روایت، موتور محرکهی سینما
سینما را می توان یکی از پرمخاطب ترین و بهروز ترین هنرهای جهان نامید؛ عرصه ای که به مدد پیشرفت روزافزون فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی، بیش از پیش از رشد کرده و امروز به عرصه ای بسیار قدرتمند در زمینه اشاعه ایدئولوژی ها و مکاتب فکری بدل گشته است. از همین رو، «فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی» با آرش خوشخو، مدیر مسئول و سردبیر روزنامهی هفت صبح و مدرس و منتقد سینما گفتگویی داشته است. در ادامه مشروح این گفتگو از نظر میگذرد.
* به عنوان نخستین سوال، بفرمایید که اندیشه و فکر در سینما از چه جایگاهی برخوردار است؟
بهنظرم روایت، موتور محرکهی سینما است. روایت، به همان معنایی که در قرآن آمده است. در واقع به همان معنای باستانی آن؛ یعنی به معنای آنچه در دربار علویان و شاهنامه آمده است. داستان خود به خود باعث میشود که فرد برداشتهای متفاوتی از آن سوژه داشته باشد؛ یعنی شما میتوانید دربارهی زندگی چیزهای زیادی کشف کنید و به اطلاعات جدیدی برسید. اندیشه، خود را در یک داستان خوب، پنهان میکند. اندیشهی پنهان در روایت یا داستان میتواند در بهترین قالب؛ یعنی فیلم ظاهر شود. حد تشخیص سینمای خوب و متعالی نسبت به یک سینمای زرد و ضعیف، روایت و داستان است؛ زیرا یک داستان خوب مشمول فکر، فرهنگ و اندیشه خواهد بود. مفهوم پیام در داستان یا روایت که از طریق فیلم به مخاطب القا میشود، خود برآیندی است که براساس تفکر فیلمساز شکل میگیرد. در اینجا است که سؤال شما معنادار میشود؛ یعنی این سؤال که آیا ما فیلمسازهایی داریم که بتوانند داستانهای معنادار و پیامدار تعریف کنند؟ من فکر میکنم در سینمای بعد از انقلاب جبههی مذهبی؛ مثل مجتبی راهی، مجید مجیدی و حاتمیکیا توانستند داستانهایی برای ما تعریف کنند که این داستانها حاوی پیام، معنا و تفکر بود. البته این جبهه مدتی است که ضعیف شده است.
در حال حاضر در جبههی سینمای مذهبی کمتر با فیلمی روبرو میشویم که به معنای کلاسیک تفکر، پیام و معنا را به مخاطب منتقل کند. در جبههی مقابل سینمای مذهبی؛ یعنی سینمای غیرمذهبی کشور ما، فیلمسازهایی ظهور کردند که هدف آنها درگیر کردن ذهن خود به محتوا نبود؛ بلکه آنها بهجای اینکه خود را درگیر پیام، معنا و اندیشه کنند، بیشتر خود را درگیر فرم کردند؛ مانند فیلمهای شهرام مکفی، مانی حقیقی و خانم پناهنده. این فیلمسازان بیش از این که درگیر معنا و پیام باشند، بیشتر با مسألهی «فرم» درگیر هستند و دغدغهی آنها این است که چطور بتوانند داستانهای خود را جالبتر روایت کنند. این موضوع هرچند برای سینمای ما غنیمت است؛ زیرا سینمای ما حداقل دو الی سه دهه فرمهای روایتی یکنواختی داشت؛ مثل ملودرامهای دههی هفتاد و هشتاد؛ اما بعد تفکر و معنا در سینمای فعلی ایران تاحدودی ضعیف شده است. بهنظرم این روند در حال حاضر ادامه پیدا خواهد کرد و تفکر مذهبی – اندیشهای مجید مجیدی و مجتبی راهی در سینمای ما به مرور کمرنگتر خواهد شد و با تجربیات متفاوتی در سینما روبرو خواهیم شد.
* از آنجا که شما هم روزنامه نگار هستید هم استاد دانشگاه و هم منتقد سینما، چه پیشنهادی برای جمع کردن محتوا و فرم دارید که ما یک سینمای فاخر و حاوی مباحث اندیشهای (اعم از مباحث ملی، دینی و اخلاقی) داشته باشیم؟
سینما و نوع نگاهی که بر آن غالب است به مسائل تاریخی و نوع نگاه نسلها دارد بستگی دارد؛ زیرا نگاه هر نسلی با نسل قبل از خود متفاوت است. مثلاً در سینمای ما مهرجویی و کیارستمی تکرار نمیشوند و اگر هم تکرار شوند، به نوع دیگری این افراد تکرار خواهند شد؛ اما بهنظرم از راههایی که بتوان سینمای ما را دوباره در وادی اندیشه توانمند کرد، دو عامل است: 1- سرمایهگذاری دقیق و هدفدار مراکز دولتی و حکومتی و 2- رویآوردن به وقایع واقعی تاریخی و اجتماعی ما است. بهنظرم مسألهی جنگ، اتفاقات تاریخی – اجتماعی ما حتی از منظر روشنفکرانه، حوادثی که بر این کشور گذشته، چهرههایی که در این کشور رشد کردند و دانش اندوختند و رفتند و اتفاقاتی از این دست، میتوانند دستمایهی سرمایهگذاری شوند درمورد آنها فیلم و سریال ساخته شود. در اینصورت چون افرادی که به ساخت فیلم مبادرت میورزند، رابطهی مستقیمی با تاریخ و فرهنگ ما دارند، خود به خود ما بهسمت سینمای فاخر خواهیم رفت. مثلاً فیلمهای ماجرای نیمروز، پهلوان تختی و نفس که برشی از تاریخ ما را پوشش داد، نشان میدهند که حوادث تاریخی و اجتماعی میتواند دستمایهی ساخت فیلمهایی شود که به لحاظ تفکر و اندیشه هم جوابگوی جوامع ما شود. مثلاً فیلم چ و فیلم ایستاده در غبار، در کنار جذاببودن جنبهی داستانی آنها، فاخربودن را هم واجد بودند و اینگونه فیلمها میتواند تماشاگر خوکرده به سینمای زرد و کمدی را جذب کنند. بهنظرم بهجای این که ما بهسمت سینمای روشنفکرانهی تجربی غرب برویم که این هم دورهای دارد، بهتر است که بهسمت اتفاقات تاریخی و فرهنگی کشور خودمان برویم. ساخت فیلم براساس اتفاقات تاریخی خودمان باعث میشود که حتی اگر سازندهی فیلم آدم فکوری نباشد؛ اما فیلم ساخته شده توسط او فاخر شود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0