امامخمینی بهمعنای حقیقی کلمه «کارآمد» بود
اشاره: مدیر مؤسسه بینالمللی فطرت معتقد است که امام بهمعنای حقیقی کلمه، کارآمد بود. امام فردی بود که به بهترین شکل میتوان مفهوم خلیفه الله بودن را در او به نظاره نشست و این نقش در افکار و آثار ایشان وجود دارد.
حجت الاسلام دکتر محمدمهدی چگینی، معاون بینالملل «دفتر مطالعات اسلامی مرکز ملی فضای مجازی» در گفتوگو با «تحریریه فکرت» با اشاره به اینکه امام در عین وظیفهگرا بودن، کارآمدترین فرد دوران خود بوده است، ابراز داشت: کارآمدی امام یعنی اینکه امام خواست و اراده کرد و یک حکومت تا دندان مسلح و 2500 ساله را با دستان خود ساقط کرد. آن هم در عصری که این شبکههای اجتماعی و هیاهوها نبود.
متن زیر حاصل گفتوگوی فکرت با این صاحبنظر حوزوی است که تقدیم مخاطبان فرهیخته میشود.
*با توجه به معرفی شاخصههای منظومه فکری امام (ره) از سوی رهبر معظم انقلاب، در زمان حاضر چه محورهایی در این خصوص باید بیش از پیش برجسته شود و رسانههای انقلابی در این زمینه چه وظیفهای برعهده دارند؟
با سلام و وقتبهخیر خدمت مخاطبان محترم رسانه فکرت. باید درباره منظومه فکری امام را حل و بحثهای فراوانی که وجود دارد پرسید نخِ تسبیحی که بشود از آن استفادهکرد تا تمام افکار و آرای امام را بههم متصل کرد، چیست؟ در حقیقت منظومه، زمانی منظومه است که شما بتوانید این نخ تسبیح را پیدا کنید. وگرنه ما افراد زیادی در طول تاریخ داشتهایم از فلاسفه بزرگ و علما که نکات بسیار ارزشمندی در مورد مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… بیان داشتهاند؛ اما شما نمیتوانید منظومهای از میان آثار و تفکرات آنها تشکیل دهید. بهدلیل عدمِ وجودِ نخِ تسبیحی که عرض شد، شکل منظومه به خود نمیگیرد.
در مورد امامخمینی، معتقدم که امام حتماً منظومه فکری داشته است و جزء معدود فلاسفه و اندیشمندان بزرگی است که میتوان یک منظومه فکری در آثار و تفکرات ایشان یافت و تمام اجزا مبانی، تفکرات و آرا ایشان بر اساس همین منظومه و نخ تسبیحی که عرض شد، تجزیه و تحلیل کرد.
اما آنچیزی که به هرحال این نخ تسبیح را در تفکر و آثار امام شکل میدهد بُعد انسانشناسی در میان تمام افکار امام است. خود انسانشناسی یک مؤلفه مهم است. چه رویکردی در انسانشناسی، شاکله افکار ما را تشکیل و قرار میدهد؟ و آن، عقیدهی باورمند به مسأله خلیفهالهی انسان است. این مسئله بهنوعی آن نخ تسبیح و آن باوری است که در تمام مباحث و سخنرانیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… وجود دارد. رد پای این باور حتی در تحلیل تاریخ از منظر حضرت امام یافت میشود. ایشان این نگاه را به انسان داده است. یعنی انسان را اساساً جانشین خداوند میداند. کسی که انسان را جانشین خداوند بداند، طبیعتاً نگاهش به همهچیز (حکومتداری، اجتماع، فرهنگ) متفاوت خواهد بود.
اگر ما بتوانیم این خلیفهالله بودن را تصور کنیم، حقیقتاً امام فردی بود که به بهترین شکل میتوان مفهوم خلیفه الله بودن را در او به نظاره نشست و این نقش در افکار و آثار ایشان وجود دارد. اگر امام در یک مسأله جزئی روز صحبت میکند، شما میبینید که ایشان دارای این نگاه است که ای انسانها، شما جانشین خداوند هستید و به کمتر از این رضا ندهید و برای خودتان هم اهداف بلند داشتهباشید. به همین دلیل امام بارها در تعبیر خود پیرامون مسأله «انسانشدن» حرف زدند و فرمودند که خدا ما را انسان کن، ما را آدم کن.
اینکه در سخنرانیهای متعدد و معروف خود بر مسأله «انسانسازی» تأکید میکند، هدفشان تبیین مقام خلیفه اللهی انسان است. امام باورش این است که انسان برای یک هدف بزرگی در این دنیا آمده است. تمام سیاستمداران، مسئولان و هرکس که موظف است؛ باید خودش را مسئول بداند و تلاش کند تا انسان به این مقام دست پیدا کند. رسانهها به این بُعد از افکار امام کمتر توجه کردند و لازم است که به آن پرداخته شود. هرگز نباید امام را در چارچوب سیاستمداران متداول ترجمه و تفسیر و تبیین کرد؛ چرا که امام نگاهش بر این پایه است که انسان جانشین خداوند است و بایستی ما به این مقامی که در بهشت برین بودهایم دست پیدا کنیم. ما زمانی بالفعل خلیفهالله بودیم و اکنون بالقوه هستیم و باید مجدداً تلاش کنیم به آن مقام دست پیدا کنیم.
*امامخمینی (ره) در عصر جولان ایسمهای مختلف، چگونه توانست پرچمدار احیای معنویت در دنیا باشد و به این طریق جبهه حق طلبان و عدالت خواهان را در مقابله با جبهه زر و زور و تزویر، بهلحاظ فکری و معنوی و اعتقادی تجهیز و مهیا سازد؟
این سؤال دغدغه خود من نیز هست. در بحث پیرامون معنویت، اینکه امام چگونه توانست به این جایگاه دست پیدا کند؛ خلاصه تمام مطالعاتی که بنده در این زمینه داشتم، شاید این جمله باشد: به این دلیل است که امام خودش حقیقتاً معنوی بود و بوی ملکوت میداد. دلایل دیگر را شما بهکنار بگذارید.
ما آدمهای فراوانی داشتیم که حرفهای خوب میزدند و معنویت را بلد بودند؛ اما یاد اینها در عمل معنوی نبودند و در عمل بوی ملکوت نمیدادند و فقط نظری بود؛ یا اینکه خیر و در عمل هم معنوی و ملکوتی بودند؛ اما به این قیمت که خودشان را از جامعه و اجتماع منزوی کردهبودند، چرا که گمان داشتند ورود به جامعه و اجتماع، آن معنویت را از ساحتشان دور میسازد. معجزه امام در این بود که برای اولین بار به این معنا و کیفیت و شکل، ایشان توانست معنویت را زندگی کند. آنهم یک زندگی پرهیاهو، پرجنب و جوش و مؤثرترین فرد زمان خود در جهان بود.
امام مهمترین اهداف تاریخی یک کشور را به سرانجام رساند؛ اما با این حال ذرهای از رنگ و بوی معنوی او کاسته نشد. این چیزی نیست که به هرحال با بلد بودن چهار اصطلاح بهدست آید. هر آن کس که امام را زیارت کرده بود و نزدیک ایشان قرار گرفتهبود، بدون استثنا حتی افرادی که در جهت سیاسی معارض ایشان بودند، احساس کردهبودند که با یک چهره معنوی مواجه هستند. این چیزی نیست که ما بگوییم و قابل خدشه باشد. همه این را معترف هستند.
حتی امروز بعد از چهل سال وقتی فیلم سخنان و رفتار، امام را مرور میکنیم؛ حقیقتاً گاهی اوقات اگر تأمل کنید، میخکوب میشوید. یعنی احساس میکنید یک آدمی در حال نفوذ به درون شما هست و لایههای درونی معنوی شما را فعال میکند. این کاری هست که هرکس نمیتواند آن را انجام دهد. ما در حوزه بسیار گفتیم که درس اخلاقی مؤثر است که از دل بیرون آید و الا صرف بیان کردن چند روایت و حدیث در باب مسائل اخلاقی، اثری بر روی مخاطب نخواهد گذاشت. بزرگانی بودند که صرفاً میگفتند ای مردم گناه نکنید و مخاطبان آنها زار زار گریه میکردند. امامخمینی حقیقتاً از این سنخ است.
اگر میخواهیم ذرهای از آن معنویت امام برای ما آشکار شود صوت (نه متن) جلساتی که امام در مورد جهاد با نفس را صحبت میکند را گوش دهیم. این جلسات معمولاً در نجف برای طلبهها درس اخلاق میگذاشتهاست. بخشی از این صوتها وجود دارد که خوب است به آنها گوش بسپاریم. حقیقتاً هربار که من آنها را گوش میدهم، احساس میکنم یک فردی که معنویت در تمام اجزای وجودش هست، سخن میگوید.
*مدیران و مسئولان کشور چگونه باید با الگوگیری از شاخصهها و مؤلفههای مکتب امام (ره) به مقابله با ضعفهای داخل کشور از جمله مقوله ناکارآمدی در برخی قسمتها بپردازند؟
در وهله نخست آنچه را که میتوان از امام الگو بگیریم، این است که امام بهمعنای حقیقی کلمه، کارآمد بود. کارآمد بودن ایشان بهدلیل وظیفهگرا بودن امام بود. یعنی وقتی او هدف سیاسی داشت، صرفاً میگفت وظیفه اکنون من این است و من کاری ندارم که ممکن است چه اتفاقاتی در پی داشتهباشد. خیلیها میگفتند اکنون جای این کار و اقدام نیست؛ اما ایشان معتقد بود که وظیفه من اکنون این است که علیه این مسأله اعتراض و قیام کنم. این کارآمد بودن در عین این وظیفهگرایی است که امام هر دو ساحت را داشت.
این نکته مهمی است که بسیاری از افرادی که کارآمد هستند، میگویند ما صرفاً به آن محصول توجه میکنیم تا ببینیم چه چیزی ما را به آن کارآمدی و خروجی نزدیک میکند؛ اما امام در عین این وظیفهگرا بودن، کارآمدترین فرد دوران خود بوده است. کارآمدی امام یعنی اینکه امام خواست و اراده کرد و یک حکومت مسلح و 2500 ساله را با دستان خود ساقط کرد. آن هم در عصری که این شبکههای اجتماعی و هیاهوها نبود. آن هم در عصری که یک خفقان حاکم بود. آیا از این کارآمدتر هرگز میتوانید پیدا کنید؟ ایشان خواست و این کار را کرد و این حکومت را ساقط کرد.
خیلیها در طول تاریخ خواستند با حکومتهای همعصر خود مبارزه کنند؛ اما ما میبینیم که حتی به گرد پای امام نرسیدند و به آن مرحلهای که بگوییم مرحله حساس باشند، نرسیدند. چون هرگز نتوانستند کارآمد باشند و به آن هدفی که از ابتدا مد نظر بوده است، نزدیک شوند. اما امام کارآمد بود و با الگوی خودش این کار را انجام داد. در دورانی که اساساً انقلابها به این معنا شکل نگرفته بود، اما یک انقلاب را شکل داد.
تا پیش از عصر امام و انقلاب خمینی کبیر، ما این نوع انقلاب را حقیقتاً در دنیا شاهدش نبودیم. حتی انقلاب کبیر فرانسه، اساساً شباهتی به انقلاب ما ندارد. یا انقلاب روسیه (شوروی) که آن هم اساساً یک حالت شبه نخبگانی داشته و بدنه مردم هرگز درگیر آن نمیشوند. یا انقلاب آمریکا که اساساً انقلاب نیست. بنابراین میخواهم بگویم امامخمینی در عصری که حتی الگوی روشنی برای انقلابها وجود نداشتهاست، میآید و الگویی را خودش تأسیس و اجرا میکند و به نتیجه میرسد. این یعنی کارآمدی!
به باور بنده برای کارآمدی مسئولان، همان نسخه حضرت امام را پیش بگیرند. یعنی امام اگر کارآمد بود، به این دلیل بود که وظیفهگرا بود. امام میگفت وظیفه من چیست؟ این مد نظر او بود. او میگفت رضایت خدا در چیست؟ لذا مسئولان کار خودشان را انجام دهند. حتی اگر دیده نشود. حتی اگر مسئول بالاتر از آنها تشکر نکند. حتی مردم هم ممکن است قدردان شما نباشند. اگر فکر میکنید کارتان درست است و یقین و باور دارید که رضایت خدا در این کار است، این کار را انجام دهید.
تقلید از سیاسترانی که از غرب وارد شدهاست، یکی از آسیبها است. اکنون برای هر تصمیم سیاسی هزار و یک مسأله را قرار میدهیم و خیلی اوقات میدانیم کار درست چیست؟ اما بهدلایل متعددی چشمپوشی میشود. بنابراین باید وظیفه خودمان را بهدرستی انجام دهیم.
*نگاه و رویکرد امامخمینی (ره) در مقوله حجاب و عفاف چگونه بوده است و ایشان در باب حکمرانی چگونه به این قضیه از حیث برخورد با مظاهر بی حجابی و بی عفتی ورود پیدا کردهاند؟
این یک مسأله چالشی است. تلاشهای فراوانی اکنون در حال صورت گرفتن است که امام را تبیین و تفسیر کنند و بگویند امام چه دیدگاهی در باب حجاب داشته است. عدهای با افکار سیاسی، چهار سخن از امام را میگیرند که بهنوعی معتقد بوده است هرکس هر طور که دوست دارد بیاید و ما گیر نمیدهیم. عدهای بهنحوی تفسیر میکنند. به هرحال در سخنان امام، برخی از کلماتی هست که میتوان از آن برداشتهایی را کرد.
دیدگاه امام در باب حجاب روشن است. امام تمام مبانی، تفکرات و اندیشههایش بر اساس انسانشناسی و آن هم از نوع این رویکرد به انسان بود که انسان خلیفهالله بود. مسأله دیگر که اشاره کردم این بود که امام وظیفهگرا بود. این دو مسئله را که کنار هم قرار دهیم، بهراحتی میتوانیم بفهمیم که امام چه نگاهی به حجاب داشت.
شما اگر نگاهتان در این باشد که انسان خلیفهالله است، طبیعتاً نگاهتان در باب حجاب هم روشن است. انسانی که بنا است جایگزین خدا بر روی زمین باشد، چطور میتواند اسباب فساد را برای خودش فراهم کند. حتماً انسان باید از اسباب فساد جلوگیری کند و هر چیزی که مانع دستیابی او به این جایگاه و مقامِ خلیفهالله میشود.
امام میگوید آنچه که رضای خدا در اوست و من میدانم رضای خدا در اوست، بدان عمل میکنیم. این رضای خدا، بر اساس همان نگاه به جایگاه انسانی و خلیفهالله بودن انسان است که شکل میگیرد. حال اگر این دو مورد را کنار هم بنهیم، آیا ممکن است خروجیای غیر از آنچه داشته باشیم که امام در حیات خودشان انجام دادند؟ هرگز! چطور ممکن است یک رهبری که این نگاه را به انسان دارد (جانشین خداوند) و این رهبر در تصمیمات خودش، مهمترین مسئله را رضایت خدا میداند؛ حال چطور ممکن است در مقابل یک معروف و واجب بسیار مهم (حجاب) بیتفاوت باشد؟ اساساً چطور ممکن است چنین امام را به تصویر بکشیم؟ که متأسفانه برخی افراد به تصویر کشیدند.
مسئله روشن است حکومتی که امام را در رأس خودش دارد، هرگز نمیتواند چشم خود را فرو ببندد در برابر هرگونه مظاهر فساد. اگر بخواهد این کار را کند که اساساً فرق چندانی با حکومتهای دیگر نخواهد داشت. حال اینکه چه روشی را ما به کار ببینیم؟ این خودش یک مسئله است که انسان باید مصالح زمان و روز را در نظر بگیرد.
باید بدانیم که حجاب مانند هر معروف دیگر، یک امری است که حکومت دینی نمیتواند در برابر آن بیتفاوت باشد. هیچروزی نخواهد رسید که یک حکومت دینی روی کار باشد و بگوید من با حجاب کاری نخواهم داشت. اگر آن روز برسد، آن حکومت دینی باید بگوید پس من کاری با شراب و هزاران مفاسد دیگری که هست ندارم.
امام راحل به مسائل مختلف توجه داشت؛ اکنون نیز باید کارشناسان همه مسائل را در نظر بگیرند و آن دستورالعملی را که ما فکر میکنیم بهترین روش برای دعوت عمومی به حجاب است را به کار بگیریم. این مسئله، بحث متفاوت و مفصلی است که در حوصله این گفتوگو نمیگنجد. اما سیره امام، مشخص بود. او بهمجرد اینکه پایههای نظام ثابت و محکم شد، میبینیم که حساسیت ایشان به این مسئله پررنگ شد و بهمرور در عرض چند سال میبینیم که به مقوله حجاب به یک مسئله بسیار مهم و بنیادین در قوانین حکومت جمهوری اسلامی نگاه شد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0