ماهیت نفس صدرایی و طبیعت زیستی انسان
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ در مباحث مربوط به تکامل زیستی مغز در گونه انسان بیان میشود که مغز انسان در ابتدای تولد خالی از معلومات است و با گذشت زمان و کارکردهای تکامل فرهنگی، گرایشهای انسانی از جمله گرایش به دین و اخلاق شکل میگیرند. این گرایشها در اجتماع انسانی معلول توانمندیهای خاصگونه انسان در تطابق با شرایط محیط و ساختار زیست اجتماعی است. در فلسفه صدرا نیز نفس انسان دارای مراتبی است که با رشد جسمی انسان رشد کرده و به فعلیت میرسند. آیا میتوان رشد مراتب نفس در فلسفه صدرایی را در ضمن تکامل زیستیگونه انسان فهمید؟
ماهیت نفس صدرایی
ملاصدرا، واژههای «ذات» و» فطرت «را مترادف میداند، از اینرو انسان دارای علمی غیراکتسابی و ناخودآگاه و پنهان است که میتواند به تدریج و بر اثر تنبّه و تذکر، به سطح آگاهى او برسد. صدرا بر این عقیده است که تصورات و تصدیقات بدیهی در ذهن انسان به نحوی مادرزاد وجود دارند و نیازى نیست که ذهن براى ایجاد آنها فعالیت کند در واقع ذهن براى حصول آنها، نیازمند اکتساب یا مانند آن نیست بلکه نیازمند تنبیه و یادآورى و تشخیص و تعیین آنها است.[۱]
در فلسفه صدرا نفس در بدو پیدایش جسمانی و در بقاء روحانی است، چرا که نفس یکی از مظاهر طبیعت و درجات وجودی جسم است و ماده پس از طی مراحلی، مبدل به نفس حیاتی میشود. نفس که در ابتدای وجودش همان بدن مادی است، تدریجاً و در اثر حرکت جوهری به تجرد میرسد.
مطابق فلسفه صدرایی نفس انسان در عالم دنیا دارای مراتب و نشئات متعدد وجودی است. این مراتب سهگانه عبارتند از مرتبه حسی، مرتبه خیالی و مرتبه عقلی،که در طول زندگی انسان بتدریج به فعلیت میرسند. نفس انسان دارای شئون کثیری است که در عین بساطت نفس، دارای مراتب مختلف وجودی میباشد. نفس در انسان قبل از ورود در دنیا به مراتب عقلی و مثالی موجود است و بعد از دنیا بهوجود مثالی و عقلی موجود میباشد.[۲]
صدرا نفس انسانی را دارای شئون متعددی میداند که برخی قبل از طبیعت و برخی دیگر همراه طبیعت و پارهای از این شئون بعد از طبیعت واقع میشود. این تصویر از نفس برخلاف سایر موجودات طبیعی و عقلی است که هریک از آنها دارای جایگاه و مرتبهای معین در هستی میباشند. نفس در وجود انسان یعنی کمال اول متعلق به جسم طبیعی آلی دارای حیات بالقوه که در این جهت با نفس نباتی و نفس حیوانی مشترک است و کلیه اعمال و افعال نفس نباتی و نفس حیوانی را در بدن انسان انجام میدهد، ولی بر آنها امتیاز دارد چرا که قادر است مفاهیم کلی را درک کند و اعمال فکری خاص را انجام دهد:
«…هنگامی که مواد و عناصر اولیه با مزاجهای حاصل در خویش به مرتبه نهایی استعداد قبول صورت جدید رسیدند و به آخرین درجات و مراتب انکسار مابین اضداد نائل شدند و شدت آنها به اعتدال گرایید… در این هنگام شایسته قبول صورتی افضل و فیضی اکمل و جوهری اعلا و اشرف از جوهر سایر موالید میگردد… و آن صورت عبارتاست از قوهای روحانی و نفسی که هم مدرک کلیات و هم مدرک جزئیات و هم متصرف در معانی و صور است.»[۳]
از طرفی این نفس انسان است که تصورات و تصدیقات را ادراک میکند و حق و باطل را در این ادراک تشخیص میدهد. ملاصدرا این قوه را عقل نظری مینامد. نفس قوه دیگری نیز دارد که با آن اعمال و افعالی انجام میدهد که مختص انسان است، از قبیل طراحی و ساخت بناهای پیچیده و استنباط حسن و قبح افعال. با این قوه نفس، انسان قادر است عمل نیک را از عمل زشت تشخیص دهد و به خوبی یا بدی عملی اعتقاد پیدا کند، ملاصدرا این قوه نفس را عقل عملی مینامد:
«پس برای نفس در مرتبه ذات، دو قوه است، قوه نظریه و قوه عملیه. قوه نظریه برای درک صدق و کذب امور و قوه عملیه برای تشخیص خیر و شر امور. و نیز قوه نظریه برای درک امر واجب و امر ممکن و امر ممتنع و قوه عملیه برای درک فعل جمیل و فعل قبیح و فعل مباح»[۴]
کمال عقل عملی، حکمت است که البته از نوع اخلاق و اوصاف است نه از نوع علوم و معارفی که به حکمت عملی و نظری تقسیم میگردند. عقل عملی خادم عقل نظری است، چنانچه در ادراک امور مرتبط با حسن و قبح افعال از عقل نظری استمداد میجوید.[۵] صدرا برای انسان صفاتی را در نظر میگیرد که جز او هیچ موجود دیگری واجد آن صفات نیست. یکی از این صفات ویژه انسانی قدرت تصور مفاهیم و معانی کلی است که منجر به تفکر و تأمل در آن معانی و در نتیجه پیبردن به مجهولات عقلی میگردد. اما درک این مفاهیم به تنهایی موجب انجام فعلی خاص و یا ترک فعلی دیگر نمیشود، بلکه قوای دیگری نیز در نفس موجودند که مبدأ افعال بدنی انساناند و افعالی اختیاری میباشند. صدرا یکی از این قوا را قوه شوقیه مینامد که باعث انگیزش انسان بر انجام عملی خاص میشود. قوه دیگر، قوه فاعله است که انسان رابرای انجام عمل تحریک میکند. تمام این قوا از فکر و اندیشه استمداد میجویند. ملاصدرا نفس را جوهری میداند که از نظر ذات و فطرت خویش مستعد است که از طریق عقل نظری راه کمال را بپوید و از طریق عقل عملی از ظلمات رهایی یابد.
مراتب نفس صدرایی و تکامل زیستی مغز انسان
زیستشناسان معتقدند که تکامل طبیعت انسانی آرام و بطئی انجام میپذیرد، از اینرو گاه تفاوتها بهسختی احساس میشود. همانطور که برخی صفات در موجودات زنده در طی تکامل تغییر نمییابد و ثابت میماند[۶]، صفات انسانی نیز در برخی جنبهها ثابت باقی میماند، اما در سایر جنبهها میتواند چنان انعطافپذیر باشد که فرهنگهای متفاوت ساخته شوند و متفاوت از یکدیگر تکامل یابند.[۷]
انسان در زیستشناسی، بهلحاظ عقلانی و قابلیتهای مغزی و آناتومیک موجودی متفاوت از سایر گونهها است و در نوع خود منحصربهفرد است، سرشت انسان محصول طبیعت است همانطور که صدرا اولین مرتبه نفس را، خالی از صور و محصول عناصر طبیعی میداند (و فلسفه نفس صدرایی مبین مراتب نفس و تطورات آن در انسان از مرتبه صورت نفس نباتی تا صورت نفس انسانی است.) البته با این تفاوت که صدرا وجود نفس و بقای آن را از ناحیه نفخه الهی میداند[۸]، اما نظریه تکامل چنین تبیینی را محصول سنت دینی معرفی میکند و هرچند آن را رد نمیکند، اما بهعنوان یک تبیین علمی نمیپذیرد. چرا که در نگاه تکاملی، خود دین نیز محصول تکامل بشمار میرود.
با این رویکرد آیا میتوان نظریه تکامل در خصوص رشد مغز و قدرت تفکر انسان را همچون مراتب تشکیکی نفس در حکمت متعالیه فهمید؟ و بین این دو نوع نگاه تشابهاتی پیدا کرد؟
عقل نظری در صدرا قدرت استدلال و استنباط است و بنیادیترین ویژگی انسان به شمار میرود. ملاصدرا بعد نظری عقل را مهمترین و موثرترین استعداد انسان میداند، چرا که حقیقت وجودی انسان را آشکار میسازد و انسان از طریق آن حقایق را شهود کرده و جهان اخلاقی خود را میسازد. عقل عملی و قوایش، قدرت اراده، عمل، انتخاب و تشخیص حسن و قبح افعال.در فلسفه صدرا عمل وابسته به نظر است و عقل عملی خدمتگزار عقل نظری است.[۹] در نگاه تکاملی به انسان نیز عقل انسان در اثر گذر از مراحل تکاملی پیچیده، مهارت تفکر انتزاعی و قدرت مفهوم سازی را کسب کرده است. اراده و اختیار انجام فعل و انتخاب راهکارهای بدیل در انجام فعل نیز تواناییهای منحصربهفرد عقل انسانی است که در جهان موجودات زنده بیهمتاست.
نتیجهگیری
بهنظر میرسد تبیین تفاوت ماهوی انسان با سایر موجودات علاوه بر قدرت عقلی پیشرفته که در طی فرایندهای تکاملی شکل گرفته است، نیازمند مؤلفههای دیگری خارج از حیطه طبیعت است. این مؤلفه در حکمت متعالیه جوهر نفس انسانی است، آنچه که میتوان براساس آن تفاوت سرشت انسان با سایر موجودات را توجیه کرد. به نظر میرسد تکاملدانان برای توجیه ادعای خود در تمایز بنیادین انسان با سایر گونهها مجبورند اندکی از روش طبیعتگرایانه خود فاصله بگیرد و به نوعی در حیطه مباحث فلسفی ورود پیدا کنند. چرا که مبانی طبیعتگرایانه تکامل زیستی قادر به ارائه تبیینهای قانعکننده پیرامون تمایز بنیادین سرشت انسانی با سایر موجودات نمیباشد، که البته چنین تبیینی دغدغه اکثریت تکاملدانان و فیلسوفان طبیعتگرا نیز نیست. اما در صورتی که فیلسوف-زیستشناسی قصد ورود در این حیطه را داشت، خواهناخواه مجبور است در محدوده روش فلسفی ورود پیدا کند. یکی از این روشهای فلسفی حکمت متعالیه است که تطورات نفس را در سایه عقلانیت نظری و عملی و با اتکاء بر قوای نفس تبیین میکند.
* هاله عبدالهیراد، دکترای فلسفه دین و پژوهشگر
_____________________________
منابع و مآخذ
– ابراهیمی دینانی، غلامحسین(۱۳۸۷)؛ «حکمت نظری و عملی»، مجموعه مقالات دهمین همایش ملّاصدرا، تهران، بنیاد حکمت صدرا.
– صدرالمتألهین شیرازی. محمدابن ابراهیم(۱۳۸۳) –الشواهدالربوبیه– ترجمه و تفسیر: دکتر جواد مصلح- انتشارات سروش.
– شیرازی (ملاصدرا)، صدرالدین محمّدبن ابراهم۱۳۶۸، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، چاپ دوم، قم: مصطفوى.
– Wilson,David-(2002)- Darwin’s cathedral : evolution, religion, and the nature of society– The University of Chicago Press.
پینوشت:
[۱] اسفار جلد ۱، ۱۳۶۸، ص۲۷و۲۸.
[۲] اسفار، جلد ۸، ص۳۴۶.
[۳] شواهدالربوبیه، ص۲۹۹.
[۴] همان، ص۳۰۱.
[۵] شواهدالربوبیه، ص۳۰۰.
[۶] بهعنوان مثال اغلب پستانداران از موش تا زرافه دارای ۷ مهره گردنی هستند، اما این صفت محافظتشده باعث نشده است که برخی پستانداران گردن بسیار دراز یا فوق العاده کوتاه نداشته باشند.
[۷] Wilson.D-2002-p،۲۲۰.
[۸] شواهد الربوبیه-ص۲۹۸.
[۹] دینانی-۱۳۸۷.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0