جایگاه ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی در عراق پساصدام
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ با ظهور و گسترش علم ارتباطات، بازیگران حاکمیتی نظام بینالملل با مفهومی به نام قدرت نرم مواجه شدند. مفهومی که رفتهرفته در پازل تحولات بینالمللی (و البته داخلی)، جایگاهی محوری مییافت، بهگونهای که یک بازیگر در محیط بینالملل، همواره در بازی قدرت نمیماند مگر آنکه با اهتمام به این وجه از قدرت و اتخاذ راهبردها و اقدامات مربوط به آن، و با تکیه بر دو عنصر «جذابیت» و «اقناع»، حضور و نقشآفرینی خود را در ادراک عمومی جوامع هدف، به «حق» تبدیل میکرد تا «پذیرفته» میشد. بنا بر سنت تاریخی علم در قرون اخیر، این زیرشاخه جدید علم سیاست نیز، بسیار پیشتر از شرقیان، در محافل علمی غرب مطرح و صورتبندی شد و به ادبیات روابط بینالملل آنها تسری پیدا کرد. بهگونهای که مدتها است بهرهبرداری از منابع قدرت نرم، در دستور کار نهادهای دیپلماتیک و بینالمللی دولتهایی همچون ایالات متحده قرار گرفته است. تقدم آکادمیک غرب از شرق، که جمهوری اسلامی ایران بخشی از آن است، در این موضوع نیز منجر به بروز آسیبهایی در عرصه بینالملل شده است. آسیبهایی که در صورت عدم توجه، به کاهش دامنه حضور منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در محیط راهبردی خود در منطقه جنوب غرب آسیا خواهد انجامید.
محیط جغرافیایی و ادراکی کشور عراق، که بهسبب وجود علقههای عمیق دینی، مذهبی و فرهنگی که بر بستر همجواری ژئوپلیتیک قرار گرفته است، پیوندی شاخص و متمایز را برای جمهوری اسلامی به بار آورده است، از اهمیت ویژهای برخوردار است. اما بهرهمندی ایالات متحده امریکا از وجه نرم قدرت در خلال حضور خود در این کشور پس از سال ۲۰۰۳، سبب شده است که بتواند در فرایند دستکاری ادراک تاریخی آمریکاستیز مردم عراق، ضمن تطهیر و تثبیت جایگاه خود در این کشور، با مهندسی یک غیریتسازی در ساحت ادراک عمومی جامعه جوان عراق، جمهوری اسلامی ایران را در مقابل مردم عراق تعریف کرده و مفهوم مقاومت را که نه امری مختص به جمهوری اسلامی، بلکه به استناد آیه شریفه «تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم»، کلمه سواء و از آنِ فطرت همه جوامع بشری است، قلب کرده و آن را پروژهای برای بسط نفوذ ایران در منطقه معرفی کند. بهعبارت دیگر، آمریکا با توجه به این عدم توازن قوا در ساحت قدرت نرم، بهدنبال آن است تا با کارآمدی در این عرصه، بتواند دامان دولت خود را از اتهام «اشغالگری» پاک کرده، با دیپلماسی فرهنگی، رسانهای و آموزشی، خود را منجی جوان عراقی و مفرّ او از ویرانی و عقبماندگی به سمت استانداردهای زندگی غربی معرفی کرده و بدین صورت، جایگاه خود را در ذهن جوان عراقی تثبیت نماید. هدفی که در صورت تحقق آن، هیچ مصوبه و قطعنامهای نخواهد توانست امریکا را از خاک عراق بیرون براند، زیرا اینبار، این خود جوان عراقی است که در حمایت از حضور امریکا در عراق، در مقابل مقاومت سینه سپر خواهد کرد!
در ادامه، به دسته بندی تاریخی و البته بسیار موجز از عملکرد نرم جمهوری اسلامی در نسبت با پرونده عراق پساصدام پرداخته خواهد شد:
۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳؛ حضور سنتی جمهوری اسلامی ایران در عراق
با سقوط صدام توسط نیروهای ائتلاف به راهبری امریکا در آوریل ۲۰۰۳، احزاب شیعی به حکم «حاکمیت اکثریت» که ارمغان دموکراسی غربی برای عراق بود، بهعنوان بازیگرانی فعال، حکومت را به دست گرفتند. احزابی که از منظر هویت سیاسی و دینی، به جمهوری اسلامی نزدیک بودند. این تغییر در سطح حاکمیتی عراق، منجر به پررنگ شدن نقش جمهوری اسلامی در این کشور شد. در نگاهی کلی و فارغ از ریزتحولات، در بازه زمانی سقوط صدام تا سال ۲۰۱۳، جمهوری اسلامی در عراق، با چالشی جدی در حیطه قدرت نرم مواجه نبوده است زیرا عراق، صحنه تحولات و روندهای اجتماعی و فرهنگی طبیعی و نه چندان دستکاری شدهای بوده است که در آن، جمهوری اسلامی نیز مانند سایر بازیگران داخلی و بینالمللی، نقشآفرینی سنتی خود را در صحنه سیاست عراق پی گرفته است. بهعبارت دیگر میتوان گفت که در این دوره، عملکرد سنتی جمهوری اسلامی و انتقال تقریباً خودبهخودی ارزش های فرهنگی بهدلایلی همچون همجواری تاریخمند، پیوندهای مذهبی و فرهنگی مشترک و وجود مولفه مشترک رفض احتلال میان دو ملت، باعث شده تا در اذهان مردم عراق، «دگری» به نام جمهوری اسلامی صورتبندی نشود.
۲۰۱۴ تا ۲۰۱۸؛ پدیده داعش و اجتماع خرده هویتهای عراقی بر مفهوم مقاومت، به معنای موسع آن
در دوران داعش، بهسبب بروز بحرانهای سیاسی و امنیتی حاصل از قدرتگیری این گروه جهادگرای سلفی در جغرافیای عراق، مفهوم مقاومت با معنای موسع و نه لزوماً دایره گفتمانی آن، در محوریت قرار گرفت. در آن روزها، هر شخص یا جریان از هر خرده هویت دینی مذهبی، قومیتی و ایدئولوژیک، نقطه مشترکی با این مفهوم یافته بود: مقاومت در برابر خطر تروریسم.
از سال ۲۰۱۴ و اعلام خلافت ابوبکر البغدادی در مسجد جامع شهر موصل، که فتوای تاریخی مرجعیت اعلای شیعیان عراق برای جهاد با نیروهای داعش را در پی داشت و بسیج مردمی(حشد الشعبی) شکل گرفت و سازمان یافت، جمهوری اسلامی با صحنهای جدید از عراق مواجه شد. عراقی که در آن، بهسبب وجود تهدیدی خارجی علیه امنیت ملی و تمامیت ارضی آن، نیروهای اسلامگرا و سکولار در این کشور، حول محوری به نام «مقاومت» گرد آمدند و در صف مقابل داعش قرار گرفتند. بنابراین، بهسبب شرایط میدانی و ادراکی خاص آن روزهای عراق، مقاومت، مفهومی محبوب و همهگیر بود اما مقاومتی نه با معنای مصطلح «محور مقاومت» و با پایههای اسلام سیاسی، بلکه معنای عام ایستادگی یک ملت در مقابل دشمن داخلی یا خارجی خود.
۲۰۱۸ تا امروز؛ مرحلۀ سرنوشت سازِ گذار
پس از پایانیافتن بحران داعش در سال ۲۰۱۷ و خوابیدن گرد و غبار بحران به شکل نسبی، عراق سال ۲۰۱۸ در ساحت رسانه، با شبکههای تلویزیونی و پلتفرمهای رسانهای لیبرال مواجه بود که پس از سالها بحران و درگیری به نام اسلام سیاسی، روزهای آرام آینده را نوید میدادند و پنجرهای به سوی کشوری امن و توسعهیافته، با حرکت به سمت استانداردهای فردی و اجتماعی هژمون غرب بودند.
پس از پایان داعش، برخی گروههای سیاسی اجتماعی، مقاومت را تمامشده میدانستند، زیرا بحران پایان یافته بود و تهدید یا تهاجمی نمیدیدند که نیاز به ایستادگی در برابر آن باشد. بنابراین، اجتماع بر مقوله مقاومت، پایان یافت؛ هسته مرکزی گفتمان مقاومت ماند و خودَش! حالا دیگر در جامعه عراق، نه تنها گروههای مقاوم، همان قهرمان روزهای رویارویی با دشمن نبودند، بلکه بهتدریج و بهواسطه استعلای اجتماعی رسانههای غربگرا، این سلاح و سازمانیافتگی گروههای مقاومت بود که زیر سوال میرفت و تهدیدی بالقوه برای امنیت عراق تلقی میشد! نقطه حساس ماجرا اینجاست که رسانههای مذکور، این گروههای مقاوم را مزدوران جمهوری اسلامی تصویر میکردند که ابزارهایی برای بسط نفوذ ایران در کشور عراق هستند. اما جمهوری اسلامی بیتوجه به این روند مخرب ادراکساز، میدان فعالیت خود در عراق را به دو قطب پارلمان و پادگان محدود کرده بود و در عرصه قدرت نرم، به فعالیتهای سنتی خود ادامه میداد. پس از اکتبر ۲۰۱۹ و شکلگیری جنبشی در اعتراض به عدم توزیع عادلانه امکانات رفاهی، بیکاری و فساد احزاب در عراق که مسیر آن با دستکاری ادراکی توسط همان رسانههای غربگرا، منحرف شده و به شعارهای علیه ایران سوق داده شد، وضعیت جمهوری اسلامی در عراق نیز، به مرحلۀ گذار از عدم الفتح، به شکست در حیطه قدرت نرم و جنگ ادراکی تغییر کرد. مرحلهای که در صورت عدم تغییر در سیاستهای نرم جمهوری اسلامی، به سرعت طی خواهد شد. در نگاهی جزئیتر، جمهوری اسلامی در عراق پساداعش که صحنه تاختوتاز رسانههای غربگرا شده بود، به دو دلیل، با عدمالفتح مواجه بوده است که ادامه یافتن همین رویه فرهنگی و رسانهای، ممکن است این بازیگر را در صحنه عراق، به شکست بکشاند. دلیل نخست، حرکت جامعه عراق به سمت استانداردهای بین المللی و فاصلهگرفتن از دایره گفتمانی اسلامگرایی در معنای شامل آن. و دلیل دوم، سنتی ماندگی حضور جمهوری اسلامی در عراق و عدم وجود متخصص در مطالعات فرهنگ، اجتماع و رسانه کشور عراق در جمهوری اسلامی، که نبود آن را در رابطهای دوسویه میان «عدم وجود ادبیات علمی تثبیت شده در حاکمیت در مقوله قدرت نرم، و نبود شناخت و فهم میدانی در فضای علمی اکادمیک» میتوان جستجو کرد. پدیدهای که به میدانداری فرهنگی افراد نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی در صحنه عراق، منجر شده است.
باید توجه داشت که قدرت نرم، عرصه تقابلهای تعیینکننده و حتی کشندهای است که تنها یکی از نظریههای آن، نظریه چهره سوم قدرت است. نظریهای که در آن، استیون لوکس معتقد است در چارچوب قدرت نرم، برای یک حکومت در محیط بینالملل مطلوب است به گونهای اِعمال قدرت کند که مخاطب هدف، نه تنها متوجه آن نشده، بلکه خود را درککننده، تصمیمگیرنده و اعمالکننده بداند! بهعبارتی میدانی و ملموس، اعمال قدرت نرم ایالات متحده و همپیمانان او بهگونهای است که بهتدریج، این خود جوان عراقی خواهد بود که بهشکلی ساختارمند و سراسری، در صف اول مطالبه محدودسازی کمی و کیفی حضور جمهوری اسلامی ایران در عراق خواهد ایستاد! ایرانی که با تثبیت ادراکسازیهای علیه آن، اشغالگر(محتل) معرفی شده و مسئول همه ویرانیهای عراق است!
در پایان باید اذعان داشت که رفتارشناسی امریکا در منطقه جنوب غرب اسیا و تجربه اخیر افغانستان، نشان میدهد که تغییر رویههای سیاستگذاری نرم جمهوری اسلامی در عراق نیز، بهراحتی منجر به خروج یا اخراج اشغالگر امریکایی از این کشور نخواهد شد. اما میتوان تأثیر آن را بهعلاوه ایجادشدن موازنه قوا در صحنه، در ارتقای سطح اقبال عمومی به مقاومت و جمهوری اسلامی، مانند گذشته و یا بیشتر از آن، مشاهده کرد. زیرا این دو ملت، از پیوندهای چند جانبه عمیقی برخوردار هستند و مهم تر از آن، ارزشهای انقلاب اسلامی و مقاومت، جاذبهای فطری دارد.
*زهرا اسدالهی، ارشد مطالعات منطقهای
بیشتر بخوانید:
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0