فتوت، چهرهی اجتماعی فرهنگِ عالی دین
مردانگی و جوانمردی، از خصلتهای ارزشمندی است که انسان را به «اصول انسانی»، «شرافت»، «تعهد و پیمان» و رعایت حال درماندگان پایبند میسازد. کسی که به حق وفادار بماند و از پستی و ستم گریزان باشد، از ضعیفان پشتیبانی کند، از خیانت و نیرنگ دوری گزیند، و به ظلم و حقارت و دنائت تن ندهد، اهل گذشت و ایثار و فداکاری باشد، «جوانمرد» است. «فتی» به جوانمرد گفته میشود و فتوت، همان مردانگی است. نشریه تخصصی خردورزی با هدف بررسی جلوههای آئین فتوت و جوانمردی در یاران سیدالشهداء گفتگویی را با دکتر حسین شهرستانی، مدیر گروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی انجام داده است، در ادامه متن این گفتگو تقدیم میگردد.
بهعنوان نخستین سؤال مفهوم فتوت و جوانمردی را ناظر به جلوههای پرتلألؤ خورشید عاشورا تبیین بفرمایید.
فرهنگ عاشورایی در دامن خود زمینه و بستری برای ظهور فضیلتهای بزرگ و جاودانۀ انسانی فراهم کرده و یکی از این فضیلتهای جاودانۀ انسانی فتوت و جوانمردی است که ما در فرهنگ خود تحت این عنوان یاد میکنیم.
ابتدا مقدمهای دربارۀ مفهوم فتوت و جوانمردی در فرهنگ ایرانی و اسلامی، بهصورت مختصر و مجمل عرض میکنم و بعد از آنجا به موضع عاشورا گریز میزنیم. خب، به تعبیری میتوان گفت که فرهنگ جوانمردی و آیین پهلوانی و فتوت جوهرهی هویت ایرانی اسلامی ماست، شاید بتوان گفت که مهمترین خصیصهی فرهنگ عمومی در ایران فتوت و جوانمردی بهمثابه فضیلت محوری فرهنگ ایرانی اسلامی است و این جانمایهی هویت ملی و هویت اسلامی ما و نقطهی پیوند بین هویت اسلامی، شیعی و ملی ایرانی است که این خصیصهی فرهنگی در دورههای مختلف تاریخی، بهعنوان مهمترین خصیصۀ فرهنگیِ عمومی ایران نشان داده شده است.
شاهنامه، شناسنامۀ هویت ملی ایرانیان
سند تاریخی کهن آیین پهلوانی و جوانمردی در ایران، شاهنامۀ فردوسی است که بازماندهی خدایینامۀ عصر ساسانی و سنت اساطیر و حماسهسرایی ایران است که در مرکز خود شخصیتهای پهلوان و جوانمردی همچون رستم، سیاوش و پادشاهان جوانمردی مثل فریدون، کیخسرو و شخصیتهای دیگری همچون اسفندیار، گودرز و گیو و خاندانهای پهلوانی را پرورش داده و شاهنامه بهعنوان شناسنامۀ هویت ملی ایرانیان و حافظ آیین و سنت پهلوانی در ایران است و همانطور که میدانیم از مهمترین ویژگیهای یک پهلوان، جنگآوری است.
پهلوان و ویژگیهای آن
امروزه میتوان تفاوت بین قهرمان و پهلوان را بیان کرد که پهلوان صرفاً تن زورمند ندارد، بلکه روان خردمند و روح آزاد دارد و اهل مروت، اخلاق، مدارا و دستگیری از مردم و ضعیفان است و یک ماهیت اخلاقی و درواقع تمثل همۀ فضیلتهای ملی ماست، رستم و یا جهانپهلوانانی مثل زال در شاهنامه تمثل همۀ فضیلتهای ملی ما هستند. حکمت، شجاعت، سخاوت و فضیلتهای دیگر که هم وجه علمی و هم وجه نظری را شامل میشوند، بهقول فردوسی «سرمایۀ مردی و جنگ از اوست، خردمندی و دانش و سنگ از اوست»[1]؛ یعنی در کنار شجاعت، حکمت، سخاوت و دستگشاده چه در بزم و چه در رزم، این فتوت و پهلوانی سر از عرفان درمیآورد؛ یعنی عرفان اسلامی و عرفان ایرانی، تصوف ایرانی و اسلامی که ریشه در فتوت و جوانمردی دارد.
جوانمردی
عرفان، مواجههی جوانمردانه یا رویارویی جوانمردانه با حقیقت روحی و یا نوعی سلوک جوانمردانه در دین است. ما یک سلوک زاهدانه داریم که همان صورت شریعت ظاهری است و یک سلوک جوانمردانه یا ابراهیمی داریم که همه چیزش را قربانی خدا میکند: «قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيم.ُ»[2] جوانمردان در طول تاریخ، نسب و سلسلۀ خودشان را به حضرت ابراهیم رساندند، بنابراین عرفان و تصوف هم همواره در ارتباط با آیین جوانمردی بوده است، بهنحوی که در طول تاریخ فرهنگی ایران بعد از اسلام، فتوت وجه اجتماعی و عمومی تصوف و عرفان در ایران بوده است؛ یعنی آن عرفان اجتماعی مردم، تودهها و اصناف شهری، آیین فتوت و جوانمردی است. فتوت ظرفیت عام شدن گفتار عرفانی در جهان ایرانی ـ اسلامی بوده و میدانیم که تصوف و عرفان در تاروپود فرهنگ ملی ما بهخصوص بعد از اسلام ریشه دارد، مفهوم فتوت از طرفی ریشۀ شیعی دارد و همۀ جوانمردان و طبقات فتوت در ایران بعد از اسلام سررشته و سرسلسلۀ خود را امیرالمؤمنین «علیه السلام» میدانستند.
شاهنامۀ فردوسی توسط کسی نوشته شده که والی و شیعۀ امیرالمؤمنین است و افتخار میکند که «چنان دان که خاک پی حیدرم» پس یک طرف، هویت شیعی با چهرهی امیرالمؤمنین و در سمت دیگر، چهرۀ شخصیتهای عاشورا نماد فتوت و جوانمردی هستند.
نمود این فتوت و جوانمردی را در کدام عصر تاریخی میتوان بیان کرد؟
یکی از جلوههای فتوت و جوانمردی شیعی رفتار جوانمردانهای است که با ایرانیان و عجم انجام دادند؛ یعنی در عصر فتوحات اسلامی، برخی از بزرگان اسلامی و خلفا مرام دیگری در ارتباط با ایرانیها و عجم داشتند؛ اول اینکه عجم را صاحب کتاب دانستند و آنها را اهل کتاب قلمداد کردند و دوم، رسم جوانمردی را در امور رعایت میکردند که همه اینها موجب دلبری ائمه «علیهم السلام» از ایران شد که درواقع ریشۀ اصلی تشیع در ایران بود و از طرفی هم ایرانیانی که به اسلام پیوستند، بین عامه مسلمین بهعنوان شهروند درجه دو تلقی میشدند؛ ولی درواقع حلقهی نزدیک به ائمۀ اینطور نبود. ایرانیان واجد موقعیت و مقام اصیلی بودند و این باعث میشد که ایرانیان رسم جوانمردی را در چهرههای ائمۀ (ع) ببینند، چنانچه سعدی میفرماید: «جوانمرد اگر راست خواهی ولیست، کرم پیشۀ شاه مردان علیست.»[3]سعدی، علیالظاهر سنی است؛ ولی ارادت خاصی به امیرالمؤمنین شاه مردان و بزرگ جوانمردان دارد.
یک طرف هویت شیعی و ائمۀ و طرف دیگر هویت ملی ما که سند شاهنامه و سنت پهلوانی در ایران است که یک سنت کهن و ریشهدار است و تا همین امروز هم ادامه دارد که در ورزش باستانی و در آیین پهلوانی وجود دارد که در فرهنگ عموم ملی ما و در جنگ و دفاع مقدس و در انقلاب خود سلحشوری، دلیری و ظلمناپذیری را بروز داد و یک طرف هم هویت صوفیانه و تصوف و عرفان ماست و همۀ اینها باهم در مفهوم فتوت و در شخصیت امیرالمؤمنین جمع میشود، بهخصوص که ایشان هم سرسلسلۀ همۀ عارفان و فتیان و هم امام اول شیعیان است و آن هویت ملی و دینی هم با مفهوم فتوت گرد هم میآید. چنانچه مولانا میفرماید که «شیرخدا و رستم دستانم آرزوست.»[4]اینجا رستم دستان؛ یعنی نمایندهی فتوت در فرهنگ ایرانی و سنت پهلوانی که با اسدالله غالب، حضرت امیرالمؤمنین که تمثل همۀ هویت فتوت در عصر اسلامی است، همنشین میکند. در رسائل فتوت آمده که «یا علی انت فتی هذه امه.» این روایتی است که امیرالمؤمنین (ع) از یک گناه و ماجرایی چشمپوشی میکند که این چشمپوشی در ادبیات عرفانی و در ادبیات فارسی ما، جامۀ عیب پوشیدن و از شروط اصلی فتوت ذکر شده است. در بسیاری از متون، این مفهوم ذکر شده که در ذیل آن ماجرا حضرت رسول «صلیالله علیه و آله» به امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «تو جوانمرد امت من و جوانمرد این امتی.» که این حدیث مشهور «لا فَتی اِلاّ عَلی و لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار»[5] به حضرت جبرائیل منصوب است و با این مفهوم پیوند خورده است.
در رسائل جوانمردی بیان شده که فتوت از سید خلق؛ یعنی رسولالله (ص) و امیرالمؤمنین (ع) که از نسل سید بود و ابن عم او بود، سید در حق امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی»[6]محققان چنین فرمودند که اگر بعد از حضرت محمد ص، پیامبری بود، علی (ع) بود؛ زیرا که ابن عم رسول بود و از نسل خلیل الله که هم سرسلسلۀ نبوت است و هم سرسلسلۀ فتوت و همچنان که نبوت از زمرهی خلیل الله بیرون نرود که اگرچه نبوت به علی نرسید؛ چون خاتم النبیین محمد مصطفی (ص) بود؛ اما فتوت بهعنوان میراثی برای علی ماند که علی از اولیای کبار و آفتاب فتوت بود که از دو درجه برج نبوت و یا برج ولایت برمیآید و اگرچه علی نبی نبود؛ اما ولی و از اهل نبوت بود و تا زمان نفخ صور، هیچکس به فتوت علی نبوده و نخواهد بود.
حکایتی از شیخ ابوحفص عمر سهروردی که از مشایخ صوفی است و در باب فتوت آمده که نشان میدهد آن چیزی که ما در تشیع میگوییم امیرالمؤمنین بوده، جز نبوت همۀ آن ولایت و امامتی که ارث ابراهیم (ع) «قال و من ذریتی» است و آن چیزی که جانمایه نبوت است، نبوت یک جنبۀ ظاهری است؛ ولی جان و روح نبوت ولایت و امامت است که همان فتوت است و درواقع فتوت است که به امیرالمؤمنین (ع) به ارث رسیده و ایشان آن را برای فرزندان و سلسلۀ خود بجا گذاشته است.
جایگاه فتوت را در اجتماع، ناظر به عرفان عاشورایی چگونه ترسیم میکنید؟
درمورد ابعاد فتوت این نکته حائز اهمیت است که فتوت وجه اجتماعی فرهنگ عالی دینی ما بوده است؛ یعنی اینکه کسی میخواست فراتر از واجبات و فراتر از ظاهر دین به حقایق دین تمسک کند، این وجه اجتماعی عرفان شیعی و عرفان اسلامی بوده است، نشانهاش این است که وجه اجتماعی عرفان اسلامی بوده و طبقات و اصناف مختلف در ایران، فتوت مخصوص خودشان و فتوتنامههای مخصوص خود را در فرهنگ ایرانی اسلامی را داشتند. از فتوتنامۀ سقایان و بنایان و حتی حمالان که بسیار مهم است، بهخصوص برای عصر جدید که ما مسألهی اخلاق حرفهای داریم، مثلاً در صدر فتوتنامۀ حمالان این آیۀ قرآن درج شده که «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ.»[7] این حمال بار امانت الهی را حمل میکند که چقدر این شغل به ظاهر پیش پا افتاده مثل حمالی را معنادار میکند و این موجب معنادار شدن و عمیق شدن زندگی و اخلاقی شدن حیات اجتماعی و اشباع حیات روزمره از معنی قدسی است که در طبقات مختلف بروز داشته که علاوه بر آن خصایص مختلف فتوت است.
فتوت شامل وفاداری و وفای به عهد، ظلم ستیزی، ذلتناپذیری، عزتمداری و در فرهنگ شاهنامه آزادی، آزادگی و آزادمردی است که همواره نمادش در فرهنگ ما سرو بوده و همچنین مدارا و تساهل در جایی که شایسته است و رحم در برابر دشمن جایی که قدرت وجود دارد.
بخشایش و بخشش، عیبپوشی، صبر و استقامت و ایستادگی و ایثار، سخاوت، کرم، و شجاعت و دلیری و بیباکی، دستگیری از ضعفا و حقجویی و ایستادن بر سر حق، حقیقتخواهی و صدق که همگی از اصول فتوت است که اصولی عام و جهانی هستند و بهعبارت دیگر یک نوع حنیفیت است، مفهوم حنیفیت که در فهم دینی ما ذات دین است و جنبۀ فطری دین است.
همۀ این ویژگیها و اوصاف که یکسری مفهوم اخلاقی و ارزش متعالی هستند جنبۀ انتزاعی، ذهنی، ارزشی و اخلاقی دارند و مفاهیم و ارزشهایی هستند که ما صرفاً در قالب کلمات با آنها روبرو هستیم و تا زمانی که درباره آنها تمثل، تجسم، تعین و تشخص پیدا نکنند و در شخص متبلور نشوند، نمیتوانیم آن را درک کنیم و اقتدا کنیم.
ولایت و امامت
مفهوم امامت و ولایت درواقع تجسم و تشخص حقایق است؛ یعنی حقیقت تشخص پیدا میکند و ولایت میشود، چنانچه منصوب است به حضرت رسول که اگر حسن نیکویی بود آن کس فاطمه بود، این فتوت هم در شکل تام و تمامش در امیرالمؤمنین و در اولاد امیرالمؤمنین و در حسنین «علیهمالسلام» است که جلوهی شخصیت امیرالمؤمنین و وراث ایشان هستند که در زیارت وارث هم راجع به ارث فتوت صحبت میکنیم که یکی از وجوه ارث، فتوت است و بهطور خاص، سیدالشهداء مفهوم فتوت و ارزش فتوت را بیش از هرکس دیگری در این عالم، از آدم تا خاتم و از خاتم تا انتهای عالم متجلی کرده است و جهان و فتوت را در بستر یک درام تاریخی و یک داستان تاریخی، لحظه به لحظه و قدمبهقدم متجلی کرده است. انگار بنا بوده است در یک لحظهای از تاریخ به شکل استثنایی و فشرده، این ارزشهای گرانقدری که همۀ اینها درطول تاریخ پراکنده شده و تمثیلات گوناگونی پیدا کرده، در یک لحظۀ تاریخی همه باهم جمع شوند و در یک پرده ظاهر شوند، چنانچه ما میخوانیم همۀ ابتلائات و همۀ ماجراهایی که برای انبیا رخ داده بود، برای سیدالشهداء یکجا پیش آمده که همۀ جلوههای فتوت است. جلوههای فتوت که هرکدام برای یک پیامبر و یک ولی پیش کشیده شده است، همه در یک صحنه پیش آمده و سبب بروز واقعهای شده که این واقعه در متن و در دامنۀ خود، تمام این مفاهیم را بروز داده است.
و اما ضرورت تشخص و تعین این ارزشها و مفاهیم عام و بلند همواره وجود داشته؛ اما در شخصیت امیرالمؤمنین (ع)، این تشخص بهمعنای تام کلمه رخ داده و در حسنین که وارث میراث فتوت و نبوت و ولایت هستند و این میراثبری را ما در ادعیه و زیارات هم میخوانیم و بهطور خاص امام حسین(ع) در پهنۀ عالم تقدیر خاصی را رقم زدند و همۀ جلوههای تعین به مفهوم فتوت و ارزشهای اصیل پیرامون آن را در یک درام و داستان تاریخی در فشردگی و خلاصگی به منصۀ ظهور رساندند و درواقع صحنهای خلق کردند که در آنجا گویی ماجراهای همۀ انبیا، جوانمردان، اهل کرم و سخا و همۀ اهل ولایت و ولا که درطول تاریخ پراکنده شده بود و هرکدام در نقطهای قرار گرفته بود، یکجا جمع شد و در یک صحنه حادث شد و این ابتلائات موجب بروز گوهر فتوت با همۀ ابعاد و همۀ جوانبش در تاریخ عاشورا شد، چون تا ابتلایی نباشد، گوهر جوانمردی آشکار نمیشود و والاترین ابتلائات و اقسام ابتلائات در بالاترین شکلش برای سیدالشهداء در یک صحنه پیش آمده و این باعث شد همۀ ارزشها، فضیلتها و کرامتها درواقع مجال ظهور و بروز پیدا کند.
ارتباط مبنایی و معنایی فتوت با قیام امام حسین (ع) را چگونه تبیین میفرمایید؟
قلۀ این داستان و سرو این بوستان شخص امام حسین(ع) است که جوانمرد و آزادۀ بزرگ است که تن به ذلت نمیدهد و آزادگی را بروز میدهد و با ظلم بیعت نمیکند و در عصر ناجوانمردان از رسم جوانمردی پاسداری میکند. یزید و معاویه ناجوانمرد هستند و فراتر از اینکه لامذهب و بیدیناند، ناجوانمرد و ظالم هستند، مسأله ظلم و پس از او کفر است که کفر هم از سنخ ظلم و ناسپاسی و اقسام ظلم و ناجوانمردی است، این کفر است که یزید ناجوانمردانه، رسم ناجوانمردی را بنا میگذارد و رسم جوانمردی را از بین میبرد و اینجا دیگر جای مماشات نیست و اساس داستان و وجه جهانی داستان، فراتر از مفهوم خاص اسلام است. در واقع روح اسلام اینجاست، مفهوم فطری اسلام که فتوت است اینجاست که امام حسین قیام میکند تا رسم فتوت باقی بماند و ارزشهای بنیادینی که در مفهوم فتوت جمع میکنیم، باقی بماند و بهای باقی ماندن رسم فتوت، خون مبارک سیدالشهداء و یارانش میباشد.
فتوت همواره همراه یک جماعت بوده؛ یعنی اهل فتوت مثل برخی از عرفا، رفتار و سلوک فردی نداشتند، فتوت یک سلوک جمعی و نوعی اجتماع جوانمردانه است که یکی از ویژگیهای مهم فتوت است، در فتوت فرد احساس مسئولیت نسبت به دیگری دارد، ممکن است در بسیاری از سبقهها و شعبههای تصوف این نباشد؛ یعنی ما عرفان و سلوک فردی داریم، که کسی کار به کسی دیگر ندارد. فرق حسین بن علی (ع) و حسین بن منصور حلاج این است که حلاج سلوک فردی دارد و هیچ جنبش اجتماعی و رستگاری اجتماعی در کار نیست؛ ولی درواقع در ماجرای امام حسین (ع) این فتوت و جوانمردی مستلزم نجات امت و نجات جهان و انسانیت است؛ چون فتوت ضامن بقای انسانیت است. بنابراین سیدالشهداء نمیتواند به تنهایی به مسلخ برود و یک تنه با ظلم مبارزه کند، قرار نیست او حواریونی داشته باشد که این حواریون رسم جوانمردی را بهمثابۀ فرهنگ جمعی تثبیت کنند، اگر این یک ماجرای جمعی نباشد که در آن خاندان و اصحابش باهم متحدانه برپای آیین فتوت ایستادگی نکنند، این فتوت و رسم باقی نمیماند؛ چون این رسم، یک امر جمعی و یک میثاق جمعی است، پس در آستانۀ این قله و در پیرامون سروی که در مرکز این بوستان قرار دارد، به جز اباعبدالله (ع) چهرههای دیگر و شخصیتهای بزرگ دیگری حضور دارند که همۀ اینها تمثل فتوت و جوانمردی است.
برخی از نمونههای عینی شخصیتهای جوانمرد در عاشورا را ناظر به آیین فتوت تبیین بفرمایید.
در فرهنگ ملی ما حضرت عباس بن علی(ع) کاملاً نماد آیین فتوت و جوانمردی است و ایرانیان بهخوبی این جوانمردی و فتوت را اخذ کردند و اینکه در ایران حضرت عباس (ع) اینطور مورد توجه مردم است، بهخاطر سابقۀ فرهنگ پهلوانی و فتوت است؛ چون حضرت عباس تمثل آن هویت جوانمردانه و پهلوانی و شجاعت است و از طرفی دلیر، جوانمرد، زورمند، قدرتمند و شجاع است و از طرف دیگر ویژگیها، ظرافتها و لطافتهای اخلاقی ایشان، وفای به عهد و وفاداری به برادر بزرگوارشان که امام عصر است، ویژگی اساسی و محوری است که در فرهنگ ملی ـ ایرانی و اسلامی ما این سر پیمان بودن و بر سر عهد جان باختن، بسیار ستایش شده «مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم، هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم»[8] پیمانشکنی، بزرگترین ناجوانمردیهاست. در کنار حضرت عباس (ع) ماجرای شب عاشورا و آن برداشتن پیمان که باز خود نوعی جوانمردی از سیدالشهداء است که به یارانشان فرمودند: «من عهد را از شما برداشتم.» و پاسخ این جوانمردی که باز یک جوانمردی است که یاران گفتند: «بهخاطر بیعتی که با تو کردیم، نه بهخاطر آن عقد و قرار حقوقی که با تو بستیم، بلکه به خاطر پیوند وجودی که باهم داریم، بر سر عهد خود میمانیم.» نظریهای که اینجا وجود دارد این است که دو نوع همبستگی در اجتماع داریم؛ یک نوع همبستگی مبتنی بر روابط و دیگری همبستگی حقوقی. همبستگی مبتنی بر روابط حقیقی؛ یعنی رابطۀ جوهری ـ وجودی و رابطۀ صوری ـ قراردادی. ببینید نظام اجتماعی مدرن یا نظامات اخلاقی جدید مبتنی بر روابط قراردادی هستند، روابط صوری ـ قراردادی، عقلانی هستند. فتوت؛ یعنی همبستگی اجتماعی و همبستگی جمعی مبتنی بر روابط وجودی و قلبی. سیدالشهداء در شب عاشورا آن رابطۀ حقوقی را حذف میکند و عهد حقوقی که تکلیف شرعی است و یکبار حقوقی دارد، میگوید که من این را از شما برداشتم، حالا میخواهیم ببینم چه کسی بهصورت حقیقی پای ماجرا ایستاده، رابطه، حقیقی میشود و اینجاست که فتوت ظهور پیدا میکند.
فتوت بر سر پیمان قلبی ماندن است، نه پیمان حقوقی و قرارداد مکتوب. این عهد غیر از قرارداد حقوقی است، این عهد، عهد قلبی است، پس این هم عهدی و بر سر عهد و پیمان ایستادن یک امر اساسی است، بهخصوص برای جماعتهای فتوت که اخوان بودند یا ماهیت برادرانهای داشتند و باهم برادری عمیقی داشتند، این بسیار ارزشمند است که این هویت و برادریها را ما بهمثابۀ میراث فرهنگی در دفاع مقدس میدیدیم، آن چیزی که در دفاع مقدس ظهور کرد ریشۀ عمیق فرهنگی دارد، هم در فرهنگ اسلامی و هم در فرهنگ ایرانی، خب از طرفی هم ویژگیهای حضرت عباس (ع) را گفتیم که خود سقایت است، یکی از مناصب اهل فتوت درطول تاریخ، سقایت بوده است و حتی از مناصبی بوده که اجداد رسول الله (ص) مثل عبدالمطلب و ابوطالب، واجد این مقام علی الظاهر بودند که در مکه ساقی بودند. سقایت و آب دادن یک نوع جوانمردی و فتوت است و آیینی دارد بهنام آیین سقایت و سقایان. پیشوای همۀ سقایان حضرت عباس (ع) است، با یک داستان عجیب و غمانگیز، حتی آن پردهای از داستان که سقایت محقق نمیشود؛ ولی آن آب نرسیده از هر آبی که رسیده باشد، مطلوبتر، حقیقیتر و جاریتر است. علاوهبر آن علمداری و پرچمداری است که در فرهنگ فتوت نماد استقامت و ایستادگی و برپا ماندن علم و نیفتادن علم به قیمت جان است، چیزی که مهم است حقیقت، پرچم و معناست، نه این جان من و درواقع ادب و رعایت ادب است که حضرت ابوالفضل (ع) نمایندۀ مفهوم ادب در برابر برادر است که این در شخصیت ایشان بروز دارد و خیلی هم مهم است وشاید یکی از وجوه محوری فرهنگی فتوت ادب است «از خدا جوییم توفیق ادب» و ادب شاید مفهوم مرکزی عرفان هم باشد؛ یعنی کل عرفان از مناطق مختلف ادب است، از ادب ظاهر گرفته تا ادب باطن و صبر و استقامت.
شخصیت دیگری که این منظومه را تکمیل میکند حضرت زینب «سلام الله علیها» است که با وجود اینکه جوانمردی ظاهراً یک ماهیت مردانه دارد؛ اما ما در طول تاریخ همیشه زنان جوانمردی داریم که اهل فتوت و جوانمردی هستند و حضرت زینب (س) نمایندهی این معناست که کل میراث و پرچم را و آن نماد را به دوش میکشد و ادامه میدهد و صبر و استقامت که یکی از مهمترین ویژگیهای فتوت است که فتوت مستلزم ابتلا و بلا است که در بلا باید صبر کرد و در شخصیت ایشان بروزی دارد که فکر کردن به آن هم حتی دشوار است. علاوهبر مراعات و مراقبت از دیگران و تیمار، غمخواری دیگران است که حضرت زینب (س) با وجود اینکه در اوج همۀ مصیبتها، غمخوار و تیماردار اطرافیان از جمله حضرت زین العابدین امام سجاد «علیه السلام» و کل کاروان کربلا است که این یک بار سنگینی است و در عین حالی که فرد باید بر خود و بر مصیبت خود صبر کند، باید بار یک کاروان بزرگ و بار عالمی را به دوش کشد.
در واقع این بار اطلاعات فشرده شدۀ انبیا درطول تاریخ است که همۀ آنها در وجود نازنین حضرت زینب (س) خلاصه میشود و همۀ شخصیتهای عاشورایی، نماد این فتوت و جوانمردی هستند. رابطهای که بین اصحاب و بنیهاشم وجود دارد و این پیش قدم شدن اصحاب، نمادی از جوانمردی است، اصحاب هم پیمان میشوند که تا یک نفر از آنها زنده است، کسی از بنیهاشم و از نزدیکان سیدالشهداء به میدان نرود که این خود جوانمردی است، با اینکه همه در این صحنه کشته و شهید میشوند؛ ولی این اوج ادب و اخلاص و مفهوم قربانی شدن است که این مسأله قربانی شدن هم از میراث ابراهیمی است. در ماجرای حر، انگار گوهری از جوانمردی وجود داشت که سیدالشهداء باید آن را بر میگرداند، او مرد و جوانمرد بود، درواقع جوهر آزادگی و آزادمردی را داشت، طبق روایات «مقاتل»، حر محاسبهای میکند که این هم جنبۀ عقلانیت جوانمردی است.
درواقع او محاسبه عقلانی میکند و نقد را با نسیه و یا ابدیت را با حیات دنیوی محاسبۀ میکند که در این محاسبۀ عقلانی سود میکند «و ان لهم الجنۀ» و از طرفی وجه دیگر جوانمردی او تواضع و فروتنی و شکستگی است، به هرحال او سردار دلیری است که آن طرف ایستاده است و شاید خیلیها آن طرف بودند که فهمیدند حق و باطل چیست و حتی دستشان را هم به خون اصحاب و سیدالشهداء آلوده نکرده باشند، گریه کردند روضه خواندند؛ ولی یا ترس از جانشان و یا غرور بزرگ و رئیس قبیله بودن، مانع میشد که در خدمت سیدالشهداء قرار بگیرند. حر، کم شخصیتی نبوده و آنطور متواضع و خاضعانه خود را تسلیم امام کرد و این تواضع است، البته در بعضی از روایات این است که از آغاز رویارویی او با سیدالشهداء و هم در برابر پاسخی که سیدالشهداء به ایشان میدهند تواضع و احترام میکند، همچنین ماجرای حر، جوانمردی سیدالشهداء را نشان میدهد که در رویارویی با لشکر حر، زمانی که آب را در اختیار آنها قرار میدهند که باز مفهوم سقایت است و نهایتاً بخشش حر توسط سیدالشهداء، بخشش تام و تمام حر با وجود اینکه راه را بسته و کل این مصیبت به یک معنایی با وساطت او اتفاق افتاده است؛ ولی با عمق جان این بخشش اتفاق میافتد؛ چون بزمی است و میگوید تو هم در این بزم شرکت کن و ندای ایشان که فرمودند: «هل من ناصر و هل من فتی»؛ یعنی کجاست جوانمردی که جوانمردی کند، ما که یاری را نمیبینیم، پس یاران را چه شد؟ و از طرفی هم صدا میزند که بزمی برپاست شما هم بیایید و در این بزم حضور داشته باشید و حیف است؛ چون هرچقدر این بزم گستردهتر باشد آنطرف بیشتر باقی میماند، البته جدای از رستگاری فردی که برای سیدالشهداء مهم است مثل ماجرای ظهیر و حر، مسأله این است که هرکدام از اینها نکتهای به داستان اضافه میکنند و الگویی برای دیگران میشوند، آن غلام برای عدهای و آن مسیحی هم برای عدهای دیگر الگو میشود. گاهی با یک پیر مثل حبیب که الگوی یک جماعتی است و یا ظهیر که از یک فرقه و مرام دیگری آمده است، کم کم این منظومه کامل میشود.
درباره مسلم بن عقیل چند جلوهی فتوت و جوانمردی وجود دارد؛ یکی وفاداری در غیاب سیدالشهداء، وفاداری تا لحظۀ آخر و مثالی که در این روایات نقل میشود که وقتی در خانه هانی ابن زیاد بود، ظاهراً مسلم میتوانست جان او را بگیرد و مسلم دلاوری بود که کمتر کسی میتوانست حریف او شود؛ ولی از کشتن او ابا کرد و گفت من این کار را نمیکنم، درحالی که ما هر جور محاسبۀ تاریخی کنیم میبینیم که باید این کار انجام میشد؛ ولی این اتفاق نیفتاد تا رسم فتوت برجا بماند و با شکستن رسم فتوت، نمیتوان فتوت را زنده نگه داشت، و اینجاست که مسلم این جوانمردی را از خود بروز میدهد، چون خود هانی هم همکاری نمیکند، تا پای جان میایستد و جوانمردی را بروز میدهد، البته به رسم مهمانداری و مهماننوازی هم هست که مسلم رعایت میکند و میگوید مهمان تو بوده است و مهمانکشی خیلی مهم است، نقطۀ مقابل ناجوانمردی در برابر سیدالشهداء است که همۀ اصحاب مهمان بودند و دعوت شده بودند؛ یعنی تقابل، تقابل جوانمردی و ناجوانمردی است که آنها به دعوتی آمده بودند و این دعوت مستلزم پیمانی هم بود که هم این پیمان شکسته شده بود، هم آن دعوت زیر پا گذاشته شده بود و هم حرمت مهمان شکست و هم آن رفتاری که در انجام این ماجرا بروز دادند نشان داد که اوج ناجوانمردی است؛ یعنی انگار این صحنه از هر دو جهت کامل است. خب ضرورتی وجود نداشت که تا لحظۀ آخر به کسانی که اظهار عطش کردند آب داده نشود، حتی خود سیدالشهداء هم اظهار عطش و طلب آب میکرد و حتماً دلیلش دستگیری از آن جماعت اشقیایی بود که نمیخواست آنها ناجوانمردی را به تمامیت برسانند، ایشان امام است، حتی در این حد دلسوز خلق بود، بعضی میگویند که چرا ایشان طلب آب کرد؛ چون ایشان مکلف بود طلب آب کند و حجت را تمام کند و این ابا شد از این ماجرا و خودش نقطۀ مقابل و متضاد رویاروی چیزی است که در این جناح اتفاق افتاد.
سپاسگزاری میکنیم نسبت به نکات ارزشمندی که بیان فرمودید، بهعنوان نکته پایانی اگر سخنی داشته باشید در خدمت شما هستیم.
بنده در پایان سخن، جدای از منظومۀ فتوت و جوانمردی که در خود حادثه میبینیم که ذیل مفهوم آزادگی و جوانمردی که امام حسین فرمودند: «کونوا احراراً فی دنیا کم»؛ [9]یعنی اصلاً جدای از دیانت، اصل پایهای وجود دارد به اسم حریت که وجه مهمی از فتوت است، این فرهنگ که در تاریخ ملی ما همواره با فرهنگ فتوت و فرهنگ عاشورایی ما آمیخته شد و از بستر فتوت و جوانمردی باقی ماند و حتی از لحاظ جامعهشناسانه جلوههای پیوند بین آیین فتوت و آیین تشیع آن چیزی است که ما امروز به مثابۀ هیئات عزاداری در ایران معاصر روبرو هستیم که آمیزهای است با سنت سوگ و مرثیۀ شیعی با سنتهای جوانمردی و جماعتهای فتیان در ایران که تلفیق اینها در دو سدهی اخیر زمینهساز ظهور پدیدهی اجتماعی هیئات و عزاداری در ایران بوده است، هیئاتهای عزاداری یک موضوع نسبتاً نوظهور است در شکل خاص کلمه که از بعد از صفویه به تدریج فرهنگ ایرانی که ظرف آمیختگی بین روحیۀ جوانمردی و فتوت است با فرهنگ شیعی در دورۀ صفویه هم شاهنامه نگاریهای مفصل و جدی داریم بهمثابۀ کتابی که قرار است نرم افزار فرهنگی صفویه باشد، از آن طرف هم با احیای فرهنگ و میراث شیعی روبرو هستیم که این دو باهم آمیخته میشود و اینها مظاهری پیدا میکنند در مناسک عمومی و درواقع مناسک عاشورایی با سبقهی ایرانی آن بهتدریج و بعد از صفویه بسط پیدا میکند و بهطور خاص در دورهی قاجار هیئات عزاداری بهوجود میآید، هیأتهایی که تشکیلات دائمی هستند و درطول سال باهم ارتباط دارند و یک جماعت مردمی شکل میدهند که فعالیتهای مدنی مردمی دارند و به تعبیری میگوییم نهادهای مردمی و مردمنهاد که درواقع همۀ عناصر آئین فتوت و جوانمردی در اینها با چاشنی مناسک شیعی قابل رؤیت و قابل رصد هستند که یکی از مهمترین عناصر فرهنگ ملی ایرانی است.
من در جایی این تعبیر را بهکار بردم که مناسک عاشورا جزء ملیترین مناسک ایران است، حتی از مناسک نوروز هم ملیتر است. درواقع حتی میتوان گفت که مناسک عاشورا بهاندازهی مناسک نوروز از مناسک ملی ماست، امروزه افرادی بهدنبال هویت ایرانی میگردند و بهدنبال تقابل بین هویت ملی و هویت ایرانی هستند که گاهی سخنانی میگویند که بسیار مضحک و خندهدار است، افرادی هستند که خودشان را از فردوسی، ایرانیتر میدانند و دم از اموری میزنند که عجیب و غریب است. اگر کسی میخواهد هویت ایرانی و فرهنگ ملی ـ ایرانی را درک و لمس کند، باید مناسک محرم و عاشورا را ببیند و بشناسد، تمام این آیینهای کهن از سیاوشان به بعد در فرهنگ عاشورایی حفظ شده، حتی اگر کسی دغدغه فرهنگ ملی را دارد باید پاسدار فرهنگ عاشورایی باشد، حتی اگر اعتقادی هم به سنت اسلامی ندارد. هیأت، ظهور و بروز فرهنگ اسلامی ـ ایرانی در دورۀ معاصر است که البته ما باید از اصالتهای فرهنگی عمیق هیئات عزاداری و مناسک محرم دفاع کنیم، ما توضیح دادیم که این سنتها مقداری دستخوش آسیب و بحران هستند، در حوزههای مختلف هم از ناحیهی رسانه، دولت و حاکمیت و از ناحیۀ فعالان و ذینفعان این حوزه و هم روحانیت و هم رسانه و هم حکومت و بخشهای مختلف باید از این سنت حراست کنند و بخشی از حراست این سنت به شناخت عمیق از این سنت بر میگردد؛ یعنی ما اگر شناخت، درک عمیق و بنیادینی از این مناسک و مصابیح سنت فرهنگی ـ تاریخی داشته باشیم که ریشه در الهیات و فرهنگ ملی و دینی ما دارد، بهتر میتوانیم پاسداری کنیم تا اینکه بهمثابه یک عرض ارادت معنوی ـ قلبی صرف نگاه کنیم. من بیانگر یک نوع رویکرد آسیبشناسانه حداکثری نیستم که بگویم همه چیز باید پیرایش شود و سختگیرانه مورد یک خطکش مراقبتی قرار بگیرد؛ اما به هرحال این مناسک نیازمند مراقبت است.
پینوشت:
- فردوسی، شاهنامه، داستان کاموس کشانی.
- سوره انبیا، آیه 60.
- سعدی، بوستان، باب دوم در احسان.
- مولانا، دیوان شمس، غزلیات.
- تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۹۸.
- حدیث منزلت.
- سوره احزاب، آیه 72.
- حافظ، غزلیات، غزل شماره 327.
- بحارالانوار، جلد 45، صفحهی 49.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0