فرصتها و ظرفیتهای حوادث اخیر در کشور
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ شاید بسیاری از کسانی که تحولات و چالشهای سالهای ابتدای انقلاب مخصوصاً نیمه اول دهه شصت را ندیده یا نشنیدهاند، حوادث اخیر را بیسابقه و سراسر تلخی و تهدید تصور کنند. در سالهای ابتدایی دهه شصت و بهرغم عدم استقرار ساختارهای حاکمیتی انقلاب نوپای اسلامی، افزون بر جنگ تحمیلی و ناآرامیهای بسیار شدید داخلی در استانهای مرزی(سیستان، گنبد، آذربایجان، کردستان، خوزستان و…)، جنگ شهری شدیدی با گروه بیرحم و خونریز مجاهدین خلق در جریان بود و بیش از هفده هزار نفر از مردم عادی یا در آشوبها و کشتارهای عمومی این گروه جان باختند و یا تنها به جرم داشتن نشانهای دال بر تعلق به انقلاب (نشانههایی مانند ریش، پوشیدن اورکت کرهای، داشتن موتور هوندا، نصب تصویر امام در منزل یا محلکار و…)، توسط جوخههای ترور این سازمان مخوف به شهادت رسیدند. این در حالی است که در حوادث اخیر، از یک سو، به جز شهدای حادثه شاهچراغ و نیز کشتهسازیهای برنامهریزی و هدایت شده توسط سازمانهای اطلاعاتی بیگانه، سایر جانباختگان یا از اوباش بودهاند یا از نیروهای حافظ امنیت، و افراد معمولی چندانی در این میان آسیب ندیدهاند. از سوی دیگر، در وضعیت کنونی، کشور از لحاظ زیرساختهای مختلف بهویژه نیروی جوانِ رشید و بالنده و نیز توان تابآوری سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و… با دوران ابتدای انقلاب قابل مقایسه نیست.
از دید حقیر این حوادث در عین ظاهر آزاردهنده و تلخ، واجد فرصتها و ظرفیتهایی است که اگر درست شناخته و به کار بسته شود، میتواند بسترساز جهش حرکت انقلاب در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی باشد. در ادامه استدلال خود را در قالب پنج نکته بیان میکنم:
1ـ بسترسازی ظهور سلیمانیهای جنگ ترکیبی
این یک اصل قطعی و طبیعی است که اگر انسان خود را در شرایط تهدید هویتی و هستیشناختی تصور کند، یعنی از حیث هویتی خود را در انتخاب دوگانۀ مرگ یا زندگی ببیند، همه ظرفیتهای وجودی خود را برای دستیابی به زندگی و رستن از مرگ به کار میگیرد. این تکاپو و تلاش سخت وجودی، اگر صبغه ایجابی بیابد و فرد حیات و زندگی خود را نه در نفی و مرگ دیگری، بلکه در قوت و استحکام وجودی خویش تعریف کند و برای تحقق آن بکوشد، بسیاری از استعدادهای نهفته او شکوفا خواهند شد. این پدیده در سطح یک جامعه نیز مصداق دارد. یعنی اگر حیات اجتماعی یک جامعه تهدید شود و آحاد جامعه خود را در مقابل دوگانۀ حفظ فرهنگ و تمدن و هویت و سرمایههای انسانی یا دست کشیدن از هستی تاریخی و وجودی خود ببینند، بیتردید برای صیانت از میراث خویش و تعمیق و فرآوری و نهادینهسازی و انتقال آن به نسلهای بعدی تلاش خود را مضاعف خواهند کرد. به بیان شهید سلیمانی «فرصتی که در تهدیدها وجود دارد، در خودِ فرصتها نیست»؛ البته به شرط مختلنشدن نظام محاسباتی و مرعوب صولت و دولت جبهه رقیب نشدن. اگر نترسیم و نترسانیم از درون آتش هستیسوز نمرودی، میتوان به گلستان حیاتبخش ابراهیمی راه یافت.
به عنوان شاهد مثال، استاد حمید پارسانیا در خاطرات دوران نوجوانی و جوانی خود در سالهای دهه پنجاه تا پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی دوران اوج تنوع فکری و فرهنگی گروهها و جریانات مبارز، به تلاش خستگیناپذیر و مجاهدانه خود و همسالانش برای قوتافزایی فکری و تحکیم هویتی خویش اشاره میکند. این تلاش شبانهروزی حاصل احساس تهدید هویتی و فکری از سوی گروهها و جریانات مخالفی بود که برای یارگیری از ایشان و دوستانش دامهای مختلف تنیده و به شیوههای مختلف سعی در جذب آنان داشتند؛ استاد پارسانیا در دوران راهنمایی با دوستان خود حلقه مطالعاتی تشکیل داده و آن را تا پایان دبیرستان یعنی پیروزی انقلاب استمرار داده و در این مدت ضمن ارتباط با برخی از روحانیون مبارز مشهد و حضور مستمر در جلسات سخنرانی مسجد امام حسن(ع)، آثار اعتقادی، فلسفی و تاریخی متفکران مختلف داخلی و خارجی(امام خمینی، شهید صدر، شهید مطهری، علامه طباطبایی، اقبال لاهوری، بازرگان، شریعتی، و…) را مطالعه و مباحثه میکردهاند؛ همچنین خواندن مواضع تمام گروههای مبارز(مجاهدین خلق، پیکار، آرمان مستضعفین، جنبش مسلمانان مبارز و…) و مطالعۀ کتابهایی مانند اسفار، تاریخ عمومی ویل دورانت، آثار فلسفی متفکران غربی و… از سوی این نوجوانان و جوانان با هدف حفظ و تعمیق هویت دینی خود در مقابل شبهات الحادی مارکسیتی و التقاطی انجام میشده است؛ کاری که این نوجوانان در دوران مبارزه و مجاهدت انجام میدانند، شاید امروز اگر نه توسط یک طلبه یا دانشجو بلکه توسط یک استاد دانشگاه یا حوزه هم انجام شود، کاری در حد کارستان و شقالقمر ارزیابی میشود. البته همین فضای خاص و این مجاهدتهای خالصانۀ حلقههای مطالعاتی و کنشگری استاد پارسانیا و دوستانش بود که ایشان را به عنوان سرمایهای بیبدیل برای تغییر ریلگذاری علوم اجتماعی کشور به جامعه علمی دانشگاهی ایران هدیه کرد و یکتنه نسلی از دانشآموختگان علوم اجتماعی را در دانشگاه تهران و باقرالعلوم(ع) تربیت کرد، که هر کدام در قامت یک مرد جنگی میتوانند در مقابل سیاهی لشکر مقلدان طوطیصفت مدرنیته، که کرسیهای دانشگاههای مهم کشور را اشغال کردهاند، ظاهر شوند.
از این منظر بنده وقایع اخیر را ظاهراً تهدید، اما باطناً فرصت میدانم؛ باید فرصتی را که برای بسط اسلام عقلانی، حکمی، توانمند در پاسخ به نیازهای روز یا به تعبیر یکی از دوستان «اسلام مطهری و بهشتی و خامنهای» پیش آمده است غنیمت شمرد. امروز دیگر طلبه برای حفظ هویت و مقابله با تهدیدات هستیشناختی، ناگزیر از مجاهدت و تلاش شبانهروز در درس خواندن و روشنگری کردن است. البته اگر این فضای جدی حاکم شود، خودبهخود بسیاری از کسانی که طلبگی را به عنوان شغل انتخاب کرده و از قبل آن ارتزاق میکنند، به حاشیه خواهند رفت و جوانان و عالمان عمیق و زمانشناس و اهل گفتگو و شنیدن و استدلال و برهان میداندار خواهند شد. دانشجویان و جوانان حزبالهی نیز به ناگزیر بر دامنه کنشگری خویش خواهند افزود و روشنگری نسل نوجوان و جوان را نیز به فهرست اقدامات خویش اضافه خواهند کرد. در این جنگ ترکیبی باید آرایش جنگی گرفت و هر کس هر هنری دارد رو کند و باید منتظر ظهور «همتها و سلیمانیهای عرصه جنگ ترکیبی» باشیم.
2ـ آشکارسازی باطن بیمنطق، فاسد و داعشی جریان غربگرا و واداده
بعد از فرونشستن التهابات سالهای اولیه انقلاب و یکدست شدن جریان حاکمیت، روشنفکران و سیاسیون غربگرا با وامگیری ادبیات اتوکشیدۀ نظریهپردازان ظاهرا دانشگاهی و واقعاً کارمند سرویسهای امنیتی غربی، با سردادن شعار رواداری و تساهلِ «جامعه مدنی هانا آرنتی» و «جامعه باز کارل پوپری»، ضمن تمجید و تئوریزه کردن وابستگی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مردم ایران، جمهوری اسلامی را به خشونت و تندروی و عدم تحمل مخالف متهم میکردند. در طول این سالها دائماً اندر وصف بهشت زمینیای میگفتند و مینوشتند که با براندازی جمهوری اسلامی توسط گروههای اپوزیسیون در کشورِ یکدست و متحد ایران برپا خواهد شد. حوادث اخیر اما، پردهها را کنار زد و چهرۀ بیروتوش آنها بر روی پرده خیابانهای ایران به نمایش درآمد. چهرهای کریه که از باطن داعشی و خونریز این جماعت وطنفروش و ازخودبیگانه حکایت میکرد. گویی کثافات و قاذورات پنهان شده با لرزش جامعه از زیر به زبر آمد و جماعت ظاهراً اتوکشیده و باطناً لجن و خونریزی را در مقابل چشمان مردم قرار داد که هنر نخبگانش اشتباه گرفتن دانشگاه با چالهمیدان و زبان نجس گشودن به فحشهای چارواداری و رکیک ناموسی و پایینشکمی است. افراد معمولی این جماعت نیز در درندگی و پاچهگیری گوی سبقت را از گرگ و سگ ربودهاند. گروههای خارجنشین این جماعت نیز در هر اجتماعی که برای اعتراض تشکیل دادند، تا توانستند به هم لگد زدند و یکدیگر را گاز گرفتند و رنگینکمانی از پرچمهایی به میدان آوردند که وجه مشترک همه آنها اعلام پایان ایران بزرگ و تاریخی و تبدیل آن به کنام وحوش و ددان بود.
اگر جمهوری اسلامی با رسانههای گنگ و بیهنر خویش قصد معرفی واقعی این جماعت را داشت، دههها طول میکشید تا بخشی از آنچه را که مردم در این دو ماه دیدند و فهمیدند، از او بپذیرند. الآن بسیاری از مردم با تمام وجود خطر کمین کرده را احساس میکنند و آمادگی آنان برای دفاع از ایران از هر زمان دیگری بیشتر است. این آمادگی، سیزده آبان امسال را به بینظیرترین سیزده آبان تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل کرد. البته مردم چک سفید امضا به مسؤولان نداده و ندانمکاریها و بیعرضگیهای آنها را برای همیشه نمیپذیرند. مردم از سیاسیون بیکفایت و دنیاگرا عبور خواهند کرد، اما همچنان دل در گرو آرمانهای خمینی و خامنهای دارند و از آنها با بذل مال و جان صیانت میکنند. پس باید مسؤولان دست از قبیلهگرایی سیاسی بردارند و خدمت خالصانه و بیمنت به اقشار مختلف مردم را در دستورکار خود قرار دهند و در این میان، اقشاری را که در نتیجه توسعه شبهمدرن و نئولیبرالیستی ریلگذاری شده توسط دولت سازندگی، به استضعاف کشیده شدهاند، به صورت ویژه مورد حمایت قرار دهند.
3ـ برجسته شدن ضرورت تغییر نگاه حکمرانی از فرمالیسم بوروکراتیک به کنشگری مجاهدانۀ مردمی
حوادث اخیر نشان داد، که سازوکار فرمالیستی و دیوانسالارانۀ حکمرانی کشور فاقد ظرفیت لازم برای تحقق مهمترین شعار انقلاب یعنی «عدالت» است. اقتصادپایه کردن سیاستگذاری و برنامهریزی کشور و اصالت بخشیدن به رشد اقتصادی ولو به قیمت له شدن طبقات مستضعف و نیز فراموشی و حاشیهانگاری ساحت فرهنگ، افزون بر کاهش روحیۀ مجاهدت ایثارگرانه در میان مردم، بسترساز شکلگیری روحیه دنیاگرایی و میل افراطی به تکاثر ثروت و دارایی در عرصه فرهنگ عمومی جامعه شده است. مردمی که در زمان انقلاب و دفاع مقدس، از بخشش مال و بذل جان عزیزان خویش دریغ نمیکردند، امروز متأثر از دنیاگرایی رسوخ کرده در ساختارهای حکمرانی و سلوک سیاسیون، در یک ماراتن نفسگیر رقابت بر سر تکاثر دارایی و بهرخ کشیدن آن گرفتار شدهاند. باید چارهای اندیشید و نسبت به بازطراحی ساختارهای حکمرانی کشور و تغییر آن از اقتصادپایگی به «فرهنگپایگی با محوریت عدالت» همت گمارد. اگر در دولتهای پس از جنگ، جهتگیری فرهنگی و عدالتگرایانه بر برنامههای توسعه و برنامهریزی بودجهای کشور حاکم میشد، امروز شاهد این میزان شکاف اجتماعی و اقتصادی و این میزان احساس تبعیض و ناعدالتی و فقر و این اندازه حرص و طمع در میان اقشار مختلف جامعه نبودیم. دولتمردان ما دیگر امکان آزمون خطا ندارد و باید فرصت را غنیمت شمرده و با تحقق توصیه اکید امام خامنهای به دولت سیزدهم، نسبت به «بازطراحی ساختارها با محوریت عدالت» اقدام کنند. در این بازطراحی باید تا میتوان از ساختارهای خشک بوروکراتیک فاصله گرفت و فرصت و زمینه را برای عاملیت جوانان متعهد و کنشگران جهادگر فراهم کرد. باید ابتکار عمل از دست کارمندان اداری و مناسکگرا که تنها هنرشان انجام کارهای تکراری و کلیشهای و نمایشی و بیبرکت است، گرفته و به دست جوانان مؤمن، متعهد و خلاقی سپرده شود که با روحیه جهادی و با «انگیزههای درونخیز» آمادگی خدمت خالصانه به بندگان خدا را دارند و تعالی وجودی خود را در بسترسازی تعالی مردم و تأمین معاش آنان میدانند.
4ـ مساعد شدن زمینههای فکری و اجتماعی ضرورت استعمارزدایی از فضای مجازی ایران
آنچه امروزه به عنوان «شبکه بههمپیوسته» یا «اینترنت» میشناسیم، محصول «آرپانت» یا آژانس تحقیقات پیشرفته وابسته به پنتاگون است. هدف اصلی پنتاگون از طراحی اینترنت، دستیابی به رابطۀ شبکهای و غیرمتمرکز میان مراکز مختلف فرماندهی ارتش آمریکا بود؛ با این هدف که در صورت بروز جنگ هستهای و تخریب مراکز اصلی فرماندهی ارتش، ارتباط سایر مراکز فرماندهی به صورت شبکهای با یکدیگر برقرار بماند.
بعد از اتصال مراکز نظامی، اینترنت ابتدا در مراکز دانشگاهی و سپس در کل جامعه آمریکا گسترش یافت. بهرغم عمومیت یافتن کاربرد اینترنت در آمریکا، به دلیل نظامیپایه بودن طراحی اینترنت در این کشور، تا امروز فرماندهی آن همچنان در اختیار نظامیان است. اینترنت آمریکا به عنوان زیرمجموعه «آژانس امنیت ملی» و تحت فرماندهی یک ژنرال سهستاره/سپهبد اداره میشود. برای روشن شدن جایگاه و نحوه مدیریت اینترنت کشور آمریکا برای مخاطب ایرانی، باید گفت، اگر کشور ایران درصدد مدیریت اینترنت به شیوه آمریکا باشد، باید «مدیریت» اینترنت را از وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات منتزع و «فرماندهی» آن را به ستاد کل نیروهای مسلح واگذار کرد. کشور آمریکا، افزون بر طراحی اینترنت، امروز صاحب بزرگترین شرکتهای رایانهای و اینترنتی جهانی در «سیلیکون ولی» ایالت کالیفرنیا است و هر کدام از آنها نیز «کلان دادههایی» از کاربران فضای مجازی در اختیار دارند. افزون بر کلان دادههای شرکتهای مختلف آمریکایی، وزارت جنگ آمریکا نیز مجموعهای هفتهکتاری و زیرزمینی از ابررایانههایی در اختیار دارد که تمام ترافیک جهانی اینترنت را رصد و با تشکیل پروندههایی به تفکیک تمام کاربران جهانی فضای مجازی، اطلاعات کاربری هر کدام از آنها را در یک پرونده خاص با شمارهای سیزده رقمی ذخیره و تحلیل میکند. نتایج تحلیل این اطلاعات نیز به صورت مستقیم در تأمین منافع آمریکا و علیه کشورهای دیگر به کار بسته میشود.
توضیح تاریخچه شکلگیری و شیوه فرماندهی اینترنت توسط وزارت جنگ آمریکا، با هدف دستیابی مخاطب به تصویری کلی از «امپریالیسم اینترنتی آمریکا» است.
بسیاری از کشورهای دنیا، بهویژه کشورهای درگیر در تقابل تمدنی با آمریکا و غرب، مانند چین کنفوسیوسی و روسیه ارتدکس، با فهم تهدیدهای بنیادین و هستیسوز امپریالیسم اینترنتی آمریکا، سالهاست که با به خدمت گرفتن تمام ظرفیتهای سختافزاری و نرمافزاری خود، با ایجاد شبکه داخلی اطلاعات و ساختن زیستبومی کارآمد برای شهروندان خویش، تلاش خود را مصروف مقابله با امپریالیسم اینترنتی آمریکا و در اختیار گرفتن حکمرانی فضای مجازی خود کردهاند.
در ایران اما، در ده سال گذشته که اوج گسترش امپریالیسم اینترنتی آمریکایی و تلاش آن برای استعمار فضای مجازی کشورهای مختلف از جمله ایران بوده است، رئیس دولت اعتدال برای از میدان بیرون کردن رقبا و جلب آراء رأیدهندگان فریاد میزد که «ما راه خود را انتخاب کردهایم و راه ما آزادیست». دولت اعتدال در این مدت عملاً مدیریت فضای مجازی را رها کرده بود و به تعبیر رهبری به این «ول بودن» افتخار هم میکرد. مسئولین دولتی با آمارسازی کاذب طوری وانمود میکردند که معیشت اقشار مختلف مردم به سکوهای آمریکایی گره خورده و هر گونه تلاش برای قانونمند کردن حضور صاحبان این سکوها مساوی با قهر کردن و محدودسازی خدمات خود به کاربران ایرانی و در نتیجه کوچکشدن سفره میلیونها ایرانی است. افزون بر این، با بهانه کردن فقدان ظرفیتها و زیرساختهای داخلی و ناتوانی سکوهای وطنی از پاسخگویی به تقاضاهای فزایندۀ عرصه کسب و کار، در عوض حمایت و توانمندسازی این سکوها در جهت ارتقاء خدمات خود، حمایت ویژه از سکوهای خارجی را در دستورکار قرار داده بودند. دولت با اختصاص 60 درصد پهنای باند کشور به یک سکوی آمریکایی یا اختصاص هزاران سرور به یک اپلیکیشن صهیونیستی، عملاً «سنگها را بسته و سگها را گشوده» و به جان فرهنگ و هویت و معاش و معاد مردم ایران انداخته بود. ظهور پاندمی کرونا و کوچ دهها میلیون کودک و نوجوان و جوان و پیر به فضای مجازی و نیز مجازی شدن آموزش عمومی و دانشگاهی، بستر را برای تعمیق فاجعه و تکمیل فرایند «مستعمرهسازی فضای مجازی ایران» فراهم کرد. در اصطلاح عمومی، استعمار به پدیدهای گفته میشود که در آن مقدرات کشور مستعمره نه در درون و توسط مردم آن، بلکه از بیرون و توسط کشور استعمارگر تعیین میشود. کشور استعمارگر در تداوم فرایند استعمار تا به آنجا پیش میرود که منافع و مصالح خود را از طریق مردم کشور مستعمره محقق میکند، به این معنا که مردم استعمارزده با توهم تأمین مصالح خود، مساعی و همت خویش را مصروف برآوردن منافع کشور استعمارگر میکنند.
درحالیکه جمهوری اسلامی ایران در فضای واقعی و در عرصه منطقهای و بینالمللی بهعنوان مستقلترین کشور، توانسته است با تشکیل محور مقاومت، در بسیاری از مواقع در مقابل زیادهخواهی نظام سلطه جهانی اراده خود را به کرسی بنشاند؛ اما در فضای مجازی شدیدترین و گستردهترین نوع استعمار را پذیرفته است، بهگونهای که تمام مقدرات آن توسط سکوهای آمریکایی و صهیونیستی رقم میخورد. این سکوها در یک راهبرد تدریجی «پخت قورباغه»، «تغییر بنیادین نظام تمایلات و افکار» مخاطبان ایرانی را با هدف تاراج تمام سرمایههای هویتی، تاریخی و اجتماعی آنان در دستورکار خود قرار دادند و آثار این اقدام نیز در پدیده «مهسایسم» بروز کرد.
حوادث اخیر، «ضرورت استعمارزدایی از فضای مجازی» را برجسته کرد و اکنون مسؤولان دولتی انذارهای سالهای گذشته رهبر حکیم انقلاب را با تمام وجود درک میکنند که «فضای مجازی بیرون از اختیارِ ما دارد مدیریّت میشود» و اگر فضای مجازی کشور را تدبیر نکنید فردا روزی حتی امکان مدیریت ترافیک خیابانها را نیز نخواهید داشت. امروز همگان دریافتهاند که فضای مجازی «گردنه احد ایران» است و درهای جهنم مادیت و نفسانیتِ ابدیتسوز از این گردنه بر روی مردم ایران گشوده شده است و بیشترین آسیبهای ویرانگر از ناحیۀ آن متوجه هویت و تاریخ و فرهنگ و سبک زندگی مردم ایران میشود. اگر تدبیر فضای مجازی به دست دلسوزان متخصص، دغدغهمند و متعهد ایران سپرده نشود، نه جمهوری اسلامی بلکه موجودیت ایران با تهدید مواجه خواهد شد. نباید بیش از این مردم را در مقابل «امپریالیسم اینترنتی دستگاه ولایت شیطان»، بیپناه رها کنیم. اکنون زمینه اجتماعی و مردمی برای پایان دادن به «استعمار اینترنتی ایران» بیش از پیش آماده است؛ باید با استعانت از نصرت الهی و عنایات ویژه اهل بیت(ع)، گام در میدان مجاهدتِ «آزادسازی خرمشهر فضای مجازی» نهاد و لشکر جرار شیطان را در این وادی دچار هزیمت سنگین کرد.
5ـ امکان مهار و تبدیل نیروی مخرب فریبخوردگان غیرعنود به نیروی سازنده
شهید همدانی در حوادث فتنه سال 88 به عنوان فرمانده سپاه استان تهران، با درک نقش مخرب اوباش در انجام اعمال خشن و خونین، یکی از مهمترین اقدامات خود را شناسایی و زمینگیر کردن این افراد قرار داده بود. بنابراین با شناسایی و خانهنشین کردن چند هزار نفر از این افراد، عملاً زمینه نقشآفرینی آنها در شعلهور ساختن فتنه را از بین برده بود. البته ایشان پس از پایان فتنه، ارتباط خود با این جماعت را حفظ کرده و توانسته بود تعداد قابل توجهی از آنها را جذب کند، به گونهای که برخی از آنها داوطلبانه به عنوان مدافع حرم به سوریه و عراق اعزام شدند و حتی به شهادت رسیدند. برخی از آنان نیز در طول سالهای گذشته به عنوان نیروی بسیجی و مدافع امنیت نقش مهمی در مهار اغتشاشات استان تهران داشته و همچنان دارند. البته پیش از شهید همدانی، شهید چمران نیز در جنگهای نامنظم و چریکی خود از ظرفیت این افراد استفاده کرده بود. داستان رشادتهای مخلصانه شهید «شاهرخ ضرغام» را بسیاری شنیده یا خواندهاند. از دید بنده کاربست الگوی شهید چمران و شهید همدانی در تعامل با این جماعت میتواند نیروی مخرب آنها را مهار و در بسیاری از موارد تبدیل به نیروی سازنده بکند. این جماعت بیش از آن که مشکل الهیاتی و اعتقادی داشته باشند، مسأله روانی و اجتماعی دارند و اغلب زخمخورده فقر و تبعیض و فضای تعاملی مسموم هستند. میتوان با ورود از منظر روانشناختی و جامعهشناختی بسیاری از آنان را جذب و در مسیر خدمت به ایران ساماندهی کرد. حساسیت ویژه این افراد نسبت به مرام و ناموس و وطن، ظرفیت بسیار مهمی برای جذب آنان است.
* دکتر نعمتالله کرمالهی، دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم(ع)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0