مستند و نژادپرستی
پرتگاه لسآنجلس، سقوط مینیاپلیس
سه سال پیش که آمریکا داشت کشتهشدن سیاهپوستان به دست پلیس را با انتشار پنج مستند به مناسبت سالگرد 25سالگی تظاهرات 1992 لسآنجلس به خودش یادآوری میکرد، کمتر شهروند آمریکایی احتمال میداد که به همین سرعت، فاجعه جدیدی درست به همان شکل دوباره در آمریکا خلق شود؛ اما سیاهپوستان آمریکایی مثل همان مردی که سال 1962 به دوربین شبکه CBS گفت «به نظرم این ماجراها هیچوقت تمام نمیشود»، میدانستند اتفاق دیگری دیر یا زود در کمین است. حالا اما شاید آمریکاییهای سفیدپوست بیشتری از خودشان میپرسند آیا ما در تمام این سالها هیچ تغییری نکردهایم؟ «رادنی کینگ» یک «جورج فلوید» قدیمیتر است. و از او قدیمیتر هم «مارکوئت فرای» که دستگیریاش در آگوست سال 65 توسط پلیس، جرقه شورشها و ناآرامیهای یک هفتهای را در لسآنجلس روشن کرد. تاریخ میتواند از این عقبتر هم برود و نمونههای تلخ دیگری را هم فهرست کند اما همین مقدار هم برای جامعه آمریکا که مانند زغال زیر خاکستر، داغ شده، کافی است؛ اما آیا مستندها و فیلمهای انبوهی که درباره قتل رادنی کینگ به دست پلیس ساخته شدهاند، آنقدر بازدارنده بودهاند که اتفاق مشابهی رخ ندهد؟ دستکم ماجرای قتل جورج فلوید، چیز دیگری میگوید.
مستند «LA92»
«LA92» اولین مستند 2017 بود که در این مورد پخش شد. این مستند تولید شبکه نشنالجئوگرافی و کارگردانهای آن «دن لیندسی» و «تیجی مارتین» هستند. این مستند از خلال گزارشها خبری روایت میشود و آغاز گیرای آن، یکی از همین گزارشها و متعلق به شبکه CBS است؛ گزارشی که ماجرای شورش92 را از ناآرامیهای سال 65 آغاز میکند و مردی سیاهپوست، تداوم این دست وقایع را با لحنی محکم و البته ناامید پیشبینی میکند. گزارشگر آن، بیل استوارت هم در پایان گزارشش، تلنگری عجیب میزند: «آیا ما مردمی هستیم که میتوانیم انسان را به کره ماه بفرستیم اما هنوز از درمان یک مرض اجتماعی ناتوانیم؟» این تلنگر، به شکلی طعنهآمیز مستند را هم آغاز میکند تا نشان دهد آمریکا واقعا از درمان این مرض ناتوان بوده است. این مستند در ضمن پوشش رسانهای و تاثیر انتشار یک ویدئو از قتل رادنی کینگ توسط پلیس را هم مورد توجه و بررسی قرار میدهد. تاثیر رسانه، موضوعی است که این مستند در کنار مساله شورشهای برخاسته از تبعیضهای نژادی دنبال میکند.
بگذار سقوط کند: لسآنجلس 1982-1992
جان رایدلی، برنده اسکار برای «جرم آمریکایی» و «12سال بردگی» این مستند را کارگردانی کرد و شبکه ABC آن را روی آنتن فرستاد. تم اصلی این مستند را فراخوانی برای برابری و پایان دادن به تبعیض نژادی و بررسی دقیق علت عدم موفقیت سیستم در این موضوع است. ماجرا از قول آدمهایی که در طول ناآرامیهای سال 92 درگیر بودهاند، نقل و پیگیری میشود. رایدلی تلاش میکند با انتقال از تصاویر آرشیوی به مصاحبهها، روایت را طوری پیش ببرد که داستان فقط مربوط به گذشته جلوه نکند. روایت او میتواند داستان آمریکای 2005 یا حتی آمریکای 2025 باشد. او به دنبال عناصری است که مسبب ناآرامیهای لسآنجلس در طول چند دهه بودهاند. «بگذار سقوط کند» نشان میدهد که چطور شعار «همه برابرند» کنار میرود و نابرابری به صورت سیستماتیک در ساختار آمریکا جاری میشود.
نوارهای گمشده: شورشهای لسآنجلس
«تام جنینگز» این مستند را ساخت تا از شبکه اسمیتسونیان پخش شود. «نوارهای گمشده» همانطور که از اسمش هم پیداست، مواد خام دست اول و دیده نشدهای دارد و در50 دقیقه داستان، شورشها را با تصاویر آرشیوی، گرافیکها و کپشنهایی روایت میکند که در بینشان بخشهایی از فیلم دادگاه پلیس قاتل رادنی هم موجود است. اگرچه این مستند زاویهدید تحلیلی چندان قابل اتکایی ندارد اما روایت تاریخی روشنی را از مجموعه اتفاقات و تبعیضها و تنشهایی ارائه میدهد که نهایتا منجر به شورش سال 92 شدند. مستند بر نزاع آسیاییها و سیاهپوستان در لسآنجلس نا آرام آن سال هم اشاره میکند و تصاویری از ساکنان کرهای واتس نشان میدهد که در این شورشها، مغازهها و اموال و کسبوکارشان آسیب دیدند و سوختند؛ موضوعی که در برخی دیگر از مستندها مورد اشاره قرار گرفته اما اینجا با فیلمهای دیده نشدهای همراه شدهاند.
بسوزونش لعنتی، بسوزون!
«ساچا جنکینز»، کارگردان این مستند، بلندترین روایت را از مقطع تاریخی شورشهای 92 ارائه میدهد. او قبل، حین و بعد از قتل رادنی کینگ و انتشار ویدئوی مرگش را بررسی میکند و مانند LA92 ریشه اتفاقات را نهتنها تا درگیریهای سال 65 بلکه تا پیش از آن و زمان بردهداری سفیدپوستان در قرن نوزدهم نیز پی میگیرد. او در روایتی دردناک، مصاحبه یک گزارشگر سیاهپوست با نسل هشتم از یک مزرعهدار سفید را به نمایش میگذارد و این مزرعهدار توضیح میدهد که نیاکان سفید جنوبیاش چطور به بردگان سیاهشان نگاه میکردهاند. نام مستند به اندازه کافی گویای نفرت و خشم پنهان در روایت که آن هم به نوع خود ریشه در واقعی تاریخی آمریکا دارد، هست. جنکینز بر نمایش درگیریهای پایدار میان سیاهان لسآنجلس و نژادپرستی سیستماتیک در نیروی پلیس این منطقه تمرکز میکند که علت اصلی شورش واتس سال65 و شورش رادنی کینگ سال 92 بوده است. مستند «بسوزونش لعنتی، بسوزون!» تنها مستندی است که بهطور مستقیم این شورشها را عمیقا در تاریخ بردهداری آمریکا ردگیری میکند.
آتشسوزی لسآنجلس: شورشها پس از 25 سال
برخلاف سایر مستندها، کارگردان این مستند علاقهای به واکاوی علل تاریخی و اجتماعی شورشها در لسآنجلس ندارد. جان سینگلتون، مخلوطی از مصاحبههای جدید و قدیمی و تصاویر آرشیوی و گزارشهای خبری را به کار میگیرد تا دنبال مقصر بگردد و مستقیما نیروی پلیس لسآنجلس و مشخصا افسری به نام داریل گیتز را نشانه میگیرد؛ افسری که پس از قرائت حکم رادنی کینگ در مجامع عمومی، برنامهای برای کنترل اتفاقات مابعد آن نداشته و در نتیجه خشونت سهمگینی علیه مردم و سیاهان اعمال شده است. دو پلیس قاتل کینگ، در دادگاه تبرئه میشوند و حکم رادنی مردم را به خشم میآورد و این مستند، درصدد است تا نقش افسر مسوول خشونتهای بعد از آن را بررسی کند.
پایان نامعلوم: شورشهای ضد نژادپرستی
ماجرای شورشهای سال 92 فقط دستمایه مستندهای سال 2017 نبوده است. در همین سال دو فیلم داستانی، «کینگز» به کارگردانی دنیز گامزه ارگوون در فرانسه و «گوک» به کارگردانی جاستین چون در آمریکا ساخته شدند. سال 1997 هم فیلم تلویزیونی «شورش» هم به همین موضوع پرداخته است و البته این نمونهها فقط مواردی هستند که بهطور مستقیم درباره این اتفاق ساخته شدهاند؛ اما دامنه این واقعه در فرهنگ عامه آمریکا و خصوصا لسآنجلس چه در ادبیات، چه موسیقی، چه فیلم و… تا حدی گسترده است که امکان برشمردن همه آنها نیست. با تمام اینها هنوز معلوم نیست چه عاملی میتواند تا این اندازه، نژادپرستی را در سیستم امنیتی و قضایی آمریکا به طور ساختارمند عمق دهد که پس از چندین دوره شورش خونین باز هم جهان، شاهد اتفاق دلخراشی مانند قتل جورج فلوید به دست یک پلیس سفیدپوست است. حال باید دید که آیا پلیس آمریکا اشتباه تبرئه افسران خاطی در این پرونده را باز هم مانند مورد رادنی کینگ تکرار خواهد کرد یا این حجم از تولیدات رسانهای را جدیتر خواهد گرفت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0