مدیریت بحران اجتماعی در سیره رضوی

امام‌رضا (ع) در یک عملیات گسترده چهارساله در آغاز امامت خود، با به‌کارگیری شیوه‌های حساب‌شده و منطقی و قاطع، اقبال عمومی به امامت را به‌خوبی اصلاح و از انشقاق و دودستگی شیعیان جلوگیری کرده، الگویی تمام‌عیار برای مدیریت فتنه‌ها و اصلاح اذهان عمومی برای آیندگان باقی گذاشتند.

«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛‌ پس از آنکه محبوس بودن و مسجون بودن حضرت امام موسی کاظم (ع) در اواخر عمر شریف ایشان مداوم و ممتد شد، ارتباط شیعیان به‌طور عام و وکلا و نائبان حضرت به‌طور خاص برای چندین سال با امام قطع شد. به‌طوری که در چهارسال انتهای عمر شریف حضرت کاظم علیه‌السلام تقریباً هیچ‌گونه ارتباطی میان ایشان و شیعیان وجود نداشت.

همین قطع ارتباط با امام و عدم حضور ایشان، به‌عنوان رأس تشکیلات تشیع سبب اجتماع قدرت در ید سازمان وکالت به‌عنوان رهبران میانی تشکیلات شد. مردم برای سؤالات و مشکلات فقهی و اعتقادی خود به وکلا مراجعه می‌کردند، خمس و زکات و تبرعات مالی را در اختیار آنها می‌گذاشتند و در غیاب امام، اختلافات خود را بر آنها عرضه می‌کردند.

اجتماع قدرت و انباشت ثروت و منابع کلان اقتصادی در خزائن وکلا باعث شد که در سال ۱۸۳ و پس از شهادت امام موسی‌کاظم (ع)، برخی از وکلا در فرایند انتقال امامت به امام‌رضا (ع) به‌عنوان امام بعدی خلل و خدشه وارد کنند تا قدرت و ثروت همچنان در انحصار خودشان باقی بماند و ناگزیر از انتقال این منابع کلان به مدینه و اطاعت از امام جدید نباشند.

آنها مدعی شدند که امام کاظم (ع) به شهادت نرسیده‌اند بلکه ایشان همان مهدی‌موعود بوده‌اند که پس از اتمام غیبت صغری (زندان)، اکنون به غیبت کبری رفته‌اند و جانشینی برای خود تعیین نفرموده‌اند. در زمان حیات و محبوس بودن حضرت موسی‌بن‌جعفر، امام ضا (ع) با عموم بلاد شیعه‌نشین نظیر کوفه و بغداد و مصر ارتباط گسترده‌ای برقرار نکرده‌بودند تا دستگاه اطلاعاتی خلافت را در تشخیص امام بعدی دچار خطا کنند.

از این رو در نتیجه‌ی این عدم ارتباط، کانون‌های جمعیتی مهم شیعه تحت نفوذ و سیطره وکلای ساکن در آن شهرها بود و مردم تابع محض آن‌ها بودند. از همین رو در بدو آغاز امامت حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه)، علی بن ابی‌حمزه‌بطائنی وکیل کوفه، زیاد بن مروان قندی وکیل بغداد، عثمان بن عیسی رواسی در مصر و برخی دیگر از وکلا در عراق یک عملیات سنگین و همه جانبه روانی را بر علیه امامت حضرت در شهرهای تحت امر خود آغاز و با القای شبهات، اذهان عموم شیعیان را نسبت به امامت امام‌رضا مخدوش ساخته و پایگاه اجتماعی ایشان در بین شیعیان را شدیداً تحت‌تأثیر قرار دادند.

این فتنه؛ عمیق، چندبعدی، وسیع و همراه با ریزش خواص و نخبگان جامعه بود. «واقفیه» هر روز بر گستره نفوذ گفتمانی خود می‌افزود و هربار خبر انحراف و انحطاط یکی از خواص دهان به دهان می‌شد و عموم مردم تحت تأثیر این ریزش‌ها دچار شبهه و سستی می‌شدند و اقبال عمومی به امام‌رضا در بلاد مختلف کمتر می‌شد.

در چنین شرایطی امام‌رضا به‌عنوان «امام مفترض‌الطاعه» و «رأس رسمی تشکیلات شیعی» عملیات ضد فتنه را در چند راهبرد کلان، طوری طراحی و اجرا کردند که در سال‌های بعد نه‌تنها پایگاه اجتماعی ایشان به بالاترین حد رسید بلکه عموم شیعیان به چنان بینش‌ی رسیدند که پس از شهادت امام هم، ائمه بعدی هیچ‌گاه با چنین بحران‌های جدی روبه‌رو نشدند.

یکی از این راهبردها، راهبرد معرفتی بود. از آنجایی که عموم فتنه‌ها و من‌جمله فتنه واقفیه در عصر امامت حضرت امام‌رضا (ع) بر مدار معرفتی و شناختی اذهان عمومی گردش می‌کند لذا ایشان در طراحی عملیات ضد فریب در برابر واقفیه و برای اصلاح دیدگاه و بازگشت بدنه شیعیان بر طریق حقیقت، بار اصلی عملیات را بر راهبرد معرفتی تکیه دادند.

مسأله اول در راهبرد معرفتی، «تمرکز بر مشترکات» برای خنثی‌سازی شبهات دشمن بود. مسأله‌ای که در قالب بحران‌های اجتماعی نقش کلیدی ایفا می‌کند. با توجه به مشترک بودن عقیده شیعیان از طرفی و واقفیه از طرفی دیگر به «امامت حضرت موسی کاظم (ع)»، حضرت برای ابطال ادعای واقفیه اقدام به نشر روایات امام کاظم در موضوعات «معرفی امام بعد از خود»، «پیش بینی ظهور واقفیه» و «مذمت برخی سران واقفیه در کلام امام کاظم» کردند.

استناد به اقوال و افعال شخصیت مورد اعتماد طرفین بحران همیشه تا حد زیادی راهگشاست. همین تاکتیک، به‌شدت تأثیرگذار بود و بخش زیادی از بدنه اجتماعی شیعیان را که تمایل به واقفیه پیدا کرده‌بودند، روشن ساخت. از آنجایی که فتنه واقفیه فتنه ریزش‌های خواص بود و انحطاط خواص و نخبگان سبب شک در پایه‌های اعتقادی مردم شده بود، امام‌رضا (ع) در تاکتیکی متقابل، خواص و نخبگان مخلص شیعه را به‌عنوان رؤوس «عملیات رسواسازی منحرفین» به میدان آوردند تا با تکیه‌بر مقبولیت عمومی خود و نفوذ کلامشان اقدام به تبیین مسائل و عقده‌ها کنند تا غبار فتنه فرو نشیند و مردم حق را دریابند.

یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیی و علی بن اسماعیل میثمی از جمله این نخبگان و مشاهیر بودند که ضربات سخت معرفتی را بر شبهه‌اندازان وارد و بخش عظیمی از پایگاه اجتماعی امام را احیا کردند. یعنی حضرت با شناخت دقیق پاشنه آشیل فتنه (ریزش خواص) با رونمایی از نقطه قوت (رویش خواص) کمر فتنه را شکستند.

پس از فروکش کردن فتنه واقفیه و احیا و افزایش مقبولیت عمومی امام‌رضا در میان شیعیان و بازگشت حداکثری فریب‌خوردگان، ایشان در دوران پسا فتنه تا حد ممکن ته‌مانده فریب‌خوردگان را با گفتگوهای مداوم و منطقی اصلاح و با آغوش باز آنها را پذیرفتند. در گزارشات متعدد، ایشان شیعیان را با گفت‌وگو و اقناع برخی از واقفیه دعوت کرده‌اند. مثل سفارش به حسن بن علی و شاء برای هدایت دوست واقفی خود.

همچنین حضرت در اقدام نهایی دوران پسافتنه و پس از روشن شدن خطوط و صف‌بندی‌ها، با بایکوت فعالان و موثرین فتنه اخیر، هرگونه تحرک سیاسی و معرفتی آنها را غیرممکن و عموم شیعیان را از بحران‌های بعدی بیمه ساختند. ایشان مجالست، غذا خوردن، ازدواج، امانت دادن و هرگونه ارتباط با واقفیه را حتی برای خانواده‌هایشان ممنوع اعلام‌کردند.

برای نمونه پس از اطلاع از ارتباط سلیمان بن جعفر با دایی واقفی خود او را به قطع ارتباط با دایی خود امر کردند. همین اقدام سبب اضمحلال پایگاه اجتماعی فتنه‌گران و جلوگیری از فتنه‌های آتی برای ائمه آینده شد.

پس امام‌رضا (ع) در یک عملیات گسترده چهارساله در آغاز امامت خود، با به‌کارگیری شیوه‌های حساب‌شده و منطقی و قاطع، اقبال عمومی به امامت را به‌خوبی اصلاح و از انشقاق و دودستگی شیعیان جلوگیری کرده، الگویی تمام‌عیار برای مدیریت فتنه‌ها و اصلاح اذهان عمومی برای آیندگان باقی گذاشتند.

*مهدی مولایی، پژوهشگر عرصه رسانه و فضای مجازی

لینک کوتاه مطلب : https://fekrat.net/?p=14540