ناشناختگی سرشت وحی و تبیین رویکردهای معرفتشناسانه از آن
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ از دیرباز صاحبان اندیشههای مختلف بر آن بودهاند تا پرده از سیمای چیستی و ناشناختگی سرشت وحی فرود آرند. دانش فلسفه، عرفان و رویکردهای نوپدید معاصر هر یک از ظن خود کوشیدهاند بر بنیاد جهان فکری خویش، شناختی از سرشت وحی به دست آرند. نوشتار پیش رو رویکرد هر کدام از نگرشهای مذکور را بازخوانی کرده تا بدین پرسش پاسخ گوید که تامّلات این دست از علوم تا چه پایه با حقیقت سرشت وحی هم آوا است؟ و آیا رسیدن به فهمی کامل از این حقیقت برای بشر میسر است؟
۱- معنای لغوی و قرآنی وحی
ناشناختگی حقیقت و سرشت وحی در معنای لغوی آن نیز نهفته است آنسان که راغب اصفهانی در بیان لغوی آن مرموز بودن را در کنار پنهان و سریع بودن جزئی از پایههای اصلی معنای وحی به شمار آورده است. هر چند که این مرموز بودن ممکن است از جهت ارتباط لفظی مد نظر بوده باشد، اما دربیان انواع سهگانه وحی که در قرآن از آن سخن به میان آمده نیز از پشت پرده بودن که نوعی ناشناختگی را میرساند؛ لفظ روی همین معنا به سخن آمده است.(طبرسی، مجمع البیان ج۹ ، ص۷۹) به هر حال هرگونه نظریهپردازی که از وحی میشود شایسته مینماید که این جزء از حقیقت وحی به عنوان یک اصل در نظر آورد تا با نگاهی این جهانی تفسیری نارسا و آمیخته با عناصر مادی از سرشته وحی ارائه نگردد. آنچه برخی را به تفسیرهای بشری از این معنا راهی کرده معلول همین غفلت است حال آن که استخدام لفظ وحی بر این معنا از اصل به این منظور انجام گرفته که حقیقت نهانی و رمزوارگی دریافت معارف الهی را بازگو نماید.(سعیدی روشن، وحیشناسی، ص۲۱)
۲- تفسیر فلسفی وحی
فیلسوفان در کاوشهای عقلی کوشیدهاند تا در نمایی فیلسوفانه سرشت وحی را حصولی کنند. آنان در تبیین چگونگی فرآیند دریافت وحی با استفاده از روند طبیعی که در آن یک فهم فلسفی فرآوری میشود؛ از وحی، یک تفسیر فلسفی بر اساس حس مشترک، نیروی خیال، نیروی عقل و اتصال آن به عقل فعال به دست میدهند. حال آن که این بازنمایی و صورتگری خارج از ذات حضوری، اکتسابناپذیری، پوشیدگی و رمزوارگی سرشت وحی است.(همان، ص ۲۹) آیتاللّه سبحانی از متکلمان بزرگ معاصر نیز در نقد انگاره فیلسوفان از سرشت وحی به مسأله رمزوارگی آن اشاره میکند و درباره ارزش سخن فیلسوفان از وحی، آن را در حد یک فرضیه خوانده است.(رسالت جهانی پیامبران، ص۱۹۱)
۳- تفسیر عرفانی وحی
در تحلیل و ارزیابیهای نوپدید از سرشت وحی چنین نگرشی بهعنوان یکی از نظریههای غالب در میان پژوهشهای غربی تحت عنوان تجربه دینی مشاهده میشود.
این دیدگاه نیز بنابر تفاوتهای مبنایی که با حقیقت وحی دارد ذاتاً کوچکتر از آن است که تصویر کاملی از حقیقت وحی در آینههای مکاشفات عارفان بنمایاند. موطنی که پیامبر از آن سروش الهی را دریافت کرده است برای اهل طریق دست نیافتنی و غیر قابل تجربه است آنسان که ابنعربی با این تعبیر از آن خبر داده است: فکان له الکشف الاتم فیری ما لا نری (فتوحات مکیه، ج۱، ص۱۴۷)
کشف تامی که برای پیامبر شفافیت و روشنایی آن بسان شفافیت حس ضروری انسان پیراسته از هر نوع تردیدپذیری است.(جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ج۱، ص۹۱) اما مشاهدات عرفانی که غیر تام است و ناتمام از آغشتگی و آمیختگی بازیگریهای قوه وهم و خیال در امان نیست.(همان، ص۹۲)
محیالدین ابنعربی در بیان تفاوت جهان انبیاء با سلوک اولیاء سخنی به غایت نغز و در خور دارد و از این فاصله ناپیدا و بیپایان به نیکویی سخن گفته است. او در این باره چنین گوید: نهایات الأولیاء بدایات الأنبیاء(ابن عربی، فتوحات مکیه، ج۲، ص ۵۱) نهایت حال اولیاء بدایت حال انبیاء است.
پس از آن به نکتهای اشاره میکند که تفاوت جهان اولیاء با جهان انبیاء را کاملتر ترسیم میکند. او گوید که هیچ کشفی و شهودی و ذوقی برای عارفان که مساوی و مشابه و مساوق با حال انبیای الهی در وادی نبوت باشد در دست نیست: فلا ذوق للولی فی حال من أحوال أنبیاء الشرائع فلا ذوق لهم فیه (همان)
در ادامه اظهار میدارد که از اصول عارفان است که از آنچه برای آنان از کشف و شهود بسته و ناگشوده مانده است سخنی بر زبان نیاورند: و من أصولنا إنا لا نتکلم إلا عن ذوق و نحن لسنا برسل و لا أنبیاء شریعه فبأی شیء نعرف من أی مقام سأل موسى الرؤیه ربه (همان). ابن عربی تاکید میکند که دریافت ذوق رسولان برای غیر رسولان ممنوع است: ..و قد علمنا من باب الذوق أن ذوق مقام الرسل لغیر الرسل ممنوع(همان)
تفسیر عرفی
آنچنانکه آمد هر یک از رویکردهای عقلی و عرفانی بر مبنای داراییهای معرفتبخشی که داشتند از وحی تصویری حصولی و شهودی عرضه کردند هرچند که تفسیرشان از هستیشناختی وحی ناتمام بود آن هم به موجب ضعف وجودی، قابلیت ظهور همه حقیقت هستی وحی را نداشت لکن چیزی از اوصاف تابناک و آثار سترگ کلام باری تعالی را در تاملات هستیشناختی خود از نظر دور نمیانگاشتند و فروتنانه در برابر خارقالعادگی وحی سر تعظیم فرو میآوردند و بنابر درک متعالی که از وجود برین معرفت وحیانی داشتند و همچنین از خودشناسی معرفتی که از وجود کوچک خویش در برابر بزرگی وجود وحی برخوردار بودند؛ در پیشگاه وحی هیچگاه سر به طغیان ننهادند و به آیهای و گزارهای از آوردههای قرآنی به سبب معنای فرا عقلی و فرا شهودی آن عصیان نورزیدند، اما نگرش بشری و عرفی که در نظریههای شخصیت باطنی، وحی نفسی و نبوغ بشری عرضه گردیده است؛ میخواهد که از منظر معرفت حسی، سرشت وحی و وجود آن را در صورتی محسوس درآورد حال آن که با فاصلهای دورتر و بسیار فروتر از معرفتهای فراتری چون عقل و شهود در زیرینترین سطوح مراتب شناخت به جای آن که سری به آسمان بلند کند و نگاهی به بالا بگرداند به پایین پای خویش مینگرد. و چون با هویت وحی ذاتاً بیگانه است گیرندههای حسیاش با این دورافتادگی معرفتشناختی، سرشت متافیزیکی وحی را در گستره نگاه شناختشناسانهاش هیچوقت حس نمیکند و هیچگاه آن را فهم نمیکند و با آن به تفاهم و همدلی نمیرسد و اگر آن را به مبادی بالاتر در افق درک عقلی وا نگذارد سرسختانه رد میکند و اگر بخواهد فهمی هم از آن به دست دهد آن را در یک افق معنایی که عناصر مادی به طور مشخص تعیین کردهاند پایینتر از حد وجودی وحی، تفسیر به رأی میکند در واقع تفسیر بشری به جای آسمان، روی زمین دنبال ماه میگردد.
نتیجهگیری
بر اساس آنچه آمد به رغم همه تلاشهای معرفتشناسانه در جهت شناخت سرشت وحی هیچکدام از رویکردهای مذکور در ارائه تفسیری کامل از ماهیت وحی موفق نبودهاند چرا که اساساً حقیقت وحی بنابر هویت فرادسترس بودن چه به صورت عمومی و چه به صورت خصوصی امکان رسیدن به شناخت قطعی از چیستی و ذات کلام الهی را ناممکن نموده است و هر آنچه تاکنون درباره آن در تأمّلات اندیشمندان قدم به عرصه وجود گذاشته تا حد یک فرضیه آن هم البته نااستوار و نامطئن فراتر نرفته است.
شهید مطهری در این باره میگوید: چون وحی یک امری بوده که از مختصات انبیاء است قهراً بر سایر افراد بشر مجهول است حداکثر کوشش ما این است که در امکانش بحث میکنیم.(مجموعه آثار، ج۴، ص۳۵۵)
آیت الله مکارم شیرازی از مفسران پرآوازه معاصر در اینباره چنین میگوید: راه یافتن به عالَمی که ما را به آن راه نیست و به کلی از آن بیگانهایم ممکن نیست حتی اگر شخص پیامبر نیز برای ما شرح دهد، ما جز شبحی از این جهان مرموز و اسرار آمیز نخواهیم دید. این به آن میماند که یک فرد بینا بخواهد برای کسی که نابینای مادرزاد است منظره اشعه زیبای آفتاب و امواج لرزان دریا و بالهای رنگارنگ طاووس… توضیح دهد.(پیام قرآن، ج۱، ص ۲۲۸)
* سید محمدتقی موسوی کراماتی، نویسنده و پژوهشگر
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0