واکاوی خیر و شر بودن زنان در گزاره های دینی
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ شناخت شخصیت زن از دیدگاه اسلام از اهمیت ویژهای برخوردار است، این مسئله بهویژه در عصر حاضر، انبوهی از مسائل و شبهات در موضوع منزلت و حقوق زن در اسلام و در مقایسه با غرب ایجاد شده است. حجتالاسلام دکتر محمدرضا کدخدایی، پژوهشگر حوزه مطالعات زنان در سلسله مقالات «هویت زن در اسلام و غرب»، ضمن طرح مسئله هویت زن از منظر اسلامی و تفاوت آن با جهاننگری غربیها، به ارائه راهکارهایی در مواجهه اصولی با مسائل مجموعه ناهمگون، شبههساز و مختلکننده شناخت از زن در جامعه میپردازد. بخش چهاردهم آن را در زیر میخوانیم:
انگاره اصلی: القای شرارت زن در آموزههای اسلامی و تقدیس زن در غرب
بیان شبهه: درحالیکه غرب وجود زن را تقدیس میکند و آن را محترم میشمارد، پیشوایان اسلام، زن را به شر توصیف کردهاند. در عبارت دیگری زن بهعنوان سلاح شیطان تعبیر شده است.
چند مطلب در واکنش به این شبهه:
مطلب اول: پیشینه توصیف زنان به شرارت و شیطنت
توصیف زن به شرارت و شیطنت از گزارههایی است که بین فیلسوفان، دانشمندان، ادیان، ضربالمثلها و محاورههای علمی، دینی، عرفی شهرت بسیار زیادی دارد. ضربالمثل مشهور فرانسوی: قلب زن آدمها را فریب میدهد زیرا در آن شیطنت موج میزند. ضربالمثل روسی: وقتی شیطان زنی را میبلعد نمیتواند هضمش کند. ضربالمثل لهستانی: جایی که شیطان نمیتواند برود زنی را میفرستد. زن سه روز پیش از شیطان زاده شد. ضربالمثل هندی: حتی شیطان هم برای در امان ماندن از زنان دست به دعا بر میدارد.[۱]
فیثاغورث: اصلی خوب وجود دارد که نظم، نور و مرد را آفرید؛ اصلی بد وجود دارد که آشوب، تیرگی و زن را آفریده است.[۲] ژان کریزوستوم: زن طاعون کشنده و نیزه تیز شیطان است. به دست زن بود که شیطان بر آدم چیره شد و بهشت را به روی او بست.
شاید تبیین علمی فروید را نیز بتوان در جهت تئوریزهکردن شرارت زنان دانست، آنجا که میگوید: باید به روشنی اقرار کرد که زن از حس عدالت چندان بهرهای نبرده است و این امر بی تردید حاصل نفسانیات زن است. حس انصاف ناشی از پرورش میل به انصاف است و به شرایطی نیاز دارد که این میل تحققپذیر باشد. ما میگوییم که توانایی زن برای والایش غرائز ضعیفتر است.[۳]
مسئله شرارت زن بهعنوان یکی از اعتقادات رایج یهودیت و مسیحیت نیز مطرح است. در مواعظ سلیمان (باب ۲۵ آیات ۱۹) آمده است: «هیچ شرارتی در هیچ جا به بدذاتی زن نمیرسد».[۴]
مسئله شرارت ذاتی از سازههایی است که در کتاب مقدس و تفاسیر آن نیز ریشه دارد و وارد ادبیات الهیاتی شده است. گناه ذاتی بشر آن است که پس از وسوسهشدن آدم و حوا و خوردن از درخت ممنوعه، گناهی را با خود به زمین آورد و بعد این گناه را به نسل بعدی منتقل کرد. بر این اساس ذات انسان فاسد و مقصر است. از دیدگاه یهودیت و مسیحیت، خداوند آدم و حوا را از خوردن میوههای درخت ممنوعه برحذر داشت، اما ابلیس حوا را فریفت و حوا نیز آدم را اغوا کرد. خداوند آدم را سرزنش کرد و او نیز همه تقصیر را بر گردن حوا انداخت در نتیجه خداوند درد زایمان و سلطه مرد بر زن را مجازات حوا و زنان قرار داد. مجازات آدم هم این بود که در زمین گرفتار رنج و مشقت خواهد بود.[۵] براساس این تلقی، هرچند هر دو شر ذاتی دارند لکن کفه ترازو علیه حوا و زنان غلبه دارد. اغواگری زنان، طمع ورزی، مکر و حیلهگری و گناه و شرارت ذاتی زنان پررنگ میشود[۶] چرا که «معصیت و گناه با یک زن آغاز شد».[۷]
مطلب دوم: قرآن و مسئله شرارت زن
در آموزههای قرآنی از این نگاه بدبینانه به ذات انسان خبری نیست و چیزی به نام شر و گناه ذاتی وجود ندارد. انسانها با فطرتی پاک و معطوف به خداجویی و خداطلبی متولد میشوند.[۸] در مورد گناه نخستین نیز قرآن کریم در چندین آیه[۹] و به صراحت مخاطب نهی الهی را آدم و حوا قرار داده و هر دو را بهعنوان خطاکار معرفی و سرزنش میکند، و سرانجام از پشیمانی و توبه هر دو سخن میگوید.[۱۰] در یک مورد هم به طور خاص از وسوسهشدن آدم سخن به میان آمده است.[۱۱]
مطلب سوم: زنان الگوی بهترینها و بدترینها
قرآن کریم وقتی میخواهد بهترین و بدترین الگو را برای مومنان و کافران (اعم از زن و مرد) مثال بزند، چهار زن را معرفی مینماید.
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ کفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَینِ مِنْ عِبادِنا صالِحَینِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیئاً وَ قیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلینَ؛[۱۲]خدای تعالی برای کسانی که کافر شدند مثلی زده و آن همسر نوح و همسر لوط است که در تحت فرمان دو نفر از بندگان صالح ما بودند، و این دو زن به آن دو بنده صالح خیانت کردند و همسریشان با پیامبران هیچ سودی برایشان نکرد و از عذاب خدا جلوگیری نشد و به ایشان گفته شد داخل آتش شوید همانطور که بیگانگان با انبیا داخل میشوند.»
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَک بَیتاً فِی الْجَنَّهِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛[۱۳]و نیز خدای تعالی برای کسانی که ایمان آوردند مثلی میزند و آن داستان همسر فرعون است که گفت: پروردگارا نزد خودت برایم خانهای در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمکار بِرَهان».
این امر نشاندهنده آن است که مقتضی بیشترین خیر و بیشترین شر در زن موجود است بهگونهای که میتواند بهترین و بدترین الگوی برای همه انسانها باشد.
مطلب چهارم: شرارت زن در روایات
با وجود روایات پرشماری که به فضیلت و برتریهای زنان پرداخته و گاه بیشترین خیرها را در زنان میداند «أکثر الخیر فی النساء؛ بیشترین خیرها در زنان است»، یک روایت بدون سند به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام منسوب است که براساس آن زنان به شر توصیف شدهاند (المرئه شر کلها و شر ما فیها انه لابد منها). [۱۴]
اگر منظور از «شر کلها»، این باشد که زن «شر مطلق» است و هیچ خیری در آن نیست چنین چیزی عقلا و نقلا قابل دفاع نیست ضمن اینکه در همین روایت به جنبهای از خیر بودن زن اشاره کرده است. همین که در این روایت وجود زن را اجتنابناپذیر میداند نشاندهنده کارکرد و خیر ضروری اوست. از دیگر سو شر مطلق بودن زن با ادله عقلی نیز قابل ابطال است. حکیمانهبودن نظام خلقت، احسنبودن خلقت زن و مرد از جمله ادله ابطال شر مطلق بودن خلقت زن است. از اینرو روایت از اطلاق و عمومش منصرف و نیازمند توضیح است.
در توضیح این روایت با توجه به اصل ارجاع گزارههای شبهه انگیز به محکمات، اصل اشتراک در خلقت، اصل اشتراک در هدف خلقت، اصل بعضکم من بعض، اصل نظام احسن خلقت و مبانی ارزششناختی احتمالهایی قابل طرح است. ضمن اینکه بررسی میزان اعتبار سند این روایات نیز مهم است.
احتمال اول: جعلی بودن سند
همانگونه که اشاره کردیم، توصیف زنان به شرارت و بلا بودن در ادبیات محاورهای و حتی علمی کشورهای مختلف و ازجمله حجاز و فتوحات اسلامی مثل ایران شایع بوده است. شبیه این عبارت در ضربالمثلهای ایرانی نیز وجود دارد. مثل «زن بلاست و خداوند هیچ خانهای را بدون بلا نکند». حال، با توجه به اینکه برای این روایت هیچ سندی ذکر نشده است و از دیگر سو مضمون شرارت زن در زبان محاوره عرب و ضربالمثلهای آنان شایع بوده است، احتمال جعلیبودن روایت و استناد گزارههای عرفی به ائمه و بهطور خاص امیرالمؤمنین علی علیهالسلام قابل طرح است.
احتمال دوم: تشکیل خانواده روایات
در مورد خیر و شر بودن زن با سه دسته گزاره دینی روبرو هستیم:
دسته اول در روایتی از امام صادق(ع)، از به ودیعه نهاده شدن بیشترین خیر در زنان سخن به میان آمده است،[۱۵] در روایت نبوی اشاره شده است که، راه رسیدن به بهشت بهعنوان خیر آرمانی برای همه انسانها از ایستگاه زنان میگذرد.[۱۶] در روایات متعدد دیگری فلاح و رستگاری مردان در پیوند با زنان (زن به عنوان همسر، مادر، فرزند و…) و شیوه رفتار با آنان رقم میخورد. در روایات پرشماری دختران را با عناوینی مثل مبارک، مونس، ملطف[۱۷]، حسنه، ریحانه[۱۸] و سببساز ورود به بهشت و مانعی از آتش جهنم[۱۹] معرفی میکند. آنها را بهترین فرزندان میشمرد،[۲۰] به واسطه وجود دختر، پدران و مادارن مورد رحمت، نصرت و مغفرت خدا قرار میگیرند[۲۱] و برکات وجودی آنها در دنیا فراوان و در آخرت به مثابه باقیات الصالحات تداوم و استمرار دارد.[۲۲]
پیامبر مکرم اسلام لقب خود را ابا البنات (پدر دختران) نامید و فضیلت داشتن دختر را از هزار حج، هزار بار جهاد و هزار قربانی در راه خدا بهتر معرفی کرد،[۲۳] و وعده داده است کسی که دختری را مؤمنانه سرپرستی کند در روز قیامت همچون دو انگشتان دست در کنار او از آتش جهنم مصون خواهد بود،[۲۴] در روایات دیگری این قاعده شامل خاله، عمه یا خواهر را نیز شده است،[۲۵]و در روایت دیگری به صورت عامتر خداوند را بر زنان مهربانتر از مردان معرفی میکند.[۲۶] روایات در این زمینه آن قدر زیاد است که در کتب منبع روایی ابوابی به آن اختصاص داده شده است. همه این روایات و انبوهی از روایات دیگر که امکان ذکر همه آنها وجود ندارد، نشان دهنده وجود «خیر کثیر» در زنان است.
دسته دوم؛ روایاتی است که از وجود شر و شرارتهایی در زنان خبر میدهد. روایت «المرئه شر کلها و شر ما فیها ان لابد منها» صریحترین این روایات است. در روایت مرسله منسوب به پیامبر مکرم اسلام ص آمده است: «اگر زنان نبودند حقیقت بندگی خدا بجا آورده میشد».[۲۷] یا اینکه «اگر زنان نبودند مردان داخل بهشت میشدند». [۲۸] در روایت دیگری زنان را قدرتمندترین سپاهیان شیطان معرفی میکند.[۲۹]
دسته سوم؛ که بین هر دو خیر و شر در وجود زن جمع میکند. مثل روایت «لیس للمرأه خطر لا لصالحتهن و لا لطالحتهن أما صالحتهن فلیس خطرها الذهب و الفضه بل هی خیر من الذهب و الفضه و أما طالحتهن فلیس التراب خطرها بل التراب خیر منها؛ زنان قابل ارزش گذاری نیستند، نه صالحانشان و نه بدکارانشان؛ صالحانشان با طلا و نقره ارزشگذاری نمیشوند بلکه از هر جواهری ارزشمندترند و بدکارانشان به اندازه خاک ارزش ندارند بلکه خاک ارزشمندتر از آنان است.».[۳۰]
روایت دسته سوم، وجه جمع دو دسته دیگر است. بدین معنا که اقتضاء خیر کثیر و شر کثیر در وجود زن به ودیعه نهاده شده است. اراده و اختیار است که جایگاه نهایی زن را مشخص میکند که با ایمان و عمل صالح در نقش خیر قرار گیرد یا با کفر و ناسپاسی و فسق نقش شر را برگزیند. این وجه جمع به وسیله آیاتی که چهار زن را به عنوان بهترین و بدترین الگو برای مومنان و کافران معرفی میکند تأیید میشود.
احتمال سوم: توجه به لوازم مفهوم شر
اگر به مفهوم «نسبی بودن»[۳۱] و «عدمی بودن»[۳۲] شر و «اصل عدم تفکیک خیر و شر نسبی»[۳۳] توجه شود، استبعاد بدوی از اینگونه روایات قابل رفع است. گزیده سخن شهید مطهری در این زمینه راه گشاست؛ «خوبیها و بدیها در جهان، دو دسته متمایز و جدا از یکدیگر نیستند آن طوری که مثلًا جمادات از نباتات، و نباتات از حیوانات جدا هستند و صفهای خاصی را بوجود میآورند.
خطاست که گمان کنیم بدیها یک رده معینی از اشیاء هستند که ماهیت آنها را بدی تشکیل داده و هیچگونه خوبی در آنها نیست، و خوبیها نیز به نوبه خود، دستهای دیگرند جدا و متمایز از بدیها. خوبی و بدی آمیخته به همند؛ تفکیک ناپذیر و جدا ناشدنی هستند. در طبیعت، آنجا که بدی هست خوبی هم هست، و آنجا که خوبی هست همانجا بدی نیز وجود دارد».
چه بسا هرجا خوبی بیشتری باشد مقتضای بدی بیشتری نیز باشد. اگر بیشترین و متعالیترین استعدادها در انسان به ودیعه نهاده شده و از او مخلوقی برتر و افضل ساخته است[۳۴]، در عین حال اگر بر اساس اقتضاء و هدف استفاده نشود همین افضل مخلوقات، مصداق بدترین و شرترین مخلوقات خواهند بود.[۳۵] در مورد زن هم بهعنوان صنفی از انسان، اگر بیشترین خیرها در مقایسه با مرد در وجود او به ودیعه نهاده شده است، و مصداق «اکثر الخیر فی النساء» قرار گرفته، همین خیرها، در صورتی که در مسیر هدف خلقت او قرار نگیرید همهاش شر میشود (کلها شر) و او را در مقام و منزلتی فروتر قرار خواهد داد. هرجا خیر بیشتری باشد زمینه سرمایهگذاری شیطان و شرارت نیز بیشتر خواهد بود.
مذمت زنان در این روایات شبیه مذمت دنیا یا مذمت نفس است. دنیایی که مزرعه آخرت است[۳۶]، عامل هلاکت و مزرعه شر و شیطان نیز هست.[۳۷] نفسی که با فضیلتترین مخلوق خداست، دشمنترین دشمن انسان است.[۳۸] خصوصاً اینکه در معارف اسلامی به «من انفسکم» بودن زنان تاکید و تصریح شده است. دلالت تکوینی این گزاره این است که همانگونه که انسان به نفس خود گرایش دارد به زنان نیز گرایش دارد. البته منظور از این گرایش صرفاً گرایش شهوانی نیست، بلکه نوعی حس حمایتگری را نیز شامل میشود که در مردان نهاده شده است.
چه بسا در برخی جهات، گرایش مردان به زنان نسبت به خودشان هم بیشتر باشد. مردان با وجود حب ذات در مقابل تعرض به زنان (حتی زنانی که وابستگی نسبی ندارند) احساس حمایتگری ویژهای دارند حتی در صورتی که یک دختر یا زن ناشناس مورد تعرض دیگران قرار گیرد حاضر است جان خود را هم برای دفاع از آنان فدا کند. اقتضاء «من انفسکم» بودن زنان میتواند بهانه مساعدی برای خروج از مدار عدالت در شئون مختلف باشد.
احتمال چهارم: توجه به «متعلق» خیر و شر
توجه به «متعلق» خیر و شر نیز در جهت فهم این گونه روایات راهگشاست؟ اینکه در روایت زن را مصداق شر یا خیر معرفی میکند، برای چه کسی خیر و شر است؟ چه بسا قرآن کریم که مصداق اعظم رحمت و خیر الهی است اما برای کسانی که حق قرآن را به جا نیاورند چیزی جز شر و خسران نباشد،[۳۹] و چه بسا همین زن که مصداق «اکثر الخیر» برای خود، خانواده، جامعه و خلقت است برای کسانی که تعامل صحیح و درستی با آن یا نسبت به آن نداشته باشند، همهاش شر خواهد بود. بر این اساس روایت «المرئه شر کلها»، به جای آنکه روایتی در تبیین شرارت تکوینی باشد، هشداری به همه انسانها و خصوصاً مردان در نحوه تعامل با بهترینهای خلقت است.
برخی مفسرین در تبیین این روایت که «اگر زنان نبودند حق عبودیت خدا به جا آورده میشد» متذکر شدهاند که گرایش به زنان از قویترین شهواتی است که در صورت عدم مدیریت صحیح آن مانع از عبودیت و تکامل بشر میگردد.[۴۰] بر همین اساس خداوند متعال در آیه ۱۴ سوره آل عمران، گرایش به زنان را مقدمترین، اصلیترین و در رأس همه شهوات قرار داده است که برای مردم زینت داده شده است.[۴۱] البته شهوت و گرایش به زنان لازمه نظام احسن خلقت و مادامی که بر مدار شریعت عمل شود مبنای عبودیت و بندگی و محقق کننده نیمی از اهداف دین است، لکن این گرایش آنقدر قوی است که بیشترین خطر را برای خروج از مدار بندگی ایجاد میکند.
احتمال پنجم: برخی در مقام دفاع از وجهه شرع و دین، ضمن مقایسه ضمنی روایت «المرئه شر کلها و شرفیها انه لابد منها» با ضربالمثلهای ایرانی مثل «زن بلاست و خداوند هیچ خانهای را بدون بلا نکند!»، درصدد گذر از آن بر آمدهاند. به هر حال اگر هم بپذیریم که این عبارت، ضربالمثلی در بیان عرب بوده که در کلام پیشوای معصوم جاری شده است، از دو حالت خارج نیست. یا ضربالمثلی باطل است یا حق. اگر ضربالمثلی است که از حقیقت بهرهای ندارد، نمیتوان پیشوای معصوم را متهم به سخن گفتن براساس محاوره باطل زمانش کرد و اگر ضربالمثل حقی است، وجه حقانیت آن نیازمند تبیین است.
البته مطالعات زبانشناختی و ساختارشناسی میتواند تفسیرهای متفاوتی از عبارات و ضربالمثلها را روشن نماید. چه بسا وقتی محتوای خاصی در ساختار استعمالی ویژهای قرار میگیرد مفهوم متفاوت و حتی معکوسی از نظر ارزشی پیدا میکند. بهعنوان مثال واژه «شیطان» یا «بلا» اگر چه محتوایی ضدّ ارزشی دارد لکن وقتی کودک شیرین زبان خود را با لفظ «شیطون» یا «بلا» خطاب میکنیم نه تنها تلقی منفی از چنین استعمالی وجود ندارد بلکه نوعی تصدق رفتن کودک است.
بر همین اساس وجوه دیگری نیز قابل شناسایی است که نمونه آن در گزارههای تاریخی کم نیستند. بهعنوان مثال، ممکن است حضرت در مقام توصیف زن خاصی بودهاند و الف و لام در المرئه، الف و لام عهد ذهنی باشد که مخاطبان از مصداق آن و فضای معنایی آن باخبر بودهاند ولی این شأن نزول یا فضای معنایی در روایت منتقل نشده است. به هر تقدیر با توجه به مسلمات عقلی و نقلی چارهای جز تأویل، تقیید یا تخصیص این روایت نیست.
ادامه دارد…
بیشتر بخوانید:
هویت زن در اسلام و غرب ۱۳ | واشکافی نسبت زنان با تخاطب مردانه قرآن
هویت زن در اسلام و غرب ۱۲ | «زبان قرآن» و نظریه موجبیت زبانی
پینوشت:
[۱] زنان از دید مردان، صص ۲۰۸-۲۱۶.
[۲] همان، ص ۴۵.
[۳] همان، ص ۱۰۲.
[۴] مواعظ سلیمان. باب ۲۵، آیه ۱۹.
[۵] سفر پیدایش، باب دوم، آیه ۴ و باب سوم آیه ۲۴.
[۶] کتاب جامعه سلیمان، باب هفتم، آیات ۲۶-۲۸.
[۷] مواعظ سلیمان. باب ۲۵، آیه ۲۴.
[۸] الروم: ۳۰ «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ. پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمیدانند.»
[۹] اعراف، آیات ۱۹-۲۴؛ بقره، آیات ۳۵-۳۶؛ طه، آیات ۱۲۰-۱۲۳.
[۱۰] الأعراف: ۲۰ «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطانُ لِیبْدِی لَهُما ما وُورِی عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکما رَبُّکما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَهِ إِلاَّ أَنْ تَکونا مَلَکینِ أَوْ تَکونا مِنَ الْخالِدینَ؛ سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر بخاطر اینکه (اگر از آن بخورید،) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند!»
[۱۱] طه: ۱۲۰ «فَوَسْوَسَ إِلَیهِ الشَّیطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّک عَلی شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْک لا یبْلی؛ ولی شیطان او را وسوسه کرد و گفت: ای آدم! آیا میخواهی تو را به درخت زندگی جاوید، و ملکی بیزوال راهنمایی کنم؟!»
[۱۲] التحریم: ۱۰.
[۱۳] التحریم: ۱۱.
[۱۴] مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط – بیروت)، ۱۱۱ جلد، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.؛ ج ۱۰۰؛ ص ۲۵۲؛ َ قَالَ ع الْمَرْأَهُ شَرٌّ کلُّهَا وَ شَرٌّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا؛ راویان این روایت ذکر نشده و به لحاظ سندی معتبر نیست.
[۱۵] ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ۴ جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۳ ق.ج ۳؛ ص ۳۸۵؛ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ یونُسَ بْنِ یعْقُوبَ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ أَکثَرُ الْخَیرِ فِی النِّسَاء؛ اگر چه راویان مذکور ثقه هستند ولی روایت بدلیل عدم ذکر راوی متصل به امام ع مرسله است. علامه مجلسی در روضه روایت را معتبر دانسته است. رجوع کنید به: مجلسی، محمدتقی بن مقصودعلی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط – القدیمه)، ۱۴ جلد، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور – قم، چاپ: دوم، ۱۴۰۶ ق. ج ۸؛ ص ۹۳.
[۱۶] أن النّبی صلّی اللّه علیه و آله قال: «الجنّه تحت أقدام الأمّهات». نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۲۸ جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام – قم، چاپ: اول، ۱۴۰۸ ق. ج ۱۵. ص ۱۸۰.
[۱۷] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۴۸؛ علی بن إبراهیم عن أبیه عن النوفلی عن السکونی عن أبی عبدالله علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله نعم الولد البنات ملطفات مجهزات مونسات مبارکات مفلیات.
[۱۸] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۵۴؛ علی بن أبی طالب علیه السلام قال کان رسول الله صلی الله علیه و آله إذا بشر بجاریه قال ریحانه ورزقها علی الله.
[۱۹] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۴۸؛ قال رسول الله صلی الله علیه و آله نعم الولد البنات المخدرات من کانت عنده واحده جعلها الله له سترا من النار ومن کانت عنده اثنتان أدخله الله بهما الجنه.
[۲۰] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۴۸؛ عن حذیفه الیمانی قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله خیر أولادکم البنات.
[۲۱] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۴۸؛: عنه صلی الله علیه و آله قال من کان له ابنه فالله فی عونه ونصرته وبرکته ومغفرته.
[۲۲] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۴۸؛ القطب الراوندی فی لب اللباب عن النبی صلی الله علیه و آله انه قال رحم الله أبا البنات، البنات مبارکات محببات والبنون مبشرات وهن الباقیات الصالحات.
جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۵۰؛ قال رسول الله صلی الله علیه و آله ما من بیت فیه البنات إلانزلت کل یوم علیه اثنتا عشره برکه ورحمه من السماء ولا تنقطع زیاره الملائکه من ذلک البیت یکتبون لأبیهم «۴» کل یوم ولیله عباده سنه.
[۲۳] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۴۸؛ عنه صلی الله علیه و آله قال من کانت له ابنه واحده کانت خیرا له من ألف حجه وألف غزوه وألف بدنه وألف ضیافه.
[۲۴] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۴۸؛ الشریف الزاهد محمد بن علی الحسنی فی کتاب التعازی باسناده عن إسماعیل بن موسی الفزاری عن الحسن عن أصحابه عن رسول الله صلی الله علیه و آله انه قال فی حدیث ومن عال واحده أو اثنتین من البنات جاء معی یوم القیامه کهاتین وضم إصبعیه؛ عن النبی صلی الله علیه و آله قال من عال ابنتین أو ثلاثا کان معی فی الجنه.
[۲۵] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۵۰؛ عن النبی صلی الله علیه و آله من کان له اختان أو بنتان فأحسن إلیهما کنت أنا وهو فی الجنه کهاتین وأشار بإصبعیه السبابه والوسطی؛ الصادق علیه السلام من عال ابنتین أو اختین أو عمتین أو خالتین حجبتاه من النار.
[۲۶] جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)؛ ج ۲۶؛ ص ۶۵۲؛ عن أبی الحسن الرضا علیه السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله إن الله تبارک وتعالی علی الإناث أرأف منه علی الذکور وما من رجل یدخل فرحه علی امرأه بینه وبینها حرمه إلافرحه الله تعالی یوم القیامه.
[۲۷] منلایحضرهالفقیه ج: ۳ ص: ۳۹۱؛۷۳- وَ قَالَ علی علیه السلام لوْ لَا النِّسَاءُ لَعُبِدَ اللَّهُ حَقّاً حَقّاً.
[۲۸] ذکر اخبار اصبهانی. الحافظ اصبهانی. ج ۲، ص ۳۰.
[۲۹] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۵، ص ۵۱۵، محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد بن عیسی عن ابن محبوب عن ابن سنان عن بعض أصحابه عن أبی جعفر ع قال قال رسول الله ص ما لإبلیس جند أعظم من النساء و الغضب.
[۳۰] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۵، ص ۳۳۲.
[۳۱] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۷ جلد. تهران، صدرا،۱۳۸۴، ج ۱، ۱۵۳، شر، نسبی است.
[۳۲] همان، ص ۱۵۰، شر، عدمی است.
[۳۳] همان، ص ۱۶۴، اصل تفکیک.
[۳۴] الاسراء: ۷۰ «وَ لَقَدْ کرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً».
[۳۵] الأعراف: ۱۷۹ وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْینٌ لا یبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُونَ – ان شر الدواب عند الله …
[۳۶] مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول / ج ۱۰ / ۶۵ / الحدیث ۲۴ ….. ص: ۴۵؛ قول رسول الله ص الدنیا مزرعه الآخره.
[۳۷] قال علی علیه السلام: الدنیا مزرعه الشر؛ غرر الحکم و درر الکلم؛؛ ص ۸۱۵. الدنیا مزرعه إبلیس و أهلها أکره حراثون له فیها؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۲۵.
[۳۸] الوافی، ج ۱۲، ص ۲۱۶، قال النبی ص: أعدی عدوک نفسک آلتی بین جنبیک.
[۳۹] الإسراء: ۸۲ وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً.
[۴۰] ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ۴ جلد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم – قم، چاپ: دوم، ۱۴۱۳ ق. ج ۳ ص ۳۹۰. «لانهن من أعظم الشهوات القاطعه عن العبادات ألا تری أن الله تعالی قدمهن فی آیه ذکر الشهوات حیث بین الشهوات بقوله: «من النساء» ثم عقبها بغیرها دلاله علی أنها أصلها و رأسها و أسها».
[۴۱] آلعمران: ۱۴ زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِک مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0