عصر حاضر با عنوان عصر فناوری و ارتباطات شناخته میشود؛ اما باید آن را عصر بحران هویت انسانی و ارزشهای اخلاقی دانست؛ زیرا پیشرفت علوم تجربی و بروز پدیدههای شگفتآور و حیرتانگیز در جهان علم و صنعت با فروپاشی و افول ارزشهای معنوی و انحطاط اخلاقی همراه بوده است. میطلبد که اندیشمندان دلسوز و مسلمان با استعانت از خداوند و سخنان معصومین علیهمالسلام و توان فکری و عقلی در برابر این سیل ویرانکننده که ارزشهای اصیل و الهی را تهدید میکند، ایستادگی کرده و به روشنگری و بازسازی ویرانیهای اخلاقی بپردازند و بشر را به سمت سعادت حقیقی رهنمون سازند.
صحیفه سجادیهی حضرت سجاد علیهالسلام ازجمله میراث گرانبهای دینی و مذهبی مسلمانان است که به شیوهای رسا و زیبا، موازین اخلاقی را ترسیم میکند. دعای مکارمالاخلاق که از معروفترین ادعیه در این مجموعه است حاوی شاخصههای اخلاق فردی و اجتماعی مطلوب برای دستیابی به سعادت حقیقی است.
پیرامون دعای مکارمالاخلاق، آثار معدودی به رشتهی تحریر درآمده است. این مقاله سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که امام سجاد علیهالسلام چه شاخصههای اخلاقی در دعای مکارمالاخلاق ارائه کردهاند؟ پرسشی که آثار انجامشدهی پیشین بدان نپرداختهاند؛ بنابراین در این مقاله با بهرهگیری از دیدگاه قرآن و روایات، ضمن تحلیل فرازهای دعای مکارمالاخلاق، شاخصههای اخلاق فردی و اجتماعی مطلوب موردبررسی قرار خواهد گرفت.
۱. مفهوم شناسی
برای اینکه شاخصههای اخلاقی در دعای مکارمالاخلاق مشخص شود، لازم است تصور دقیق و روشنی از اخلاق و دعای مکارمالاخلاق داشته باشیم. بنابراین در عقب قدم اول باید مفاهیمی که در این مقاله بیشتر به آن میپردازیم را بیان کنیم، یکی از این تعاریف مفهوم اخلاق است.
- ۱. اخلاق
اخلاق جمع خلق است. خلق، حالت و کیفیتی باطنی است که با چشم سر و حواس ظاهری قابل مشاهده نیست؛ (حسینی زاده، ۱۳۸۹، ص ۷) در لغت به معنای عادت، طبع و سجیّه است. (ابن منظور، ۱۳۷۵، ج ۱۰، ص ۸۷)
در اصطلاح به ملکات نفسانی و صفات پایدار روحی اطلاق میشود. یعنی وقتی عملی به کرات انجام پذیرد، بهتدریج در روح انسان اثر مینهد و منشأ پیدایش صفتی پایدار در نفس میشود که از آن به «ملکه» تعبیر میکنند. بهطورکلی تعبیر اخلاق، تنها در مورد صفاتی به کار میرود که بهتدریج و در پی تکرار عملی حاصل شود؛ بهگونهای که با استقرار آن حالت در نفس، عمل به سهولت و بیدرنگ انجام پذیرد. (کلانتری،۱۳۹۰، ص ۵۱)
به تعبیر دیگری اخلاق عبارت است از: مجموعه هماهنگ و روی هم رفتهی خصلتها و سجایایی که ساختار شخصیت انسان را تشکیل میدهند. همانطور که چگونگی خلق اندامهای بدن بهطور روی هم رفته و مجموعه که ساختار چگونگی جسم و پیکر انسان را تشکیل میدهند. (رضوی، ۱۳۹۴، ص ۱۴۳)
البته تعریف دیگر نیز برای اخلاق ذکر کردهاند که عبارت است از: پیدایش کیفیت مثبت و منفی (فضیلت و رذیلت) در ظهور فعلی استعدادها و سجایای باطنی که در پی ممارست و تمرین، ملکه میگردند. (امین زاده، ۱۳۸۷، ص ۹؛ خداپرستی، ۱۳۷۶، ص ۸۳۸)
- ۲. شاخصه
شاخصه در لغت علامت، ممیزه، نمودار (خداپرستی،۱۳۷۶، ص ۸۳۸) و در اصطلاح نیز به معنای وجه امتیازی است که یک شی نسبت به اشیای دیگر دارد. در حقیقت، ویژگی برجستهای که به جدایی و تمایز یک شی از دیگر اشیا میانجامد، همان شاخص و مرز میان اشیا و موضوعهاست و از پیوستگی و اختلاط آنها جلوگیری میکند؛ بنابراین، شاخص یا شاخصه موجب تمیز اشیا و اصول میشود (صمیمی، ۱۳۸۷، ص ۱۵-۱۴).
- ۳. شاخصهی اخلاقی
شاخصهها عموماً ابزارهایی برای سنجش و اندازهگیریهای کمی و کیفی هستند و در تحقیقات فرهنگی و اجتماعی، رفتارها، ارزشها، محصولات و مقدورات فرهنگی را میتوان با آنها سنجید، از آنجا که ماهیت رفتار و فکر انسانی بسیار پیچیده، مبهم، متغیر و متنوع است؛ لاجرم شاخصههای سنجش مسائل اجتماعی و فرهنگی انسان نیز پیچیدگی داشته و این امر سنجش آنها را با دشواری رو به رو میسازد. (یوسف زاده، ۱۳۹۴، ص ۳۲)
دشواری دیگر در شاخصه سازی در حوزههای فرهنگی و اخلاقی با استناد به آموزههای اسلام این است که عمدهی شاخصهها و معرفهای رفتاری در متون دینی بهصورت کیفی بیانشدهاند؛ مثلاً چگونه میتوان شاخصه صداقت یا عدالت یا خیرخواهی را در یک فرد بررسی نمود؟ اینجاست که شاخصه سازی در عرصه علوم انسانی از منظر دین با سایر حوزهها متفاوت میشود و محققان این عرصه باید شیوههایی را برای کمی سازی معرفهای کیفی بهمنظور اندازهگیری و ارزیابی پیدا کنند. (همان، ص ۳۳).
آنچه مسلم است این است که شاخصهها مبنای مطالعه خصوصیات و رفتارهای فرهنگی و اخلاقی هستند اما از آنجا که عنوان شاخصه تداعیکننده نمراتی ترکیبی است که از مطالعات و بررسی وضعیت موجود به دست میآید، از واژه مطلوب و مطلوبیت هم در کنار آن استفاده میشود. یک شاخصه مطلوب باید برخوردار از یک سری ویژگیهایی باشد ازجمله باید معقول و مورد قبول دانشمندان و متفکران قرار گرفته و مشروعیت خود را از عقل و نقل بگیرد نه از آداب و عادات قومی و قبیلهای؛ هم چنین یک شاخصه مطلوب باید در همه مکانها و همهی زمانها معتبر بوده و مختص زمان و مکان خاصی نباشد. (یوسف زاده، ۱۳۹۴، ص ۳۵).
یک شاخصهی مطلوب در یک خط و مسیر با فطرت انسان قرار داشته و هیچگونه تضادی با فطرت انسان نباید داشته باشد و همچنین باید کاربردی بوده و صرفاً جنبهی نظری و تئوری نداشته باشد. یک شاخصهی مطلوب در ادامه بحث باید قابلیت این را داشته باشد که زمینهساز تعالی و تکامل فرد در زندگی فردی و اجتماعی وی باشد و همچنین شاخصهی مطلوب باید بتواند نیازهای فردی و اجتماعی را پاسخگو بوده و راه تأمین نیازهای مادی و معنوی را هموار سازد. در غیر این صورت فلسفه وجودی خود را از دست خواهد داد. (همان، ص ۳۵)
- ۴. دعای مکارمالاخلاق
معنی و مراد از «مکارم اخلاق» واژهی «مکارم» از صیغهی جمع «مکرمه» است و از مادهی «کرم» به معنی «عر و کان نفیسا» که به معنای کمیاب و نفیس است. این کاربرد، ارزشمندی خود یکچیز یا شخص را میرساند و کاربرد دیگر آن به معنی خصلت و خاصیت مفید بودن و سخی بودن است؛ مکارم اخلاق یعنی زیباترینهای اخلاق؛ رضایتبخشترین و ستایشانگیزترین خلقها. (رضوی، ۱۳۹۴، ص ۱۳۶-۱۳۵)
در دعای بیستم صحیفه که اینک موضوع بحث ما است گرچه نام و عنوانش «دعای مکارمالاخلاق» است لیکن امام سجاد علیهالسلام آن را به «معالیالاخلاق» تعبیر کرده و در آنهمهی خوبیها، خصایل و ویژگیهای مثبت شخصیتی را برشمرده و آنها را از خداوند خواسته است و به همگان یاد میدهد که چه چیزهای اخلاقی را باید از خداوند بخواهند، در این صورت همهی محتوای این دعا مصادیق مکارمالاخلاق و معالیالاخلاق است. (همان، ص ۱۳۶-۱۳۵)
دعای مکارم اخلاق، اوج انسانیت و بیانگر نیل انسان به مقام توحید است. اخلاقی که از توجه توحیدی ناب سرچشمه گرفته باشد با اخلاقی که از پیشفرضها و زیرساختهای غیر توحیدی به دست آمده باشد، کاملاً متفاوت است. تکتک فرازهای این دعا، ازاینگونه اخلاق در زمینههای گوناگون اندیشه، گفتار و کردار پرده برمیدارد. (ممدوحی، ۱۳۸۳، ص ۲۰۷)
۲. شاخصههای اخلاق فردی در دعای مکارمالاخلاق
اخلاق فردی بخشی از اخلاق در معنای عام است و شامل یک سری از صفات خوب و بد است ک انسان با آراستن به صفات زیبا و زدودن صفات زشت و رعایت دستورات خداوند خود را متخلق به اخلاق الهی مینماید و خلیفهی بر حق خداوند بر روی زمین میشود. اخلاق فردی شامل ویژگیها و رفتارهای منحصربهفرد هر یک از افراد جامعه بهتنهایی است. شناخت فضایل و رذائل اخلاقی وقتی در قلمرو حالات و رفتار شخصی انسان قرار بگیرد، به آن اخلاق فردی اطلاق میشود. (مطهری، ۱۳۷۲، ۳۵۶-۳۶۴)
امام سجاد (ع) در دعای مکارمالاخلاق، شاخصهها و ویژگیهایی را که در حوزه اخلاق فردی قرار دارد را بیان نمودهاند که آشنایی با این شاخصهها و به کارگیری آن، بدون شک نوید بخش یک زندگی فردی موفق و همراه با آرامش خواهد بود.
- ۱. ایمان
انسان تنها موجود محسوس و شناخته شدهای است که به سبب داشتن اختیار و آزادی در عمل و کار، وظیفه دارد تا با تلاش و کوشش خود شخصیت انسانی خویش را بسازد اما نکته مهم آن است که بداند و متوجه باشد که پرورش و رشد واقعی انسانیت انسان به دو عامل اساسی قوی بستگی دارد یکی ایمان و دیگری عمل صالح. (جهان مهین،۱۳۷۰، ص ۱۶۵)
با توجه به توضیحات فوق، ایمان را اینگونه تعریف میکنیم: «ایمان معرفتی است شوق آفرین و حرکت بخش به حقیقت متعالی که در نتیجه شناخت عقلانی پدید میآید و در اثر تجربه عملی رشد میکند و در گفتار و رفتار فرد تجلی مییابد.» (فتحعلی خانی،۱۳۷۹، ص ۱۱۸) در روایتی از امیرالمؤمنین علی نقلشده است که فرمودند: «الْإِیمَانُ مَعْرِفَهٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ.» ایمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح استوار است. (نهجالبلاغه، کلمات قصار ۲۲۷، ص ۴۸۳)
بنابراین ایمان به خدا بر شیوه ارتباط فرستنده با دیگران تأثیر میگذارد، توکل به خدا در او آرامشی پدید میآورد و قلب او را مطمئن میسازد که دیگران از رابطه با او احساس آرامش و به او احساس علاقه پیدا میکنند. چنین شخصی چون خدا را ناظر اعمال خود میداند و یقین دارد که خدا همیشه یار و یاور اوست با دیگران خالص و صادقانه رفتار میکند. (جانفزا، ۱۳۹۵، ص ۵۹)
در قرآن کریم نیز دربارهی تأثیر ایمان به خدا آمده است: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.» همانا کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد؛ آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد. (رعد، ۲۸)
با توجه به این آیه، انسان در امور زندگی، هرکجا به مشکلات برخورد کرد با ایمان و اعتماد به خداوند از آنها بهآسانی و با اطمینان کامل گذر خواهد کرد و انسانی که ایمان به خداوند نداشته باشد در چنین حالتی دچار سردرگمی و انحراف از مسیر حق میشود و هیچ موقع مشکل خود را نمیتواند حل کند مگر با توکل و توبه و یاری از خداوند.
امام سجاد علیهالسلام در دعای مکارمالاخلاق دربارهی ارزش ایمان که از شاخصههای فردی اخلاق به شمار میرود میفرماید: «بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ.» «ای خدای من، ایمانم را به کاملترین ایمان برسان.»
سرچشمه تمام فیوضات و منشأ حصول همهی سعادتها و سبیل بهسوی جمیع خیرات، ایمان است و آن مقدم بر همه اعمال و شرط قبولی کل طاعات و عبادات و وسیلهی وصول به معالیالاخلاق و اتصاف به مکارم صفات و رسیدن به اعلى درجهی مقامات هست (ذوعلم،۱۳۸۰، ص ۱۵) و چون آدمی خود را به منتهی مرتبه و به اعلی درجه از ایمان رساند و تمام مراتب درجات ایمان را درک کند و در این وقت صفات رذیله و خصال ذمیمهاش بالکل زائل و اخلاق کریمه و ملکات حمیده از او نیک به ظهور و بروز رسد، پس اعمال او همهی اعمال صالحه و افعالش افعال مرضیه، یعنی اعمال و افعالش مرضی خدا و پسندیده درگاه اله و پروردگارش گردد.
در این رابطه، اصل عمده در موفقیت به مکارم اخلاق و به مرضی افعال، بلوغ به اکمل ایمان و رسیدن به منتهی مرتبه و به اعلى درجهی از ایمان است و بهترین وسیله برای رسیدن به این مطلب، دعا و مسئلت است از ذات باریتعالی که هر که را او خواهد به این نعمت بزرگ رساند و از این موهبت دور نگرداند. چنانچه امام علیه الصلوه والسلام در این دعا ۔که دعای مکارمالاخلاق و مرضى الأفعال است – ابتدای دعا و مسئلتش، حصول همین معنی و وصول به اکمل ایمان است و درخواست او از درگاه خداوند منان – پس از ذکر شریف صلوات – بلوغ به اکمل ایمان بوده است که: «بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ.» (ذوعلم، ۱۳۸۰، ص ۲۸)
پس آدمی میبایست برای پرورش شاخصه اخلاقی ایمان در وجود خود بر یکمرتبه از مراتب ایمان قانع نشود و بر یک درجه از درجات ایمان واقف نگردد، بلکه در هر مرتبه و به هر درجه از مراتب و درجات ایمان که رسد باز سعی کند و کوشش نماید که خود را به مرتبه و درجهی بالاتری برساند.
- ۲. یقین
یقین آن است که همهچیز را از مسببالاسباب یعنی خدای متعال بدانی و به هیچ واسطه و وسیلهای توجه نداشته باشد، بلکه کلیهی وسایل را مسخّر دست نیرومند حضرت او و محکوم بهحکم او بشمارد. پس از طی این مرحله خدای منان را روزیده خود و او را ضامن رزق خود بشمارد و معتقد باشد آنچه را حضرت باری برای تو مقدر فرمود بهزودی مرحمت میفرماید و نیز بدین معنی توجه داشته باشد که هرکسی بهاندازه خردلی کار نیک و بد کرده باشد به جزای خود میرسد و بداند که در تمام پیش آمرها و حالات، خدای متعال از کارهای او مطلع و از فکرها و اندیشههای درونی او باخبر است.
لازمهی این توجه و دقت این است که در تمام احوال و اعمال، متأدب به آداب الهی باشد و هر چه بیشتر در آبادانی مملکت باطنی خود بکوشد و آن را پاکیزه ساخته و برای دیدار فیوضات ربانی او آماده باشد و به بیانی دیگر، پیش ازآنچه برای تزیین ظاهری خود میکوشد، برای تطهیر باطنی خود جدیت نماید. (فیض کاشانی، ۱۳۶۹، ص ۲۶۱)
یقین از مراتب عالی معرفت، قله منبع علم و آگاهی، مرتبه رفیع ایمان، اطمینانبخش روح، آرامبخش روان مضطرب، میزان سنجش درجات کمال و محک ارزیابی رشد و تعالی سالک الی الله است. (اسماعیلی یزدی، ۱۳۹۰، ص ۲۵۲)
همچنین امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إنّ العَمَلَ الدّائمَ القَلیلَ علَى الیَقینِ أفضَلُ عِندَاللّه ِ مِن العَمَلِ الکَثیرِ على غَیرِ یَقینٍ.» (مجلسی، ۱۴۰۳ ه.ق، ج ۶۷، ص ۱۴۷) عملِ کم و دائم که با یقین همراه باشد، نزد خداوند برتر از عمل بسیار است که با یقین توأم نباشد.
کسی که یقین دارد که همه امور به خدای سبحان مستند است و آنچه در عالم صادر میشود به حکمت و مصلحت و عنایت ازلی اوست و به نظام احسن مربوط است، همیشه در مقام صبر و تسلیم و رضا به قضای الهی است و آنکه به عظمت فائق و قدرت غالب خداوند یقین دارد پیوسته در مقام ترس و بیم است و کسی که به کمالات نامتناهی او یقین دارد دائماً در مقام شوق و حب است. (نراقی، ۱۳۷۲، ص ۸۶)
کسی که صاحب یقین است نشانههایی دارد که برای رسیدن به مرتبهی یقین باید آنها را شناخت. در اینجا بهطور مختصر برخی از آنها را معرفی میکنیم.
- اول آنکه در امور خود التفات به غیر پروردگار نکند و مقاصد و مطالب خود را از او نجوید و اعتماد او بهجز او نباشد. نه خود را منشأ امری بداند و نه دیگری را، بلکه همه امور را مستند به ذات مقدس او و همه احوال را منسوب به وجود مقدس او داند و چنان داند که آنچه از برای او مقدر است به او خواهد رسید.
- دوم آنکه در همهی اوقات درنهایت ذلت و انکسار در خدمت پروردگار بوده و روز و شب مشغول بهجا آوردن خدمت او باشد و دل او جز یاد حق را فراموش کند و زبانش از غیر نام او خاموش گردد؛ زیرا که صاحب یقین خود را پیوسته در پیشگاه شهود حضرت حق حاضر و او را به همهی اعمال و افعال خود مطلع و ناظر میبیند.
- سوم آنکه مستجابالدعوه و صاحب کرامات بوده باشد؛ زیرا که هرقدر یقین انسان زیاد میشود جنبه تجرد او غالب میگردد و به این سبب قوهی تصرف در جمیع مواد کائنات که از شأن مجردات است به جهت او حاصل میشود. (نراقی،۱۳۹۱، ص ۸۸-۸۶)
در این باره امام صادق علیهالسلام به جابر جعفی فرموده است: جابر! یقین از ایمان برتر و بالاتر است و چیزی گرانقدرتر و ارزشمندتر از یقین نیست؛ بهقدری یقین در پیشگاه الهی اهمیت دارد که حدیث آمده: «إذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَیرا فَقَّهَهُ فی الدِّینِ وألهَمَهُ الیَقینَ.» هرگاه خداوند خیر بندهای را بخواهد، او را در دین فقیه گرداند و یقین در دلش افکند. (نوری، ۱۳۶۸، ج ۱۱، ص ۱۹۹)
امام سجاد علیهالسلام نیز در دعای «مکارمالاخلاق»، اول از پروردگار درخواست میکند: «بارالها! ایمان مرا به کاملترین مدارج برسان و سپس میفرماید: بارالها! یقین مرا از بهترین یقینها قرار ده.» اینکه یقین را بعد از ایمان آورده است، مبین این مطلب است که یقین تقاضای بالاتری است. (فلسفی، ۱۳۷۹، ص ۴۳) در روایات متعدد نیز آمده است که یقین از ایمان مقام رفیعتر و بالاتری دارد.
یقین نیز از شاخصههای اخلاق فردی است و مانند نوری است که از تاریکی اوهام و شک و تردید مبرا باشد. ماهیت یقین زاییدهی فکر و استدلال نیست بلکه با مجاهدت و ریاضت و زدودن اخلاق ناپسند از آیینهی نفس حاصل میشود که در این صورت عصای انسان در راه شناخت حقیقتها و معرفت الله است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0