رویکرد فمینیسم در آثار ادبی زنان: بخش دوم
ادبیات فمینیستی در ایران
اما در ایران، ادبیات فمینیستی و شکلگیری ادبیات داستانی همزمان با وقایع و اتفاقاتی است که در تغییر چهره سیاسی و اجتماعی جامعه ایران و گذار از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن نقش عمدهای داشته است. در این وضعیت ما شاهد شکلگیری جامعه مدنی متفاوتی در ایران هستیم. از آغاز تحولات مشروطه تا سال۱۳۱۰ كه داستان نویسی ایران سالهای آغازین خود را میگذراند، نام هیچ زنی در تاریخ داستان نویسی نیامده است. تنها اثر زنانهای كه در این سالها میتوان از آن یاد كرد كتاب خاطرات تاجالسلطنه است كه به تشویق معلمش، سلیمان سپهبدی در سال ۱۳۰۳ نوشته شد. این خاطرات، تاریخ زندگی اوست و به نوعی میتوان آنرا یک رمان تاریخی نیز قلمداد كرد. از طرفی دیگر نخستین تلاشهای داستان نویسان زن ایرانی در دهه سوم قرن جاری صورت گرفت، زمانی كه پس از چندین دهه غیبت داستان نویسان زن ایرانی، تعداد اندكی از زنان خانوادههای مرفه و دارای نفوذ، كه امکان تحصیل دانش در خارج از مرزهای كشور را داشتند و برخلاف سایر زنان فرصت و مجالی برای نوشتن مییافتند، از طریق مطرح كردن حقوق زنان و نوشتن چندین داستان حضور خود را نمایان كردند. این بود كه ابتدا ایراندخت تیمورتاش با انتشار داستان اجتماعی «دختر تیره بخت و جوان بلهوس» در سال ۱۳۰۹ پرچمدار ورود زنان به عرصه نویسندگی شد. زهرا خانلری نیز «پروین و پرویز» را در سال ۱۳۱۲ و ژاله رهبر «دوشیزگان» را در سال ۱۳۱۵ منتشر كرد. فخر عادل ارغون نیز در این دوره با نوشتن پاورقی «ازدواج اجباری» نام خود را در كنار داستان نویسان مرد پاورقینویس تثبیت كرد. آثار منتشر شده از سوی داستان نویسان زن در این دوره به عنوان نخستین تلاشها از حیث شیوههای داستان نویسی، تقلیدی صرف از آثار داستان نویسان مرد تحت نفوذ كلیشههای ادبیات مردانه و بطور كامل عاری از خلاقیت هنری بود.
با اینکه در دهه بیست با ظهور سیمین دانشور از طریق انتشار مجموعه «آتش خاموش» داستان نویسی اهمیت پیدا كرد، اما داستاننویسی رسمی زنان ایرانی بدون شک از سال ۱۳۳۰ شکل گرفت، زیرا در این دهه نام هشت داستاننویس زن به چشم میخورد از جمله آنها ملکه بقایی كرمانی با «بوسه تلخ»، بهیندخت دارایی با داستان «حرمان»، مهین توللی با مجموعه «سنجاق مروارید»، كیواندخت كیوانی با «داستان جوانی»، مریم ساوجی با داستان «دختر راه و فرشته» و نویسندهای با نام مستعار ماه سیما كه داستان «زنجیرهای تقدیر» را منتشر كرد. «سووشون»، مهمترین اثر سیمین دانشور در سال ۱۳۴۸ پدید آمد. علاوه بر دانشور، مهشید امیرشاهی، مجموعه داستانهایی با نامهای «مثل سار بیبی خانم» (۱۳۴۷)، «بعد از روز آخر» (۱۳۴۸) و «به صیغه اول شخص» (۱۳۵۰) را نوشت که ماجراهایی را تنیده در طنزی ظریف بازگو میکند و در اغلب آنها به نوستالژی زنانه و خاطرات دوره کودکی اشارهای دارد.
شهرنوش پارسیپور (1355) از مهمترین نویسندگان زن در دهه پنجاه بود. او در نخستین رمانش، «سگ و زمستان بلند»، از زاویه دید دختری مرده به روایتگری میپردازدكه در اثر برخورد با مشکلات مبارزین آزاد شده از زندان و رفاه طلبی طبقه متوسط دچار سرگشتگی عمیقی شده است. مجموعه داستانهای كوتاه وی با نام «آویزههای بلور» در سال ۱۳۵۶ منتشر شد. اما سومین اثر او كه به نام «تجربههای آزاد» در سال ۱۳۵۷ منتشر گردید از جمله زنانهترین آثاری بود كه تا آن زمان چاپ شده بود.
در دهه شصت علاوه بر نویسندگانی چون سیمین دانشور، گلی ترقی و شهرنوش پارسیپور، زنان دیگری نیز وارد عرصه داستان نویسی شدند. بطور كلی دهه ۱۳۶۰ را باید دوره معرفی نویسندگان جوان به عرصه داستان نویسی دانست. بنا بر آنچه در زمینه ادبیات در دهههای گذشته اتفاق افتاد، داستان نویسان زن ایرانی با عبور از مراحلی مثل احساساتگرایی افراطی و عدم خلاقیت، به جایگاهی مناسب برای مطالبه حقوق برابر رسیده و میتوان گفت كه حتی از آن هم گذر كرده و در دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ به شناختی دیگرگونه از هویت فردی و موقعیت خود در جامعه دست یافتند و با ورود به دوره مدرن و رویارویی با مسائلی از جمله مقوله هویت، كه از مفاهیم خاص این دوره است، به بازتعریف جایگاه و نقش خود در خانواده و جامعه پرداختند و از این طریق مفاهیمی اینگونه را كه هسته اصلی تفکرات ایشان را شکل میداد، وارد آثار و نوشتههای داستانی خود كردند.
گذشته از برخی داستان نویسان شاخص در دو دهه پنجاه و شصت میتوان از فریبا وفی، فریبا كلهر، سپیده شاملو و شیوا ارسطویی به عنوان نویسندگان داستانهای متعالی یا نخبهگرا یاد کرد. از آثار نویسندگان زن دهه شصت میتوان به «کنیزو» (منیرو روانیپور، ۱۳۶۷)؛ رمان «دل فولاد» (منیرو روانیپور، ۱۳۶۹)؛ مجموعه داستان «سنگهای سیطان» (منیرو روانیپور، ۱۳۶۹)؛ «تپههای سبز» (فرخنده آقایی، ۱۳۶۶)؛ مجموعه داستان «مولود ششم» (منصوره شریفزاده، ۱۳۶۳)؛ «نرگسها» و «زن شیشهای» (راضیه تجار، ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹)؛ «عالم و آدم» (مریم جمشیدی، ۱۳۶۷)؛ «کوههای آسمان» (سمیرا اصلانپور، ۱۳۶۸)؛ «سرود اروندرود» (منیژه آرمین، ۱۳۶۷)؛ مجموعه داستان «گهواره چوبی و عالم و آدم» (مریم جمشیدی، ۱۳۶۷)، اشاره داشت. همچنین میتوان از نویسندگانی چون نازی صفوی، نسرین ثامنی، پرینوش صنیعی و فهیمه رحیمی به عنوان نویسندگان موفق در زمینه داستاننویسی عامه پسند نام برد. علاوه بر آن، مریم صباغزاده ایرانی، طاهره ایبد و افسانه گیویان از جمله داستان نویسانی بودند که آثارشان بیانگر و نمودار فعالیت و رشد کمی و کیفی زنان داستان نویس در این دهه است.
نقش زنان در ادبیات دفاع مقدس
با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق، نویسندگان زن برای ترسیم جبههای جنگ و مقاومت مردم در برابر تجاوز دشمن و در راستای نشان دادن ایثارگریهای زنان، آثار قابل توجهی را عرضه کردند. «کلاس انشاء» و «کلید» اولین داستانهایی هستند که در سال1360 در زمینه دفاع مقدس با قلم منصوره شریفزاده با حضور زنان نگاشته میشود، هر چند زن کارکرد مهمی در وقوع این داستانها ندارد. راضیه تجار که یکی از پرکارترین زنان نویسنده در عرصه دفاع مقدس است، در دو مجموعه داستان «هفت بند» (1375) و «جای خالی آفتابگردانها» (1384)، جدای از زندگینامههای داستانی که نگاشته است؛ نگاهی آرمانی به زن دارد. او از زن شخصیتی آسمانی خلق میکند که همواره در انتظار آمدن پسر و یا همسرش به سر میبرد. این زنها از ابتدا تا انتهای داستان هیچ تغییر و تحولی نمییابند و همین موضوع باعث رکود داستان میشود. «مهتاب» (1384) از زهرا زواریان شامل چند داستان درباره خانوادههای شهداست که به دلیل فقدان کشمکشهای درونی و بیرونی، قابلیت داستانی خود را از دست میدهند. «سرود اروندرود» (1392) از منیژه آرمین، «نخلهای تشنه: کنارهای سیراب» (1385) از سمیرا اصلانپور و «قوارهای برای دو نفر» (1389) از زهره یزدانپناه قره تپه از آثاری میباشند که نقش مادر و همسر شهید در آنها بارز هستند.
«بوی بهشت» (1388) از مریم بصیری نیز رمانی دیگر درباره همسر و مادر شهید است. «دور گردون» (1389) نوشته طاهره ایبد، روایت سه نسل از زنان را در قالب مادر، همسر و دختر جانباز مطرح میکند. داستان بلند «نیمه نارنج» نوشته شمسی خسروی به علاقهمندی و ازدواج دختر جوانی با یک جانباز شیمیایی میپردازد. مریم بصیری نیز در «دخیل عشق» (1395) به داستان آسایشگاه جانبازان میپردازد و دختری که با یکی از جانبازان ازدواج میکند و شریک دردها و رنجهای وی میشود، در حالی که خود جانباز خبر از جانبازیش ندارد و دیگران او را مجنون میدانند. «چشم سوم» (1385) نوشته نرگس آبیار داستان چند نوجوان است که با هم به جبهه میروند و در اولین عملیات مفقودالاثر و اسیر میشوند. نویسنده چشم انتظاری خانواده این نوجوانان را دستمایه اثر خود قرار میدهد و تلاش زیادی برای شناخت و نزدیک شدن به خلوت مادران منتظر دارد. »فصل رزهای صورتی» (1388) نوشته منیرالسادات موسوی نیز سرگذشت زنی را در انتظار همسر اسیرش، ترسیم میکند و اعظم بروجردی در رمان «خواب سبز» (1379) به مضمون اسارت زن میپردازد.
رمانهای «خاک سرخ» (1393) از شهره وکیلی و «او را دیدم، زیبا شدم» (1383) از شیوا ارسطویی، از داستانهایی با مضامین ارتباط پرستاران و مجروحان جنگی است. دخترانی به عنوان پرستار به کمک مجروحین میشتابند و مشکلات عاطفی و زندگی پر از درد خویش را فراموش میکنند. در رمان «عشق سالهای جنگ» نیز روحیه ایثارگری و فداکاری زنان، به خوبی به تصویر کشیده شده است. کتاب «دا» (1388) اثر سیده زهرا حسینی از مهمترین و تاثیرگذارترین کتاب در زمینه خاطرهنگاری جنگ هشت ساله ایران و عراق محسوب میشود. خاطرات ذکر شده در این کتاب، در دو شهر بصره و خرمشهر است و سالهای محاصره خرمشهر توسط نیروهای عراقی محور مرکزی کتاب را تشکیل میدهد. کتاب شامل سه قسمت است. قسمت نخست کتاب سالهای ابتدایی زندگی حسینی در عراق و مهاجرت اجباری خانواده وی تحت فشار حکومت عراق را روایت میکند. قسمت دوم کتاب به شرح فعالیتهای حسینی در جریان جنگ ایران و عراق پرداخته است. قسمت سوم کتاب هم در مورد زندگی شخصی حسینی و ماجرای ازدواج وی است. سیده زهرا حسینی این اثر را به زینب دختر فاطمه زهرا تقدیم نموده است.
همانگونه که ملاحظه شد، در آثاری که از جانب نویسندگان روشنفکر و حرفهای با گوشه چشمی به مسائل جنگ، به نگارش درآمد، زنان روشنفکری به تصویر کشیده شدهاند که در هنگامه خون، ترس و وحشت جنگ، عکسالعملهای متفاوتی از خود بروز دادهاند و موضعگیریهای متفاوتی، ابراز داشتهاند.
در دهه هفتاد زنانی كه از سالها پیش شروع به فعالیت كرده بودند، جایگاه مستحکمی در دل ادبیات داستانی یافتند و با اقتدار و اعتماد به نفس بیشتری، همراه و همپای مردان نویسنده، فرمهای نو داستان نویسی را به عنوان قالب آثار تازهشان برمیگزیدند. از آثار این دهه میتوان به مجموعه داستان «مثل همه عصرها» (زویا پیرزاد،۱۳۷۰)، «طعم گس خرمالو» (زویا پیرزاد، ۱۳۷۶)، «یک روز مانده به عید پاک» (زویا پیرزاد، ۱۳۷۷)، «کولی کنار آتش» (منیرو روانیپور، ۱۳۷۸)، مجموعه داستان «جایی دیگر» (گلی ترقی، ۱۳۷۹) و «جنسیت گمشده» (فرخنده آقایی، ۱۳۷۹)، اشاره کرد. این جریان رو به رشد در دهه هشتاد به شکل مستقلی از ادبیات داستانی فارسی تبدیل شد كه با آنچه مردان مینوشتند تفاوتهای آشکاری داشت. بنابراین میتوان دهه هشتاد را دهه آغاز زنانه نویسی نامید. زیرا در آثار داستانی زنان دهه هشتاد، جسارت موج میزد هرچند از لحاظ كیفی آثار داستانی زنان در این برهه تفاوت آشکاری با سالهای پیش از آن ندارد، اما از این نظر كه زمینه برای ورود نویسندگان زن بیشتری به این عرصه فراهم گردید، دوره مهمی در تاریخ داستان نویسی زنان محسوب میشود. در این دوره پرداختن به مسائلی كه تاكنون در ادبیات زنان سابقه نداشت، بیش از پیش قوت مییابد و اعتراض علیه برتری مردان بر روابط اجتماعی و فردی به تم اصلی این آثار تبدیل میگردد. اما آنچه بیش از هر چیز در داستانهای زنانه دهه هشتاد تازگی دارد، شکلگیری جهانبینی و زبان زنانه و مستقل از جهانبینی و زبان مردانه است. همین امر را میتوان دلیل اصلی ادعای شکلگیری ادبیات زنان در این سالها دانست.
منیرو روانیپور در دهه هشتاد داستان «زن فرودگاه فرانکفورت» را نوشت و در آن به زندگی زنی نویسنده پرداخت. این موضوع موجب برجسته شدن تفاوت نگاه مردان نویسنده به زنان با نگاه زنان نویسنده به جنس خود بود. البته همه داستانهای این دهه چنین نیستند و گاهی با وجود پرداختن به زندگی ساده و یکنواخت یک زن خانهدار، بسیار مورد توجه خوانندگان آن قرار گرفتهاند. «چراغها را من خاموش میکنم» (زویا پیرزاد،۱۳۸۰)، «چه کسی باور میکند رستم؟» (شورانگیز شریفیان، ۱۳۸۲)، رمان «شیطان آموخت و سوزاند» (فرخنده آقایی، ۱۳۸۵)، «حفرهای در آیینه» (لادن نیکنام، ۱۳۸۶)، رمان خاله بازی (۱۳۸۷) اثر بلقیس سلیمانی، مجموعه داستان قطار در حال حرکت است (میترا داور، ۱۳۸۸)، «در من فیلی خفته است» (ثنا انصاری، ۱۳۸۷)، رمان «نگرن نباش» (مهسا محب علی، ۱۳۸۷)، «با من به جهنم بیا» (ناتاشا امیری، ۱۳۸۳)، «عشق روی چاکرای دوم» (ناتاشا امیری، ۱۳۸۷)، از دیگر مجموعههای ادبی و داستانهایی میباشند که از دیدگاه فمینیستی مورد توجه قرار گرفتهاند. در آثار داستانی زنان دهه هشتاد، جسارت در پرداختن به مسائلی که تاکنون در ادبیات زنان سابقه نداشته است، بیش از پیش قوت مییابد و اعتراض علیه برتری مردانه بر روابط اجتماعی و فردی به تم اصلی این آثار تبدیل میگردد. اما آنچه که بیش از هر چیز در داستانهای زنانه این دهه تازگی دارد، شکلگیری جهان و زبان زنانه و مستقل از جهان بینی و زبان مردانه است. زنان نویسنده در این سالها علاوه بر رشد کمی آثارشان، با آزمودن فرمها و مضامین نو، موجب رشد کیفی این آثار نیز شدند. پس از آن در دهه هشتاد، بخصوص سالهای پایانی آن، جسارت فروخورده زنان در پرداختن به موضوعاتی که ممنوعه تلقی میشدند، بروز یافت و استفاده خودآگاه از زبان زنانه و به طور کلی ایجاد جهان زنانه در اثر، بیش از پیش رخ نمود، چنانکه به جرأت میتوان از خلق ادبیاتی مستقل و مجزا از ادبیات مردان خبر داد.
از دهه نود، حضور زنان در ادبیات به نحو چشمگیری افزایش كمی و كیفی داشته است. این حضور تا حد زیادی توانسته انگارههای جنسیتی و مردسالارانه غلط رایج در ادبیات گذشته ایران را تغییر دهد. اگرچه پس از مشروطه و در دوران معاصر بانوان همواره نقشی پر رنگ و اثرگذار در ادبیات ایران داشتهاند، اما این حضور طی چند دهه اخیر به حدی استوار و باورپذیر بوده كه به تثبیت جایگاه زنان در ادبیات، همگام با مردان منجر شده است. حضور فعال زنان در عرصه ادبیات و خلق آثاری كه از اندیشه و وجود آنان بر میخیزد، به باور بسیاری مهمترین تاثیر را بر رویكرد مردانه در تاریخ ادبیات ایران گذاشته است و توانسته خط بطلان بر انگارههای غلط موجود در ادبیات مردانه بكشد كه سالها زن را موجودی ضعیف، ستمپذیر، تحت سلطه، نیازمند، خطاكار و اغواكننده به تصویر كشیده است. نویسندگان زن معاصر با آگاهی كامل نسبت به حقوق و چالشهای زنان، ادبیات معاصر را در مسیری قرار دادهاند كه دیگر القاءكننده سلطه پذیری زنان نیست بلكه زن را منشاء اثر، عشق و قدرت میداند. ادبیات امروز زنان بازتابی از چالشهای جهانی و دغدغههای زنانه است. زنان در سالهای اخیر، همزمان با دستیابی به جایگاهی غیر قابل انكار در ادبیات ایران، توانستهاند در شناساندن عواطف، نیازها، احساسات، تواناییها، حقوق و دغدغههای زندگی همجنسان خود به جامعه كمك كنند. نویسندگان زن معاصر به ویژه نسلهای جدیدتر آنها، با دانش و بینش وسیع خود توانستهاند به دفاع آگاهانه ازحقوق زنان پرداخته و مختصات آرمان شهر خود را در مقابل دیدگان مخاطبان به نمایش بگذارند؛ آرمان شهری كه در آن زن نقشی برابر با مرد را در جامعه ایفاء میكند و از مساوات در حقوق خود برخوردار است.
ادبیات معاصر و به خصوص ادبیات امروز زنان در راستای اعاده حقوق زنان به عنوان یك نیروی خط شكن و پیش قراول عمل كرده است. ادبیات در شكستن مرزها پیشگام است و به طور قطع مسیری كه میرود به تغییر در نگاههای غلط گذشته نسبت به زن منجر خواهد شد. حضور فعال و آگاهانه زنان در عرصههای مختلف حیات اجتماعی، امروزه بیش از هر زمان دیگر حس میشود. زنان امروز ایران با وجود تمام محدودیتهای ناشی از انگارههای جنسیتی غلط رایج در فرهنگ و جامعه، توانستهاند تواناییهای خود را در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی به اثبات برسانند. ادبیات شاید فقط نمونهای از عرصههایی باشد كه اكنون زنان در آنها به نفوذی انكارناپذیر دست یافتهاند. روند موفقیتهای اجتماعی زنان در دهههای اخیر از این واقعیت مهم پرده برمیدارد كه این قشر از جامعه همواره در فكر دستیابی به جایگاه حقیقی و حقوقی خود در زندگی اجتماعی بوده و هستند. اما آنچه امروزه این روند را تسریع كرده، آگاهی بیشتر زنان نسبت به تواناییها و حقوقشان است، شناختی كه توانسته تا حد زیادی بینش جامعه نسبت به زن را متحول سازد و تعریفهای اشتباه از زن در فرهنگ ما را دستخوش تغییر كند.
منابع
حسینی، مریم (1384). روایتی زنانه در داستاننویسی زنانه، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تیر 1384، شماره 93.
کیلیگز، مری (1394). درسنامه نظریه ادبی، تهران: انتشارات اختران.
قاسمزاده، محمد (۱۳۸۳). داستاننویسان معاصر ایران (گزیده و نقد هفتاد سال داستاننویسی معاصر ایران)، چاپ اول، تهران: انتشارات هیرمند.
عبداللهیان، حمید؛ اجاق، زهرا (۱۳۸۵). نقش جریانهای هویتساز روشنفکری در توسعه حوزه عمومی ایرانی: تیپولوژی روشنفکران، فصلنامه مطالعات ملی، شماره ۲۸.
صادقیان، سمیرا (۱۳۹۰). مروری بر چند کتاب در حوزه نقد ادبی فمینیستی، کتاب ماه ادبیات، آبان ۱۳۹۰، شماره ۱۶۹.
سلیمانی، بلقیس (1380). تفنگ و ترازو، تهران، انتشارات روزگار.
سلدن، رامان؛ ویدوسون، پیتر (1387). راهنمای نظریه ادبی معاصر، مترجم: عباس مخبر، چاپ چهارم، تهران، ناشر: طرح نو.
سارسه، میشل ریو (1397). تاریخ فمینیسم، مترجم: عبدالوهاب احمدی، چاپ دوم، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
زواریان، زهرا (1370) تصویر زن در ده سال داستاننویسی انقلاب اسلامی، تهران، حوزه هنری.
رادفر، ابوالقاسم (۱۳۸۴). زن و ادبیات سیاسی ایران، فصلنامه بانوان شیعه، شماره ۵.
رادفر، ابوالقاسم (۱۳۷۸). نگاهی گذرا بر فعالیتهای بانوان داستاننویس در دو دهه اخیر، فصلنامه ادبیات داستانی، تابستان و پاییز 1378، شماره ۵1.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0