معنویتگرایی جدید: مؤلفههای مفهومی، لوازم اعتقادی و نشانههای گفتمانی
«فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی»؛ کتاب «معنویتگرایی جدید: مؤلفههای مفهومی، لوازم اعتقادی و نشانههای گفتمانی» نوشته آقای احمد شاکرنژاد است و سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ۳۹۲ صفحه به چاپ رسیده است.
معنویتگرایی برخاسته از نیاز فطری انسان به تعالی است. در جهان سنت هنگام بیداری فطرت معنوی، افراد به نهاد دین رجوع میکردند اما امروزه به جای نهاد دین، برخی به معنویتگرایی فارغ از مذهب رجوع میکنند. درک مؤلفههای مفهومی معنویت و لوازم اعتقادی و نشانههای معنویتگرایی جدید میتواند کمک کند تا ضمن شناخت این پدیده با علل اقبال به آن آشنا شویم.
بررسی تعاریف معنویت و همچنین نگاه تبارشناسانه به سیر تحولات واژه معنویت میتواند به شناخت بهتر مؤلفههای مفهومی این واژه کمک کند.
رویکرد کلی این کتاب در تحلیل پدیده معنویتگرایی جدید توجه به بافت فرهنگی و اجتماعی است؛ اما مگر این بافت زمینهای چیست که تا این حد اهمیت یافته است. به اختصار باید گفت صنعتیشدن فرهنگ و بازاریشدن عناصر فرهنگی و همچنین گسترش فرهنگ لیبرال و اهمیتیافتن مرجعیت درون است که باعث شده معنویتگرایی جدید با ویژگیهایی چون سیالیت و ساختارگریزی و نگاه گزینشی به ادیان در نظر برخی مقبولتر از دین نهادینه جلوه کند. البته زمینههای فرهنگی و اجتماعی دیگری نیز در مقبولیتیابی این پدیده نقش داشتهاند. جنبشهای حقوق بشر و مساواتخواهی، جنبشهای حقوق زنان، مشروعیتیابی بیقیدوشرط راحتطلبی، هنجار شدن تنوعطلبی و مُدگرایی زمینههای دیگری هستند که اقبال به معنویتگرایی ساختارناپذیر را فراهم کردهاند.
معنویتگرایی جدید هم بهعنوان یک جریان و هم بهعنوان یک رویکرد، تحت تأثیر زمینههایش، مرّوج آن نوع تعالیگرایی است که براساس یافتهها و تجربیات فردی سامانیافته و توجیهکننده و مؤید فضائلی چون مسرتجویی، شفایابی، خودشکوفایی و معنایابی در دنیای مادی باشد.
پس از دورهای مبارزه با دین و ماورای طبیعت، واژه معنویت دوباره بر سر زبانها افتاده است. با اندکی دقت در کاربردهای فراوان این واژه آشکار میشود که معنویت در محاورات جدید چیزی در درون دین نهادینه نیست. معنویت در کاربرد جدید آن فارغ از دین نهادینه و بعضاً در تقابل با دینداری نهادینه یا بدیل آن به شمار میآید.
سوال اینجاست که با وجود اینکه معنویتجویی احیا شد اما چرا رجوع به ادیان شناخته شده فزونی نیافت. پاسخ به این پرسش وقتی مشخص میشود که مفروضات فکری انسان جدید را بدانیم و بشناسیم که اگر چنین انسانی دغدغههایی تعالیجویانه بیابد به سراغ چه نوع آیندهای و با چه لوازم اعتقادی خواهد رفت.
نویسنده اهمّ مشکلاتی که ضرورت این تحقیق را نشان میدهد را اینطور بیان میکند: ابهام مفهوم معنویت در عصر حاضر و استفاده سلیقهای از آن و نیز گسترش قرائتهای شخصی از دینداری و توجیه آنها با نام معنویتگرایی و خلط بحث فرقههای نوپدید معنوی با معنویتگرایی جدید و در آخر ناشناخته بودن لوازم و پیامدهای معنویتگرایی به سبک جدید.
مفهومشناسی معنویت
معنویت و معنویتگرایی در فارسی معادل واژه غربی spirituality به کار میرود اما این واژه در انگلیسی معنای روشنی ندارد و غیر از ابهام معنایی، معانی ضمنی آن نیز در دورههای گوناگون تغییر کرده است. مثلاً فرهنگ امریکن هریتج ذیل واژه اسپیریچوالیتی مینویسد: به معنای کشیش بودن یا روحانی بودن است و آنچه به کلیسا یا کشیش تعلق دارد را معنوی مینامند.
در این ابهام معنایی، چیستی معنویت و معنای آن بسیار بسته به آن است که چه کسی و با چه رویکردی آن را تعریف میکند.
برای تعریف معنویت چند رویکرد وجود دارد:
رویکرد تجربی که بر پارادایم تجربی مبتنی است و بر اساس آن به چیزی اعتماد میشود که انسانها از طریق حواسشان و با روشهای کمّی درک میکنند.
مطالعه تجربی دنتون و میتروف در سال ۱۹۹۹ میلادی یکی از بررسیهای انجام شده برای تعریف معنویت است و موارد ذیل عناصر مشترک تعاریفی است که برای معنویت ذکر شده است:
معنویت بر خلاف دین که نظام یافته و جمعی است، امری انفرادی و شخصی به شمار میآید و برای رسیدن به معنویت، اجباری به دیندار بودن نیست.
معنویتباوری بنیادین به وجود نیروی برتر است که حاکم بر کل است و معنا و هدف هستی به شمار میآید.
معنویت احساس همبستگی متقابل و با هم در تماس بودن است.
رویکرد الهیاتی نیز برای معنویت تعریف خود را دارد. در کتاب «معنویت اسلامی، چیستی، چرایی و چگونگی» آمده است که واژه معنویت در قرآن و روایات بدین شکل نیامده ولی با توجه به معنای لغوی آن میتوان گفت که منظور از آن عالم باطن و حقیقت و روح جهان مادی و ظاهری است که بهترین واژه قرآن نزدیک به آن حیات طیبه و نور الهی است.
مفهوم معنویت در عصر مدرنیته
با توجه به اینکه مدرنیته ادوار متعددی داشته است در بررسی مفهوم معنویت نیز گفتمان مدرنیته را میتوان به چند بخش تقسیم کرد که دوره اول مفهوم مدرن معنویت مصادف با عصر اصلاحات مذهبی است که رنسانس را بهعنوان یکی از عوامل زمینهساز در پیشانی خود دارد و معنویت در این دوره در بردارنده معانی فردگرایانه است.
دوره دوم مفهوم مدرن معنویت که مصادف با دوره روشنگری و انقلاب صنعتی است به دلیل تحقیر آن از سوی روشنگران و علمگرایان مفهومی منفی یافت.
اما دوره سوم مفهوم مدرن معنویت دوره رواج آن البته با مفهومسازی جدید است که خلأ معنویت و دین پس از دوره غرور علم و فناوری احساس شد.
معنویتگرایی پسامدرن جلوههایی دارد که یکی از اصلیترین جلوههای آن سکولار بودن است. آنها معنویت را در همین دنیا و بدون نیاز به دین یا ماورا تعریف میکنند و به همین دلیل نام «معنویت طبیعت» نیز به آنها اطلاق میشود.
مؤلفه محوری معنویت در عصر پسامدرن، سیالیّت و ساختارناپذیر است؛ مؤلفهای که معنویتگرایان در ایجاد تقابل ساختگی بین معنویت و دینداری نهادینه آن را نشان میدهند.
آقای شاکرنژاد پس از بررسی مفصّل معنا و مفهوم معنویت، در فصل دوم کتاب به بیان مبانی نظری و لوازم اعتقادی معنویتگرایی جدید میپردازد و بیان میکند که معنویتگرایی جدید مربوط به گفتمان پسامدرن است و حکایت از نوعی دینداری دارد که مدعی است مشکلات دین سنتی را ندارد و برای ایجاد هویتی متمایز از دین رسمی، خود را در تقابل با مفهوم دین به ویژه دین نهادینه تعریف میکند.
ایدههای نظری متداول برای معنویتگرایی ترقیخواه موارد ذیل است: ترقیخواهی، قیمگریزی، علمگرایی و طبیعتگرایی
همچنین ایدههای متداول در معنویتگرایی جدید درباره خداوند عبارت است از: تأکید بر خدای مهربان، خدای حاضر در همه جا و خدای خدمترسان.
نشانههای گفتمانی که حاکی از وجود این ایده در بین معنویتگرایان جدید است از این قرار است: تقبیح خدای ادیان ابراهیمی به عنوان خدای متعالی و دستنیافتنی، تقدیس ندای درون و برداشتهای شخصی از خداوند بهعنوان خدای واقعی و زنده، تأکید بر عشق به جای تسلیم و اطاعت، تأکید بر دوستی و تعامل با خداوند به جای تعبّد و همچنین پرداختن به نمادپردازیهای فراوان درباره خداوند به ویژه نمادپردازیهای زنانه.
در معنویتگرایی جدید انسان نیز بهعنوان بخشی از جهان و البته بهعنوان بخشی که هوش فعال و انرژی مؤثر هستی بیشتر از همه در او قرار دارد درک میشود؛ از این رو انسان بهعنوان دریچه الوهیت، محور توجه است و خودآیینی، خودالوهیتی و خودآفرینی محور انسانشناسی در معنویتگرایی جدید به شما میآید.
در میان معنویتگرایان جدید میتوان نشانههایی حاکی از وجود چنین دیدگاهی درباره انسان را شناسایی کرد؛ از جمله شعار عشق به خود به جای عشق به دیگری، خود خداپنداری، خودبسندگی، آزادی وجدان، بحث انرژی درون، تحسین ارزشهای خودساخته و…
هر دو دیدگاه فوقالذکر درباره خدا و انسان، از جهات بسیاری میتواند در ناسازگاری با دیدگاه ادیان ابراهیمی باشد.
در فصل سوم و آخر کتاب، نویسنده به بیان نشانههای معنویتگرایی جدید میپردازد که این نشانهها غیر از کمک به شناخت بهتر این پدیده، ما را درتمایزگذاری بین آن و پدیدههای مشابه نیز یاری میکند.
اولین نشانهای که به چشم میآید آن است که معنویتگرایی جدید با دینداری نهادینه و تعالیگرا یعنی دینداری که آموزههای آن از طریق یک نظام مرجعیت محور(وحی،پیامبر و امامان و متخصصان دینی) ارائه میشود مخالف است و خداوند را به عنوان شارع و نازلکننده دستورهای شرعی و قانونگذار کل نمیپذیرد. دین از دیدگاه معنویتگرایان جدید انعطافناپذیر است و بدون رعایت زمان و مکان یا سنخ روانی فرد، دستورهای ثابت برای همگان دارد.
معنویتگرایان جدید با مسلم گرفتن این فرض که دین سنتی تحکمآمیز و انعطافناپذیر است به دینداران اتهام میزنند که رویکرد شما در حوزه فردی باعث دینداری فرمالیستی، ریاکارانه و بیروح میشود و در حوزه اجتماعی همراه تعصب است و باعث درگیری و خشونت میشود.
مخالفت معنویتگرایی جدید با دین نهادینه از آن رو نیست که دستاوردهای دین را به کلی قبول ندارد بلکه حتی به وجوه فردی دین به ویژه سبکهای مربوط به نیایشها و عبادتهای فردی یا مناسک برانگیزاننده احساسات توجه میکند.این مخالفت سرسختانه به منظور توجیه سرباز زدن آنها از مرجعیت الهی دین، همچنین هویتبخشی به سبک معنویتگرایی جدید بهعنوان نوعی دینداری مردمی(غیر وابسته به روحانیت) است. البته معنویتگرایی جدید برای اینکه جایگاه خود را در حد فاصل بین دینداری و الحاد تعیین کند، در عین مخالفت با دین رسمی با نگاه کاملا سکولار و تقدسزده نیز مخالفت میکند و به جهانبینی مادی و عناصر سبکساز آن مانند زندگی ماشینی، عقلانیت ابزاری، الوهیتزدایی و سنجهگری مادی نیز نقدهایی وارد میکند. همچنین در عینحال که در سبک خود از عناصر معنویتورزی ادیان شرق یا جریانهای بدیل دین استفاده میکند، سبک معنویتگرایی خود را زیرمجموعه ادیان شرق مانند هندوئیسم و بودیسم نمیداند. در معنویتگرایی جدید راه درک حقیقت، نفی دنیا نیست بلکه معنویت در اقبال به دنیا و اصالتبخشیدن به آن نهفته است. در واقع معنویتگرایی جدید به کلی ادیان را باطل نمیداند و راه خود را برای استفاده دلبخواهی از آنها باز میگذارد.
نویسنده کتاب مهمترین نشانههای معنویتگرایی جدید را در پنج دسته خلاصه میکند که شامل درونگرایی(برخاسته از ذهنیتگرایی)، دنیاگرایی(برخاسته از پسامادهگرایی)، شبه جمعگرایی(برخاسته از نهادگروی ثانویه)، مصرفگرایی(برخاسته از کالاییسازی) و سنتگریزی(برخاسته از مشروعیتیابی گزینههای شخصی) میشود.
در پایان باید گفت معنویت امری فطری و در نهاد همه انسانهاست. آدمی حتی اگر به هیچ دینی دسترسی نداشته باشد در درون خود به معناجویی و تعالی گرایش دارد.
اگر نقدهای دقیق الهیاتی بر موج جدید معنویتگرایی وارد شود و مفروضات آن بر اساس مبانی فطری و وحیانی جهتدهی شود، به جای آن که تهدیدی برای دینداری باشد فرصتی بیبدیل برای رجوع دوباره به دینداری و زمینهای برای معنویتگرایی دینی خواهد بود. و این بیداری معنوی به جای عاملی برای خروج از دین، راهی برای بازگشت به دینداری اصیل و فطری خواهد بود.
* زهره راد، دانشجوی دکتری رشته فلسفه اسلامی
بسیار عالی بود ، در این زمان برای مثال شیوع انواع شیوه های باصطلاح خداجو با تکیه بر انرژی فرد یا انرژی جهان برای تغییر نگاه دینی مسلمانان تلاش میکنن که ثمره ان دوری از متن اسلام واهل بیت ، وبا اتکا به خود برای یافتن راه زندگی است