شرطیسازی اقتصاد به سیاست، خیانت به اقتصاد است
شرایط اقتصادی فعلی ایران، به دلیل فقدان عزم جدی در مبارزه با فساد اقتصادی در بدنهی دولت لیبرال، عدم مدیریت روانی جامعه و بازگرداندن اعتماد عمومی توسط دولتمردان، بی توجهی به اسناد و مبانی اقتصاد مقاومتی، سیاستهای فشل و کهنهی پولی و بانکی، چرخهی نادرست مدیریت نخبگان، عدم استفاده حداکثری از مشارکت مردمی در امر تولید و اشتغال و وجود دیگر عوامل در شرایط بغرنج و سختی به سر میبرد. از سوی دیگر، پیدایش ویروس کرونا پدیدهای جدید در اقتصاد بود که پیش از این تجربه نشده بود. این ویروس، به دلیل گستردگی و تعطیلی بازار و کاهش ارتباط تجاری کشورها، شهرها و تقلیل ارتباطات مشتری و بازار، منجر به رکود اقتصادی گسترده در تمامی کشورها و از جمله ایران شده است.
رسانه اندیشه و آگاهی فکرت، در تداوم تحلیل و کاوش از مشکلات اقتصادی و بررسی راههای برون رفت از آن، گفتگوی صمیمی و در عین حال چالشی با استاد حمیدرضا مقصودی، دکتری علوم اقتصادی و نویسنده آثاری چون «گفتارهایی در فلسفه و روش دانش اقتصاد»، انجام داده است. در ادامه متن این گفتگو تقدیم میگردد.
اشاعه رسانهای ویروس کرونا، اسم رمز عملیات روانی بر ضد اقتصاد ایران
فکرت: استاد، بسیار سپاسگزاریم از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید. بهعنوان نخستین سؤال، تحلیل شما نسبت به شرایط موجود اقتصاد کشور خصوصاً با وجود اشاعه ویروس کرونا چیست؟ و به نظر حضرتعالی برای برونرفت از وضعیت فعلی اقتصادی کشور چه اقداماتی را باید انجام داد؟
ضمن عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما عزیزان، در رابطه با مباحثی که مطرح شد مقدماتی را لازم است خدمت شما عرض کنم، دهم دیماه 1398 کرونا در چین اعلام شد. سیام بهمن ماه نیز در ایران وجود ویروس کویید19 تأیید شد. فاصله این دو، پنجاه روز است. در این فاصله زمانی و بعد از چین و قبل از ایران حداقل در نوزده کشور دیگر وجود کرونا اعلام شد. سیام بهمن در بازارهای اقتصادی اسم رمز بود. در حد فاصل این پنجاه روز هیچ اتفاقی در بازارهای مالی دنیا رخ نداد، از دهم دیماه تا بیست و نهم بهمن ماه تنها 9 تا 11 دلار قیمت نفت کم شد و سیر کاهشی آرامی داشت. بلا فاصله پس از ۳۰ بهمن که دکتر جهانپور وجود کرونا را در ایران اعلام کردند. شبکههای خبری وابسته به کلوپ قدرت استکباری و ارتشهای سایبری در سراسر دنیا بازتاب خبری کرونا در ایران را به نحوی بزرگ جلوه دادند که بسیاری تصور میکردند کرونا از چین وارد ایران شده است و از ایران به اروپا و وجود 19 کشور مهم را مانند: ژاپن، سنگاپور، تایلند، کره جنوبی، تایوان، مالزی، ویتنام، استرالیا، آلمان، ایالات متحده آمریکا، فرانسه، امارات متحده عربی، انگلیس، کانادا، فیلیپین، هند، ایتالیا، روسیه، اسپانیا، کامبوج، نپال، سریلانکا، بلژیک، فنلاند و سوئد که قبل از ایران کرونا در آنها اعلام شده بود، نادیده گرفته شد. این بیماری در هیچکدام از این کشورها همانند ایران، بسامد رسانهای نداشت. بسامد رسانهای یک خبر بد، در القای رکود اقتصادی با اولویت بازارهای مالی بسیار مؤثر است، بازار مالی (که ترکیب بازار سرمایه و بازار پولی است)، نسبت به اخبار، بازارهای حساس و ترسویی هستند.
در 29 بهمن ماه، بلافاصله پس از اعلام شیوع ویروس کرونا در ایران، بازارهای اطراف کشورمان (دبی، ابوظبی، عربستان سعودی و کویت) به لحاظ ارزش بازاری با سقوط 10 تا 20 درصدی مواجه شد، و این دومینو همان روز به بازارهای مالی انگلیس و آمریکا رسید. یعنی شاخص S & P انگلستان، همان روز 10-15 درصد سقوط کرد، ظرف دو الی سه روز هم تا 24 درصد سقوط داشت. شاخص نزدک، ظرف سه روز تا 20 درصد سقوط کرد. شاخصهای مختلف بازارهای آمریکا و اروپا نیز، همان روز تا 20 درصد سقوط کرد و ظرف سه روز تا 30 درصد. خیلی جالب است! نفتی که تا روز ۳۰ بهمن، ظرف مدت 50 روز پس از اعلام کرونا در چین 9 تا ۱۱ دلار کاهش پیدا کرد با اعلام کرونا در ایران سقوط شدیدی را آغاز کرد و ظرف مدت ۱۵ روز تا بیش ۳۰ دلار کاهش قیمت پیدا کرد. یعنی از ۵۳ دلار به ۲۲ دلار رسید. تا یک ماه بعد از آن قیمت نفت به صفر و منفی 35 دلار نیز رسید.

مطابق با آمار مرکز تحقیقات کنگره آمریکا، صادرات نفت ایران به کشورهاس مختلف در سال ۲۰۲۰ تقریبا به صفر رسیده است
من یک کد رمز بینالمللی را میگویم: کد رمز بینالمللی کرونا، تاریخ ۳۰ بهمن مصادف با ۱۹ فوریه، یعنی دو روز پیش از انتخابات مجلس در ایران، است. همه شاخصهای بازارهای مالی، بازار پول، بازار طلا، بازار نفت و دلار هم این مطلب را نشان میدهد: بلافاصله پس از اعلام شیوع کرونا در ایران، ارزش دلار نسبت به سایر ارزها که از ابتدای کرونا، روند افزایشی پیدا کرده بود، پس از یک سقوط کوتاه، دوباره به صورت جهشی افزایش پیدا کرد و به طور کلی تا قبل از داغ شدن انتخابات آمریکا در سطح بالایی باقی ماند.
با یک پدیده عجیب رسانهای ـ روانی به نام کرونا مواجه شدیم که کلید رمزش یا حداقل یکی از مهمترین کلیدهای رمز آن، ۳۰ بهمن ماه بوده است. ضمن اینکه مشارکت در انتخابات ایران را به حدود 40 درصد رساند، بازارهای پولی و مالی دنیا به جز دلار سقوط کردند؛ اما دلار، افزایش ارزش پیدا کرد. این اتفاق بسیار جالب است. به مدت دوماه تجارت در دنیا تعطیل شد، اما در این دو ماه قیمت دلار دائماً افزایشی بود.
در این ادوار مختلف کرونا با پدیدهای مواجه بودیم که همه بازارها راکد، اما بازار دلار سبز است. این خیلی اتفاق جالبی است.

روز ۱۹ فوریه، یعنی جایی که خطوط خط چین افقی و عمودی به هم می رسند، روز اعلام کرونا در ایران است. ۳۰ بهمن ۱۳۹۸
انفجار رسانهای کرونا، باعث تقاضای بسیار زیاد دلار و چاپ وسیع آن شد
فکرت: لطفا توضیح دهید که چرا؟ آیا رسانهای بود، یا توطئه سازمانهای مالی و بینالمللی پشتپردة این افزایش نرخ دلار بود؟
بهطور کلی، دو بازار «واقعی» و «مالی» وجود دارد. از 1960 با ظهور قدرتهای اقتصادی آسیای شرقی و علیالخصوص از 2000 با ظهور چین قدرتمند، هدایت بازار واقعی دنیا از دست آمریکا خارج شد. بازار واقعی یعنی بازار کالا، بازار خدمات، تجارت کالا، تجارت خدمات و نیروی کار. این بازار افسارش به دست چین افتاد. یعنی هدایتگر واقعی بازار، چین و کشورهای آسیایی جنوب شرقی بودند. روسیه هم در حال اضافهشدن به این بازی بود. اما هدایت بازارهای مالی و پولی در دست اروپا و آمریکا بود.
اتفاقی که در کرونا افتاد این بود که بازار واقعی تعطیل شد اما بازار سرمایه برای مدتی راکد شد، اما تعطیل نشد. در بازار پولی، ارزش دلار نسبت به همه پولها افزایش پیدا کرد. علتش این است که ارز جهانی در مواضع نااطمینانی، محبوب میشود. وقتی نااطمینانی ایجاد شود، ارز جهانی محبوب میشود. در ایران نیز همچنان همه مردم به دنبال خرید دلار بودند. در دنیا نیز همینطور است. وقتی فضا نااطمینان میشود، مردم به سراغ داراییهای مطمئن میروند. در داراییهای مطمئن، داراییهایی مثل زمین و طلا بهتر از دلار هستند؛ اما زمین و طلا آنقدر نقدپذیر نیستند. در چنین فضایی، در ذهن مردم دنیا بهترین دارایی نقدشونده دلار است. لذا دنیا به دنبال دلار رفت و تقاضای بیشتری برای دلار ایجاد شد.
اینکه دنیا به دنبال دلار دوید باعث شد نرخ دلار افزایش پیدا کند و یک اتفاق جالبتر رخ داد: آمریکا شروع به چاپ دلار کرد. فدرال رزرو ظرف مدت یک ماه، 3.2تریلیون دلار دارایی خرید. 3.2 تریلیون دلار یعنی 8 برابر کل تولید ناخالص داخلی ما و بیش از کل جی دی پی فرانسه و ایتالیا در یک سال. فقط فدرال رزرو، که ترکیبی از بانکهای صهیونیستی آمریکایی است، 3.2 تریلیون دلار چاپ کرد و با آن دارایی خرید.
چه داراییهایی را خرید؟ داراییهایی را که با اعلام کرونا ارزش آنها به شدت افت کرده بود. یعنی قیمت اجناس و قیمت سهام در بازار سرمایه به شدت کاهش پیدا کرد. در این شرایط، شروع به خرید چنین کالاهایی کردند. ترامپ اعلام کرد: «دستور دادم که ظرف مدت دو ماه ذخایر استراتژیک نفتی ما را به دو برابر افزایش دهند». از زمانی که قیمت نفت سقوط کرد و به صفر رسید، ترامپ شروع به خریدن نفت از دنیا کرد. هنوز هم در حال خرید نفت هستند، چون قیمت نفت پایین است. اگر لازم باشد، دربِ چاههای شِیل خودشان را هم پلمپ میکنند و نیازی به استفاده از آن ندارند.
از طرف دیگر ترامپ اعلام کرد: «باید سه تریلیون دلار به اقتصاد در شرایط کرونا کمک کنم». فلپس، اقتصاددان بزرگ آمریکا در نامهای به ترامپ نوشت: «این مبلغ را به پنج تریلیون افزایش بده». تجویز اقتصاددانهای پولی آمریکا این بود که آمریکا باید در دنیا پولپاشی کند. اما هیچ داده مستندی از چگونگی اجرای این سیاست منتشر نشد. تصور من این است که آمریکا امسال، تا 30 تریلیون دلار چاپ کرده است! اما دادههایش بهوضوح منتشر نشده است؛ تا بتواند به این وسیله داراییهای واقعی از قبیل نفت، دارایی سرمایهای و حتی زمین، کشور و کالاهای ارزشمند مردم جهان و آمریکا به جیب شبکه سرمایهداری آمریکایی سرازیر شود.
چین بمب خبری کرونا را به خوبی کنترل کرد
فکرت: پس شما تا اینجا کاملاً مؤید این هستید که کرونا به شدت به نفع آمریکاییها بود. چون یک نظریه وجود دارد که طبق آن، کرونا به سود اقتصاد چین بود. در این خصوص نیز توضیح دهید که در کرونا، آمریکاییها بیشتر سود کردند، یا چینیها؟
بله؛ ولی نه به نفع مردم امریکا؛ بلکه به نفع سرمایهداران غالباً صهیونیست و یهودی آمریکایی. در کرونا، چین به خاک سیاه نشست، اما کشوری است که توانست خودش را به لحاظ روانی کنترل کند. وقتی تجارت در دنیا تعطیل میشود، یعنی چین شکست میخورد. وقتی دنیا نتواند کالا بخرد، تولیدکننده کالا، زمین میخورد. اما چین، توانست مدیریت روانی کرونا انجام دهد. ماجرای میدان تیانآنمن چین که 198۹ اتفاق افتاد، پس از سالها خبری شد؛ یعنی چینیها تا مدتها، کشتن چندین هزار نفر را پنهان کردند. چینیها روی مدیریت افکار عمومی خودشان جدیت دارند؛ لذا توانستند ماجرای شکست استراتژیک کرونایی خودشان را پنهان کنند.
از طرف دیگر، با انتشار آمار در خصوص عدم وجود کرونا در چین، دقیقاً دارند افکار عمومی را هدایت میکنند. اگر کرونا با این شدتی که رسانهها برجستهسازی میکنند، وجود داشته باشد، باید در چین بیشتر باشد؛ و اگر چنین گسترده نباشد که به نظر میآید نیست، چینیها دارند به خوبی دنیا و علیالخصوص خودشان را کنترل روانی میکنند که بتوانند به زندگی عادی برگردند. چینیها نیز با استفاده از ذخایری که داشتند، توانستند چند شرکت بزرگ را خریداری کنند ولی نسبت به سرمایهداری آمریکا، قابل مقایسه نیست. یعنی بلافاصله افکار عمومی در چین مدیریت شد. اما در ایران افکارسازی به نحوی بود که بسامد تزریق هیجان به افکار عمومی هر روز بیشتر شود و هر روز بیش از دیروز از این بمب خبری آمریکایی آسیب میبینیم.
افسار افکار عمومی در داستان کرونا در ید غربزدگان وابسته است
فکرت: در ایران نیز تیمهایی که وابسته به دولت بودند، مدیریتشان خیلی روی افکار عمومی قوی بود. به نظرم در ایران هم مدیریت افکار عمومی خیلی قوی است، اما مدیریت در اختیار وابستگان به غرب است.
آنچه ما میبینیم این است که در چین به لحاظ رسانهای، به نحوی افکار عمومی هدایت شد که ثبات به بازار برگردد؛ در کشورمان در شرایط کرونا تا همین الان افکار عمومی همچنان هیجانزدهتر، پراسترستر و پر مخاطرهتر اداره میشود و این به بهداشت روانی و اقتصادی مردم، به شدت آسیب زده و میزند و باید این اوضاع کنترل شود. اگر همانطور که ما قبلا نیز پیشنهاد دادهایم، متخصصین اقتصاد و عملیات روانی و دین و سیاست و دشمنشناسی نیز در ستاد عالی کرونا در ایران عضویت داشتند و اکثریت رأی تأثیرگذار، صرفاً با پزشکان نبود، اوضاع از این بهتر بود.
فکرت: نکتهای که مؤید صحبت شما و بنده باشد، این است که گزارشهای بسیار زیادی در روزهای گذشته وجود دارد که نشان میدهد بسیاری از افرادی که به دلیل ابتلا به بیماریهایی مانند سرطان یا هر دلیل دیگری فوت کردند، به نام فوت کرونایی دفن شدند. بنا بر گزارشهای متعددی که خود بنده داشتم، مجوز ترخیص جسد را نمیدادند، الا اینکه باید بهاسم کرونایی دفن شوند.
متاسفانه اشخاصی با ورود به وزارت بهداشت، زمینهساز دیکتاتوری شدید غربگرایی در ایران شدند، زندگی و گذشته این افراد بسیار قابل تأمل هستند؛ اشخاصی که بعضاً اصرار دارند خود را به شدت شیفته رهبری و نظام نشان دهند اما مطالعه شخصیت و تفکرات این افراد مؤید این شیفتگی نمیباشد. یکی از اشخاص اصلی این وزارت خانه که هم اکنون محبوبیت بسیاری در میان عموم جامعه و حتی اصولگرایان کسب کرده است در یکی از سخنرانیهایش پس از پارهکردن برجام توسط ترامپ و در دفاع از تیم مذاکرهکننده گفت: «در شرایطی که رزمندگان جبهة دیپلماسی، مشغول نبرد با 5+1 بودند، عدهای در ایران آهنقراضه هوا میکردند تا مذاکرات را بهم بریزند». این شبکه در ساختار دیوانسالاری دولت –حتی نزد حاکمیت- برای خودش محبوبیت ایجاد کرده است. چنین شبکهای زمینة جدی برای تبدیلشدن به یک دیکتاتور تمامعیار را دارد. چون نظام دیوانسالاری هم از آن به شدت حمایت میکند و چنان حمایت شدید است که اصولگرا و اصلاحطلب میتوانند برای پیروزی شخصی خاص از این شبکه در انتخابات آتی متحد شوند. کنشهای این افراد در مواردی چون کنترل جمعیت و همچنین ماجرای بیماری ایدز در ایران نیز محل سؤال بوده و هست.
به نظر میآید که آمریکاییها 30 تریلیون دلار به بازارهای دنیا تزریق و شروع به خریدن اموال کردند. بخشی از اموالی که خریدند، داراییهای سعودیها، عربها و چینیها در درون آمریکاست. چون این داراییها ژلهای هستند و هرآن ممکن است با خروج از آمریکا به این کشور ضربه وارد کنند. به نظر میرسد ترامپ اینها را با خرید داراییهایشان به لحاظ اقتصادی از آمریکا اخراج کرد.
کمبود شدید مواد غذایی، نتیجه سوء مدیریت دولت لیبرال است
بر اثر شیوع کرونا تجارت در دنیا تعطیل شد و هنوز هم به حالت عادی بازنگشته است. تجار، قدرت رفت و آمد در فضای بینالمللی ندارند و نمیتوانند کالا بخرند و بفروشند. 88 کشور دنیا در اردیبهشت ماه از این ماجرا احساس خطر و اعلام کردند صادرات مواد غذاییمان را متوقف میکنیم. یک ماه بعد بود که هندوستان (رتبه دوم) و پاکستان(رتبه هفتم) که از بزرگترین تولیدکنندگان مواد غذایی دنیا هستند اعلام کردند صادرات برنج را متوقف میکنند. پوتین اعلام کرد که امسال 6 میلیون تن کمتر ذرت صادر میکند. تجارت، علیالخصوص تجارت مواد غذایی در دنیا نیمه تعطیل شد.
بیانیه مشترکی را مدیرکلهای IMF و WTO و FAO شخصاً منتشر کردند، یعنی به نظر نمیآمد سازمانی باشد، که در نتیجة رکود کرونایی، ما نگران بروز کمبودهای شدید غذایی در دنیا هستیم. در کشور ما برخی از اساتید اقتصادی دلسوز از همان موقع گفتند که امسال سال پربارانی داریم و باید در زمینهای کشاورزی و خصوصا در زمینهای غرب کشور که پروژههای وسیع آبرسانی صورت گرفته کشت صورت بگیرد. در عین حالی که تمام این انذارها داده شد، آقای عیسی کلانتری اعلام کرد: سرپرست وزارت جهاد کشاورزی را متقاعد کردیم که بحران آبی داریم و امسال باید کشت را کاهش دهیم.
فکرت: به چه بهانهای؟
به این بهانه که کمآبی داریم. در حالی که همه کارشناسان میگویند امسال سال پرآبی داریم. در شهرها و روستاهای گیلان بنر نصب کردند که امسال برنج کشت نکنید. البته الحمدالله مردم گیلان به حرفشان توجه نکردند. نتایج این اتفاقات را در قیمت برنج، گوشت مرغ، گوشت قرمز و مواد غذایی بهطور واضح میبینیم.
فکرت: قضیه 9/9/99 که گفته شد چیست؟ گفتند گشایش اقتصادی و خبرهای خوش دارند!
اگر خبر خوبی را هم بخواهند اعلام کنند، کسی باور نمیکند. مهم هم این است که مردم خبرها را باور کنند. اگر مردم باور کنند، اتفاق خوبی میافتد. اگر باور نکنند، ولو بهترین اتفاق را هم بخواهند رقم بزنند موفق نمیشوند. یعنی اعلام گشایش یک بازی دو سر باخت است. چون اولاً که مردم آن را باور نمیکنند، ثانیاً اینها مهره آنچنانی در دست ندارند که روکنند. وقتی خزانه و انبار و دستشان به لحاظ برنامهریزی خالی است، همه اطلاعات را لو دادهاند و جلوی تجارت را گرفتهاند، چه خبر خوشی را میخواهند بدهند؟
دولت اگر کشت بهاره را جدی میگرفت، کمبودها احساس نمیشد و صادرات رونق میگرفت
فکرت: خزانه مالی هم خالی است؟
دو قول وجود دارد. یک قول، مربوط به اصولگرایان است که دوست دارند بگویند خزانه پر است، اما دولت رو نمیکند. اما واقعیت این است که خزانه خالی است. تقریباً یک سال است که نفت صادر نکردیم.
الان گوجه، سیبزمینی و هندوانه صادر میکنیم و در ازای آن ارزهای خرد درحال واردشدن است؛ تنها راه نجات کشورمان هم توسعة همینهاست. البته به شرطی که همۀ محصولات کشاورزیمان را صادر نکنیم. حرف ما امسال در جهش تولید این بود که اگر کشت بهاره را جدی بگیریم، در پاییز و زمستان میتوانیم خوب بفروشیم. الان میتوانیم خوب بفروشیم، اما کشت بهاره را جدی نگرفتیم. لذا الان از شکم مردم صادر میکنیم. یک بسته سیاستی را باید در کنار هم در نظر گرفت.
فرصت کشت پاییزه را جدی بگیریم
فکرت: در شرایط بغرنج کنونی، راهحل چیست؟
چند راهحل داریم: یکی اینکه فرصت کشت پاییزه را جدی بگیریم. چون این بحران در بهار هم ادامه خواهد داشت. دوم اینکه، فرصت همکاری با کشورهای همسایه را جدی بگیریم. چون کشوری مثل پاکستان مازاد دارد و میتواند ما را از شرایط بغرنج کنونی بیرون بکشد.
فکرت: پاکستان چطور مازاد دارد؟ آمریکا آنجا نفوذ زیادی دارد!
پاکستان 210 میلیون نفر جمعیت دارد. بکرترین منطقه کشاورزی آسیاست. هفتمین تولیدکننده محصولات کشاورزی در دنیاست. جزو 2-3 کشور اول تولیدکننده برنج در دنیاست. کشوری است که میتواند هر چهار فصل بکارد و برداشت کند. به لحاظ آبی منابع بسیار غنی دارد.
فکرت: چطور شده که آمریکاییها امسال کمتر توانستند در پاکستان نفوذ کنند؟ سیاست عمران خان درست بود؟ یا اینکه اساساً طبیعتش طوری است که 4 فصل میتواند برداشت کند و لذا مازاد دارد؟
آمریکاییها در پاکستان نفوذ ندارند، انگلیسها در آن نفوذ دارند. عمران خان عملاً عربستان را نیز بیرون کرده است. اما ایران از این شرایط استفاده نکرده است. حوزه تمدنی ما، در شرق ایران گستردهتر از حتی غرب کشور خودمان است. اما هیچگاه به این حوزه تمدنی عنایت جدی نکردیم. این فرصت را نباید از دست بدهیم.
اگر دولت ما برای عمران خان وقت میگذاشت، الان وضعیت ما فوقالعاده بود
فکرت: عمران خان در اولین جلسه با سعودیها در مورد قضیه بلوچستان، 20 میلیارد دلار گرفت.
در واقع از آنها فقط پول دریافت کرده است. عمران خان برای ارتباط با ایران موقعیت بسیار جالبی دارد،. اگر ما برای عمران خان وقت میگذاشتیم، الان وضعیت ما فوقالعاده بود. اکنون میتوانیم با پاکستان در حوزه مواد غذایی روابط داشته باشیم؛ البته یکسری مواد غذایی مثل گوجه از ایران به پاکستان صادر میشود، اما پاکستان میتواند در مقابل به ما برنج، کنجد و بسیاری از محصولات مورد نیاز را بدهد. تعامل با روسیه برای واردات ذرت مهم است. اگر بتوانیم برای واردات ذرت با برزیل وارد مذاکره جدی شویم و در ازای واردات ذرت به آن فراوردههای نفتی بدهیم، میتوانیم از بحران غذایی عبور کنیم.
همۀ حرف ما این است که باید وارد تعامل در حوزه فراوردههای نفتی شویم. در فراوردههای نفتی، تحریمناپذیر هستیم. اما در نفت، تحریم میشویم. فراورده قابلیت رهگیری ندارد، با تریلی هم میتواند حمل شود، فراورده برعکس نفت خام شناسنامه ندارد؛ فراورده ارزش افزوده بیشتری دارد.
من با اساتید مطرح حوزه اقتصاد صحبت کردهام. اسفند ماه سال گذشته گفتیم اگر شروع به تولید مینی ریفاینری (پالایشگاههای کوچک) کنیم، ظرف مدت 6 ماه میتوانیم در سراسر کشور هزار تا دو هزار مینی ریفاینری بسازیم. مینی ریفاینری، پالایشگاههایی هستند که روی دو تریلی حمل میشوند. یعنی هسته اصلی این پالایشگاهها منهای مخازن، روی دو تریلی حمل میشوند. اگر تعداد بسیار زیادی از اینها در سراسر کشور ساخته شود، هم به لحاظ پدافندی کارآمد هستند و هم به این لحاظ که تولیدات انجام میدهند، متنوع هستند. نکته بسیار جالب این است که چند مینی ریفاینری در ایران وجود دارد، اما آقای زنگنه به آنها نفت نمیدهد.
تسلیم شدن برخی از مسئولین در جنگ روانی کرونا، اقتصاد ایران را تضعیف کرد
ابر راهکار عبور از شرایط بغرنج کنونی که در لحظه مسائل را حل میکند، تلاش در فروکش کردن جنگ روانی کروناست، مثل چین. فقط کافی است کروناهراسی افراطی را کنار بگذاریم. به نظر میرسد دراینصورت هم مرگ و میر شدیداً کاهش مییابد و هم استرس اجتماعی کاهش مییابد و هم اقتصاد را ریکاوری میکنیم. بزرگترین خط قرمز دولت اکنون کروناست. با اسم رمز کرونا، اقتصاد، امنیت و سیاست کشور را تعطیل کردهاند. جالب است که فکتهای خندهداری ارائه میکنند: دکتر مردانی عضو علمی ستاد کرونا و معاون وزیر بهداشت میگویند: کشتههای کرونا، 2 تا 3 برابر آماری است که اعلام میشود. در حالی که اگر آمار مرگ ناشی از کرونا را 3 برابر کنیم، از کل آمار مرگ و میر روزانه بیشتر میشود. با این فکتها مردم را میترسانند و بسیاری از مردم به صحت فکتهایی که اینها میدهند، فکر نمیکنند.
معاون وزیر بهداشت گفت: «دقت کیتهای ما 30 تا 50 درصد است». من بهترین حالت را 50 درصد در نظر گرفتم. در این صورت، فردی که آزمایش کرونا انجام میدهد، جوابش یا منفی و یا مثبت است. اگر مثبت باشد، به احتمال 50 درصد منفی است و بر عکس! یعنی آزمایشدادن و ندادن هیچ فرقی با هم ندارد. یعنی کیت تشخیص کرونا هیچ دلالتی ندارد و تستدادن و ندادن هیچ فرقی با هم ندارد. این حرفی است که معاون وزیر بهداشت کشورمان میگوید. این را کسی میگوید که هیچ سر رشتهای از آمار و احتمالات ندارد.
اینها میگویند باید تعداد تستها را بالا ببریم. تا چند روز قبل، روزی 8 هزار تست میگرفتند و 4هزار مورد مثبت میشد. اخیراً تعداد تستها را به 18 هزار مورد افزایش دادند که 9 هزار مورد مثبت شده است. معلوم است که این به همان احتمال 50 درصد بازمیگردد. رئیسجمهور تانزانیا کار جالبی انجام داده بود: یک نمونه از گیاه پاپوآ و یک نمونه از یک بز گرفته بود؛ تست کرونای هر دوی اینها مثبت شده بود. اینها در سطح دنیا منتشر میشود، اما وحشت کرونایی ذهنها را مختل کرده است. از طرف دیگر، دیکتاتوری رسانهای کرونایی اصلاً اجازه بروز و ظهور منتقدین را نمیدهد. اینها این ماجرا را ادامه میدهند، وزیر بهداشت هم میگوید «مدیریت سازمان بهداشت جهانی را باید پذیرفت».
کره جنوبی، ژاپن، چین، ترکمنستان و عراق نمونه کشورهایی هستند که بیخیال کرونا شدند. لذا آمار در این کشورها کاهش پیدا کرده است. اصلاً از دور خارج شدند و در رسانه هم نیستند. چون کشورهایی هستند که در فضای سیاسی بینالمللی حساس نیستند. کاری به اینها ندارند. اما تصوری که منعکس میشود این است که برخی از این کشورها با رعایت پروتکلهای سازمان بهداشت جهانی بر کرونا غلبه کردهاند. درحالیکه هیچکدام از این پروتکلها بازدارندگی چندانی ندارند. در مورد کشورهایی مثل عراق و افغانستان و کشورهای آفریقایی هم که استدلالی را ارائه نمیکنند.
در کشوری مثل آلمان علیرغم تجمعات فراوان ضد کروناهراسی، هیچ اتفاق خاصی در منحنیهای ابتلای کرونا رخ نداده است.
هشدار به مسئولین امنیتی، سیاسی و اقتصادی
چرا آمار مرگ و میر پاکستان هیچ رشدی نسبت به سال گذشته نداشته است؟
ما یک سوال میپرسیم: تقریباً 3.5 میلیارد نفر از مردم دنیا، به دستورات سازمان بهداشت جهانی عمل میکنند. نزدیک 4 میلیارد نفر از مردم دنیا امکانات عمل به دستورات سازمان بهداشت جهانی را ندارند؛ مثل آفریقا و خیلی از کشورهای آسیای میانه. آمار مرگ و میر را هیچکسی نمیتواند دستکاری کند. از شفافترین آمارهای دنیا، آمارهای مرگ و میر است که در همه دنیا ثبت میشود؛ در سازمان بهداشت جهانی هم ثبت میگردد. کشور پاکستان 210 میلیون نفر جمعیت دارد و میدانیم که تراکم جمعیتیاش 3 تا 5 برابر ایران است؛ مساحت پاکستان بسیار کمتر از ایران است و از طرف دیگر، جمعیت آن تقریباً 2.5 برابر ایران است. بر اساس گزارههای سازمان بهداشت جهانی مبنی بر اینکه اگر عدم رعایت اتفاق بیفتد، سیر ابتلا به کرونا و مرگ و میر نمایی میشود، چطور است که آمار مرگ و میر پاکستان هیچ رشدی نسبت به سال گذشته نداشته است؟ چطور است که آمار مرگ و میر کرونایی پاکستان از کشورما کمتر است؟ همین اتفاق در مورد خیلی از کشورهای دیگر وجود دارد.
اگر صحبتهایی که در سازمان بهداشت جهانی گفته میشود درست باشد، باید از سراسر دنیا لودر ببریم در پاکستان و هندوستان –کشوری پر تراکم و به شدت غیر بهداشتی- و آفریقا و میت جمع کنیم. اما چرا این اتفاق نیفتاده است؟ ما از آقایان سوال داریم.
اینها گفتهاند سیر ابتلا نمایی است؛ هیچکدام از دادههای مربوط به ابتلا و مرگ و میر در هیچ نقطهای از جهان، نمایی نیست. نمایی یعنی اینکه به توان N برسد. یک عداد به توان N رسیدن را عدد نمایی میگویند. یعنی اگر سیر ابتلا 2 به توان 2 باشد، باید بلافاصله 2 برابر شود. یا اگر به توان 3 باشد، باید 8 برابر شود. اگر 2 به توان 4 باشد، باید 16 برابر شود. اما شاهد چنین تصاعد نمایی در دادههای مربوط به ابتلا و مرگ و میر در هیچ نقطهای از جهان نیستیم، در حالی که میدانیم بسیاری از نقاط دنیا علیرغم تراکم جمعیتی بالا و ورود کیسهای کرونایی در آنها، باید این اتفاق میافتاد که در صورت صحت این فرضیهها، مرگ و میر نمایی میشد.
فکرت: البته تعمداً تلاش کردند آمار هند را بالا نشان دهند. هر شب هم در تلویزیون ما، هند و آمریکا را رقیب میزنند، اما رشد مرگ و میرشان نمایی نیست.
1 میلیارد و 200 میلیون نفر جمعیت در هند وجود دارد؛ اما آمار مرگ و میر هند از ایران کمتر است. آمار مکزیک از ایران بالاتر است که اتفاقاً این کشور پر تراکم نیست. مکزیک کشوری بسیار وسیع است که البته سطح بهداشتی خاصی هم ندارد. اما کشورهای دیگر اینطور نیستند. مدتی است برزیل از رسانه خارج شده و به عبارت دیگر خودش را در رسانهها جمع کرده است. اگر چه آمار بالایی دارد. اگر خاطرتان باشد، برزیل چند روزی روی موج رسانههای کرونایی قرار گرفت. در ونزوئلا چه خبر است؟ در کشورهایی مثل کوبا چه خبر است؟ کنترل روانی در این کشورها انجام میشود و لذا در بازی نیستند. کشورهایی که در جنگ رسانهای کرونا حضور دارند، ایران، آمریکا، فرانسه، اسپانیا و ایتالیا و چند کشور معدود دیگر هستند.
فکرت: شخص ترامپ اینها را خیلی خوب فهمید، چون یک شخصیت رسانهای-اقتصادی است. کتابهای ترامپ در خصوص رسانه و اقتصاد است. چه شد که ترامپ نتوانست فضا را کنترل کند اما در انتخابات ضربه خورد؟
ترامپ مانند احمدینژاد خوب بازی میکرد، اما بازی افرادی مثل اینها را الیتهای دنیا نمیپسندیدند. وگرنه من بازی کرونا را قمار ترامپ برای نجات آمریکا نامگذاری کردم.
فکرت: به نظر میرسد همین الان، نئوکانها پشت سر بایدن هستند، نه ترامپ و الیتهای دنیا بخشی از بازی ترامپ را نمیپسندیدند، اما کجای بازی را نمیپسندیدند و چطور؟ چه شد که ترامپ نتوانست آمریکا را جمع کند و خودش زمین خورد؟
میگفتند احمدینژاد پوپولیست است؛ ترامپ نیز همین حالت را دارد. شب گذشته که باخت او قطعی شد، علیرغم اینکه دوست داشت بازی را ادامه دهد و اگر ادامه میداد موفق میشد، جمهوریخواهان از پشت او کنار رفتند و خود ترامپ و پسر و دخترش باقی ماندند. همین اتفاق در مورد احمدینژاد هم رخ داد. ترامپ یک کابوی آمریکایی است. یعنی در جنگهای داخلی آمریکا که 150 سال پیش بود، ترامپ بهلحاظ شخصیتی (نه بهلحاظ محل تولد) یک جنوبی اصیل است. جنوبیهای اصیل، فوقالعاده ملیگرا هستند و فوقالعاده اروپاییگریز. ترامپ، نئوکان نیست. نئوکانهای آمریکایی، شمالیهایی آمریکا هستند. نئوکانهای آمریکا جامعه صنعتی آمریکاست. جامعۀ صنعتی آمریکا که اتفاقاً گرایش به سمت اروپا دارد. اما جنوبیهای آمریکا از همان اول از اروپا فرار کرده بودند، با اروپا هم مخالف بودند؛ آمِریکا به معنای رویای آمریکایی را هم اینها بودند که رقم میزدند و زدند. اینها زودتر به آمریکا رسیدند و در مناطق مساعد کشاورزی ساکن شدند. یعنی رویای زندگی آمریکایی در مناطق وسیع کشاورزی را اینها رقم زدند. اگر بخواهیم نماد نئوکانهای آمریکایی را ببینیم، باید منهتن را ببینیم. ولی نماد رویای آمریکایی، تگزاس است. لذا منهتن یک شهر فشردة صد طبقه است؛ اما تگزاس یک ایالت وسیع کشاورزیِ کابویی با منش آمریکایی است. رویای آمریکایی این است که آنها میخواستند خرابش کنند.
ترامپ پشت رویای آمریکایی را گرفت. کما اینکه نیکسون هم این کار را انجام داد. اما آنهایی که پشت ماجرای منهتن هستند، اینها اروپایی و انگلیسی هستند؛ اینها هیچوقت باهم جمع نمیشوند. یعنی ما هیچوقت تقابلهای جدی جامعة آمریکا را شناسایی نکردیم تا ببینیم اینها چطور باهم در میافتند. لذا انتخابات آمریکا در شرایط فعلی به یک دعوا بین آمِریکَنها و یوروپینها تبدیل شده است. آمِریکَنها ترامپ را میخواستند. یوروپینها که نئوکانها، انگلیسیها و یهودیان هستند، ترامپ را نمیخواستند؛ بر عکس چیزی که در رسانههای ما گفته میشود.
در شرایط جنگ رسانهای کرونا، رسانههای انقلابی باید حامی مردم باشند
فکرت: جناح یهودیان را باید کمی از این داستان جدا کنیم. چون آنها دو دسته هستند. یکسری یهودیان اروپایی-آلمانی و یکسری یهودیانی هستند که چهرة ملیگرایی آمریکایی به خود گرفتهاند. کمااینکه یهودیان بازی پیچیدهتری را دارند. یعنی طوری بازی میکنند که بتوانند از هرکس که در آمریکا پیروز شود، سواری بگیرند. در آمریکا هم کاندیداها فهمیدهاند که باید طوری بازی کنند تا بتوانند با یک جناح از یهودیان تعامل داشته باشند و بازی خوبی را انجام دهند. به بحث بازتاب رسانهای بپردازیم. رهبر انقلاب ستاد کرونا را تایید میکنند، اما نقد دولت را باز گذاشتند. یک شخص انقلابی و دلسوز که در عرصه رسانة اقتصادی فعالیت دارد، الان چه مواضعی بگیرد که درست باشد؟ استراتژیهای رسانههای انقلابی، در شرایطی که در وضعیت بغرنج اقتصادی قرار داریم چه باید کرد؟
گروههای انقلابی باید پشت مردم بایستند. یعنی به شدت از رفتار مردم در دوران کرونا تعریف کنند؛ بر عکس دولت که شدیداً به مردم توهین میکند. دولت دقیقاً مردم را مقابل همدیگر قرار داده است. به یک عده میگوید چرا به مسجد میروید و به عدهای میگوید چرا به شمال سفر میکنید؟ کاری کرده مسجدیها به شمال رفتنها انتقاد میکنند و آنها به مسجدیها. شما هم به مردمی که به مسجد میروند حق بدهید و هم به مردمی که به شمال سفر میکنند. یعنی چه که مردم یک سال و نیم تمام در خانههای خود بمانند؟ در تلویزیون گفته شد: کسی که به سفر میرود، خائن است، قاتل است و از این قبیل الفاظ. 24 ساعته در عوارضیها حضور دارند و به مردم فشار میآورند که چرا از شهر خارج میشوید؟
فکرت: سیستم ایمونولوژی بدن را چند مورد به شدت تضعیف میکند: یک مورد، همین است که ارتباط بین انسان و طبیعت قطع شود و انسان در لانه کبوترهایی که از بتن و آهن ساخته شده حبس شود. وحشت هم سیستم ایمنی بدن را شدیداً تضعیف میکند که دولتیها اخیراً این کار را انجام میدهند. برآیند فهم من از سیستم حاکم بر رسانههای دولتی این است که میخواهند سیستم ایمنی بدن مردم ما به شدت تضعیف شود و مردم بیشتر بیمار شوند و مریضی کرونا را بیش از حد نشان دهند.
باید به مردم حق بدهیم که زندگی کنند. باید میزان عملکردن به پروتکلهای بهداشتی بین مردم دنیا را مقیاسه کنیم. دائماً گفته میشود که مردم کشور رعایت نمیکنند؛ اما حتی یک بار هم رهبر انقلاب نگفتند که مردم رعایت نمیکنند. ایشان همواره میگویند من ناراحتم که چرا آن مسئول ماسک نمیزند. هیچ زمانی هم مانع انتقاد نشدند. اما فرمودند نهایتاً به تصمیمات ستاد عمل کنید که میکنیم. اما آیا فرمودند درجهت اصلاح این تصمیمات قدم بر ندارید؟
فکرت: چین واقعاً نمیتواند به فکر سلامت مردم خودش نباشد.
نه اینکه به فکر سلامتی نباشد. حرف من این است که کنترل فضای روانی کشور و جلوگیری از القاء استرسهای شدید، سلامتی میآورد. چین متوجه شده راهکار چیست. چین در ابتدا کارهای نظامی انجام داد؛ مثلا چندین تانک نظامی را در ووهان قرار داد و چند عکس و کلیپ منتشر کرد و دیگر خبری در مورد کرونا منتشر نکرد. الان هم سلامت مردم چین برگشته و به صورت عادی زندگی میکنند. یعنی فهمید که در ماجرای کرونا چه خبر است. پس باید از مردم دفاع کنیم. بر اساس آمار، ما چهاردهمین کشور در تعداد مبتلایان هستیم. همین امروز که صحبت میکنیم، هفتمین کشور در تعداد مبتلایان روزانه شدیم؛ در مرگ و میر نیز به طور متوسط چهارمین کشور نسبت به جمعیت هستیم.
الان آمار مبتلایان ما از متوسط جهانی کمتر است، اما آمار مرگ و میر ما از متوسط جهانی خیلی بیشتر است؛ این یعنی سیستم درمان ما مشکل دارد. یعنی مشکل لزوماً در پیشگیری نیست، مشکل در درمان است. مردم کم مبتلا میشوند، اما در چرخۀ درمان از بین میروند. فضای انتقاد از نظام درمانی کشور هم باید باز و پرسیده شود که چرا مطابق با آمار، ورودیهای کرونایی بیش از حد متوسط فوت میکنند؟ آنها هم جواب میدهند چون تعداد تستها کم است! یا آمار میدهند که بیماران ما دیر مراجعه میکنند. در این مورد هم مشکل از نظام درمانی است. در کره جنوبی در خیابانها از مردم تست میگرفتند. اگر مشکل آنگونه که میگویند از تست گرفتن باشد، باز هم مشکل از دولت است نه از مردم.
جریان نئولیبرالیسم در ایران ذهن مردم را نسبت به اتفاقات اقتصادی شرطی کرد
فکرت: نقش داستان کرونا و جریان اقتصادی امروز جامعهمان که مشخصاً سیاستهای نفوذیها و کمکاریهای دولت جامعه را به اینجا رسانده، در جنگ شناختی علیه انگارههای ذهنی اجتماعی و علیه تشیع چیست؟ این سؤال کمی فراتر از سطح بحثمان تا این لحظه است. یعنی بازی جنگ اقتصادی که سر ما آوردند، جلوگیری از کشت بهاره، مشکلات سیاستهای غلط، مشکلات گمرکات و همه این موارد به علاوه داستان کرونا و ضعفهای جدید در تغییر نگرش و تغییر اولویتهای کلی جامعهمان چیست؟ میخواهند ما را حتی پس از انتخابات 1400 به کجا برسانند؟
تعریفی از تبلیغات بازرگانی داریم که در آن صراحتاً میگویند: تبدیل گزارههای شرطی به عنوان منطق انتخاب به جای گزارههای عقلانی. تبلیغات یعنی شرطیکردن ذهن مشتری. بزرگترین خدمتی که آقای روحانی به نئولیبرالیسم در ایران انجام داد این بود که ذهن مردم را نسبت به اتفاقات سیاسی-اقتصادی شرطی کرد. بروز و ظهور این شرطیکردن بهطور خاص در بازار ارز و بازار سهام است.
در بازار سهام آخرین کاری که انجام دادند این بود که ذهن 40-50 میلیون نفر از مردم را نسبت به گزارههای سیاسی مؤثر بر بازار سرمایه شرطی کردند. الان هم دارند میوۀ این بحث را میچینند. در ایران، تا قبل از دورة آقای روحانی، ذهن مردم نسبت به انگارههای سیاسی بینالمللی در اقتصاد، شرطی نبود. یعنی سیگنالهای ذهنی مردم در اقتصاد، خیلی خارجی نبود؛ داخلی بود، البته عوامل نفوذ روی این سیگنالها اثر میگذاشتند، اما اینچنین نبود که سیگنال را مردم مستقیماً از ترامپ بگیرند؛ مردم سیگنالشان را مستقیماً از شاخص نزدک نیویورک بگیرند.
لیبرالهای داخلی میخواهند اقتصاد ما به سیاست آمریکا متصل شود، نه به اقتصاد آمریکا
فکرت: میخواستند ما وارد سازمان تجارت جهانی شویم و کاری کنند که اقتصاد ما به اقتصاد کثیف شبه بینالمللیِ و اصالتاً یهودی متصل شود، این هدف در رسانه اتفاق افتاده است.
میخواهند اقتصاد ما به سیاستشان وصل شود، نه اقتصاد ما به اقتصادشان. اگر اقتصاد ما به اقتصادشان وصل شود، اتفاق بدی رخ نمیدهد. در واقع اقتصاد ما به سیاستشان وصل میشود. اگر اقتصاد ما به اقتصادشان متصل شود، یعنی وارد تعامل تجاری با آنها بشویم به این معنا که آنها تولیدات ما را بخرند و برعکس.
فکرت: یعنی شما اساساً سازمان تجارت جهانی را یک سازمان سیاسی میدانید تا اقتصادی؟
سیاسی است. اگر بتوانیم با آنها وارد تعامل تجاری شویم، اشکال ندارد. مگر رسولالله (ص) با رومیها تجارت نمیکردند؟ در این صورت تجارت میکنیم، کالا میخریم و میفروشیم. این شوی WTO است. شوی WTO این است که میخواهم اقتصادتان را به اقتصادمان وصل کنیم؛ اما واقعیت این است که میخواهند اقتصاد ما به سیاستشان وصل شود. یعنی سیگنالهای سیاسی آنها اقتصاد ما را متحول و بالا و پایین کند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0