در نشستی که به همت رسانه فکرت با موضوع "کشور سودان و دومینوی پروژه لیدری زنان" برگزار شد. دکتر فاطمه رایگانی مطالبی را در مورد لیدری زنان مطرح کرد. وی در این باره گفت: آن چیزی که توجهم را بیشتر جلب می‌کند وقایع 2018 و 2019 سودان است که امروز در واقع بذرش در آن روزها نهفته است و حتی قبل از آن تا حدی. چه چیزی ما را به این پرسش وادار می‌کند و وضعیت را برای ما کمی حساس‌تر می‌کند؟ آن مقدار ارجاعی که به سودان در سال 1401 در ایران داده شد. یعنی دیگر حالا بعضی جاها مثل اینترنشنال صراحت داشتند دربارۀ اینکه سودان توانست و چرا ما نتوانیم و اشاره‌ها حتی آیکون‌ها که مثلاً شباهت‌هایی که پوشش زنان معترض سودانی به چهارشنبه‌های سفید ما از لحاظ سفید بودن داشت و کلی چیزهایی که از لحاظ آیکونیک شباهت‌سازی بکند و این شباهت‌سازی در ایران خیلی اتفاق افتاد. در واقع این قاب بخشی از یک اتفاق کلان‌تر است که از سال 2010 به این طرف در منطقه خیلی قابل پیگیری است و با یک پدیده جدید مواجهیم. جدید به معنای تجمع و به هم پیوستگی نه به معنای یک کیس و نمونۀ خاص. آن هم در واقع شورش‌ها و جنبش‌های بی‌رهبر پرجمعیت است. یعنی شما می‌بینید از سال 2010 به این طرف، متصل این اتفاق را می‌بینیم و هرکدام از این‌ها روی دست همدیگر نگاه می‌کنند با این تعبیر که یکی توانست و ما چرا نتوانیم. قاب‌هایی که از یک جا به بعد از زنان بیشتر از همه داشتیم. این در شرایط خاصی ایجاد می‌شد و همین‌طوری نیست و یک اتفاقی می‌افتد. خود این نحوۀ جنبش اتفاقاً تئوریزه می‌شود. به محض اینکه پرسش می‌کنند سرش کجاست و سلسله مراتبش چطوری است و ایدۀ جایگزینش کجاست، سریع با عباراتی تئوریزه می‌شود که جنبش این‌جوری باشد و نباید اصلاً رهبر و ایدۀ جایگزین داشته باشد. به شما اعلام خطر می‌کنند که نباید این‌طوری باشد همان‌طور که فلان جا این‌طوری نبود. دربارۀ ویژگی‌های این جنبش‌ها صحبت می‌کنم بعد سراغ بحث زنان می‌روم.

 

چرا زنان محرک انقلاب‌های منطقه میشوند؟

یک کتاب دارد وینسنت بوینس امریکایی که قبل از ماجرای سودان است و به سودان اصلاً نپرداخته است. ولی عنوان کتابش دقیقاً همین است دهۀ اعتراضات توده‌ای و انقلابی که نشد. دربارۀ این صحبت می‌کند که در بازۀ 2010 تا 2020، ده کشور را نام می‌برد که از تونس شروع می‌کند که دست به جنبش‌های این‌چنینی زدند و نتیجۀ این جنبش‌ها را ازشان پرسش می‌کند. یک چیز مشترک در این‌ها می‌بیند و می‌گوید هیچ‌کدام جنبش‌شان به سرانجام نرسید. یعنی آنچه که جنبش را شکل دادند نه تنها به نتیجه نرسید و بلکه بدتر از آن هم شد مثل مصر. پرسش این است که چرا این‌طوری شد. می‌رود سراغ 200 نفر از کسانی که در این جنبش‌ها بودند و الان معترف‌اند وضع فعلی بدتر است. راجع به سودان همین را می‌گوییم که در 2019 یک حاکمیتی را از بین بردید به اسم «نه به دیکتاتور» و «نه به استبداد»، الان با یک وضعیتی مواجهید که صد رحمت به استبداد، حداقل این ماشین کشتار به این شکل روشن نبود. دقیقاً این سؤال را قبل از سودان از این‌ها می‌پرسد و می‌گوید اگر درسی بگیرید چه درسی است. بعد به ویژگی‌ها اشاره می‌کند. به سه ویژگی اشاره می‌کند که در این‌ها مشترک است با اینکه ظروف و موقعیت‌های این کشورها زمین تا آسمان با هم متفاوت است. مگر می‌توانید ایران را با سودان مقایسه کنید. مگر می‌شود ایران را با مصر مقایسه کرد. می‌شود مقایسه‌های جزئی داشت ولی به این صورت که کاری که آن‌ها کردند بکنیم، ولی این غیرمسئولانه است و توضیح می‌دهم.

اولین ویژگی‌هایشان این است که جنبش‌ها بی‌رهبر هستند یعنی نمی‌توانید بگویید فلانی یا بهمانی این را رهبری کرد. شخصیت شاخص دارند همین‌طوری که آیکون می‌شود. الان در سودان چه کسی آیکون است که عکسش را می‌بینیم خانم علا صالح است یا صلاح، هر جوری که اسمش را بخوانیم. مگر رهبری کرده است؟ یک دانشجوی 22 ساله است که رفته بالای یک ماشین و شعار داده و آواز خوانده و رقصیده است. عکسش خوشگل بوده و قاب قشنگی داشته و این چرخیده است. بعد دیدند این جنبش هیچی ندارد که اسمی بگذاریم، این قاب قشنگ است که با دنیا گفتگو بکنیم و هفتاد هشتاد درصد جمعیتی که در خیابان دنبال این جریان می‌افتند خانم‌ها هستند. صرف اینکه زنان در خیابان هستند می‌توانید بگویید این انقلاب زنانه است. انقلاب زنانه فاکتورهایی دارد که می‌گویند یک انقلاب زنانه است. صرف اینکه زنان معترض در خیابان هستند انقلاب را زنانه نمی‌کند. ولی آن موقعیت، موقعیت این پرسش‌ها نیست. موقعیت آشوب است. نیروی اجتماعی زیادی دارد. وگرنه این خانم اصلاً لیدر نیست.

سومین ویژگی، از طریق شبکه‌های اجتماعی سازماندهی می‌شوند. در مصر خیلی به چشم آمد. اگر یادتان باشد خیلی‌ها گفتند انقلابی که از فیسبوک شروع شد. این‌ها رهبر و لیدر و ساختار ندارند تنها جایی که می‌توانند با همدیگر قرار بگذارند و همدیگر را پیدا کنند و به هم متصل بشوند شبکه‌های اجتماعی است. اتفاقاً سامان‌دهی شبکۀ اجتماعی و پیگیری در شبکۀ اجتماعی، این توهم را ایجاد می‌کند که ما مثل هم هستیم. مصر مثل سودان. این‌ها توانستند پس ما هم می‌توانیم. شبکۀ اجتماعی بازنمایی می‌کند ببینید یک جمعیت معترض در فلان‌جاست. چه فرقی می‌کند علت اعتراضشان چیست. مهم این است که این‌ها معترض‌اند و می‌توانند. چرا زن‌ها آیکون‌های بیشتری دارند؟ جوابش را یکی از این فمینیست‌های تونس در یک یادداشت در پس از 1401 ما داد. ایشان یادداشتی با این تیتر نوشته بود این یک انقلاب زنانه است. همان موقع خانم جودیت باتلر و بقیه بیانیه‌ای نوشتند صدای انقلاب زنانه را در ایران بشنوید. یک اعتراف زیبایی در این متن کرده است. می‌گوید چرا مهسا در ایران می‌شود ولی کارگری که در تونس خودسوزی کرد نمی‌شود؟ چون او مرد بود و به اندازۀ کافی عاطفه ایجاد نمی‌کرد ولی این زن عاطفه ایجاد می‌کند. از طرفی، ادبیات بسیار گسترده‌ای دارید و به هر حال بخشی اش در واقعیت پای دارد و بخشی اش ندارد. در بین این کشورها دربارۀ حقوق زنان این چرخیده که حقی از ما گرفته شده است و آنجا که اسلام بوده است بیشتر بوده است چون چند گزاره داریم که ثابت‌کنندۀ این است که اسلام حق بیشتری از زنان می‌گیرد.

 

انقلاب‌های اشتباهی

همین را ببینید انقلابی که جرقه‌اش با خودسوزی یک کارگر شروع می‌شود چیزهایی می‌خواهد و چیزی که از دنیا رفتن یک زن به خاطر تنش‌هایی که اینجا اتفاق افتاده است، یک چیز دیگری می‌خواهد. اصلاً ماجرا و هدف چیز دیگری است. شباهت‌سازی از اساس غلط است. فقط چه چیز مشترک است؟ نیروی اجتماعی در خیابان خلق می‌کند. نیروی اشتباهی معترض در خیابان خلق می‌کند. حاکمیت از یک جا به بعد یا سرکوب گسترده بکند یا باید وا بدهد. یا سرکوب گسترده بکند، چون با این‌ها نمی‌شود تخاطب کرد و نیامدند حرف بزنند. ویژگی‌شان این است که پرتعدادند. اتفاقاً 1401 ما به پرتعدادی تونس و سودان نمی‌شود. این وضعیت را ایجاد می‌کند که بهترین حالت برایشان این است مثل اتفاقی که در مصر افتاد و پلیس شهر را تحویل این‌ها بدهد. بعد چی می‌شود؟ حتی این‌ها سراغ صداوسیما نرفتند؟ چون یک نفر بینشان نبود که سخنرانی بکند و نمایندگی‌شان بکند. دو سال بعد چند سال بعد چی می‌شود. اینجا پاسخ بعدی را می‌دهد. یک بخش‌اش این است که رهبر ندارند و ساختارشان افقی است و این‌ها با شبکۀ اجتماعی کلید خوردند.

نقطۀ کلیدی بعدی این است که خلأ قدرت در سیاست نداریم. شما نمی‌توانید سیاست را از یک دیکتاتوری تحویل بگیرید و در خلأ نگهدارید تا ببینید به کی تحویل بدهید. اولین گروهی که آماده باشد این را از شما می‌گیرد. گروهی که در این شرایط آماده است آنی است که قدرتمندتر است و مسلح‌تر است. برای همین تقریباً بعد از این اتفاقات از جمله سودان، ارتش است که کنترل اوضاع را دست می‌گیرد تحت عنوان شورای گذار. مگر می‌شود شورای گذار هفت سال طول بکشد. حالا شده است. مسئولیتش با کیست؟ جنبش بی‌رهبر و افقی مسئولیت‌پذیری ندارد. کسی رهبری نکرده است که بخواهید مسئولیت‌پذیری بکند. خانم فلانی کجاست؟ در لندن درس می‌خواند. آن یکی کجاست؟ پناهندگی گرفت و رفت. این یکی کجاست؟ یقۀ کی را بگیریم؟ مهم نیست. می‌شود همین اتفاقی که شما می‌بینید.

 

ساختار قدرت و روایت سازی

به شدت هم ساختارهای قدرت از این حمایت می‌کنند. چون این شرایط بهترین شرایط است تا همسایگان قدرتمند در این کشورها دخالت کنند. سیاست که بی‌صاحب نمی‌ماند و صاحب داخلی نباشد از بیرون یکی می‌آید صاحبش می‌شود. نتیجه این می‌شود که می‌توانید هر طرفی خواستید این کشور را ببرید و هیچ کس حقی را از کسی استیفا نمی‌کند. هیچ کشوری در این ده تا نام می‌برد نبوده که چیز بیشتری به دست بیاورد. هفت‌تایشان عقب‌تر از چیزی که بودند، رفتند.

در قسمت اول صحبت‌هایم اشاره کردم به اینکه این شباهت‌سازی‌هایی که بین کشورها اتفاق می‌افتد و یک نوع جنبش را بازتولید می‌کند که این جنبش‌ها ویژگی مشترکشان این است که تقریباً همه به نتیجه نمی‌رسند و ناکام می‌مانند و چند ویژگی دربارۀ این‌ها را گفتم که این وضعیت را رقم می‌زنند. یکی، رهبر نداشتن، افقی بودن و درنهایت شبکه‌های اجتماعی در شکل‌گیری و حرکتشان نقش ویژه داشتن. بعد گفتم زنان در شبکه‌های اجتماعی چگونه می‌توانند این اعتراض را بازتولید کنند، عاطفه بیشتر و گرایش بیشتری ایجاد بکنند. نتیجه این می‌شود که احساس مشترک بین زنان جاهای مختلف ایجاد کنند به خاطر سابقۀ مشترک و حافظۀ مشترک، امکان بیشتری است تا آیکون کردن زن‌ها اتفاقی بوده است که در این جنبش‌ها بیشتر اتفاق افتاده است.

ولی یک سوی دیگر هم این ماجرا دارد و آن هم بحث این است که راه حل این اتفاق‌ها چیست. یعنی شما چگونه می‌خواهید، بالاخره ببینید یک چیزی این سوی جهان بوده است که از دلش این جنبش‌ها بیرون آمدند. از طرفی هم تمنایی بیرون از اینجا بوده است که احساس کرده است این جنبش‌ها چیز خوبی است برای اینکه رویش سرمایه‌گذاری کنند و رویش سوار بشوند و تهی‌ترین شخصیت‌ها را یک دفعه تبدیل به آدم‌های سیاسی سابقه‌دار انقلابی بکنند. بالاخره چیزی هم برای او دارد.

من فکر می‌کنم پیدا کردن این چیز، به ما می‌تواند کمک کند تا هم این نیروی سیاسی را نادیده نگیریم. ویژگی این جنبش‌ها در 15 سال اخیر این بوده است که نیروی سیاسی جدی در خیابان داشته است و این نیروی سیاسی توانسته قدرت و حاکمیت را به چالش جدی بکشد. اتفاقاً 1401 نتیجه‌ای که گرفتند این بوده که توانستند ساقط کنند، اینجا به آن مرحله نرسیدند به دلایل مختلفی که جداگانه درباره‌اش صحبت کنیم ولی حتماً چالش جدی توانسته ایجاد بکند. چالش‌هایی که ایجاد شده است، یک سیر دارید یعنی از دی 96 به این طرف دارید و بعد آبان 98 یک اوج دارید. اتفاقاً اینکه زنان قابلیت آیکون شدن دارند یکی‌اش همین‌جاست. بحران آبان 98 به لحاظ بحران اجتماعی و هزینه‌ای و امکان ایستادن سرش، خیلی چیز سنگین‌تری است نسبت به 1401. ولی می‌تواند نیروی اجتماعی و سیاسی را در خیابان خلق بکند که در 1401 خلق می‌کند.

 

پاس گل دولت‌ها به حربه استکبار

دعوای سیاسی بین دولت‌ها، جوامع را به این سمت می‌برد، وقتی دعوا بین خودشان جدی می‌شود، وقتی من دولت زورم به توی دولت به شکل کامل نمی‌رسد، من تصمیم می‌گیرم از ملت یارکشی بکنم. چگونه؟ این‌طوری که به این‌ها بگویم دیگری تو همین دولتی است که روبه‌روی تو ایستاده است و دیگر من دیگری تو نیستم. در شرایطی که سال‌ها تلاش شده به تو بگویند دیگری تو، من هستم. این برای کشوری مثل ما جدی است. یعنی حاکمیت ما یک دیگری دارد، انقلاب اسلامی بر اساس دیگری استکباری. اینکه در مقابل استکبار بایستم، توانسته خودش را نسخۀ جهانی بکند. چون به استکبار جهانی اشاره می‌کند. ایدۀ استکبارستیزی این‌قدر ایدۀ جدی‌ای بوده است که توانسته خودش را به خیابان بکشد و نیروی اجتماعی و سیاسی میدانی هم خلق بکند و در نهایت به یک ساختار سیاسی برسد بر خلاف همۀ اعتراضاتی که می‌گوییم هیچ کدام به نتیجه نمی‌رسند. طبیعتاً یکی از چیزهایی که تا آخر حفظ بکند همین دیگری اولش است. دیگری من استکبار است. استکبار وقتی زورش به این ساختار نرسد چه می‌کند؟ از ملت یارکشی می‌کند و دیگری تو، منم. ملت چه وقت می‌رود کنار او می‌ایستاد؟ دوتا نکته دارد. یک، آن چیزی که به شکل واقعی در میدان این دیگری‌سازی را خلق می‌کند که حتماً حتماً حتماً مهم‌ترین محورش اقتصاد است. حتماً مهم‌ترین محورش اقتصاد است. نمی‌توانی منافع اقتصادی من را تأمین بکنی. صرف اینکه مشکل اقتصادی دارم، هم نیست. چه می‌شود مشکل اقتصادی احساس دیگری ایجاد می‌کند؟ موقعی که حس می‌کنم همان‌قدر که منافع من را تأمین نکردی، انگار خودت خیلی ضرر نکردی. یعنی به همان نسبتی که شب می‌خوابم و صبح بلند می‌شوم و می‌بینم به خاطر گرانی دلار، مخصوصاً کسی که خانه ندارد و قشر غیرسرمایه‌دار جامعه است، می‌بیند نصف شده، یک طبقه همان‌قدر دو برابر شده است. پس دیگر خیلی راه دوری برای پیدا کردن دیگری نمی‌روم. حالا در کنار این، شما یک طبقۀ دیگر و یک نوع دیگری از استکبار را هم احساس می‌کنید و آن هم استکبار مردانه است. یعنی منِ زن دو استکبار را در برابر خودم می‌بینم. علاوه بر اینکه، از لایۀ اقتصادی کار خودش را می‌کند و از طرفی حقوق زنان هم است. در عین اینکه دارایی‌های تو نصف می‌شود و ثبات اقتصادی نیست و هر روز دلار گران‌تر می‌شود، تازه به تو می‌گویند چی بپوش، چی نپوش. این‌ها دو برابر احساس می‌کنند که دیگری از این داخل اتفاق می‌افتد.

واقعاً چی از این برای استکبار جهانی بهتر است؟ دیگر روی چی بخواهد بنشیند. چی بهتر از اینکه به جای با من بجنگد با تو بجنگد و چی بهتر از اینکه به جای اینکه من را دیگری احساس کند، تو را دیگری احساس کند. اینجا دو طبقۀ غیرمسئول داریم. یکی آنکه این احساس دیگری بودن را از اساس برساخت می‌داند و می‌گوید اصلاً این‌طوری نیست و این‌ها همه‌اش دشمن است. آن نیروی سیاسی که درنهایت تبدیل به نیروی سیاسی معترض می‌شود یک عقبۀ زندگی دارد. وقتی به او می‌گویی همه‌اش برساخت است، اتفاقاً بیشتر حس می‌کند که نادیده گرفته می‌شود. این یک نوعی از بی‌مسئولیتی است که شاید ناآگاهانه باشد. فکر می‌کنیم اگر بگوییم خیلی گل و بلبل است امیدآفرینی می‌کنیم. اتفاقاً در این وجهی از نادیده گرفته شدن است که حس دیگری را بیشتر تقویت می‌کند.

یکی دیگر، حرکت غیرمسئولانه است که می‌گوید بیا این نظام را ساقط کن. مگر نمی‌گویی حقت را فلان می‌کند. برایت درست می‌کنیم، بدون اینکه جایگزین و ایده معلوم باشد. این را سعی می‌کند شخصی‌سازی هم بکند و بگوید فقط مسئلۀ توست و فقط در ایران این شکلی است و بقیه این مشکلات را ندارند و به خاطر اسلام و فلان است. یعنی این نیروی سیاسی را به سمت دیگری راهبری می‌کند با اینکه یک ترسیمی از آیندۀ مطلوب می‌دهد. مثلاً ببینید سودان و آن یکی این کار را کردند.

در برابر این دوتا بی‌مسئولیتی، آن چیزی می‌تواند حرکت مسئولانه باشد که دوتا عنصر داشته باشد. اولاً نگاه به دیگری را جدی داشته باشد. یعنی بداند یک دیگری واقعی در عالم داریم که سرپنجه نشسته است برای اینکه این مؤلفه‌های قدرت را از کشورهای این منطقه بگیرد. خیلی جاها هم موفق شده و گرفته است. این را فراموش نکند در دعوا.

دوم اینکه بتواند واقعاً آن طبقه‌ای که احساس می‌کند یعنی به درستی در خیلی جاها و برخی جاها البته با نادرستی، بتواند آن را واقعاً نمایندگی کند. یعنی من بتوانم در میدان، من بتوانم در تخاطب با حاکمیت، من بتوانم در رسانه، توی نیروی سیاسی مطالبه‌گر را، نمایندگی کنم. مسئولیت نمایندگی را به عهده بگیرم.

نمایندگان چه کسانی هستند؟ اولین ویژگیشان این است که آن زندگی را درک کنند و از آن زندگی بیرون آمده باشند. ترسیم یکی از این‌ها جالب بود و می‌گفت نگاه کردیم در خیابان، دیدیم این نوجوانانی که بر اساس هیجانشان در خیابان هستند، نمی‌توانند مصاحبه کنند. مثلاً اخوانی‌ها چهره‌های عبوس دارند، این دانشجویانی که زبان انگلیسی بلدند برای مصاحبه خوب هستند. این تصویرش از یکی از جنبش‌های منطقه بود. الان ببینید چه کسانی نمایندگی می‌کنند و کسانی که نمایندگی می‌کنند چقدر شبیه آن نیروی سیاسی هستند. خیلی وقت‌ها می‌بینید چون این نمایندگی به درستی اتفاق نمی‌افتد، جهت اعتراض گم می‌شود. یعنی فقط نیروی معترض می‌بینید که وصل‌کننده این‌ها به همدیگر این است که از حاکمیت طلب دارند. طلب‌هایشان و نیازهایشان با هم متفاوت است و پاسخ‌های متفاوت می‌خواهند و کسی نیست آن نیاز و پاسخ را صورت‌بندی بکند ولی اعتراض به درستی صدایش بلند می‌شود. اعتراضی که نه معلوم است به چیست و نه معلوم است چه می‌خواهد، درنهایت می‌خواهد قدرت را ساقط بکند. خلأ قدرت مطلوب را برای کسانی که سرپنجه نشستند فراهم بکند. بیا خلأ قدرت دو دستی برای تو که آماده هستی برای پر کردن این خلأ. نیروی سیاسی که نمایندگی ندارد اصلاً ساختار سیاسی ندارد این خلأ را پر بکند. دربارۀ سودان مثال زدند، بله بلافاصله بعد از اینکه دولت عمرالبشیر از بین رفت و جایگزینی صورت گرفت، اولین کاری که کردند قانون حجاب را برداشتند و اصلاحات این مدلی که سن ازدواج چون ده سالگی بود تغییر دادند و حتی نسبت به اینکه قواعدی که برای همجنس‌بازی بود یک سری چیزها گذاشتند و آزادی‌های این مدلی دادند و بعد عادی‌سازی با اسرائیل را پیش بردند. هیچ طرح اقتصادی وجود نداشت. یک سال بعد دوباره جنبش اعتراضات زنان شروع شد. من که فقط مسئله‌ام این نبود چی بپوشم. مسئلۀ زنان در کشور اصلاً نقطۀ حلش با قانون نیست. خلأهای قانونی در کشورمان زیاد داریم. در مسئلۀ حضانت و مشکلات این‌چنینی داریم که می‌بینیم هر از چند وقتی خانم‌ها متضرر می‌شوند. خیلی جاها مسئله قانون نیست. مثلاً جایی که می‌گویید طبق قانون ثبت می‌کنید بعد از طلاق، اموال مرد باید نصف بشود. نصفش به زن برسد. فرهنگی که ضد این قانون است چه کار می‌کند؟ اتفاقاً خیلی وقت‌ها، حالا خانوادۀ زن و خیلی‌های دیگر، قبل از طلاق، اموال را منتقل می‌کنند و خیلی مواقع از بچه گروکشی می‌کنند و هزار کار می‌کنند و قانون روی کاغذ انجام نمی‌شود. نمی‌گویم خلأ قانونی را برطرف نکنیم، می‌گویم این‌ها آدرس غلط دادن است که حاکمیت را ساقط می‌کنیم و قانون را تغییر می‌دهیم زن‌ها خوشبخت می‌شوند.

راهش این نیست که بگوییم توی زن هیچ حقی ازت گرفته نشده و تو اشتباه می‌کنی و این‌ها همه برساخت رسانه است. ولی حتماً راهش هم این نیست که بگوییم حالا حقت این است و کنار این‌ها بایست و در شورای گذار با همه به این‌ها فکر خواهیم کرد. این حتماً یک کار غیرمسئولانه است و متأسفانه این کار غیرمسئولانه در کشور ما تبلیغ می‌شود در قالب این حرف‌هایی که این توانست ما چرا نتوانیم، با دادن الگوهای ناقص و غلط، بدون اینکه سرنوشت را بگویید، فقط 2019 را می‌گویی، 2023 به این طرف را نمی‌گویی. چند وقت خبر سودان در کشور ما بالا آمده است؟ چند وقت شروع شده است؟ از 2023 این فاجعه این شکلی شروع شد. آن هم چرا، به خاطر اینکه آنجا شبکه‌های اجتماعی به این شکلی نیست که این کار را بکنند. بخشی از این سربازها برای اینکه افتخاراتشان را اعلام کنند خودشان در شبکه‌های اجتماعی بارگذاری کردند و بخشی دیگر به خاطر اینکه نیروهای امدادی و سازمان‌های بین المللی رفتند و گفتند بیایید ببینید اینجا چه خبر است. کسی که به ما توصیه می‌کرد پشت دست این‌ها را برویم کجاست؟ این بخش بی‌مسئولیتی است که جلویش بایستیم و متأسفانه همچنان ادامه پیدا می‌کند. در بهترین حالت می‌خواهند بگویند، یعنی بیشتر تبدیل به عبرت می‌کنند که ببینید اینجوری شد همه با همدیگر بدبخت شدیم. یعنی باز همان وجهی که به اشتباهاتتان اشاره کنید و بگویید ایده پشت سر نداریم و تا ایده پشت سر نداریم صلاحیت نداریم اعتراض را نمایندگی بکنیم، این همچنان خطر در کمین ماست که دوباره اعتراض‌ها و جنبش‌هایی داشته باشیم که نیروی سیاسی واقعی در میدان دارند، ایده‌ای پشت سر ندارند و در واقع ساختار را وادار به تصمیماتی می‌کنند که معمولاً هم تصمیمات در حالت بحران و شرایط فشار، تصمیمات درست گرفته می‌شود و معمولاً تصمیماتی گرفته می‌شود که بعدها هزینه‌هایش را پرداخت بکنیم و بگوییم این چه اشتباهی بود که کردید و چرا این‌طوری قضیه را خواستید جمع بکنید. سریع امنیتی می‌شود و باب گفتگو بسته می‌شود.

حرفم را جمع‌بندی بکنم. در بخش اول دربارۀ زمینه‌ها صحبت می‌کردم. بخش دوم بیشتر راه‌حل‌ها بود. راه‌حل اصلی را در نمایندگی سیاسی مسئولانه می‌بینم. نمایندگی‌ای که مسئولیت کارش را بپذیرد و هم متوجه خطرهای فراملی باشد و هم در واقع طبقه‌ای که نمایندگی می‌کند بشناسد و از همان جنس باشد و هم مسئله‌شان را درست صورت‌بندی بکند و هم پاسخشان را درست صورت‌‌بندی بکند.

 

تاریخ انتشار: 1404/08/21

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil