مردمسالاری دینی از دیدگاه امام خمینی
از نظر امام خمینی (س)، جمهوری حکومتی است که متکی بر آرای عمومی و شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط جامعه توسط مردم تعیین خواهد شد. باتوجه به دیدگاه حضرت امام در خصوص جمهوریت، و مطرحشدن ایدهی جمهوری اسلامی برای اولین بار توسط ایشان و اجرای این نوع حکومت در ایران، مشخص میشود که در کشور جمهوری اسلامی ایران، مردمسالاری و دینسالاری همزمان وجود دارد و نظام سیاسی کشورمان، مردمسالاری مقید به آرای اسلام است. بنابراین میتوان عنوان «مردمسالاری دینی» را برای نوع حکومت ایران پس از انقلاب اسلامی برگزید. در این یادداشت به عناصر عینی مردمسالاری دینی و اندیشههای حضرت امام در اینباره اشاره خواهد شد.
عناصر عینی مردم سالاری دینی
در یک نظر میتوان موارد زیر را مجموعه عناصر تشکیلدهنده مردمسالاری دینی دانست:
- رهبر
- مردم
- قانون اساسی
- احزاب
- انتخابات
- آزادی
در ادامه مختصراً با دیدگاههای امام خمینی درخصوص عناصر فوق آشنا خواهیم شد.
- رهبر از دیدگاه امام خمینی
در دوران غیبت بر اساس دیدگاه امام، فقیهان واجد شرایط به صورت بالقوه منصوب هستند و ادله نیز این را تأیید میکنند. به عبارت دیگر فقیه جامعالشرایط میتواند حاکم مسلمانان باشد اما از ادله عقلی و نقلی ولایت فقیه نصب بالفعل و شخصی آن یعنی تعیّن به شخص و تعیّن فعلی آنها بر نمیآید.
دو نظریه گزینش رهبر
نظریه نصب الهی: بر اساس دیدگاه برخی فقها، فقیه واجد شرایط از ناحیه خدا یا به بیان دیگر از ناحیه امام معصوم (ع) منصوب به رهبری و حاکمیت بر جامعه اسلامی است.
نظریه انتخاب: بر اساس نظریه انتخاب، مردم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم یا به صورت تلویحی و یا ضمنی در انتخاب و گزینش رهبر نقش دارند. گاه مستقیم مانند یک رفراندوم عمومی (یکی از روشهای مورد تأیید شهید سید محمدباقر صدر) و گاه غیر مستقیم، نظیر انتخاب از طریق خبرگان منتخب مردم است.
از بررسی اظهارات امام استنباط میشود ایشان قائل به نصب الهی به صورت خاص است. البته امام به وجود خبرگان منتخب مردم برای گزینش رهبر صحه میگذارند و میفرمایند: «اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را بر عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولّی منتخب مردم میشود و حکمش نافذ است.»[1]
بنابراین امام در اینجا تبدیل ولایت بالقوهیفقیه یا مجتهد عادل را به رهبری بالفعل سیاسی در جامعه منوط به گزینش خبرگان منتخب مردم میکنند و به صراحت حکم او را نافذ میدانند و از آنجایی که نافذبودن حکم در تعابیر فقها عموماً به معنای برخورداری از مشروعیت است، لذا در این صورت او را مشروع میدانند.
البته، میتوانیم بگوییم که ایشان به یک راه برای رسیدن فقیه واجد شرایط به قدرت قائل نیستند، بلکه به راههای گوناگون قائل بودند که یکی از راهها گزینش خبرگان منتخب مردم است. در همین راستا میفرمایند: «یک نفر آدمی هستم که به واسطهی ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان (مهندس مهدی بازرگان) را قرار دادم.»[2]
همچنین در جای دیگری میفرمایند: «من دولت تعیین میکنم… من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم.»[3]
حوزه اقتدار رهبر
از نظر امام خمینی گستردگی حوزه اقتدارات ولی فقیه در سیاست و اداره جامعه تفاوتی با حوزه اقتدارات پیامبر و امامان معصوم ندارد، لذا حکم ولی فقیه را نه تنها مقدم بر احکام فرعی که حتی مقدم بر اصول اعتقادی نیز میدانند و مطرح میکنند که فقیه در صورت تشخیص مصلحت بسیاری از اصول را نیز میتواند موقتاً تعطیل کند.
- نقش و مشارکت مردم از دیدگاه امام خمینی
در منظومه فکری امام مشارکت مردمی به عنوان یک مسئله اساسی و تعیینکننده در حوزه تعیین سرنوشت مشترک عمومی به شکل جدی مورد توجه قرار گرفته است. ایشان بارها بر ضرورت ورود مردم به صحنه سیاست و تصمیمگیریهای اساسی جامعه در قالب نهادهای حکومتی تأکید کردهاند و آن را به عنوان بزرگترین عامل ثبات حکومت و ضامن حفظ امنیت در جامعه معرفی کردهاند.
در همین راستا حضرت امام میفرمایند: «آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه خواهد بود.»[4]
ایشان همچنین با اشاره به اهمیت مشارکت همهجانبه مردم میفرمایند: «اساس کار یک جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملت ما و… اصلاحات لازم… این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود.»[5]
حضرت امام البته در برابر خطرات ناشی از عدم مشارکت سیاسی مردم، مسئولبودن تمام جامعه را مطرح میسازند.[6]
روابط مردم و حکومت
همانطور که مشخص شد در اندیشه حضرت امام، مشارکت مردم در عرصه سیاسی کشور بسیار مهم میباشد. علاوه بر این مسئله ایشان در خصوص روابط مردم و حکومت به خدمتگزاری مسئولان و توجه بیشتر آنان به طبقات محروم اشاره دارند.
امام در خصوص لزوم خدمتگزاری مسئولان به مردم میفرمایند: «خدمتگزار باشید به این ملتی که آن دستهای خیانتکار را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد. شما الان امانت بزرگی از دست این ملت تحویل گرفتید و مقتضای امانتداری این است که آن را به طور شایسته حفط کنید و به طور شایسته به نسل آینده و دولتهای آینده تحویل بدهید و مادامی که این طور باشید ملت پشت شماست، و مادامی که ملت همراه شما باشد هیچ آسیبی به شما و به کشور نمیرسد.»[7]
ایشان در خصوص توجه مسئولان به طبقات محروم نیز میفرمایند: «مستمندان و فقرا و دور افتادهها در صف مقدم جامعه هستند، همینها و همین زاغهنشینان و همین حاشیهنشینان و همین محرومان بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند… همینها هستند که الآن در جبههها مشغول به فدارکاری هستند.»[8]
ایشان همچنین میفرمایند: «اسلام از اول برای همین امر قیام کرده که به این مستمندان عالم در مقابل ستمگران خدمت کند و این ستمگران را به جای خود بنشاند و شما اشخاصی هستید که پیرو یک همچو اسلام عزیز هستید و به این پیروی باید ادامه بدهید.»[9]
به عنوان حسن ختام این بخش میتوان به این جملهی امام اشاره کرد: «این پایینشهریها و این پابرهنهها…، اینها ولینعمت ماها هستند… اگر تا آخر عمرمان به اینها خدمت کنیم، نمیتوانیم از عهده خدمت اینها برآییم.»[10]
- قانون اساسی از دیدگاه امام خمینی
در دیدگاه حضرت امام منظور از قانون، به طور کلی قانون الهی و شریعت آسمانی که به عنوان اصول دینی و مکتبی از آن یاد میگردد، میباشد و حکومت دینی مورد نظر امام به این قانون مقید است. همچنین قانون مدونی که به عنوان چهارچوب تعیین اهداف، ارکان و مسئولیتهای یک نظام سیاسی در چهارچوب و ضوابط شریعت آسمانی در واقع بخشی از قانون الهی آن جامعه قلمداد میگردد، میتواند معیار باشد.
لذا قانون در نگاه اولیه در نظر امام، قانون و قرآن؛ و در نگاه ثانویه قانون اساسی جامعه میباشد و سایر قوانین باید بر اساس این دو وضع شوند. سپس باید دید که آنها به تصویب مردم یا هیئت حاکمه رسیده است یا خیر. بنابراین مسلّم است که قانون اساسی در صورتی که خلاف قوانین اسلامی باشد هیچ الزامی را ایجاد نمیکند.
حضرت امام در این باره میفرمایند: «ما از طریق «ألزموهم بما ألزمو علیه أنفسهم» با ایشان بحث میکنیم، نه اینکه قانون اساسی در نظر ما تمام باشد بلکه اگر علما از طریق قانون صحبت کنند، برای این است که اصل دوم متمم قانون اساسی، قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است. «و الا ما لنا و القانون» ماییم و قانون اسلام؛ علمای اسلامند و قرآن کریم؛ علمای اسلامند و احادیث نبوی؛ علمای اسلامند و احادیث ائمه اسلام. هر چه موافق دین و قوانین اسلام باشد ما با کمال تواضع گردن مینهیم و هرچه مخالف دین و قرآن باشد -ولو قانون اساسی باشد، ولو الزامات بینالمللی باشد- ما با آن مخالفیم.»[11]
- احزاب سیاسی از دیدگاه امام خمینی
از نظر امام خمینی احزاب سیاسی با هر تفکر و اندیشهای، زمانی میتوانند در درون جامعه اسلامی فعالیت کنند که ویژگیهای زیر را داشته باشند:
الف) عدم برخورد مسلحانه با حکومت و نظام مستقر در جامعه اسلامی: «میبینید که بعضی احزابی که انحرافی هستند و ما آنها را جزء مسلمین حساب هم نمیکنیم، معذالک، چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبتهای سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد.»[12]
ب) انتقاد به جای توطئه: «آزادی غیر از توطئه است. آزادی، آزادی بیان است. هرچه میخواهد بگویند، توطئه نکنند.»[13]
ج) عدم وابستگی به قدرتهای خارجی: «هیچ فرد و یا گروه وابسته به قدرتهای خارجی را، اجازهی خیانت نمیدهیم.»[14]
د) حمایت مردمی: «ما به حزبی که مطرود جامعهی اسلامی است اجازهی ورود به حکومت اسلامی را نخواهیم داد.»[15]
ه) سازگاری با وحدت ملی: از دیدگاه امام، فعالیت احزاب در پیوند با وحدت کلمه جامعه مفهوم پیدا میکند و ناسازگاری با وحدت ملی ممکن است به صورت تجزیه ارضی یا پراکندگی اجتماعی بروز کند. چنانچه وجود احزاب و فعالیت آنها ناسازگار با همبستگی ملی و اجتماعی باشد باید از فعالیتها و اجرای برنامههای آن جلوگیری شود.
- انتخابات از دیدگاه امام خمینی
از حقوق اولیه هر ملتی نیز آن است که باید سرنوشت و تعیین شکل و نوع حکومت خود را در دست داشته باشد. این بیان از فرمایشات امام ترسیمکننده میزان حق مردم در تشکیل حکومت اسلامی است. از نظر امام حکومتهایی که متکی به اراده و رأی همگان نیستند، بیاعتبار هستند.
امام در راستای اهمیت آرای عمومی، میفرمایند: «ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آن تبعیت میکنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.»[16]
حضرت امام همچنین شرط تولی امور مسلمین را آرای اکثریت دانسته و در پاسخ به سؤال: «در چه صورتی فقیه جامعالشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد؟»، پاسخ میدهند: «ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولی مسلمین.»[17]
- آزادی از دیدگاه امام خمینی
از نظر امام خمینی، قرآن به آزادی عقیده و اندیشه اشاره میکند و همچنین یکی از رسالتهای پیامبران از آدم تا خاتمالانبیا، آزادی انسان از خمود و جمود و بردگی است. به نظر ایشان در اسلام به آزادی عقیده تأکید شده است، زیرا از یکسو انتخاب عقیده در فضای آزاد و به دور از اجبار و اکراه، امکانپذیر است و از سوی دیگر نمایاندن اندیشه منطقی و عرضه برهان قوی در فضای آزاد و هنگام وجود آزادی بیان میسر است.
حضرت امام در توصیف آزادی میفرمایند: «آزادی یک مسئلهای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است. کسی الزامشان نمیکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمیکند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی، آزادی یک چیز واضحی است.»[18]
ایشان در خصوص آزادی در جمهوری اسلامی نیز میفرمایند: «در جمهوری اسلامی، هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود، ولکن هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرتهای خارجی را اجازهی خیانت نمیدهیم.»[19]
جمعبندی
از آنچه گفته شد مشخص میشود امام خمینی (س) در نظام «مردمسالاری دینی» قائل به حاکمیت دین (احکام الهی) هستند و در همین راستا نقش مردم در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی را بسیار مهم و اثر بخش میدانند. به طوری که آرای عمومی را ضامن حفظ امنیت کشور عنوان کردهاند. البته در همه شئون حکومت جمهوری اسلامی یا به عبارت دیگر مردمسالاری دینی، اقدام علیه امنیت کشور و همکاری با قدرتهای بیگانه از جمله مهمترین خطوط قرمز در اندیشه حضرت امام هستند.
منبع:
امام خمینی (س) و مردمسالاری دینی، فریبرز محرمخانی، محمدرضا محمدنژاد، فصلنامه اندیشه سیاسی در اسلام، شماره ۴، تابستان ۹۴. صص ۱۲۱-144.
ضرورت توجه به معیشت مردم از نگاه حضرت امام (س)، آمنه شفیعی: http://yun.ir/ynpjf2
[1]. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۷۱
[2]. صحیفه امام، ج۶، ص ۵۹
[3]. همان
[4]. صحیفه امام، ج۴، ص ۲۴۸
[5]. صحیفه امام، ج۵، ص ۱۵۵
[6]. ر.ک: صحیفه امام، ج۱۹، ص ۳۲۸
[7]. صحیفه امام، ج۱۸، ص ۷۸-۸۰
[8]. صحیفه امام، ج۱۷، ص ۴۲۵
[9]. همان، ص۴۴۴
[10]. صحیفه امام، ج۱۶، ص ۲۴-۲۵
[11]. صحیفه امام، ج۱، ص ۱۱۶
[12]. صحیفه امام، ج۱۴، ص ۳۴۳
[13]. صحیفه امام، ج۷، ص ۱۳۳
[14]. صحیفه امام، ج۵، ص 139
[15]. صحیفه امام، ج۵، ص ۳۴۶
[16]. صحیفه امام، ج۱۱، ص ۳۴
[17]. صحیفه امام، ج۲۰، ص ۴۵۹
[18]. صحیفه امام، ج۱۰، ص ۹۴-۹۵
[19]. صحیفه امام، ج۵، ص ۱۳۹
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0