«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ تاریخ طولانی و پر فراز و نشیب جهان و جوامع گوناگون بشری، همواره مصلحان اجتماعی بزرگ و متعددی بر خود دیده است که فارغ از عقاید، مکاتب و شیوههای فعالیت هر یک، همگی در حد توان خود سعی در اصلاح وضعیت موجود و ایجاد طرح و نقشی نو در جامعه خویش داشتهاند؛ برخی تا حدودی موفق شدهاند که لایههای سطحی(نمادها و هنجارها) و گاها عمیق اجتماع( آرمانها و ارزشها) را تغییر دهند و برخی در همان گامهای نخستین حرکت طفل نوپای جنبشها، ساقط شدهاند. در این میان، مصلحانی موفقتر بودهاند که توانستهاند از ظرفیت عظیم مردم و ملت خود برای مبارزه با مستکبرین استفاده کنند و با پشتیبانی آنها به مبارزه بپردازند؛ نه با تکیه صرف بر حلقه مبارزان حرفهای و گروههای چریکی تحت امر خود.
تاریخ ایران هم از حضور و خیزشهای این مصلحان، مستثنی نبوده و گاهوبیگاه شاهد جنبشهایی علیه مظالم و تبعیضها بوده که به دلایل گوناگون، یکی پس از دیگری سرکوب شده و در میان صفحات تاریخ، به فراموشی سپرده شدهاند؛بررسی علل شکست خیزشهای پیش از سال ۵۷ ایران، خود یادداشتی مجزا میطلبد. اما سرانجام و چند سال پس از اضمحلال و شکست آخرین جنبش اجتماعی در ایران (قیام مشروطه)، انقلاب اسلامی ایران به زعامت امام خمینی به پیروزی رسید. اما چه عاملی سبب شد که برخلاف نهضتهای نیمهتمام و شکستخوردهی سابق، انقلاب خمینی کبیر، همه مردم را تمامقد به عرصه مبارزه کشانده و پیروز شود؟ او خود صریحا رمز پیروزی را اینگونه اعلام کرده است: «رمز پیروزی امروز ما این است که اتکا به خدای تبارک و تعالی داشتیم. رمز پیروزی ما این است که جنبه فقط سیاسی نبود، فقط برای نفت و امثال اینها نبود؛ جنبه جنبۀ معنوی بود، اسلامی بود»؛ «رمز پیروزی ایمان بود.»
ایشان در خلال مبارزات، در وهله اول با رژیم پهلوی و در وهله دوم با استکبار جهانی بر نقش اساسی و کلیدی عنصر معنویت در پیروزی نهایی تاکید داشتند. امام فقیهی بینظیر بود که فقه را تئوری بینقص اداره جامعه میدانست و بر همین اساس، عنصر معنویت را پشتوانه مستحکم فقه برای اقامه عدالت در جامعه معرفی مینمود. این فقیه کامل و عارف واصل برای اجرای اتمّ و اکمل معنویت در لایههای بنیادین جامعه و پیشبرد امت به سوی سرچشمه معنویت، سه مرحله کلان را پشت سر نهادهاند. مراحل پیشا تحولی که تا امروز نزد عمده تحلیلگران و فعالان فرهنگی و نهادهای تصمیمساز مغفول و مهجور مانده است. نکته اساسی اینجاست که معمولا «خمینی بودن» امام راحل بیشتر از سیر و چگونگی «خمینی شدن» ایشان مورد توجه قرار میگیرد. اینکه چطور این پیر فرزانه برخلاف غالب مصلحان اجتماعی پیشین، از ملت خود انتظار تحول دفعی و ناگهانی نداشته بلکه در طول چند دهه آنها را چون طفلی نوآموز گام به گام به سمت معنویت و معارف ناب توحیدی رهنمون ساخته است.
مرحله اول؛ سلوک فردی: امام، هرچند در سپهر تاریخ معاصر جهان به عنوان سیاستمداری بزرگ و فقیهی متبحر شناخته میشود اما شخصیت سیاسی ایشان نباید سبب مستور ماندن بعد عرفانی و معنوی ایشان شود. او به خوبی دریافته بود که برای انجام رسالت بزرگ خویش در آینده و برافراشتن پرچم توحید و معروف در جهان، خود ابتدا باید مراحل سیر و سلوک را تا اعلیدرجه آن به سرانجام رساند. وی عارفی کامل و سالکی متقی بود که در ایام جوانی وقتی هنوز ۲۵ ساله بود به مجلس خصوصی درس عرفان آیتالله شاهآبادی راه یافته و به مدت هفتسال، منازل سلوک را دست در دست استاد، یکی از پس از دیگری پشت سر نهاده و به عارفی کمنظیر تبدیل شده بود. ایشان از ایام جوانی و سلوک فردی خویش ذیل نظارت آیتالله شاهآبادی اینطور یاد میکنند:« شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمیآیم.»
مسأله کلیدی سلوکفردی و کسب معنویت برای فعالان امروز فرهنگ و دغدغهمندان اصلاح و تربیت هم امری است به غایت حیاتی و مهم. وقتی مبلغان و فعالان انقلابی امروز، قصد عهدهدار شدن رسالت بزرگ هدایت جامعه و برافراشتن بیرق توحید را میکنند، باید به تأسی از امام راحل ابتدا ظرفیت و آمادگی این رسالت را در خود فراهم کنند. کما اینکه قرآن کریم هم دستور فرموده که پیش از عهدهدار شدن رسالات عظیم الهی (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً)، به سلوک و افزایش ظرفیت معنویت خود بپردازید(قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا)
ذات نایافـته از هسـتیبخش/ کی تواند که شود هستیبخش
مرحله دوم؛ انتخاب و تربیت یاران نزدیک: امام خمینی(ره) پس از مرحله طی طریق الی الله (سفر من الخلق الی الحق) در پای درس اساتید مبرزی همچون میرزاجواد ملکی و مرحوم شاهآبادی و وصول حقیقی به حقتعالی، در مرحله دوم به تربیت و هدایت خصوصی شاگردان مستعد و باانگیزه خود پرداختند.
جلسات تدریس دروس مختلف عرفانی، فلسفی و فقهی تا حد زیادی سبب آشنایی و شناسایی یاران باظرفیت و با استعداد امام راحل و شناخته شدن ایشان بین طلاب و فرهیختگان و دغدغهمندان در قم و نجف شد. یارانی که در آیندهای نه چندان دور حلقه وصل میان امام و امت برای هدایت و انقلابهای درونی و بیرونی شدند. ایشان ابتدا با نگاشتن و انتشار کتب و رسالات ثقیل و تخصصی عرفانی و فلسفی به تربیت و هدایت حلقه اول شاگردان اهلعلم و بااستعداد خویش پرداختند. کتبی مانند شرح دعای سحر و مصباح الهدایه إلی الخلافه والولایه که پیش از سیسالگی نوشته شده و جز آشنایان با مفاهم و معارف و اصطلاحات عرفانی و فلسفی، فهم مطالب آن برای دیگران دشوار است. همچنین در سن ۳۵ سالگی، پس از بهرهمندی از محضر آیتالله شاهآبادی و وصول به اوج درجات عرفان، تعلیقهای بر شرح کتاب فصوصالحکم که از معروفترین و مهمترین کتب تخصصی عرفانی و فلسفی است منتشر ساختند.
پس از نشر کتب عرفانی و فلسفی عمیق، در حوالی ۴٠ سالگی ایشان به اوج فعالیت علمی و اخلاقی رسیده و دست به تألیف کتب نیمهتخصصی جهت ارائه به بخش عمومیتر جامعه زدند. گویی هدف ایشان از این امر ادخال معنویات و الهیات در قلوب عامه مردم و عمومی کردن و ملموسساختن مباحث اخلاقی برای عامه بوده است تا نفوس آنها آماده ایجاد تحولات بنیادین آینده شود. کتب شرح چهل حدیث و شرح حدیث عقل و جهل مربوط به همین دوره است.
مرحله سوم؛ دوران عمومیتبخشی به معنویت: عارف واصل و فقیه عامل، حضرت امام خمینی رحمهالله پس از پشتسر نهادن دوران سلوک فردی و تربیت یاران خود و بعد از طی مراحل و اسفار عرفانی، به سیر فی الخلق بالحق در میان امت خویش پرداخته و برخلاف عموم اهلعرفان که پس از وصول به مراتب عالیه و کمالات نفسانیه به عزلت و گوشهگیری و خموشی روی میآورند، یگانه عارف کامل معاصر شدند که عرفان و معنویات را از کنج حجرهها و پستوهای حوزههای علمیه به میان عموم مردم و کاسبان و کارگران و دانشجویان آوردند و عرفان و معنویات را طوری به زندگی روزمره مردم گرهزدند که در کوتاه مدتی، میلیونها جوان و مرد و زن مومن و مهذّب که خود را سراپا فدایی اسلام میدانستند و مشتاقانه به دنبال شهادت و لقاءالله بودند، تربیت شدند. ایشان در جایی، تمام متفکران و فیلسوفان و روشنفکران را فرامیخوانند تا به این معمای بزرگ پاسخ دهند که چگونه این مردم پس از رشد و حیات در «مراکز فسادآلود» و «عفونت رژیم شاهی» که هیچ نفس مهذبی امکان اصلاح آن را نداشت، امروز به این درجات عالیهی عرفانی بینظیر نائل شدهاند و «یک همچون جوانان سرشار از معرفتالله و سراپا عاشق لقاءالله» تربیت شدهاند؟ و خود در پاسخ اینطور میگویند:«جز دست غیبی و دستگیری الهی و تصرّف ربوبی، با چه میزان و معیار می توان تحلیل این معما کرد». امام پس از چند دهه تلاش و کوشش بسیار برای انتشار معارف و معنویات در بطن جامعه ایرانی و نفوس و قلوب مردم، پس از نهادینه شدن نسبی این معنویات در ایران، بر همین میزان بسنده نکرده و پرچم توحیدی معنویت را در جهان برافراشتند تا تمام علاقمندان و حقطلبان و مستضعفین جهان را ذیل این پرچم تجمیع کنند. او احتمالا یگانه عارف تاریخ اسلام است که مسائل عرفانی را با مسائل بینالمللی مرتبط ساخته و در پی بیدار نمودن تمام ملتها، پس از ملت ایران برخاسته .«بیداری، اول قدم است؛ اول قدم یقظه است. در سیر عرفانی هم یقظه اول قدم است، در این سیر؛ این هم سیر الهی و عرفانی است؛ بیداری، قدم اول است. و کشورهای اسلامی، ملّت های مسلم، ملت های مستضعف در سرتاسر جهان، این ها بیدار شده اند… و ان شاء اللّه پیروز خواهند شد».
بررسی این سیر تحول عرفانی، از انجام سلوک فردی و شخصی تا مرحله جهانیسازی معنویت توسط امام راحل، میتواند یک کلانالگوی تراز برای تمام فعالان اجتماعی و دینی امروز ارائه کند که هر کدام در حیطه تخصصی خود با اقتفا و متابعت از این مراحل سهگانه، خمینیگونه اقدام به تحولآفرینی و انقلابهای خرد در عرصههای گوناگون اجتماعی کنند.
*مهدی مولایی، نویسنده و پژوهشگر
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0