منجی باوری در ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ منجیباوری از آموزهای مشترک میان ادیان مختلف است که گوهر مشترک همه آنها، امید به ظهور موجودی نجاتبخش است که انسانها را از ظلم و فساد رهایی میبخشد. رصد منجیباوری در ادیان مختلف و تاکید بر نقاط مشترک آنها، به ایجاد گفتمان جهانی در باب «انتظارِ ظهور منجی عدالتخواه» میانجامد؛ گفتمانی که دینداران را -علیرغم همه تفاوتها در جزئیات و مشخصات آن منجی- در یک جبهه واحد علیه ظلم و ظالمان دوران قرار میدهد و فرهنگ انتظار را در اذهان مردم حاکم میکند و در نتیجه، زمینه را برای ظهور منجی حقیقی، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده میسازد.
سابقاً در یادداشتی با عنوان «بازخوانی مختصر از منجیباوری (بخش اول)» به بررسی منجیباوری در سه آیین کنفوسیوس، هندو و بودا پرداختیم و به وضوح نمایان ساختیم که منجی در آیین کنفوسیوس، انسانی متعالی است که میخواهد اخلاق و معنویت و هماهنگی عظیم را بر جامعه انسانی حاکم سازد. در آیین هندو نیز منجی، تجسد خدایان است که در هر دورهای ظهور خاصی پیدا میکند و در آخرالزمان با نام کالکی، سوار بر اسب و شمشیر به دست، ظهور میکند و روش نیکوکاری را دوباره برپا خواهد کرد و عصر تازهای رقم میزند. در آیین بودا -که انشعابی از هندوئیسم است- منجی، گاه کالکی و گاه میتریه نامیده میشود که به مقام روشنشدگی و نیروانا رسیده است، ولی از رفتن به نیروانای کامل، سر باز میزند تا دیگران را در راه روشنشدگی کمک کند و در آخرالزمان آنها را به سعادت برساند.
بخش اول یادداشت را اینجا بخوانید:
منجیباوری در آیینهای کنفوسیوس، هندو، بودا
بعد از توضیح منجیباوری در سه آیین فوقالذکر در یادداشت «بازخوانی مختصر از منجیباوری (بخش اول): آیینهای کنفوسیوس، هندو، بودا»، در نوشتار حاضر به بررسی منجیباوری در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام میپردازیم. لازم به ذکر است که سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام، علیرغم تفاوتهای عقیدتی و رفتاری، در امتداد یکدیگر هستند و نمیتوان ارتباط آنها را نادیده گرفت و مغفول قرار داد. مسیحیت پس از یهودیت و در همان فرهنگ ظهور کرد و رشد و گسترش یافت؛ و اسلام نیز پس از یهودیت و مسیحیت، ظهور یافت و ضمن تأیید برخی از آموزههای یهودی و مسیحی، تحریفات و اشتباهات عقیدتی و رفتاری آنها را مورد نقد و اصلاح قرار داد. این سه دین کاملاً مرتبط با یکدیگر هستند و نقاط اشتراک فراوانی دارند که یکی از آنها، منجیباوری است که هم زمینه تاریخی مشترک دارد و هم دربردارنده پیامهای مشترک نسبت به آینده و آخرالزمان است. در ادامه، این مطالب را بیشتر توضیح میدهیم:
منجی باوری در یهودیت
قوم یهود از نژاد سامی و از نسل حضرت ابراهیم هستند. پس از وفات حضرت ابراهیم، فرزندانش اسماعیل و اسحاق رهبران قوم یهود شدند و پس از این دو، یعقوب فرزند اسحاق، رهبر و پیشوای این قوم شد. یوسف از فرزندان یعقوب به سبب فتنه برادران، راهی مصر شد و پس از مدتی عزیز مصر گشت و به واسطه او، یعقوب و سایر فرزندانش به مصر راه یافته و در آن دیار به جایگاه سیاسی و اقتصادی قابل توجهی دست یافتند. بنی اسرائیل (نسل یعقوب) تا چند قرن به خوبی زندگی میکردند. اما پس از مدتی، مردم مصر و پادشاهان مصر، نسبت به این قوم سخت گرفته و آنها را مورد ظلم و آزار قرار دادند تا جایی که بعد از مدتی، به تعبیر قرآنی، پسران را کشته و زنان را برای خدمتکاری نگاه میداشتند![۱] پس از این حوادث بود که خداوند حضرت موسی را برگزید تا بنی اسرائیل را نجات دهد. پس از حضرت موسی نیز سایر انبیاء (یوشَع و داوود و سلیمان و دیگران) برگزیده شدند که آخرین پیامبر الهی، حضرت محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) است که او نیز از نسل حضرت ابراهیم است.
سرگذشت یهودیان و تاریخ قومی و مذهبی آنها در کتاب مقدسِ آنها -که مسیحیان آن را «عهد عتیق» مینامند- جمعآوری شده است. عهد عتیق ۳۹ کتاب دارد که از نظر موضوع به سه بخش تقسیم میشود: ۱. تورات و بخش تاریخی عهد عتیق ؛ ۲. حکمت ، مناجات و شعر؛ ۳. پیشگوییهای انبیا.
بخش تاریخی عهد عتیق با تورات و تورات با سِفر پیدایش[۲] آغاز میشود که محتوایش درباره پیامبرانی همچون آدم، نوح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب و یوسف است . ۴ سِفر بعدی، سیره حضرت موسی و تاریخ بنی اسرائیل را شرح میدهد. یهودیان این اسفار پنجگانه (کتابهای پنجگانه) را تورات نامیده و آنها را نوشته حضرت موسی میدانند. تاریخ بنی اسرائیل از زمان حضرت یوشع به بعد، در ۱۲ کتاب بعدی آمده است. همه اینها بخش تاریخی عهد عتیق است. اما بخش حکمت، مناجات و شعر، مشتمل بر ۵ کتاب است که به صبر ایوب، زبور داوود و غیره میپردازد. بخش پیشگوییهای انبیاء نیز ۱۷ کتاب است.[۳]
توجه به خاستگاه وتاریخ یهودیت و تنوع متون دینی آنها، ما را در رصد منجیباوری در این دین، به این نکته رهنمون میسازد که با یک پیامبر یا یک کتاب روبرو نیستیم بلکه با کتاب ها و پیامبران مختلفی روبرو هستیم که بسیاری از آنها به منجی اشاره کردهاند و منجیباوری را در دین و فرهنگ یهودی، طرح و تثبیت کردهاند. همچنین، نباید از این نکته غافل شد که در دین اسلام، اعتقاد به انبیای سابق همچون حضرت آدم، نوح، ابراهیم و غیره، همچون اعتقاد به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) لازم است و اگر کسی رسالت این انبیاء و گفتار حق آنها را قبول نداشته باشد، از گستره ایمان و اسلام خارج است؛ چنانکه در آیه ۲۸۵ سوره مبارکه بقره به این مطلب گوشزد شده است: «و همه مؤمنان(نیز)، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند؛ (و مىگویند:) ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمىگذاریم(و به همه ایمان داریم).»
اینک به منجیباوری در یهودیت میپردازیم و این آموزه را در متون دینی مختلف آنها مورد بررسی قرار میدهیم. منجیباوری در یهودیت، بی ارتباط با اقتدار و شکوه این قوم در دوران داوود و سلیمان نیست؛ دورانی که یهودیان حکومت مرکزی داشتند و از رفاه و قدرت برخوردار بودند. پس از آن دوران بود که یهودیان مورد هجوم اقوام مختلف قرار گرفته و حکومت مرکزی خود را از دست داده و علیرغم کوشش ها و شورشهای پراکنده، هیچ وقت به این مهم دست نیافتند. به همین جهت، یهودیان همیشه منتظر منجی بودند؛ کسی که اقتدار سابق را باز میگرداند و آنها را از سلطه بیگانگان نجات میدهد. از این رو، منجیباوری از مهمترین اصول اعتقادی یهودیان است و صهیونیستها با تمسک به همین آموزه، جامعه یهود را فریفته و به فلسطین منتقل کردند چرا که معتقدند از شرایط تحقق ظهور، این است که همه یهودیان در سرزمین مقدس جمع شوند.[۴]
در کتاب زبور داوود، به ظهور منجی یا همان «ماشیح»[۵] اشاره میشود و پیروزی صالحان و تشکیل حکومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به آیین واحد را نوید میدهد.[۶] همچنین در فراز دیگر از آن آمده است که خداوند «نجات عظیمی به پادشاه خود میدهد، و به ماشیح خویش احسان میکند؛ یعنی به داوود و به ذریت او تا به ابد.»[۷] در پیِ ظهور منجی «صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود. او حکمرانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصی نقاط جهان… فراوانی غلات در زمین بر قله کوهها خواهد رسید.»[۸] در کتاب اشعیای نبی نیز درباره منجی آمده است: «او مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود.»[۹] از دانیال نبی نیز در کتاب دیگری از عهد عتیق آمده است: «نامش قائم است. او برخواهد خواست… در آن زمان، هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود، رستگار خواهد شد.»[۱۰] حجی پیامبر نیز درباره منجی میگوید: «یهوه(خدا) میگوید: یکبار دیگر، آسمان ها و زمین و تمامی امتها را متزلزل خواهم ساخت و آنگاه فضیلت جمیع امتها خواهد آمد و این خانه را از جلال خود پر خواهم ساخت.»[۱۱] در تورات نیز به این مطلب اشاره شده که خداوند زمین را به ابراهیم و فرزندانش میبخشد.[۱۲] در همین راستا در اشعیاء آمده است که «نسلی از یعقوب و وارثی برای کوه های خویش از یهودا به ظهور خواهد رسید.»[۱۳] در فراز دیگری از این کتاب آمده که «خداوند مثل جبّار بیرون میآید و مانند مرد جنگی غیرت خویش را برمیانگیزاند. فریاد کرده و نعره خواهد زد و بر دشمنان خویش غلبه خواهد نمود.»[۱۴] در همین کتاب به این نکته اشاره میشود که منجی، انصاف و عدالت را برای همه امتها در زمین جاری میکند و تمام مستضعفان را رهایی خواهد بخشید.[۱۵] در کتاب صفنیای نبی نیز آمده است: «خداوند می گوید برای من منتظر باشید تا به جهت جمع کردن همه قومها بر شریعت خود، همه پادشاهان را برطرف کنم… در آن زمان، زبان پاک به امت ها باز خواهم داد تا همگی اسم خدا را بخوانند و همدوش او را عبادت نمایند.»[۱۶] در کتاب دانیال نیز در توصیف زمانه ظهور منجی آمده که «در آخرالزمان دانش زیاد خواهد شد.»[۱۷]
آنچه گذشت بخشی از متون مقدس یهودیان درباره منجی آخرالزمان بود و مطالب مندرج در کتاب های مختلف عهد عتیق، بسیار فراتر از اینها است که به سبب اختصار از ذکرشان پرهیز شد.[۱۸]
توصیف سابقالذکر که از منجی و عصر ظهور در عهد عتیق از زبان پیامبران مختلف بیان شد، گواه مناسبی بر منجی باوری میان یهودیان در طول تاریخ است. همچنین به خوبی گواهی میدهد که منجی باوری نه فقط از آموزههای موکد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بلکه از بشارتها و آموزههای مشترک تمامی پیامبران الهی است که در عهد عتیق –که از منظری، تاریخ انبیاء است- بازتاب یافته است. با استفاده از آنچه گذشت، به خوبی روشن میشود که همه آنها، توصیف سازگار و همسان از منجی و شرایط و ویژگی های عصر ظهور دارند که با آموزههای اسلامی در این زمینه، شباهت و همپوشانی بسیار دارد.
منجیباوری در مسیحیت
حضرت عیسی در فلسطین و در میان یهودیان مبعوث شد. در آن روزگار، فلسطین تحت سلطه رومیان بود و یهودیان علیرغم چندین بار شورش علیه رومیان، نتوانستند به حکومت مرکزی و اقتدار سابق دست یابند. در آن دوران، یحیی بن زکریا، از پیامبران الهی، مردم را به توبه و پذیرش ملکوت الهی تشویق میکرد: «توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است.»[۱۹] یحیی طرفداران زیادی پیدا کرد و حتی با یکی از پادشاهان گماشته امپراتوری روم درگیر شد و به دستور آن پادشاه سر از بدنش جدا شد. حضرت عیسی که با این پیامبر آشنایی داشت و دعوت او را پذیرفته بود، همان سیر و سلوک تبلیغی را دنبال کرد و مردم را به سوی ملکوت الهی دعوت نمود. عالمان یهودی ابتدا با او علیه رومیان همراهی کردند اما همین که نقدهای عیسی به خود را دیدند، برنتافته و به فتنهگری علیه عیسی اقدام کردند و رومیان را به دستگیری و قتل عیسی تشویق کردند. بنا بر روایت مسیحی از ماجرا، حضرت عیسی دستگیر و به صلیب آویخته شد اما بعد از آن، مجدداً زنده شد و به یارانش اعلام کرد در زمان مناسب مجدداً بازخواهد گشت و ظهور خواهد نمود.[۲۰] پس از مدتی، پولس که روزگاری ازمخالفان سرسخت مسیحیت بود، مسیحی شد و برخلاف سیره حواریون، به تفسیر اسطورهای از عیسی اقدام نمود و او را نه پیامبر خدا بلکه خود خدا دانست که پا به زمین گذاشته و تجسد یافته تا با تحمل رنج و اعدام بر روی صلیب، خود را فدای بشر کرده و آنها را از گناه ارثی به جا مانده از حضرت آدم، نجات بخشد. با این کار خداوند با انسانها عهد جدیدی بَست که متمایز از عهدهای قدیمی خدا با انسانها است. در عهدهای قدیمی، خداوند برگزیدگانش را میفرستاد و با مردم عهد میبست که اگر دعوت انبیاء را بپذیرند و بر همان اساس ایمان و عمل داشته باشند، سعادتمند میباشند اما در عهد جدید خداوند خودش پا به زمین گذاشته و فدا شده تا انسانها از گناه ارثی نجات یابند و برای رسیدن به سعادت، همینقدر کافی است که به این رخداد تاریخی ایمان داشته باشند و مناسک متناظر با آن را انجام دهیم. این تفسیر اسطورهای علیرغم مخالفت حواریون، به مرور زمان در فلسطین و سایر نقاط جهان، طرفدارانی یافت و بعد از مدتی توسط کنستانتین امپراتور روم، به عنوان قرائت رسمی از مسیحیت تثبیت شد.[۲۱]
بر همین اساس، مسیحیان کتابهای مقدس را به عهد قدیم و عهد جدید تقسیم میکنند. منظور از عهد قدیم، همان متون مقدس یهودیان است که مسیحیان آن را مقدس اما امری مربوط به تاریخ میدانند که الزامی برای مسیحیان به دنبال ندارد؛ و منظور از عهد جدید، کتابهایی است که مسیحیان آنها را معتبر و مقدس میدانند. به تعبیر مارتین لوتر: در عهد قدیم، شایستگی برای آمرزش، از طریق عمل به شریعت است اما در عهد جدید آمرزش از طریق فیض و لطف است نه شایستگی من از پی عمل نیک.[۲۲]
عهد جدید ۲۷ کتاب دارد که از جهت موضوعی در ۴ بخش میگنجند: انجیلها (مَتی/مَرقُس/لوقا، یوحنا) که چند دهه بعد از غیبت حضرت عیسی به نگارش درآمدهاند، اعمال رسولان(سفرهای تبلیغی مبلغان خصوصا پولُس)، نامهها(نامههای حواریون عیسی)، رویا(مکاشفه یوحنا). این کتابها نیز مشخصاً دههها بعد از حضرت عیسی به نگارش درآمدهاند اما به باور مسیحیان چون به تأیید روح القدس درآمدهاند (به این شیوه که روحالقدس به دست کاتبان، آنها را نگاشته است) پس مقدس است.[۲۳]
پس از بررسی خاستگاه مسیحیت و تطورات تاریخی آن و شکلگیری متون مقدس معتبر نزد مسیحیان، به رصد منجیباوری در این دین میپردازیم. با عنایت به آنچه گذشت، روشن میشود که مسیحیان هر آنچه که درباره ظهور منجی در عهد قدیم آمده را قبول دارند و بر همین اساس حضرت عیسی را همان منجی میدانند که برای نجات بشر تجسد یافت و پس از به صلیب کشیدهشدن مجددا زنده شده و عروج یافته و وعده داده که روزی بازخواهد گشت و ملکوت الهی را محقق خواهد ساخت. از این رو، به باور مسیحیان، حضرت عیسی از دو منظر منجی است:
منظر اول اینکه، حضرت عیسی تجسد یافته خدا است و با فدا شدن، رابطه انسان-خدا را اصلاح میکند و آنها را از پلیدی و گناه ارثی رهایی میبخشد. هر کسی که به این واقعه تاریخی و تفسیر اسطورهای ایمان بیاورد، نجات مییابد. این نجاتبخشی، اگرچه در یک برهه تاریخی آغاز شده اما از آن پس به بعد، ادامهدار است و هر کسی به آن ایمان بیاورد، نجات مییابد.
منظر دوم اینکه، حضرت عیسی پس از به صلیب کشیده شدن و عروج یافتن، روزی مجدداً به زمین بازخواهد گشت تا حکومت فراگیر مسیحی را تشکیل دهد و ملکوت الهی را محقق سازد و همه انسانها را از ظلم و فساد نجات بخشد. لازم به ذکر است که منظور از ملکوت الهی، تحقق وعده های خدا به داوود است: خداوند «نجات عظیمی به پادشاه خود می دهد، و به ماشیح (مسیح و منجی) خویش احسان میکند؛ یعنی به داوود و به ذریت او تا به ابد.»[۲۴] این وعدهها توسط حضرت عیسی و تشکیل حکومت مذهبی و فراگیر تحقق مییابد که نتیجه آن، تحقق آرمانهای معنوی و اجتماعی برا کل بشریت است.[۲۵] با این توضیحات مشخص میشود که مسیحیان حضرت عیسی (ع) را همان مسیح و منجی میدانند که یکبار برای نجات انسانها میانجیگری کرد و با تجسد و فداشدن، همگان را از پلیدی ذاتی و گناه ارثی نجات داد؛ و بار دوم برای نجات انسانها پس از عروج به آسمانها مجدداً به زمین بازگشته و با تشکیل حکومت مسیحی، آنها را از ظلم و فساد، رهایی میبخشد.
با بررسی تطبیقی دو دین یهودیت و مسیحیت، مشخص میشود که بسیاری از انبیای الهی که آثار و گفتار و رفتارشان در متون مقدس عهد قدیم و عهد جدید بازتاب یافته، بر منجیباوری تأکید ویژهای داشته و یهودیان همیشه منتظر ماشیح، مسیح و منجی بودند تا اینکه حضرت عیسی در فرهنگ یهودی مبعوث شد و این گمانه را برای گروهی از یهودیان تقویت کرد که او همان منجی آخرالزمان است و قرار است وعده خدا به داوود را محقق سازد و ملکوت الهی و حکومت مذهبی مقتدر را تشکیل دهد. حضرت عیسی خودش چنین ادعایی نداشت اما تفسیر اسطورهای پولس از یکسوی و ذهنیت یهودی در باب انتظار ظهور منجی از سوی دیگر، منجر به تقویت این انگاره شد که عیسی همان منجی آخرالزمان است که برای نجات یهودیان بلکه بشریت آمده و اگر در آن برهه تاریخی موفق به تحقق ملکوت الهی نشده، اما با این حال، عروج یافته و روزگاری باز خواهد گشت و آن وعده الهی را به شکل تامّ محقق خواهد ساخت.
منجیباوری در اسلام
در دین اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) آخرین پیامبر و برگزیده خدا است که وحی را از خدا دریافت و به مردم ابلاغ میکند. تعالیم وحیانی این دین، در قرآن گردآوری شده است. این دین ضمن تایید انبیای الهی گذشته- همچون حضرات: آدم، ابراهیم، نوح، موسی، عیسی و غیره- دین به جا مانده از آنها در طول تاریخ را تحریف شده یا ناقص میداند و به همین جهت مردم را به سوی اسلام -آخرین نسخه کلام الهی- فرا میخواند که هم کامل و متناسب با نیازهای فردی و جمعی بشریت است و هم مصون از تحریف.
در دین اسلام، اصول اعتقادی مشترک میان یهودیت و مسیحیت مورد توجه و تأکید قرار داده است: «بگو: اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم؛ و بعضى از ما، بعضى دیگر را-غیر از خداى یگانه- به خدایى نپذیرد.»[۲۶] اما با این حال، نقدهای قابل توجهی به تعالیم یهودی و مسیحی وارد شده است از جمله این نقد که در آیه ۱۸ سوره مبارکه نساء به هر دو قوم بهود و مسیحیت وارد شده است:
یهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان(خاصّ) او هستیم.» بگو: «پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات مىکند؟! بلکه شما هم بشرى هستید از مخلوقاتى که آفریده؛ هر کس را بخواهد(و شایسته بداند)، مىبخشد؛ و هر کس را بخواهد(و مستحق بداند)، مجازات مىکند؛ و حکومت آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست، از آن اوست؛ و بازگشت همه موجودات، به سوى اوست.
توجه به رابطه اسلام با مسیحیت و یهودیت، فهم ما از منجیباوری در این ادیان را ارتقا میبخشد چرا که ما را به گوهر مشترک این ادیان و خاستگاه الهی همه آنها توجه میدهد؛ ضمن آن که، تفاوتهای اصولی و فرعی این ادیان را نیز برجسته میسازد.
پس از توضیح رابطه اسلام با مسیحیت و یهودیت، برای فهم منجی باوری در اسلام، میبایست به نکته مقدماتی دیگری نیز اشاره کنیم که پیروانِ دین اسلام، در باب جانشینی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، اختلاف کرده و به دو گروه شیعه و اهل سنت تقسیم شدند.
اهل سنت معتقدند که امام علی (علیه السلام) اولین خلیفه نیست و پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایشان را به این سمت نصب نکرده است بلکه پیامبر امر خلافت و سیاست و مرجعیت دینی بعد از خود را به امت اسلامی واگذار کرده است. بسیاری از اهل سنت معتقدند که امام علی (علیه السلام) عالمترین فرد بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله) بودند و نزدیکترین فرد به ایشان بودند اما چون نصّی برای تعیین امام بعد از پیامبر وجود ندارد، پس باید از نظر امت اسلامی تبعیت کرد و خلافت ایشان را در مرتبه چهارم پذیرفت. از این منظر، اهل سنت، امامت را منصبی عرفی دانسته و برای امام شرایطی همچون عصمت و علم ویژه را در نظر نمیگیرند. اما شیعیان با این نظر مخالفند و امام و جانشین پیامبر را همچون او، معصوم دانسته و امام علی(علیهالسلام) و سایر امامان بعدی را منصوب از جانب پیامبر میدانند و ایشان را دارای جایگاه مرجعیت سیاسی و دینی دانسته و پیروی از ایشان را به عنوان رهبر جامعه اسلامی، لازمالاجرا میدانند.[۲۷]
توجه به اختلاف نظر شیعه[۲۸] و اهل سنت در باب امامت و اوصاف و مصداق جانشین پیامبر، از این جهت حائز اهمیت است که تأثیر مستقیم در تلقی آنها از منجیباوری دارد چرا که اولاً بخش قابل توجهی از میراث شیعیان در توصیف منجی آخرالزمان، برگرفته از امامان آنها است که اهل سنت از این منابع محروم هستند؛ و ثانیاً شیعیان برخلاف تلقی اهل سنت، منجی را امام به معنای خاص کلمه میدانند که دارای علم لدنی و عصمت و غیره است و میبایست از جانب خدا منصوب شود؛ و منصوب نیز شده است.
قطعنظر از اختلاف شیعه و سنی در باب معنای امامت و شخص امام، شیعه و اهل سنت، هر دو منجیباور هستند و بر این باورند که در آخرالزمان، منجیای از نسل پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ظهور خواهد کرد که عدل و توحید را بر جهان حاکم خواهد نمود. در منابع شیعی، اعتقاد به منجی از مسلمات به حساب میآید و هیچ کسی در آن تردید ندارد. به باور محققان، در منابع اهل سنت نیز منجیباوری به تواتر رسیده است و روایات فراواتی در تایید آن وجود دارد؛ مثلاً از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمودند: «اگر از عمر دنیا (به فرض) یک روز هم بیشتر با قی نمانده باشد خدا آن روز را آن قدر طولانی میکند تا مهدی موعود از اولاد من ظهورکند.»[۲۹]
برخلاف گروه کوچکی از اهل سنت که منجی را همان حضرت عیسی میدانند که عروج یافته و مجدداً به دنیا باز میگردد؛[۳۰] اکثر مسلمانان معتقدند که اگرچه حضرت عیسی با منجی بازمیگردد اما منجی، حضرت مهدی(عج) از نسل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) است و حضرت عیسی همراه ایشان رجعت میکنند.[۳۱] از این منظر، حضرت عیسی از یاران خاص منجی است نه این که خودش همان منجی موعود باشد.
همچنین شیعیان و اهل سنت در توصیف منجی آخرالزمان، به ویژگیهای مشترکی قائلند و مثلاً هر دو گروه، چهره منجی را نورانی میدانند.[۳۲] افزون بر این، شیعه و اهل سنت، در موارد زیادی در توصیف عصر ظهور –پیش از ظهور، هنگام ظهور و پس از آن- اتفاق نظر دارند: ناامیدی کامل مردم[۳۳]، بی پناهی مردم[۳۴]، فراگیر شدن ظلم و ستم[۳۵]، ظهور دجال[۳۶]، صیحه آسمانی[۳۷]، ظهور از کنار کعبه و همراهی حضرت عیسی با ایشان[۳۸]، تعداد یاران خاص(۳۱۳ نفر)[۳۹]، گسترش رفاه و عدالت برای عموم مردم[۴۰] و غیره.
اما علیرغم این اشتراک نظرهای شیعه و اهل سنت در زمینه منجیباوری، در این دو مذهب اسلامی اختلافاتی نیز در زمینه منجیباوری وجود دارد که مهمترینشان این است که آیا منجی که همان حضرت مهدی (عج) است، در قرون گذشته متولد شده و برای قرن ها غایب شده است یا اینکه منجی هنوز متولد نشده و در آخرالزمان متولد میشود؟
اکثریت اهل سنت برخلاف شیعیان امامیه، معتقدند که منجی و حضرت مهدی (عج) هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان متولد میشود.[۴۱] اما شیعیان امامیه معتقدند که حضرت مهدی (عج) در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ ق در شهر سامراء متولد شده اند و پدرشان امام حسن عسکری (ع) امام یازدهم شیعیان امامیه است. با توجه به روایات زیادی که در باب امام دوازدهم و ظلمستیزی و غلبه ایشان بر شاهان ظالم مطرح شده بود و شیعیان نیز منتظر تولد ایشان بودند، حکام بنی عباس، خانواده امام حسن عسکری را تحت نظر قرار دادند تا فرزند ایشان را به قتل برسانند اما مشیئت خدا این بود که همسر ایشان نشانههای بارداری نداشت و به همین جهت، سربازان گماشته، متوجه تولد حضرت مهدی (عج) و منجی آخرالزمان نشدند. ایشان سپس به غیبت کوتاه مدت رفتند و از دیدگان مردم پنهان شدند و بواسطه نایبان خاص با مردم ارتباط داشتند و بعد از مدتی، دوران غیبت طولانی ایشان آغاز شد که به باور شیعیان در زمان مناسب بازخواهند گشت و جهان را از ظلم و فساد نجات میدهند و عدالت و توحید را حاکم میسازند.[۴۲]
بنابراین، در دین اسلام، شیعه و اهل سنت اتفاق نظر دارند که روزی منجی آخرالزمان ظهور خواهد کرد و جهان را بر مبنای عدل و توحید اداره میکند و مستضعفان را از ظلم و فساد نجات میبخشد. اما اینکه آن منجی، متولد شده و سپس غایب شده یا اینکه هنوز متولد نشده است، از اختلافات شیعه و اهل سنت است.
نتیجه
با عنایت به آنچه در باب منجیباوری در یهودیت، مسیحیت و اسلام گذشت، روشن شد که منجیباوری در همه این ادیان الهی مشترک است و اکثر انبیای الهی سابق که در کتاب مقدس و قرآن از آنها به شکل مشترک یاد شده، از ظهور منجی در آخرالزمان سخن گفتهاند و مسیحیان نیز با همین ذهنیت، حضرت عیسی را منجی آخرالزمان میدانند. یهودیان و اهل سنت معتقدند که منجی هنوز متولد نشده است و در موعد مناسب متولد خواهد شد. مسیحیان و شیعیان معتقدند که منجی متولد شده است و به دلایلی به غیبت رفته و در زمان مناسب بازخواهد گشت. مسیحیان حضرت عیسی را منجی موعود میدانند که به قتل رسیده و دوباره زنده شده و غایب گشته است؛ اما شیعیان حضرت مهدی را منجی موعود میدانند که پنهان میزیسته و کمتر کسی او را دیده است و برای مدتی کوتاه از طریق نایبان خاص با مردم ارتباط داشت و سپس به غیبت طولانی رفته است و در زمان مناسب بازخواهد گشت و حضرت عیسی نیز او را همراهی خواهد کرد.
توجه به این نکات، می تواند زمینهساز ایجاد گفتمان جهانی در باب «انتظارِ ظهور منجی عدالتخواه» باشد؛ بیآنکه تفاوت ها را مغفول قرار دهد یا آنها را کمرنگ یا بی اهمیت جلوه دهد. اگرچه شیعیان، حضرت مهدی (عج) را منجی موعود می دانند و منتظر او هستند؛ اما با این حال، شیعیان از طریق اشتراکیابی با سایر ادیان الهی در زمینه منجیباوری و برجسته کردن نقاط مشترک در این زمینه، می توانند دینداران و خداباوران و مستضعفان در جهان را در جبهه واحد علیه ظلم و ظالمان قرار دهند و فرهنگ انتظار را در اذهان مردم تثبیت کنند و در نتیجه، زمینه را برای ظهور منجی حقیقی، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده سازند.
* دکتر میثم شادپور، استاد دانشگاه و کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پینوشت:
[۱] سوره اعراف، آیه ۱۴۱.
[۲] واژه عبری به معنای کتاب
[۳] برای مطالعه بیشتر، رک: توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۸۵ش، بخش یهودیت.
[۴] شاکری زواردهی، روحالله و فاطمه زهرا فقیه خراسانی، بررسی و اثبات یکی بودن مهدی و ماشیح با تطبیق پیشگوییهای عصر ظهور در عهد عتیق و منابع اسلامی، فصلنامه علمی پژوهشی مشرق موعود، سال یازدهم، تابستان ۱۳۹۶ش، شماره ۴۲، ص ۲۳۳.
[۵] «ماشیح» لقب پادشاهان بنی اسرائیل بود که در زمانهای بعد، به پادشاه آرمانی آنها اطلاق شد؛ پادشاهی که منجی یهودیان در آخرالزمان است.
[۶] مزمور ۲: ۶-۱۲؛ مزمور ۳۷: ۹-۱۱.
[۷] مزمور ۱۸: ۵۱.
[۸] مزمور ۷۲: ۷-۸ و ۱۶.
[۹] اشعیا ۱۱: ۱-۲ و ۴-۵.
[۱۰] دانیال ۱۲: ۱.
[۱۱] حجی ۲: ۶-۷.
[۱۲] پیدایش ۱۳: ۱۴-۱۷.
[۱۳] اشعیا ۶۵: ۹.
[۱۴] اشعیا ۴۲: ۱۳.
[۱۵] اشعیا ۴۲: ۱-۷.
[۱۶] صنفیا ۳: ۸-۹.
[۱۷] دانیال ۱۲: ۴.
[۱۸] برای مطالعه بیشتر، رک: شاکری زواردهی، روح الله و فاطمه زهرا فقیه خراسانی، بررسی و اثبات یکی بودن مهدی و ماشیح با تطبیق پیشگوییهای عصر ظهور در عهد عتیق و منابع اسلامی، فصلنامه علمی پژوهشی مشرق موعود، سال یازدهم، تابستان ۱۳۹۶ش، شماره ۴۲.
[۱۹] متی ۲: ۳؛ لوقا ۳: ۳.
[۲۰] در تقابل با قرائت کتاب مقدس از سرگذشت حضرت عیسی، در قرآن به صراحت مصلوب شدن حضرت عیسی انکار شده است. با این حال، قرآن با کتاب مقدس درباره عروج حضرت عیسی اشتراکنظر دارد. در این زمینه به آیات ۱۵۷ و ۱۵۸ سوره مبارکه نساء توجه بفرمایید: و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسى بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم» در حالى که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانى که در مورد(قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروى مىکنند؛ و قطعاً او را نکشتند. بلکه خدا او را به سوى خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است.
[۲۱] برای مطالعه بیشتر، رک: توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۸۵ش، بخش مسیحیت.
[۲۲] مکگراث، آلیستر، درسنامه الهیات مسیحی، ترجمه بهروز حدادی، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۴ش، ص۳۱۵-۳۱۶.
[۲۳] برای مطالعه بیشتر، رک: توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۸۵ش، بخش مسیحیت.
[۲۴] مزمور ۱۸: ۵۱.
[۲۵] صادقنیا، مهراب، درآمدی بر آموزه نجات بخش در مسیحیت، مجله مشرق موعود، زمستان ۱۳۸۶ش، شماره ۴؛ جوانشیر، موسی، مقایسه گونهشناسی موعود مسیحیت با موعود شیعه، مجله انتظار موعود، بهار ۱۳۹۰ش، شماره ۳۴.
[۲۶] سوره آل عمران، آیه ۶۴.
[۲۷] پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «انا سید النبیین و علی سید الوصیین و إنّ اوصیائی بعدی اثنی عشر اولهم علی و آخرهم القائم المهدی؛ اوصیاء بعد از من دوازده نفرند که اول آنها علی (علیه السلام)و آخر آنها مهدی(عج) است».(قندوزی، سلیمان بن ابراهیم حنفی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۹۱) در بعضی از روایات کلمه «نُقبا» دوازده خلیفه و دوازده امیر آمده است که همگی اشاره به مسئله ولایت امر دارد و نیز در این احادیث بیان شده که این دوازده جانشین پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از قریش اند. تفسیر شیعه از این حدیث بسیار روشن و منظور از آنها دوازده امام معصوم (علیهم السلام) است ولی این حدیث برای سایر مذاهب به صورت یک مسئله پیچیده درآمده است و تفسیر روشنی نتوانسته اند ارائه کنند؛ زیرا بر هیچ یک از خلفای نخستین و بنی امیه و بنی عباس تطبیق نمیکند.
[۲۸] در این نوشتار، منظور از شیعه، شیعه امامیه است و فعلا به دیدگاههای موجود در سایر فرقههای شیعی همچون شیعه زیدیه و شیعه اسماعیلیه کاری نداریم. امید است که در نوشتار بعدی به بررسی دیدگاههای فرق شیعه در باب منجیباوری بپردازیم.
[۲۹] ترمذی، محمدبن عیسی، سنن ترمذی، باب ما جاء فی المهدی ، بیروت دار الفکر، الاولی ، ۱۴۲۲، ه/ق، ص ۶۵۰؛ فخررازی، محمد، تفسیرکبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۸؛ السیوطی، جلال الدّین، بیروت، دارالفکر، اول،۱۴۰۱ه ق، ج۲، ص۴۳۸.
[۳۰] ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، قاهره، دار إحیاء الکتب العربیه – فیصل عیسى البابی الحلبی، بی تا، کتاب الفتن، ح ۴۰۳۹؛ ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا، ج۱ ص۳۲۲.
[۳۱] عظیم آبادی، شرف الحق، عون المعبود: شرح سنن ابی داود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط۲، ۱۴۱۵ق، ج۱۱ ص۲۴۳؛ أحمد بن حنبل، مسند احمد، المحقق: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، بیروت، مؤسسه الرساله، ط۱، ۱۴۲۱ق، ج۱۷ ص۴۱۶، ح ۱۱۳۱۳.
[۳۲] جوینی خراسانی، علی بن محمد، رائد السمطین، بیروت، موسسه محمودی، ۱۴۰۰ق، ج۲ ص۵۶۵.
[۳۳] گنجی شافعی، ابوعبدالله محمد، البیان فی اخبار صاحب الزمان عج، تحقیق احمد الفتلاوی، بیروت، دارالمحجه البیضاء، ص ۴۲.
[۳۴] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق، ج۸ ص۸۹.
[۳۵] ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، المحقق: کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبه الرشد، ط۱، ۱۴۰۹ق، ج۷ ص۵۱۲ و ۵۱۳.
[۳۶] نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق، ج۸ ص۹۳.
[۳۷] ابن حماد، نعیم، الفتن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۳ق، ص۹۳.
[۳۸] عظیم آبادی، شرف الحق، عون المعبود: شرح سنن ابی داود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ط۲، ۱۴۱۵ق، ج۱۱ ص۲۴۳؛ أحمد بن حنبل، مسند احمد، المحقق: شعیب الأرنؤوط – عادل مرشد، وآخرون، بیروت، مؤسسه الرساله، ط۱، ۱۴۲۱ق، ج۱۷ ص۴۱۶، ح ۱۱۳۱۳.
[۳۹] سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الحاوی للفتاوی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق، ص۷۳.
[۴۰] ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، المحقق: کمال یوسف الحوت، ریاض، مکتبه الرشد، ط۱، ۱۴۰۹ق، ج۷ ص۵۱۲.
[۴۱] هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، المحقق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط، بیروت، مؤسسه الرساله، ط۱، ۱۴۱۷ق، ج۲ ص۴۸۲.
[۴۲] برای مطالعه بیشتر، رک: جوانشیر، موسی، مقایسه گونه شناسی موعود مسیحیت با موعود شیعه، مجله انتظار موعود، بهار ۱۳۹۰ش، شماره ۳۴، ص۱۲۹-۱۳۰.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0