عدالت‏‏‌‏‏خواهی برجسته‌ترین پیام عاشورا (بخش دوم)

یکی از شئون و مصادیق عدالت صغری، رعایت حق الناس است. رعایت حق الناس از همه پسندیده است؛ اما از یک مقام عالی، پسندیده‌تر است و هرچقدر مقام بالاتر باشد، رعایت این حق نشان از علو درجات روحی شخص دارد

در میان اندیشمندان، عدل و عدالت دارای دو معنای مشهور است؛ یکی حق دیگران را دادن و دیگری قرار دادن هر چیز در جای مناسب خودش. معنای دوم عدل و عدالت، اعم از معنای اول است و بیشتر اندیشمندان این معنا را برگزیده‌اند. در این مقاله، عدل و عدالت ابتدا در سه حوزه فقه و اخلاق و عرفان تبیین شده است. عدالت در حوزه فقه به‌ معنای عدالت صغری و در حوزه اخلاق به‌معنای عدالت وسطی و در حوزه عرفان به‌معنای عدالت کبری است و سپس برش‌هایی از زندگی امام حسین (علیه السلام) در کربلا بررسی شده و برخی از مصادیق ظهور عدالت های سه‌گانه در جریان کربلا تبیین شده است.


رعایت حق الناس

یکی از شئون و مصادیق عدالت صغری، رعایت حق الناس است. رعایت حق الناس از همه پسندیده است؛ اما از یک مقام عالی، پسندیده‌تر است و هرچقدر مقام بالاتر باشد، رعایت این حق نشان از علو درجات روحی شخص دارد؛ یعنی نشان می‌دهد علت رعایت حق دیگران، ترس از صاحب حق نیست، بلکه علت آن نهادینه بودن ارزش‌های الهی در وجود او و علو روحی اوست و روشن می‌شود چنین شخصی تحت تأثیر مقام خود قرار نگرفته است.

امام حسین (ع) وقتی وارد سرزمین کربلا می‌شود، از آنجا که علم به شهادت خویش و یارانش و هر آنچه که برای ایشان اتفاق می‌افتد، داشت و می‌دانست در آینده قبور ایشان ملجأ و پناهگاه عشاق خواهد بود و نیز بخشی از این زمین به‌علت ورود و دفن شهدا و زیارت عشاق مورد تصرف قرار می‌گیرد، حاضر نشد که این تصرفات در قالب ورود و دفن در سرزمین کربلا و زیارت عشاق، خروج از عدالت صغری باشد و زمینه را برای حلیت این تصرفات فراهم کرد، با اینکه توجه به این امور در آن شرایط، معمولاً مورد توجه قرار ندارد و طبق عادت، مورد غفلت واقع می‌شود؛ اما امام (ع) توجه کامل به این امر داشت؛ لذا در روایت است که «أَنَّ الْحُسَيْنَ اشْتَرَى‏ النَّوَاحِيَ‏ الَّتِي‏ فِيهَا قَبْرُهُ مِنْ أَهْلِ نَيْنَوَى وَ الْغَاضِرِيَّةِ بِسِتِّينَ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ تَصَدَّقَ بِهَا عَلَيْهِمْ وَ شَرَطَ أَنْ يُرْشِدُوا إِلَى قَبْرِهِ وَ يُضَيِّفُوا مَنْ زَارَهُ ثَلَاثَةَ أَيَّام‏، امام حسین (ع) قسمت‌هایی که قبرشان در آن قرار دارد از هل نینوا و غاضریه به قیمت شصت هزار درهم خریدند و به خود ایشان هدیه کردند به این شرط که مردم را به قبر ایشان راهنمایی کرده و سه روز از زائران حضرت (ع) پذیرایی نمایند.»[1]

این روایت نشان می‌دهد که خریداری زمین توسط امام حسین (ع) جنبه‌های گوناگون داشت، یکی اباحه تصرف در زمین دیگران به‌واسطه ورود به آن‌ها و دفن شهدا و دیگری اباحه ورود عشاق امام حسین (ع) به این سرزمین برای زیارت و همچنین پذیرایی کردن از زائران حضرت (ع). عدالت صغرای امام (ع) اقتضا می‌کرد که حتی در این شرایط از بحث تصرف در ملک دیگران قافل نشود و حقوق دیگران را رعایت نماید.

در روایت دیگر داریم که امام حسین (ع) در روز عاشورا می‌فرمایند: «ناد أن لا يقتل معي رجل عليه دين و ناد بها في الموالي فاني سمعت رسول اللّه صلى اللّه عليه يقول: من مات و عليه دين أخذ من حسناته يوم القيامة» بگو به همراه من کسی که دین به گردن اوست، جنگ نکند و در بین شیعیان من اعلام کن که همانا از رسول خدا (ص) شنیدم که می‌فرمود: هر کس بمیرد و بر گردن او دِینی باشد، در روز قیامت از حسنات او گرفته می‌شود.[2]این روایت نشان از اهتمام ویژه حضرت به مسأله حلال و حرام و حق الناس است که در روز عاشورا و در چنین شرایطی که طبیعتاً انسان به فکر این موارد نیست، باز هم امام حسین (ع) توجه به آن دارند و عدالت صغری را در این زمینه به منصه ظهور می‌رسانند.

 

عدالت وسطای شخصیت امام حسین (ع) در کربلا

از منظر اخلاق، عدالت وصف کسی است که بتواند حکمت، سخاوت، عفت و شجاعت را در خود حفظ نماید. این اوصاف به‌شکل اکمل در امام حسین (ع)جمع است و در کربلا در حوادث مختلف از امام (ع) ظهور و بروز نموده است. در این نوشتار به ذکر یک مورد از مصادیق این صفات اشاره می‌شود.

 

حکمت امام

وقتی سپاه حر مانع حرکت امام حسین (ع) و اصحاب او شدند و گفتند از امیر، عبیدالله بن زیاد دستور داریم که بر تو سخت بگیریم، در میان اصحاب خود خطبه‌ای کوتاه خواند و گزارشی حکیمانه از یکی از حقایق هستی داد، گزارشی که شعار آزادگان قرار گرفت. امام حسین (ع) در این خطبه فرمودند: «فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما، من مرگ را سعادت و زندگی به‌همراه ستمکاران را ذلت می‌بینم.»[3] حضرت با این بیان، این نگاه حکیمانه و صائب را برای همه آزادگان، الگو قرار دادند که زندگی در کنار ستمکار، طعم ذلت دارد و انسان آزاده هرگز زیر بار ذلت نمی‌رود و اگر انسان مخیر بین این زندگی و مرگ باشد، مرگ سعادت و انتخاب آن شایسته و نیکو است؛ زیرا زندگی در نگاه انسان حکیم، تنها حیات حیوانی نیست که خلاصه در خوردن و آشامیدن و نکاح و … باشد، بلکه تمامی این‌ها زمینه برای حیات ربانی و الهی در قالب بندگی خداوند و ظهور ارزش‌های اخلاقی و روحی انسان است و زندگی در کنار ستمکار اگرچه ممکن است ضربه‌ای به حیات حیوانی نزند؛ اما در تعارض روشن با حیات الهی و ربانی است و با آن منافات دارد و کسی که به‌دنبال حیات الهی و ربانی است، همیشه در کنار ستمکار احساس مرگ و ذلت دارد و روزی هزار بار می‌میرد و زنده می‌شود؛ چرا که انسان حکیم، احترام به آبروی مردم را می‌خواهد، درحالی که ستمکار به‌دنبال تجاوز به عِرض دیگران است، حکیم حرمت مال مردم را می‌خواهد و ستمکار به‌دنبال تصاحب و غارت مال غیر است، حکیم به‌دنبال اعطای مناصب براساس شایستگی است؛ اما ظالم به‌دنبال رعایت هوس و قومیت‌ها و … است؛ لذا انسان آزاده و حکیم اگر مردد بین زندگی با این وضع و دست شستن از حیات باشد، دست شستن از حیات برای او راحت‌تر و محبوب‌تر خواهد بود.

 

سخاوت امام 

در شب عاشورا هنگامی که امام حسین (ع)بیعیت را از اصحاب خود برداشتند و فرمودند که هرکس دست خانواده خویش بگیرد و پراکنده شود،[4] هرکسی مطلبی در حمایت از امام حسین (ع)گفت و به‌شدت حمایت خود را از امام حسین (ع)اعلام کرد. در این هنگام به «محمد بن بشیر حضرمی» خبر رسید که فرزندش در مرز ری به اسارت رسیده است، گفت: من اسارت او و شهادت خود را به حساب خداوند گذاشتم، من دوست ندارم پسرم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین (ع) با شنیدن این سخنان فرمود: «من بیعتم را از تو برداشتم.» محمد بن بشیر گفت: « زنده زنده، طعمه درندگان شوم اگر تو را تنها گذارم.» وقتی امام (ع) در پاسخ این سخنان فرمود: پس این لباس‌ها را به فرزندت که همراه توست، بده تا در نجات برادرش به مصرف برساند. سپس امام (ع) پنج جامه به او داد که قیمت آن‌ها هزار دینار بود.[5]

 

عفت امام (ع)

عفت؛ یعنی خودداری کردن از امور قبیح و ناشایست؛ لذا عفت متفاوت با تقوی است، تقوی مربوط به خودداری از گناه است؛ اما عفت خودداری از مطلق امور قبیح است، حتی اگر گناه هم نباشد.[6]

در هیچ جای کربلا گزارش نشده است که امام (ع) دست به اظهار ذلت و خواری زده باشد، اظهار ضعف و زبونی کرده باشد، التماس برای زنده ماندن و استرحام کرده باشد؛ بلکه نفس امام (ع) به‌قدری عفیف است که از این امور قبیح خودداری کرده و خلاف این‌ها گزارش شده است. در یک مورد امام (ع) در احتجاجی که با اهل کوفه در کربلا دارد، می‌فرماید: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ تَرَكَنِي بَيْنَ‏ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ لَهُ ذَلِكَ مِنِّي هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ أَبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ وَ جُدُودٌ طَابَتْ … إِنِّي زَاحِفٌ بِهَذِهِ الْأُسْرَةِ عَلَى قِلَّةِ الْعَدَدِ وَ كَثْرَةِ الْعَدُوِّ وَ خَذْلَةِ النَّاصِر، آگاه باشید که فرومایه فرزند فرومایه، مرا بین دو امر مخیر کرده است، بین شمشیر و ذلت، درحالی که ذلت از ما دور است. خداوند و رسول او مؤمنان و دامن‌های پاک، پذیرش ذلت را برای ما نمی‌پسندند … من با همین جمعیت، با وجود کمی تعداد و کثرت دشمن و ترک نصرت ناصر، با شما پیکار می‌کنم.»[7]

شهید مطهری در این مورد می‌فرماید: «اصل انظلام و استرحام از اصولى است كه هرگز پيغمبر يا اوصياى پيغمبر از اين اصل پيروى نكردند؛ يعنى آيا بوده در يك جايى كه چون دشمن را قوى می‌ديدند، به يكى از اين دو وسيله چنگ بزنند: يكى اينكه استرحام كنند؛ يعنى گردنشان را كج كنند و شروع كنند به التماس كردن، ناله و زارى كردن كه به ما رحم كن؟ ابداً. انظلام چطور؟ يعنى تن به ظلم دادن. اين هم ابداً. اين‌ها سلسله اصولی هستند كه هرگز پيغمبر اكرم و همچنين اوصياى بزرگوار او و بلكه همچنين تربيت شدگان مكتب او از اين اصول استفاده نكرده‏اند.[8]

 

شجاعت امام

در شجاعت امام حسین (ع) همین کافی است که دشمن از دیدن قوت قلب و صلابت اراده او به اعجاب آمده و چنین گزارش کرده است: «وَاللَّهِ ما رَايْتُ مَكْثوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ اهْلُ بَيْتِهِ وَ وُلْدُهُ وَ اصْحابُهُ ارْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ، به‌خدا قسم ندیدم دل‌شکسته‌ای که اهل بیت و فرزندان و اصحابش کشته شده باشند؛ اما این‌قدر قوی دل باشد.»[9] این همه مصیبت و فشار روحی کافی بود که لرزه به اندام انسان در ادامه نبرد بیندازد؛ اما تغییری در قوت قلب و صلابت امام شکل نگرفت. اگر کسی شرایط و امکانات و یاران حضرت (ع) را با شرایط و امکانات و تعداد یاران دشمن مقایسه کند، واقعا می‌بیند که اقدام به این کار، شجاعتی وصف ناپذیر می‌خواهد، طوری که عقاد می‌گوید: «شجاعت حسین (ع) صفتی است که ظهور آن از او غریب نیست، برای اینکه ظهور شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن آن است … و در میان انسان‌ها کسی در شجاعت قلبی و قوت روحی، شجاع‌تر نیست از کسی که اقدام کند و وارد شود بر آنچه حسین (ع) در کربلا بر آن اقدام کرد.[10]

 

عدالت کبرای شخصیت امام حسین (ع) در کربلا

در طول زندگی شریف امام حسین (ع)، عدالت کبری در حوادث و موقعیت‌های زیادی تجلی یافته است، مخصوصاً در زمینه حادثه کربلا که اوج عدالت کبرای حضرت (ع) در حوادث کربلا بروز و نمود پیدا کرد. شرایط و حوداث کربلا به‌گونه‌ای بود که محرک‌های فراوان و پرقدرتی برای غلبه باطن امام (ع) بر ظاهر ایشان را داشت و اگر حضرت (ع) به این محرک‌ها پاسخ مثبت می‌دادند، هر آینه با ولایت باطنی خود و تصرف در مظاهر عالم هستی، دشمن را نابود می‌کرد، جریان ذبح علی اصغر روی دستان مبارک حضرت (ع) کافی بود تا دشمن را با ولایت باطنی خود نابود کند؛ زیرا شاید سخت‌ترین نقطه حادثه کربلا همین حادثه باشد؛ چون تنها در این حادثه بود که از جانب خداوند، امام حسین (ع) را تسلیت دادند و ندا آمد: «حسین، علی اصغر را فروگذار، چرا که برای او در بهشت دایه‌ای مهیا شده است.»[11] یا محرکی مانند جریان حضرت عباس (ع) که در سوگ او فرمودند: «اکنون کمرم شکست.»[12] این حادثه و امثال آن کافی بود تا باطن بر ظاهر حضرت غلبه نماید و همه را نابود نماید؛ اما این عدالت کبرای امام است که با وجود اینکه از ولایت باطنی برخوردار است و مظهر تمامی اسمای حسنای الهی است؛ اما هرگز نگذاشتند اسم «هو المنتقم» ایشان بر «هو الحکیم» غلبه نماید، هرگز نگذاشتند باطن بر ظاهر غلبه نماید و بر اساس مشیت الهی در هر زمانی مظهر همان اسمی شدند که خدا می‌خواهد و نظام انتخاب و اختیار را برهم نزدند.

شیخ مفید نقل کرده است: «وقتی امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه نشانه‌دار او را دیدار کردند درحالی که در دستان ایشان وسیله جنگی بود … به امام (ع) گفتند: «ای حجت خدا … خداوند جد تو را در مکان‌های مختلفی به‌واسطه ما یاری کرده و شما را هم به‌ واسطه ما کمک کرده است.» امام (ع) فرمودند: «وعده ما در گودالی که در آن شهید می‌شوم و آن کربلا است» …. گروهی از جنیان مسلمان بر امام حسین (ع) وارد شدند و گفتند: «ما شیعه و یاور تو هستیم، اگر ما را به قتل تمامی دشمنانت امر کنی و خودت در اینجا بایستی ما برای تو کافی هستیم.» حضرت در پاسخ فرمود: «خداوند به شما جزای خیر دهد …. اگر من در این جایگاهم زنده بمانم، این مردم نگون بخت با چه چیزی امتحان می‌شوند و چه کسی بجای من در این گودال در کربلا دفن می‌شود؟»…. جنیان گفتند: «ای حبیب خدا و فرزند حبیب خدا، اگر طاعت شما بر ما واجب نبود همه دشمنانت را می‌کشتیم قبل از اینکه دست ایشان به تو برسد.» امام (ع) فرمودند: «به‌خدا قسم، ما تواناتر از شما بر نابودی ایشان هستیم؛ لکن هرکس هلاک می‌شود یا هدایت می‌یابد باید از روی بیّنه باشد.»[13]

وقتی به حضرت (ع) درمورد اوضاع کوفه خبر می‌رسد که دل‌های کوفیان با تو؛ اما شمشیرهایشان بر علیه توست و بهتر است از رفتن به کوفه خودداری نمایید، با دستان خود اشاره به آسمان کرده، ابواب آسمان گشوده شده و ملائکه فراوانی نازل می‌شوند و می‌فرمایند: «اگر تقدیر الهی این‌گونه نبود که چیزهایی نزدیک هم شوند [بدن من در کربلا حاضر شود] و زمان شهادت من نزدیک نشده بود به کمک این فرشتگان با آنان می‌جنگیدم؛ اما یقین دارم که قتلگاه من و اصحاب من در کربلا است و غیر از فرزندم علی، کس دیگری زنده نمی‌ماند»[14]

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که «وقتی امام حسین (ع) و عمر بن سعد (لعنت خدا بر او باد) ملاقات کردند و جنگ بر پاشد، خداوند نصرت را برای امام حسین (ع) فرستاد و او را مخیر بین پذیرش نصرت و بین لقای الهی نمود و حسین لقای الهی را پذیرفت.»[15]

این روایات و نقل‌ها، بیانگر این حقیقت است که امام حسین (ع) قادر بر نابودی دشمن به‌واسطه فرشتگان و جنیان و بالاتر از همه، حضرت می‌توانستند دشمنان را با ولایت باطنی خود نابود کنند؛ لکن هرگز نخواستند نظام انتخاب و امتحان برهم بخورد و وقتی هم مخیر بین پذیرش نصرت و لقای الهی شدند، برای تحقق مشیت الهی که «شاء ان یراک قتیلا» و تحقق اهدافی که پشت این مشیت است، هرگز باطن بر ظاهر غلبه نکرد و هرگز اسم «هو الحکیم» تحت تأثیر «هو المنتقم» قرار نگرفت و در هر زمانی مظهر اسمی حسنایی شد که مورد رضایت و خواست الهی است.

 

جمع بندی

با اینکه توصیف کنندگان عدالت بسیارند و در عمل، صاحبان این صفت قلیل‌اند و در شرایط دشوار و سخت، تعداد متصفان به عدالت کم و کمتر می‌شوند و هرچه قدر شرایط سخت‌تر می‌شود، صاحبان عدالت کمتر می‌شوند؛ اما مطالعه حادثه عاشورا نشان می‌دهد، امام حسین (ع) کسی است که هرچقدر شرایط سخت‌تر هم می‌شود؛ اما خللی در کمالات روحی او رخ نمی‌دهد و در جریان حادثه کربلا عدالت در امام حسین (ع) موج می‌زند و عدالت با تمام ابعاد سه‌گانه آن در امام حسین (ع) تجلی و ظهور یافته است.

 

منابع:

  1. ابوالحسين، احمد بن فارس بن زكريا، «معجم مقائيس اللغة»، 6 جلد، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، قم – ايران، چاپ اول، 1404 ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  2. ابوجعفر نيشابورى مقرى‏، «الحدود»،به تحقیق دکتر یزدی، 1 جلد، مؤسسه الامام الصادق ع، قم، اول، 1414. نرم افزار کلام اسلامی.
  3. اصفهانى، حسين بن محمد راغب، «مفردات ألفاظ القرآن»، در يك جلد، دار العلم – الدار الشامية، لبنان – سوريه، چاپ اول، 1412 ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  4. اصفهانى، سيد ابوالحسن، وسيلة النجاة (مع حواشي الإمام الخميني)، در يك جلد، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره، قم – ايران، اول، 1422 ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  5. جوادی آملی، عبدالله، «تسنیم»، نرم افزار اسراء.
  6. جوهرى، اسماعيل بن حماد، «الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربية»، 6 جلد، دار العلم للملايين، بيروت – لبنان، چاپ اول، 1410 ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  7. خمينى، سيد روح اللّه موسوى، تحرير الوسيله، 2 جلد، مؤسسه مطبوعات دار العلم، قم – ايران، اول، ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  8. دیلمی، حسن بن محمد، «ارشاد القلوب»، ترجمه علی سلگی نهاوندی، دو جلد، انتشارات ناصر، قم، اول، 1376. نرم افزار جامع الاحادیث 3.
  9. ربانی گلپایگانی، علی، «القواعد الکلامیه»، نرم افزار کلام اسلامی.
  10. رک: جوادی آملی، عبد الله، «حماسه و عرفان»، مرکز نشر اسراء، قم، سوم، 1381.
  11. سید بن طاووس، «اللهوف»، ترجه سید جواد رضوی، موعود اسلام، قم، سوم، 1390.
  12. سید محسن امین، «مقدمه اعیان الشیعه»، دار التعارف، بیروت، 1406 . نرم افزار کلام اسلامی.
  13. شیخ صدوق، «التوحید»، 1 جلد، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، اول، 1398. نرم افزار کلام اسلامی.
  14. صاحب بن عباد، اسماعيل بن عباد، «المحيط في اللغة»، 10 جلد، عالم الكتاب، بيروت – لبنان، چاپ اول، 1414 ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  15. صافی گلپایگانی، لطف الله، «پرتوی از عظمت امام حسین ع»، انتشارات مسجد جمکران، قم، اول، 1390.
  16. طباطبایی، محمد حسین، «المیزان»، 20 جلد، مکتبه النشر الاسلامی، قم، پنجم، 1417. نرم افزار کلام اسلامی.
  17. طبرسی، احمد بن علی، «الاحتجاج علی اهل اللجاج»، 2 جلد، با تصحیح محمد باقر خرسان، نشر مرتضی، مشهد، اول، 1403. نرم افزار جامع الاحادیث 3.
  18. طبری، محمد بن جریر، «دلائل الامامه»، مصحح قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، انتشارات بعثت، قم، اول، 1413. نرم افزار جامع الاحادیث 3.
  19. طريحى، فخرالدين، «مجمع البحرين»، 6 جلد، ایران – تهران، چاپ سوم، 1416 ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  20. فیض کاشانی، «علم الیقین فی اصول الدین»، نرم افزار کلام اسلامی.
  21. فيومى، احمد بن محمد مقرى، «المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعي»، در يك جلد، منشورات دار الرضي، قم – ايران، چاپ اول، بی تا. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.
  22. کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، مصحح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، 8 جلد، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چهارم، 1407. نرم افزار جامع الاحادیث 3.
  23. مجلسی، محمدباقر، «بحار الانوار»، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403. نرم افزار جامع الاحادیث 3.
  24. مرعشی، نورالله، «احقاق الحق و ازهاق الباطل»، 23 جلد، مکتبه آیه الله المرعشی، قم، اول، 1409. نرم افزار کلام اسلامی.
  25. مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، 14 جلد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، اول، 1368. نرم افزار کلام اسلامی.
  26. مطهری، مرتضی، نرم افزار مجموعه آثار شهید مطهری.
  27. مظفر، محمدرضا، «عقائد الامامیه»، انتشارات انصاریان، قم، چاپ دوازدهم، 1387. نرم افزار کلام اسلامی.
  28. مکارم شیرازی، ناصر، «الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل»، نرم افزار کلام اسلامی.
  29. مکارم شیرازی، ناصر، «اهداف قیام حسینی»، انتشارات امام علی بن ابی طالب ع، قم، اول، 1388.
  30. نوری، حسین، «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل»، 28 جلد، مؤسسه آل البیت ع، قم، اول، 1408. نرم افزار جامع الاحادیث 3.
  31. يزدى، سيد محمد كاظم طباطبايى، العروة الوثقى (المحشّى)، 5 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم – ايران، اول، 1419 ه‍ ق. نرم افزار جامع فقه اهل البیت 2.

 

پی‌نوشت:

[1] – نوری، حسین، «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل»، ج 10، ص 321.

[2] – مرعشی، نورالله، «احقاق الحق و ازهاق الباطل»، ج 19، ص 430.

[3] – سید بن طاووس، «اللهوف»، ص 114.

[4] – سید بن طاووس، «اللهوف»، ص 130.

[5] – رک: همان، ص 134.

[6] – رک: مصطفوی، حسن، «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم»، ج 8، ص 180.

[7] – طبرسی، احمد بن علی، «الاحتجاج علی اهل اللجاج»، ج2، ص 300.

[8] – مطهری، مرتضی، «مجموعه آثار» ج 16، ص 81-82.

[9] – عسکری، مرتضی، «معالم المدرستین»، ج 3، ص 168.

[10] – صافی گلپایگانی، لطف الله، «پرتوی از عظمت امام حسین ع»، ص 205-206.

[11] – مرعشی، نورالله، «احقاق الحق و ازهاق الباطل»، ج 27، ص 206.

[12] – مجلسی، محمدباقر، «بحار الانوار»، ج 58، ص 233.

[13] – سید بن طاووس، «اللهوف»، ص 94-97.

[14] – همان، ص 90.

[15] – همان، 144- 146.

لینک کوتاه مطلب : https://fekrat.net/?p=4900