بررسی ارزش‌های اجتماعی و سیاسی عاشورا از منظر علامه محمد رضا حکیمی:

نسبت عاشورا با گفتمان عدالت‌خواهان مسلمان (بخش اول)

عاشورا دعوای دو خاندان بنی‌هاشم و بنی‌امیه نبود، بلکه دعوای دو نگاه و دو اندیشه بود. نگاهی که برای انسان آمده و عدالت و حقوق انسان‌های مظلوم و رهایی بردگان، حقوق پایمال شدۀ انسان‌ها را فریاد می‌زند، آن هم در مقابل جریانی که اهل استثمار و استعمار و ویژه‌‎سازی و روابط و سود است.

نشست ویژه‌برنامه عاشورا با حضور جناب آقای امیرمهدی حکیمی، نویسنده و پژوهشگر در اول شهریورماه 1399 در برنامه سوره برگزار شد، در این ویژه‌برنامه درباره نسبت عاشورا با گفتمان عدالت‌خواهان مسلمانان و تأکید بر اندیشه‌ها و آرای علامه محمدرضا حکیمی به گفت‌وگو پرداختند.

 

مجری برنامه بخش ابتدایی را با طرح این سؤال آغاز فرمودند: یکی از نکاتی که جناب آقای محمدرضا حکیمی دربارۀ عاشورا از آن استفاده می‌کنند، تعبیر ذات عاشورا است که این را در کتاب «قیام جاودانه» به توحید و عدل تعبیر می‌کنند، این ذات عاشورا در نگاه آقای حکیمی چه معنایی دارد؟

جناب آقای دکتر مهدی حکیمی، این نویسنده و پژوهشگر فرهیخته صحبت‌های خود را این‌گونه آغاز کردند: درباره ذات عاشورا که آقای حکیمی از آن یاد می‌کنند، باید به گذشته برگردیم و این نگاهی که شعار و پیام انبیاء و اولیای الهی بوده و عاشورا ادامه مسیر انبیا و اولیای الهی درطول تاریخ است، همان‌طور که در قرآن، فلسفۀ قیام انبیا را این‌طور ذکر می‌کنند: «أن اعبدو الله»؛ یعنی عاشورای عبادت و وقتی به قسط و عدالت می‌رسد، می‌فرماید: «و أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ»، یا می‌فرمایند که ما انبیا را فرستادیم تا مردم را به قسط و داد برسانند، این فلسفۀ قیام عاشورا ادامه‌ی راه انبیاء و اولیای الهی درطول تاریخ است.

پیامبر عزیز و قرآن و حضرت امیر علیه‌السلام در عاشورا به‌دلیل مواجهه‌ی جریان ظلم و کفر با این تفکر و ازبین ‌بردن این تفکر در یک دوره ۵۰ -۶۰ ساله، مبارزه کردند و حضرت سیدالشهداء دوباره آن را فریاد می‌کند و در عاشورا عبارت قرآنی «أن اعبدو الله و أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ» را به تجسم درمی‌آورند و این دو نماد را شما در شب عاشورا می‌بینید. شب عاشورا، شب عبادت و نماز و اهمیت آن و ارتباط مخلوق با خالق خود و روز عاشورا، روز قیام عدالت، مبارزه با ظلم و ستم و فریاد انسان‌های محروم و مظلوم و ارتباط مخلوق با دیگر مخلوقات است.

 

در ادامه بحث مجری برنامه در رابطه ‌با نسبت توحید و عدالت‌خواهی که جناب آقای حکیمی بر آن تأکید می‌کند و اینکه آیا توحید شرط فهم عدالت است یا شرط تحقق عدالت؟ تفکر ایشان این است که آیا مبارز و عدالت‌خواه باید موحد باشد و آیا بدون توحید و اسلام، می‌توان عدالت را شناخت و فهمید که چه چیزی عادلانه است و چه چیزی غیرعادلانه یا اینکه شرط تحقق عدالت‌خواهی موحد بودن است، منظور آقای حکیمی کدام است؟

در پاسخ این سؤال، آقای حکیمی بیان داشتند که به‌نظر بنده هر دو اینها را باید کنار هم دید که عدالت شرط عبادت است و عبادت مقدمه این اتفاقی است که شما عدالت‌خواه شوید و فهم درستی داشته باشید و هم اگر شما با خالق خود در ارتباط نباشی، در میدان عمل؛ چون اینجا راه مبارزه و قیام و جهاد است، خیلی وقت‌ها ممکن است کم بیاوری و نتوانی مبارزه را ادامه دهی و اینها درهم ‌تنیده است؛ یعنی از یک‌طرف برای فهم عدالت و اینکه باید عدالت کجا و چگونه انجام شود و تحقق پیدا کند و اینکه ارتباط ما با خالقمان قطع نشود و از طرفی وقتی عدالت همراه با این ارتباط باشد، کمک می‌کند که در میدان عمل، اهل عمل، اقدام و استواری باشید. ارتباط مخلوق با خالق در اجرای عدالت، کمک کننده است و به‌نظرم هر دو کنار همدیگر هستند.

 

مجری برنامه با ذکر نکته‌ای سؤال بعدی خود را این‌گونه آغاز کردند: کسانی که خوانش عدالت‌خواهانه از عاشورا دارند، در دودسته جای ‌داده می‌شوند؛ یک عده کسانی هستند که معتقد به امام حسین علیه‌السلام هستند و در مقابل ظلمی که نسبت به ایشان و اهل‌ بیتشان انجام شده یک قیام عدالت‌خواهانه دارند که این خوانش فراوان است؛ چون به ‌هرحال حق ایشان حکومت اسلامی بود و در مقابل این ظلم قیام کردند، به‌نظر می‌رسد در آثار آقای حکیمی، قیام امام حسین (ع) معنای عدالت‌خواهانۀ دیگری در مقابل ظلمی است که به مردم روا می‌شود، دارند. آیا شما این تفکیک را می‌پذیرید و اگر می‌پذیرید، تفسیر آن چه خواهد بود؟

جناب دکتر حکیمی صحبت‌های مجری را تأیید کردند و ادامه دادند که: «قیام سیدالشهداء در مقابل یزید یک دعوای شخصی نبوده، اگر ما نگاه اول را بپذیریم باید به سراغ شعر یزید برویم که می‌خواند و جریان قیام عاشورا را به جریان بدر و احد وصل می‌کند و می‌گوید که اینها ادامه‌ی آن قیام‌هاست، این نگاهی است که دعوای دو خانواده و دو جریان بوده است؛ ولی این دعوای دو خاندان بنی‌هاشم و بنی‌امیه نبود، بلکه دعوای دو نگاه و دو اندیشه بود، پیامبر صلی‌الله‌ علیه ‌و آله نگاهی را آوردند که نگاه انبیایی بود و مبارزه‌ای را شروع کردند که سرمایه‌داری قریش، سرمایه‌داری استعمار، استثمار و آنچه که بر برده‌ها می‌رفت و حقوق انسان‌ها رعایت نمی‌شد، کنار گذاشتند و همۀ آن جنگ‌های دوران پیامبر به همین مسیر می‌رفت، مسیر مقابله دو اندیشه و دو نگاه، نگاهی که برای انسان آمده و عدالت و حقوق انسان‌های مظلوم و رهایی بردگان، حقوق پایمال شدۀ انسان‌ها را فریاد می‌زند، آن هم در مقابل جریانی که اهل استثمار و استعمار و ویژه‌‎سازی و روابط و سود است.

این اتفاق بعد از پیامبر مجدداً رخ می‌دهد و حضرت علی (ع) این فریاد را دوباره برمی‌دارد و حتی زمانی که با حضرت، بیعت می‌کنند، در روز دوم نکته‌ای را فرمودند که اگر اموال بیت‌المال را برداشته و کابین زنان کرده باشید و با آن‌ها ازدواج کرده باشید، من این اموال را از شما می‌گیرم و به بیت‌المال برمی‌گردانم. تمام دوره حکومت امیرالمؤمنین جنگ حق و باطل، شرک و کفر و توحید و ظلم و عدل بود که در قیام حضرت سیدالشهداء هم دقیقاً همین مسیر ادامه دارد.

 

در ادامه مجری اشاره‌ای داشتند به پاسخ دکتر حکیمی در رابطه ‌با دعواهایی که بیان کردند و سؤال بعدی را با این عنوان مطرح کردند که این دعواها و با این مفاهیم که شما فرمودید: «دعوای حق و باطل، دعوای کفر و شرک، دعوای نفاق و اخلاص» در متون دینی هم می‌بینیم؛ اما جناب آقای حکیمی این دعواها را دقیقاً معادل دعوای فقر و غنا می‌دانند که در کتاب «قیام جاودانه» به‌تصریح به این موضوع می‌پردازد که جنگ فقر و غنا برای ما همان جنگ کفر و توحید و حق و باطل است، ایشان این موضوع را به چه معنایی استفاده می‌کند؟ آیا فقر و غنا را به‌معنای دو وضعیت اجتماعی درنظر می‌گیرند که فقر را معادل حق و توحید و غنا را معادل سرمایه‌داری به‌معنای باطل قرار می‌دهند؟

استاد حکیمی در پاسخ به این سؤال فرمودند که: البته فقط ایشان نیستند که جنگ فقر و غنا را با همین عنوان بیان می‌کنند، حضرت امام خمینی (رحمة‌الله) علیه که بنیان‌گذار انقلاب اسلامی هستند، صراحتاً به این موضوع جنگ فقر و غنا می‌پردازند و راجع ‌به آن مفصل بحث می‌کنند؛ پس این نگاه جنگ فقر و غنا بین اندیشمندان اسلامی وجود داشته است.

من اینجا دو نکته درمورد عاشورا و اینکه ارتباط آن با فقر و غنا چیست، عرض می‌کنم، ببینید سیدالشهداء توسط مردم کوفه فراخوانده می‌شوند آن هم برای نجات خودشان نامه‌هایی را از کوفه خدمت حضرت می‌آورند که حضرت را فرامی‌خواند. یکی از این نامه‌ها که سلیمان بن صرد خزاعی و حبیب بن مظاهر امضا کردند، عبارتی خدمت حضرت می‌نویسند با این مضمون که «شما بیایید که یزید و حکومت بنی‌امیه اموال را دست‌به‌دست بین اغنیا و صاحبان قدرت می‌گرداند.» وقتی اموال خزانۀ بیت‌المال بین اغنیا دست‌به‌دست می‌گردد، طبیعتاً این اموال به‌دست مردم محروم نمی‌رسد، حضرت در پاسخ این نامه و در روز عاشورا می‌فرمایند: «این‌ها در حکومت عدل و عدالت برپا نمی‌کنند» پس اصل دعوا بر سر عدالت است و ایشان به خداوند می‌فرمایند: «خداوندا! من آمده‌ام و تو خوب می‌دانی که ما برای قدرت‌طلبی و دنیاخواهی قیام نکردیم، بلکه خواستیم احکام روشن دین تو را به‌کار ببندیم و کشور اسلامی و شهرها و آبادی‌ها را اصلاح کنیم، مظلومان و ستمدیدگان را از زیر بار ستم نجات دهیم.» پس دلیل دعوا و قیام ایشان برقراری عدالت و جنگ فقر و غنا است.

 

مجری برنامه از جناب دکتر حکیمی درخواست کردند که اگر امکان دارد تعدادی از روایات مرتبط را بخوانید و سؤال بعدی ایشان هم در باب همین روایات آغاز گردید و فرمودند که بنده درمورد این روایات سؤال دارم؛ چون بعضی از این تعابیر می‌تواند در یک محدودۀ ادبی و هنری تعبیر شود؛ چون هم شورانگیز است و هم حماسی؛ اما آنجایی که ما می‌خواهیم مستند کنیم؛ یعنی زمانی که می‌گوییم قیام اباعبدالله الحسین یک قیام عدالت‌خواهانه است، در این بحث هم به‌نظر من تمرکز جناب آقای حکیمی بر مفهوم قسط و احتمالاً مفهوم برابری است، آیا ایشان این مفهوم را یک ذوق هنری و درک اجتماعی معاصر برداشت می‌کنند یا به صحبت‌ها و روایت اهل‌بیت مستند می‌کنند؟

این پژوهشگر فرهیخته پاسخ خود را این‌گونه بیان کردند که: طبیعتاً باید عرض کنم که ایشان این مفاهیم را از روایات برگرفتند و با ادبیات زیبا ارائه نمودند؛ اما برداشت و ذوق ادبی و شاعرانه نیست، بلکه این مضمون صریح روایات است. اگر ما از زاویه دیگری به عاشورا نگاه کنیم و بگوییم که حکومت اموی و شخص یزید به‌دلیل توجه نکردن به احکام الله و ازبین ‌بردن احکام خداوند که مشخص بود ایشان که اهل قمار، شرب خمر و اهل فسق و فجور بود که در این باره روایتی داریم که حضرت آمدند تا احکام را به‌پا کنند.

 

مجری بیان کرد که اگر یزید اهل فسق و فجور و شرب خمر نبود و احکام الهی را اجرا می‌کرد، آیا امام حسین (ع) علیه او قیام می‌کردند؟

اگر یزید تمام احکام الهی را انجام می‌داد؛ ولی عدالت را اجرا نمی‌کرد، بازهم حضرت سیدالشهداء این قیام را انجام می‌دادند؛ چون تمامی احکام یک کالبد است، همانند جسمی که روح آن عدالت است و در این باره روایت داریم که می‌فرمایند: «عدالت، خلق و زندگی خلق را اصلاح می‌کند» و در جای دیگر می‌فرمایند: «العدل او حیات احکام» عدالت روح و کالبد احکام الهی است، یک روایت دیگری داریم از امیرالمؤمنین که می‌فرمایند: «اَلْعَدْلُ رَأْسُ اَلْإِيمَانِ.» عدل، رأس و سر ایمان به خداوند است و جسم بدون سر، حیات و زندگی ندارد و عدالت روح و رأس حیاط ماست، مگر می‌شود حضرت سیدالشهداء به این توجه نکند درحالی‌ که یزید هیچ‌کدام از آن‌ها را رعایت نمی‌کرد، حضرت زینب سلام‌الله علیها در خطبه‌ای که در کاخ یزید خواندند، اشاره فرمودند: «تو می‌خواستی مردم، ما را به فراموشی بسپارند و نتوانستی!»

 

در ادامه بحث سؤال دیگر مجری برنامه این بود که مصادیق تحقق عدالت در نگاه آقای حکیمی چیست؟

آقای حکیمی توضیح دادند که از نگاه آقای حکیمی دو نوع عدالت داریم و بحث را ادامه دادند: ایشان در رابطه‌ با دو نوع عدالت سخن می‌گویند: یکی عدالت با عین و یکی عدالت با الف، عدالت با عین به‌معنای عدل است؛ یعنی همان عدالتی که با ادله مطرح می‌کنیم و می‌گوییم باید حق به حق‌دار برسد و عدالتی که با الف داریم که در باب افعال می‌آید و به‌معنای دست‌به‌دست شدن اموال بین اغنیا و فقرا است.

حضرت سیدالشهداء می‌فرمایند که من در قیام عاشورا به سنت جدم پیامبر و پدرم علی بن ابی‌طالب رفتار کرده‌ام که بنده چند نمونه خدمت شما عرض می‌کنم و از این بحث متوجه می‌شویم که این مصداق‌ها کجاست؟

اول اینکه امام علی (ع) در مورد حاکمیت فرمودند که اگر اموال را کابین زنانتان کرده باشید، آن را برمی‌گردانم، دوم زمانی که عقیل خدمت ایشان می‌رسد و تنها اندکی از اضافه بر آن چیزی که حضرت امیر بین مردم به‌صورت مساوی تقسیم می‌کرد، برای گرسنگی فرزندانش می‌خواهد، ایشان جریان آهن داغ را بازگو می‌کنند و سوم قضیۀ ام‌کلثوم، دختر امیرالمؤمنین است که در روز عید از بیت‌المال مسلمین گردنبندی را امانت می‌گیرد، زمانی که خبر به حضرت می‌رسد، ایشان مسئول بیت‌المال و خزانه را می‌خواند و از او می‌پرسند که چرا این گردنبند را به او دادی؟ مسئول در جواب می‌گوید: «من ضمانت کردم.» حضرت می‌فرماید که اگر ضمانت نکرده بودی، الان دست تو را به‌عنوان دزد و دست دخترم را به‌عنوان اولین زن سارق بیت‌المال، قطع می‌کردم و ام‌کلثوم می‌گوید که من این گردنبند را گرفتم؛ اما چه اشکالی دارد؟ حضرت در پاسخ می‌گویند: «آیا در این عید، تمام زنان این حکومت گردنبند داشتند که تو هم خواستی؟» فرزندان حاکم اسلامی باید مثل بقیۀ مردم زندگی کنند.

 

ادامه دارد…

لینک کوتاه مطلب : https://fekrat.net/?p=4788