عده‌ای دانشجو را صرفاً یک کنشگر سیاسی معرفی می‌کنند که همواره در حال فعالیت سیاسی و تغییر ساختار از پایین به بالا است. امروز با این مسئول درگیر می‌شود و فردا پرده از اسرار فلان سردار برمی‌دارد. تنها به کار تشکیلاتی می‌پردازد و از درس خواندن خبری نیست. در حالی که وظیفهٔ اصلی و ذاتی دانشجو، که برای آن وارد دانشگاه شده، کسب علم است.

 

عده‌ای دیگر دانشجو را تنها یک هوش مصنوعی می‌دانند که به هر پرسشی پاسخ می‌دهد و مانند یک حافظه فلش اطلاعات را جابه‌جا می‌کند. او همواره باید معدل ۲۰ داشته باشد، مقاله بنویسد و اعتبار علمی خود و اساتیدش را افزایش دهد. در نهایت، پس از پایان تحصیلات، وارد یک شرکت دانش‌بنیان می‌شود یا خود شرکتی تأسیس می‌کند.

 

هیچ‌یک از این دو تعریف، تصویر کاملی از دانشجو ارائه نمی‌دهد. یکی دانشجو را در نگاه چپ منحصر می‌کند که تنها به کنشگری سیاسی و اصلاح ساختاری از پایین می‌پردازد و پیوسته ساختار را نقد می‌کند؛ و نگاه راست، دانشجو را در حصار علم محبوس می‌سازد و تنها بعد علمی به او می‌بخشد. مشکل نگاه اول این است که دانشجو از علم تهی شده و صرفاً به یک کنشگر سیاسی تقلیل می‌یابد، و در نگاه دوم، علم نقش تخدیر را ایفا کرده و دانشجو را از عرصهٔ سیاست دور می‌کند.

 

در نگاه اول، اگر فرد به لایه‌های مدیریتی دست یابد، فاقد دانش لازم است؛ زیرا همواره درگیر امور سیاسی بوده و فرصتی برای مطالعه و پژوهش نداشته است. در نگاه دوم، برخلاف نگاه اول که عموماً هدف دستیابی به لایه‌های بالای قدرت است، دانشجو حتی در اوج تحصیلات عالی به لایه‌های بالای قدرت راه نمی‌یابد. او اساساً ابزار لازم برای این کار را ندارد و صاحبان کارتل‌های اقتصادی چنان برنامه‌ریزی کرده‌اند که او نقشی در سیاست‌گذاری نداشته باشد و در بهترین حالت، یک اپراتور باشد.

 

اما جمهوری اسلامی که شعار «نه شرقی، نه غربی» را سرلوحه خود قرار داده، خود را در بازتعریف دانشجو در قالب نگاه‌های چپ و راست محدود نمی‌کند. از یک سو، دانشجو باید سیاسی باشد و رهبران انقلاب حتی بر سرمایه‌دارانی لعن می‌فرستند که نمی‌گذارند دانشجو از فضای ایزولهٔ علمی خارج شود. از سوی دیگر، بسیاری از کسانی که با نیت‌های درست به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی روی می‌آورند، در تشکیلات ذوب می‌شوند، به درس و بحث خود نمی‌رسند و در آینده جایگاهی در ساختار مدیریتی نخواهند داشت. حتی اگر به ساختارهای مدیریتی هم دست نیابند، دستشان از مباحث علمی خالی است.

 

جمهوری اسلامی می‌خواهد دانشجو هر دو جنبه را همزمان داشته باشد: هم بعد سیاسی و اجتماعی، هم بعد علمی. هم بتواند در یک تشکیلات کار کند و هم خودآگاهی داشته باشد تا دچار ازخودبیگانگی نشود و به پیچ و مهرهٔ یک دستگاه عریض و طویل تبدیل نگردد. شأن انسانی او ایجاب می‌کند که اپراتور نباشد و اگر مسئولیتی هرچند کوچک بر عهده دارد، با خودآگاهی نسبت به مکان، ساختار و زمان، آن را با نیت الهی و در راستای رضایت حق انجام دهد.

 

ثمره این جمعِ دشوار، ظهور افرادی چون چمران، شهریاری و فخری‌زاده است که در اوج علمی، جهت‌گیری سیاسی و اجتماعی درستی دارند و همین نگاه موجب شده دشمن دست به حذف این افراد بزند. این همان چیزی است که دانشجویان باید همواره همراه خود داشته باشند. آنان باید تصویر چمران را سرلوحهٔ خود قرار دهند؛ کسی که در مباحث علمی از هیچ‌کس عقب نماند و در عین حال چریکی مبارز باشد که برای آرمان‌هایش حاضر به فداکردن هستی خود است و شبانه‌روز به یتیمان لبنان رسیدگی می‌کند. این جمع، کاری سخت است؛ وگرنه هر یک از این نگاه‌ها به تنهایی به آسانی دست‌یافتنی است.

 

تاریخ انتشار: 1404/09/16

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil