تبیین مبانی و اهداف دشمن شناسی
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ دشمنشناسی از موضوعات مهم، بنیادین و ثابتی است که در معارف دینی بهصورت گسترده از آن سخن رفته است. معارف قرآنی، آموزههای اهل بیت، کلام امام خمینی و گفتارهای آیتالله خامنهای بنابر اهمیت این مسئله، سرشار از چنین موضوع حیاتی است.
در ادبیات سیاسی امروز از شناخت روشهای دشمن، سخن بیشتر به میان میآید حال آنکه بهنظر میرسد این مسئله خود فرع مسئله آگاهی از وجود دشمن و شناخت نوع اهداف آن باشد چرا که روشها زمانی به نتیجه نهایی میرسد که سایه غفلتها در کنش سیاسی یک جامعه سنگین گردد. باری روشهای دشمن میتواند بر یک امت شکست را تحمیل کند، اما نمیتواند هرگز یک امت را نابود سازد. دشمن، جشن نابودی یک ملت را عمدتاً روی غفلتهای یک ملت برپا میدارد. از همینرو است که غفلت از دشمن بسی مرگبارتر از روشهای دشمن است؛ چرا که شکست در غفلت، پایان تاریخ یک ملت خواهد بود، شکستی که در آن دیگر هیچگاه ورق برای او برنمیگردد. بنابراین شایسته است مبانی و اهداف دشمنشناسی در کانون مطالعات آگاهیبخش یک ملت برای همیشه باقی بماند.
آگاهی از دشمن
آگاهی از دشمن جزء مهمترین اصولی است که حرکت مستمر مقاومت را به خوبی حفظ میکند. درک وجود دشمن، نخستین مرحله از فرایند آگاهیسازی نسبت به دشمن است. لازم به یادآوری است این نوع آگاهی زمانی به صورت وجود متصل و همیشه جاری در بینش جبهه مقاومت بهصورت یک اصل پایدار پدید میآید که جهانبینی وجود دائمی دشمنی باطل در برابر حق، جزء لاینفک نظام فکری آنان باشد.
امام خمینی در این باره میگوید: «و تا بانگ لا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه بر تمام جهان طنین نیفکند مبارزه هست.»(صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸)
و در بیان دیگری چنین میگوید: «ما میگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست ما هستیم.»(همان،ج۲۱، ص۸۸)
ابتدا باید این آگاهی و شناخت حاصل شود و پس از آن میباید به میزان آگاهی آن افزوده گردد. خداوند در قرآن چندینجا به صورت خاص از دشمنان اسلام نام میبرد:
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا(بقره/۸۲)
إِنَّ الْکافِرینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبینا(نساء/۱۰۱)
امام علی نیز همین شیوه را در آگاهسازی جامعه به کار برده است. ایشان در هشداری چنین فرموده است:
أَلَا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِی عَلَیْکُمْ فِتْنَهُ بَنِی أُمَیَّه(خ/۹۳)
امام خمینی نیز براساس همین قاعده عمل کرده و با هدف حفظ انقلاب اسلامی بهصورت خاص از دشمنان جبهه مقاومت نام میبرد:
«ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیتیافتگان غرب و شرق به اینزودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانى میباشند که با هیچ منطقى خلع سلاح نمیشوند، و هماکنون با تمام ورشکستگیها دست از توطئه علیه جمهورى اسلامى و شکستن این سدّ عظیم الهى برنمیدارند.»(صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۴۶)
«و از مردم میخواهیم تا بر پایههاى اسلامى خویش تکیه زنند و بر غرب و غربزدگان که موجب نابودى فرهنگ آنان شده است پشت پا زنند.»(همان، ج۵، ۱۳۳)
آیتالله خامنهای نیز در رهبری سیاسیاش همین اصل را بهصورت ثابت نهادینه کرده است. ایشان در این باره چنین میگوید: «بدانید دشمن هست بعضیها اعتراض میکنند که آقا شما چرا دائماً میگویید دشمن دشمن؛ خب [اگر] نگوییم یادمان میرود که دشمن داریم و آن وقت دشمن در غفلت ما میآید.»(۱۹/۱۱/۱۳۹۴)
آگاهی از اهداف دشمن
ناآگاهی از اهداف دشمن، جبهه مقاومت را دچار خطای محاسباتی و راهبردی خواهد کرد و به سمت سازش، آسانانگاری و فراموشکاری تدریجی از خطر خدعه، فریب و مکر دشمنان روانه میکند.
آنچه نباید از نظر دور داشت نوع نتیجه و غایتی است که در مواجهه سادهانگارانه و مسامحهگرانه با دشمن به دست خواهد آمد. این نوع آگاهی با این نوع پرسش پدید میآید: آیا انعطاف و نرمش همراه با اعتماد کامل بدون در نظرگرفتن همه جوانب احتیاطهای لازم، میتواند سیاستی قابل اتکاء در رویارویی با جبهه متخاصم باشد؟
بیگمان اگر آگاهی کامل نسبت به واقعیت و هویت جبهه باطل وجود داشته باشد چنین آگاهی هرگز اجازه بروز ارادههایی اینچنین در برابر دشمن نخواهد داد.
یکی از اهداف دشمن، سرکوبگرانه است یعنی پس از به دست آوردن امتیازهای لازم در رویارویی با جبهه حق، نوع برخورد سرکوبگرانه اتخاذ خواهد کرد. قرآن در ارائه بستههای هدایتیاش کوشیده است تا این نوع آگاهی را در جبهه اسلامی نهادینه سازد:
کَیْفَ وَ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ لا یَرْقُبُوا فیکُمْ إِلاًّ وَ لا ذِمَّهً یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُون(توبه/۸)
إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعیدُوکُمْ فی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً(کهف/۲۰)
إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْداءً وَ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُون(ممتحنه/۲)
امام حسن در بیان قاطع که خبر از آیندهای واضح از فردای سیاسی آن روز میداد چنین با لشکریان ناآگاهش سخن گفت:
ألا و إنّ معاویه دعانا لأمر لیس فیه عزّ و لا نصفه(ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۴۰۴)
آگاهی که در حوادث جزئی زمان حال بماند و ارتباط پیوستهاش با گذشته بگسلد و امتداد نگاهش به زمان پیشرو در امروزش متوقف گردد آینده را از دست خواهد داد. آن چیزی که حکومت امام حسن را به بنبست سیاسی کشانید و در نهایت آنرا به شکست وادار کرد میباید در ضعف بینش عمومی و ناآگاهی مردم جست(خامنهای، ۱۳۹۷، ص۱۷۰) تقابلی که میان مردم با امام حسن پیش آمد تعارض سود امروز با منفعت فردا بود وقتی مردم حاضر نگردند برای فردایشان از امروز خود بگذرند آینده را به دشمن واگذار خواهند کرد.
یکی دیگر از اهدافی که با شناخت آن تأثیر شگرفی در حرکت مستمر جبهه مقاومت خواهد گذاشت و روند پایدار آن را متوقف نخواهد کرد؛ شناخت هدف دشمن در محو و حذف فکری و اعتقادی جبهه حق است. وقتی این باور عمیق در برابر نگاه ما، همیشه خوانا بماند که دشمن به کمتر از نابودی ما نمیاندیشد سازش را در حد یک نظر هم جدی نمیگیریم. امام علی(ع) وقتی با پیشنهاد ابقای چند روزه معاویه تا آرامشدن اوضاع سیاسی روبهرو شد، چنین واکنش نشان داد:
لا و الله، لا استعمل معاویه یومین ابدا(طبری،۱۳۸۷، ج۴، ص۴۴۱ ، مسعودی، ۱۴۰۹، ج۲، ص۳۵۴)
قرآن در ارائه برنامههای معرفتزایی جبهه مقاومت، روی این مسئله بسیار مهم، فراوان تاکید کرده است:
یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون(توبه/۳۲)
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ(قلم/۹)
وَ لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم(بقره/۱۲۰)
در بینش سیاسی امام خمینی(ره) نیز چنین قاعدهای یک نوع نظام رفتاری خاصی برای وی در مناسبات سیاسی به وجود آورده است که بهعنوان یک مبنای عمل، همواره در کنش سیاسی او حضور دارد از این روی است که دکترین مقاومت در نظرگاه سیاسی امام خمینی با عطف به خواست نهایی جبهه دشمنان در رویارویی با جبهه حق، یک مبارزه و مقاومت تمامناشدنی و پایانناپذیر است. ایشان در اینباره چنین میگوید:
«نکته مهمى که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کىْ و تا کجا ما را تحمل مىکنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزى جز عدول از همه هویتها و ارزشهاى معنوى و الهیمان نمیشناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و آمریکا و شوروى در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینى و شرافت مکتبىِمان را لکهدار نمایند.»(صحیفه امام ، ج۲۱،ص ۹۰)
امام خمینی با در نظر گرفتن چنین اصل خدشهناپذیری است که هرگونه تغییر رفتاری که به عدول از اصول و اهداف بلند ملی و اسلامی بینجامد به شدت تخطئه میکند حتی اگر در پوششی از اصطلاحات نرم دیپلماتیک بسان گفتگوی سازنده با جامعه جهانی، تنشزدایی و ترمیم چهره بینالمللی صورتبندی شده باشد. حضور این اصل در بیان امام خمینی کاملاً مشهود است:
«بعضى مغرضین، ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزى در مجامع جهانى توصیف و مورد شماتت قرار میدهند؛ و با دلسوزیهاى بیمورد و اعتراضهاى کودکانه میگویند جمهورى اسلامى سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادىشان افتاده است! که چه خوب است [به] این سؤال پاسخ داده شود که ملتهاى جهان سوم و مسلمانان، و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانى نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند! آرى، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامى و انقلابى خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین(علیهمالسلام) را با دستهاى خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را بهعنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولى در همان حدى که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف؛ آنها ولىّ و قیّم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانى- اسلامى؛ بلکه ایرانى که شناسنامهاش را آمریکا و شوروى صادر کند.(همان)
*سید محمدتقی موسوی کراماتی، دکتری علوم قرآن و حدیث
بیشتر بخوانید:
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0