نگاهی به کثرتگرایی دینی
تکثرگرایی دینی از مباحث فلسفه دین و به معنای اعتقاد به حقانیت یا نجاتبخشی همه یا مجموعهای از ادیان در عصر واحد می باشد. قرآن حقانیت طولى شرایع انبیاى الهى را مىپذیرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معنای واقعی کلمه مىداند؛ اما حقانیت عرضى ادیان را نمىپذیرد. آیات قرآنى علاوه بر دلالت بر انحصار دین حق در اسلام و نفى پلورالیسم و تکثّرگرایى دینى، به صراحت با بعضى از اصول و مبانى پلورالیسم، مخالف است و آن را ابطال مىکند. در همین خصوص، «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» گفتگویی با دکتر داود حیدری، عضو هیات علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه علوم اسلامی رضوی داشتهایم که متن آن در ادامه تقدیم میگردد.
* در ابتدای بحث برای مشخص شدن محل نزاع، تبیین بفرمایید منظور از پلورالیسم دینی چیست؟
این واقعیت که در جهان، ادیان گوناگون وجود دارند و هر یک دارای قدمت تاریخی و متدینان بسیارند بهعنوان یک واقعیت تاریخی، امری است غیر قابل انکار. تنوع و اختلاف بین ادیان گاه به حدی است که به سختی میتوان برخی از آنها را دین نامید.
وجود ادیان متعدد و حتی شاخههای متعدد در درون هر دین پرسشهای مهمی را پدید میآورد. از جمله:
چرا ادیان متعدد و متکثرند؟ علت تکثر چیست؟
۱) دین حق کدام است؟ آیا حقانیت منحصر در یک دین است؟
۲) اگر یک دین بر حق باشد آیا پیروان ادیان دیگر از رستگاری و نجات بهرهمند خواهند شد؟
۳) پیروان هر دینی نسبت به پیروان سایر ادیان چه تلقی و چه رفتاری باید داشته باشند؟
تامّل در این پرسشها و جستجو برای یافتن پاسخ مناسب هر یک جنبهای از مسأله کثرتگرائی دینی را آشکار می کند. مهمترین این جنبهها عبارتند از:
اول) کثرتگرایی دینیرفتاری و یا هنجاری: کثرتگراییدینی در این معنا به هم زیستى مسالمتآمیز بین پیروان ادیان و مذاهب مختلف اشاره دارد که مورد قبول اسلام نیز میباشد. طبق نصّ آیات و روایات، مسلمانان هر چند خود را بر حق میدانند باید به پیروان سایر ادیان احترام گذاشته و با آنان روابط حسنه و مسالمتآمیز داشته باشند.
شکی نیست که بین باطل دانستن یک دین و زندگى مسالمتآمیز و حتّى دوستانه و برادرانه با پیروان آن دین منافاتی وجود ندارد بلکه بنابر تعالیم دین اسلام، بدرفتاری با مخالفان فکری، کنشی غیردینی شمرده شده است.
دوم) کثرتگراییدینی در نجات و رستگاری: یعنی نجات و رستگاری در انحصار پیروان دین خاصی نیست بلکه پیروان سایر ادیان نیز میتوانند اهلنجات باشند. به عبارت دیگر ملازمهای بین حقانیت و نجات وجود ندارد بر طبق منابع دینی رحمت و غفران الهی، کسانی را که در برابر حق تعصب و عناد نورزیدهاند در برمیگیرد و اگر کسی به دلایلی شناختی از حقیقت نداشته باشد اما دارای دارای صفت تسلیم باشد هرگز مشمول عذاب الهی نخواهد شد.
سوم) کثرتگراییدینی در حقانیت: کثرتگرایی حقیقتشناختی، مبناییترین وجه کثرتگرایی دینی است و بیشترین مناقشات را در پی داشته و محل نزاع مخالفان و موافقان بوده است. کثرتگرایی دینی حقیقتشناختی دیدگاهی است که معتقد است:
- همه ادیان بزرگ در بردارنده حقیقت دینیاند و به سبب آن حقیقت در هر یک راهی به سوی نجات و رستگاری وجود دارد.
- تفاوت ادیان نسبی و زائد بر حقیقت دین و در نتیجه قابل چشمپوشی است.
- حقیقت دینی در سنتهای دینی مختلفی وجود دارد.
- نهادهای هیچ سنت دینی نمیتواند مدعی معرفت انحصاری بشود و حجیت خود را بر پایه آن استوار سازد.
کثرت گراییدینی حقیقتشناختی بر دو پایه استوار است:
الف) نسبت در معرفت؛ یعنی هرچند ممکن است حقیقت واحد باشد اما ادراکات ما از آن متکثر است.
ب) تعدد تفسیرهای متون دینی؛ فهم ثابتی از دین وجود ندارد. متن امر صامتی است و دینداران در چارچوب پیشفرضها و دانشهای پیشین خود به فهمی از دین میرسند و آن را بر دین تحمیل میکنند.
این دیدگاه بنابر دلایل بروندینی و دروندینی قابل پذیرش نیست و نیز دینداران آن را با دینداری خود ناسازگار مییابند.
نجات و رستگاری در انحصار پیروان دین خاصی نیست بلکه پیروان سایر ادیان نیز میتوانند اهلنجات باشند. به عبارت دیگر ملازمهای بین حقانیت و نجات وجود ندارد بر طبق منابع دینی رحمت و غفران الهی، کسانی را که در برابر حق تعصب و عناد نورزیدهاند در برمیگیرد و اگر کسی به دلایلی شناختی از حقیقت نداشته باشد اما دارای دارای صفت تسلیم باشد هرگز مشمول عذاب الهی نخواهد شد.
* عرصه این مشرب چیست و ریشههاى آن کجاست؟
اگر مراد بسترهای تاریخی و انگیزهای پیدایش پلورالیسم دینی باشد باید گفت که یکی از سرچشمههای مطرح چنین دیدگاهی جنایات و اقدامات خشونتباری است که از سوی دینداران و به نام دین به وقوع پیوسته است. رفتار ظالمانه اروپاییان مسیحی نسبت به سیاهپوستان آفریقا و سرخپوستان آمریکا شاهد گویایی از این حوادث است. آثار ناگوار کشتار و جنایاتی که به نام دین انجام میگرفت اندیشمندان را بر آن داشت تا راهی برای سازش و تعامل پیروان ادیان جستجو کنند تا زمینه برخوردهای مذهبی از بین برود.
از سوی دیگر مسیحیان همواره معتقد بودند که «بیرون از کلیسا هیچ نجاتی وجود ندارد» و غیرمسیحیان از نجات بهرهای ندارند و اهل دوزخند. آشنایی مسیحیان اروپا با آموزههای انسانی و اخلاقی ادیان دیگر و پیروان صادق و پاک این ادیان، متکلمان مسیحی را بر آن داشت که بپذیرند کسانی هستند که خدا به سبب زندگی و اخلاق پاکشان آنها را در زمره اهل نجات قرار دهد هرچند به ظاهر مسیحی نیستند. اما برخی دیگر تصریح کردند که مسیحیت تنها راه نجات نیست و برای نجات، راههای مختلفی وجود دارد.
اندیشه پلورالیسم ریشه در پروتستانیسم دارد. پروتستانیسم بر این باور است که: اولاً دین امری شخصی است و امور شخصی اثباتپذیرند. ثانیاً دین از سیاست و از امور اجتماعی جداست. ثالثاً لازم نیست دینداری مسیحیان مستند به کلیسا و کشیش باشد. از این رو کثرتگرایی دینی تحت تأثیر پروتستانتیسم لیبرال از این چهار ویژگی برخوردار است:
۱- پذیرش تفاسیر غیرمتعارف از کتاب مقدس و از اعتقادات؛
۲- شکاکیت عام نسبت به تأملات نظری در الهیات و تردید در استدلالهاى عقلى براى برترى و ترجیح دین مسیحى؛
۳- تمسک به اصول اخلاقى مدرن در مورد تساهل و ردّ تعصبات دینی؛
۴- گوهر دین تجربه دینی شخصی در نهفته است و نه در اصول جزمی، شریعت، اجتماع دینی یا مناسک.
بنابر این کثرتگرایی دینی به عنوان یک نظریه، نتیجه تلاشی است برای یافتن مبنایی در الهیات مسیحی به منظور ارائه تفسیر متناسب ارزشهای دوره مدرن و فروکاستن آن به امری احساسی و شخصی و کاستن از نقش دین در ساحتهای این جهانی و زدودن عصمت و قدسیت از آموزههای دینی.
و بالاخره نباید رواج شکگرایی در آموزههای دینی مسیحیت، انکار توانایی عقل در رسیدن به واقع و اثبات آموزههای دینی، شکاف معرفتی کانت میان بود و نمود (نومن و فنومن) و طرح هرمونتیک مدرن توسط شلایر ماخر را در فراهم آمدن زمینههای فلسفی نظریه پلورایسم دینی باشد نادیده انگاشت.
در پایان تذکر این نکته مهم است که حسن نیت مدافعان کثرتگرایی دینی در مبارزه با تعصبات و جنگهای دینی دلیلی بر درستی این نظریه و مبانی آن نیست.
* از آنجا که سازش به نحوى با اصل پلورالیسم که قائل به تکثر است، منافات دارد، سازش یعنى رفع اختلافها و پذیرش اشتراکها، درحالىکه پلورالیسم، پذیرش اختلافهاست. این را چگونه تحلیل مىفرمایید؟
اگر مراد از سازش آن باشد که همه یکسان بیندیشند و عمل بکنند این امر نه ممکن است و نه مطلوب. اختلاف عقیده امری طبیعی است و حتی بدون آن رشد و تعالی جامعه میسر نخواهد بود. اما آن چه مهم است مدیریت این اختلافها و بهرهگیری از آن برای رشد و تعالی جامعه است.
و اگر مراد همزیستی و تعامل سازنده با یکدیگر باشد منافاتی با دیدگاه کثرتگرا ندارد. مدافعان کثرتگرایی گوهر ادیان را امر واحدی میدانند و اختلافات را به اعتقادات، شرایع و مناسک برمیگردانند که اموری خارج دین تلقی میشوند و زائیده سنتها و فرهنگی مختلف و برآمده از اختلاف در تفاسیر و اختلافهای زبانی و غیر واقعی است و نه حقیقت دین. ادیان هیچگونه اختلاف واقعى ندارند. همه ادیان یک چیز میگویند. اختلاف آنها در ظاهر است. حقیقت واحدى را با تعبیرها و کلمات گوناگونى بیان مىکنند. در نظریه کثرتگرایی دینی اختلافات کم اهمیت شمرده میشود و بر گوهر واحد ادیان تاکید میشود.
اما باید توجه داشت که علیرغم ادعای کثرتگرایی دینی مبنی بر رفع تعارضها و اختلافهاى ادیان اولاً این نظریه اختلافات را از بین نمیبرد بلکه آموزههای اختصاصى هر دینی را به عنوان امورى غیر اساسى، نادیده میگیرد و آنها را به کنارى مینهد، بدون توجه به اینکه این آموزهها چقدر براى خود آن دین اهمیت دارند. و ثانیاً این نظریه از نظر دینى، بیطرف نیست زیرا با نگرشهایی که بر بُعد اجتماعى و عملى دین تأکید دارند به شدت مخالفت میکند. مردود انگاشتن بخشهایی از ادیان نه تنها اختلافات را از بین نمیبرد بلکه خود موجب افزودن اختلافی بر اختلافات قبلی است.
کثرتگرایی دینی به عنوان یک نظریه، نتیجه تلاشی است برای یافتن مبنایی در الهیات مسیحی به منظور ارائه تفسیر متناسب ارزشهای دوره مدرن و فروکاستن آن به امری احساسی و شخصی و کاستن از نقش دین در ساحتهای این جهانی و زدودن عصمت و قدسیت از آموزههای دینی.
* آیا مىتوانیم آیاتى از قرآن مثل آیه «انّ الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین و النصارى و المجوس و الذین اشرکوا، انّ الله یفصل بینهم یوم القیامه انّ الله على کلّ شىء شهید»؛ و آیه «انّ الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئون و النصارى من آمن باللّه و الیوم الاخر و عمل صالحاً فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»؛ را به نحوى پذیرش پلورالیسم در عرصه اجتماع و عمل بدانیم؟
مقدمتاً باید گفت در مقام فهم مقصود خداوند در قرآن کریم باید از نگاه گزینشی به آیات قرآن و تفسیر آنها با جدا کردن از زنجیره دیگر آیات پرهیز کرد. آیات دیگری وجود دارد که با برداشت پلورالیستی از این دو آیه منافات دارد. اما در باره این دو آیه باید گفت:
۱ـ آیه ناظر به ایمان اهل کتاب است که پیش از اسلام دارای سه رکن ایمان بوده و فوت کردند و ارتباطی به بقاء حقانیت ادیان دیگر ندارد.
۲ـ آیه در مقام دفع این است که ملاک هدایت و ورود به بهشت، تنها داشتن عناوینی مانند یهودیت و مسیحیت نیست بلکه ملاک هدایت و تقرب به قرب الهی سه اصل مزبور است. اما این که آن سه اصل کلی چگونه و یا در چه دین و شریعتی تحقق مییابد، آیه ناظر بدان نیست.
۳ـ ملاک هدایت و رستگاری همان سه عامل مزبور از جمله ایمان به خدا است. ایمان واقعی یعنی تسلیم شدن در برابر امر الهی از جمله ایمان به پیامبر اسلام است. بنابراین عدم ایمان به پیامبر اسلام به معنای عدم ایمان به خداوند است
۴ـ آنچه موجب فلاح و نجات انسان میشود آن عمل نیکی است که مورد رضا و تأیید خداوند بوده باشد. و عمل صالح در هر عصری عمل بر طبق دین و پیامبر همان عصر است.
* سپاسگزاریم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0