است. سعید مستغاثی این امر را در کتاب «حکایت سینماتوگراف» به خوبی به تصویر کشیده است. همچنین کتاب «علم زور» نیز به خوبی وابستگی بسیاری از امور علم ارتباطات و رسانه و شبکههای ژورنالیسم علمی ارتباطات و رسانه به سرویسهای امنیتی آمریکا و انگلیس را بازگویی کرده است.
مجموع این مکاتب و ادیان و سازمانهای حامی هنر و رسانه در سطح جهان، تأثیر جدّی در آثار رسانهای و فیلمها وانیمیشنها برجای گذاردهاند. البته این تقسیمبندی تام نیست و اکنون در عمل، صورت کلی سه جریان عمده رسانهای در جهان ایجاد شده است: جریان لیبرالـ سرمایهداری، جریان چپ غالباً نومارکسیستی و جریان دینی انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت. بی شک جریان رسانهای وهّابی، تبعی از جریان سرمایهداری جهانی به رهبری آنگلوساکسونهاست و جریان سینمای مدرن هند و ژاپن و کره و بخش جدی سینمای چین، نیز در جریان لیبرال غربی دفن و هضم شده است و اندک کارگردانان مستقلی در این کشورها هستند که در حوزه حکمیـ دینی خود اثری را خلق کنند. تقلید از هالیوود و سرمایهگذاری گسترده تراستهای رسانهایِ امثالِ رابرت مردوخ در کشورهای شرق و جنوب آسیا، دیگر حنای شرقی را از یاد بسیاری از عوامل سینمای شرق برده است و آنها را در جلوههای مادی رسانههای غربی غرق کرده است، کما اینکه جریان یهودیت ارتدوکس و مسیحیت کاتولیک و ارتدوکس نیز در مادهگرایی سینمای صهیونیستی هالیوود و اروپا غرق شده است و جز سایهای کمرنگ از آن باقی نمانده است. به یاد دارم که در جشنواره بینالمللی فیلم فجر 1397، همراه با کارشناسان مسیحی و متدینی از پرتغال و فرانسه و ایرلند، درباره سینمای آخرالزمانی جهان بحثی داشتیم، آنها تأکید داشتند که جریانات قدرتمندی در کشورهای ما فیلمها و انیمیشنهای دینی و معنوی با صفا و صداقت را به تمسخر میگیرند و بایکوت میکنند. آنها به صراحت بیان میداشتند که سیستمی مرکب از هالیوود و مافیای مجتمعهای عظیم نظامیـ صنعتیـ رسانهای وابسته به مافیای یهودیزه جهانی، در کشورهای اروپایی هم سایه شوم خود را بر تفکر و افراد و مراکز اکران و توزیع و تبلیغ هنر و رسانه انداخته است و راه گریزی از آن چندان برقرار نیست و بدون همراهی با آن سیستم پروپاگانداییف چندان نمیتوان دوام آورد. البته این از مسلمات است که سفارشدهندگان هنر، همیشه در طول تاریخ هنر، تأثیر عظیمی بر تولیدات هنری داشتهاند و بخش مهمی از هنر جهان، در طول تاریخ، سفارشی و پشتیبانیشده از جانب مراکز قدرت و ثروت و دولتها بوده است و اکنون نیز چنین است. آنها البته این را هم، با زبان بیزبانی میگفتند که اگر امیدی باشد، به سینمای فطری و عقلانی و دینی جمهوری اسلامی ایران و جبههای است که این کشور ایجاد کرده است.
مروری اجمالی بر جریانشناسی فرهنگیـ معنوی رسانهها و سینمای جهان
در آمریکا، به صورت کلی، سه جریان شاخص رسانهای وجود دارد که عبارتند از: جریان یهودی، جریان سکولارـ لائیک و جریان مسیحی. با ترکیب این سه جریان فکری با جریانات شبکهای امنیتی، جریانات ذیل پدید میآیند:
- مهمترين جريان سينمايي و رسانهای آمريکا، جريان يهوديان ليبرال و علمگرا و سکولارِ صهيونيستو تابعين آنها از سایر مکاتب هستند که طیف غالب در صهیونیستها هم هستند و اساطیر رسانهای و سینمایی خاص خود را دارند؛ این جریان که به کابالیسم مدرن فیلیپ برگ نیز متمایل است، بیشتر از سایرین، پیگیر معنویت عصر نوین و دین جدید جهانی است و یا شاید بتوان ادعا کرد که اینها مدیریتِ معنویت متأثر از «دین نوین جهانی» را به دست دارند.
- بعد از لیبرالهای یهودی، جريان نومارکسيست يهودي و تابعين مادهگرا و جبرگراي آنها هستند که برخي از اعضاي اين طيف متمايل به صهيونيسم و اندکي از آنها متمايل به مخالفان صهيونيسم و از مستقلهاي سينما و رسانه هستند.
- سومین جریان، جريان تند و شبهاخباريِ مسيحيت صهيونيستيو پيوريتنهاي يهودگراست که بیشتر با طیف اول تعامل و همکاری دارند و حتی گاهی به عنوان پوشش آنها عمل میکنند.
- چهارمین جریان، مسيحيان کاتوليک هستندکه شامل دو گروهند: اکثريت همراه با صهيونيسم و اندکي منتقد.
- در انتها، پنجمین جریان، يهوديان شرگرا و شيطانگرا و تابعين مسيحي آنها هستند که گرايش جدي به کاباليسم و صهيونيسم دارند.
- به عنوان تکمله لازم به ذکر است که جریانات شرقگرای ناب سنتگرا و اسلامی، چندان چشمگیر نیستند؛ ولی لابی هندیها، چینیها، ژاپنیها، کُرهایها، تبتیها، اعراب وهابی، بهائیان، قادیانیها، پارسیان، اروپای غربی خصوصاً انگلیسیها و فرانسویها، آلمانیها و اروپای شرقی خصوصا لهستانیها، اوکراینیها و روسهای غربزده، در حال فعالیت هستند و اغلب در کنار جریان اصلی لیبرال و یهودیزه هستند.
بیراهه نیست اگر بگوئیم در این فضای آکنده از ارادت به سرمایهداری است که فلاسفه هنر معتقدند: گزاره «هنر برای هنر» در واقعیت، شعاری بیرنگ و صرفا برای توجیه «هنر برای لیبرالیسم و سرمایهداری» ساخته و پرداخته شده است و امروزه در جهان واقعیت کمتر کسی به این پندارهای بیشالوده کانت وفادار مانده است. البته گروهي از اهالی رسانه و سينماگران هنري و مستندسازان مستقل، نيز ميتوانند خود را به عنوان يک جريان در هاليوود و سينما و رسانههاي اروپا و شرق مطرح کنند، گرچه قاعدتاً از نظر فکري نميتوانند کاملاً از انديشههاي يکي از گروههاي فوقالذکر خالي باشند. تمام اين گروهها در برخورد با آموزههاي معنوی در سينما، نوع طراحي و فيلمنامهنويسي و پردازش متفاوتي خواهند داشت که در آثار آنها بايد به اين جريانشناسي توجه عميق داشت.
در این فضای شبههنریِ مشحون از نافذین سرمایهدار و اطلاعاتی، منتقدان بنيادين تمدن غرب و هنرمندان ضدّصهيونيست، جايگاه چنداني در رسانهها و انیمیشنها و سينماي غرب و خصوصاً آمريکا ندارند و همچنین، به دليل پُرهزينه بودن هنرـ صنعتِ سينما و انیمیشن و رسانههای تأثیرگذار و بزرگ در غرب، اندک هنرمندانِ آزاد، مجبورند که همراه با سيستم صهيونيستي يا لااقل با محافظهکاري و کتمان بخشی از حقیقت حرکت کنند، والّا به راحتي سانسور و حتی حذف فیزیکی یا ترور شخصیتی ميشوند و يا اثرش در سيستم گسترده توزيع و پخش که در دست اربابان اصلي قدرت است، حذف ميشود. در اینجاست که جریان «جبهه رسانهای مقاومت» لازم است، توجه ویژهای به این موارد و افراد داشته باشد و بخش بینالمللی جشنوارههای هنری و رسانهای ایران و سایر کشورهای همسو، توجه بیشتری به آزاداندیشان غربی و منتقدان صهیونیسم و کاپیتالیسم داشته باشند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0