weblog_showcase

تا انتخاب (٣٣) در برنامه فصل مردم مطرح شد؛

مردم؛ محور تغییرات اجتماعی

حجت الاسلام موسوی گفت: امام خمینی(ره) معتقد بودند که انقلاب اسلامی انقلاب خود مردم بود و می‌فرمودند: «وقتی دیدم شعارهایی که در روستاهای خمین می‌دهند همان شعارهایی است که در تهران می‌دهند فهمیدم این انقلاب پیروز می‌شود». امام انقلاب را محصول انقلاب فکری مردم می‌دانستند و اساس انقلاب را به مردم نسبت می‌دادند.

به گزارش فکرت، در چهارمین برنامه از روایت شفاهی فصل مردم، حجت الاسلام سید مهدی موسوی استاد حوزه و دانشگاه به تبیین جایگاه مردم در اندیشه‌ی امام خمینی(ره) پرداخت.

 

حجت الاسلام موسوی گفت: امام خمینی (ره) معتقد بودند؛ انقلاب اسلامی انقلاب خود مردم بود و جایی فرمودند: «وقتی دیدم شعارهایی که در روستاهای خمین می‌دهند همان شعارهایی است که در تهران می‌دهند فهمیدم این انقلاب پیروز می‌شود». امام انقلاب را محصول انقلاب فکری مردم می‌دانستند و اساس انقلاب را به مردم نسبت می‌دادند.

 

وی ادامه داد: در کتاب «ولایت فقیه» آمده است: مهمترین عامل و موتور محرکه تغییرات اجتماعی مردم هستند و وظیفه مصلحان فقط آگاهی بخشی به مردم است.

 

استاد حوزه و دانشگاه در بیان تفاوت دیدگاه امام خمینی (ره) و آیت الله حکیم نسبت به مردم بیان کرد: ایشان در دیداری که سال 1343 (ه.ش) با آیت الله حکیم داشتند (آیت الله حکیم یک شخصیت مبارز و مجاهد در عراق بودند) به نقش کلیدی مردم در ایجاد تحولات اجتماعی اشاره کردند در حالیکه آیت الله حکیم این نگاه را به مردم نداشتند. این نگاه بسیار مثبت امام خمینی به مردم برآمده از منظومه فکری ایشان بود و یک تاکتیک در مبارزات سیاسی نبود.

 

معاون علمی و قائم مقام رئیس مرکز مطالعات حوزه و روحانیت گفت: در همه آثار امام خمینی با همه تنوعی که دارند نقش مردم بسیار مهم  و اساسی است و می‌توان امام را فیلسوف انسان و فیلسوف مردم نامید.

 

وی درباره نظر امام راحل  درباره جزئی نگری به معارف اسلامی گفت: امام خمینی (ره) بزرگ‌ترین فاجعه را نگاه‌های جزئی به معارف اسلام می‌دانند و در چندین مورد از آثارشان به این آسیب و آفت توجه داده‌اند و ما هم در شناخت نگاه امام به مردم نباید دچار جزئی نگری به نگاه ایشان بشویم.

 

نویسنده کتاب «گذار از فتنه» گفت: انسان در اندیشه امام نقش محوری و مرکزی دارند و در آثار فلسفی، کلامی، فقهی و اصولی ایشان بحث انسان بحث خیلی مهم است مثلا در کتاب «تقریرات فلسفی» می‌فرمایند: تمام حکمت نظری و حکمت عملی برای انسان است برای عمل اوست برای این است که ترقی و تعالی پیدا کند و مسیر رشد و کمال را بپیماید.

 

موسوی ادامه داد: از منظر امام انسان مخلوق الهی است و محل ظهور اسماء الهی مثل قدرت و حکمت الهی است از همین‌جا می‌توان تفاوت مبنای امام را درباره مردم با مبنای اومانیست‌ها به وضوح دید.

 

این پژوهشگر و نویسنده حوزوی گفت: امام خمینی (ره) معتقد است انسان‌ها دو نوع حرکت دارند یک حرکت غیرارادی و قصری که همان مراحل جنین و سپس تولد و رشد و نموی است که همه جانداران تا زمان مرگ دارند و یکی هم حرکت ارادی و اختیاری است؛ انسان به واسطه عقلی که دارد می‌تواند شخصیت خود را و سرنوشت خود را بسازد و علاوه بر این دو می‌تواند جامعه خود را هم بسازد.

 

حجت الاسلام موسوی گفت: در منظومه فکری امام راحل انسان دارای دو فطرت است؛ فطرت اصلی یعنی میل همه انسان‌ها به کمال مطلق و اینکه همه انسان‌ها به دنبال ثروت مطلق، زیبایی مطلق، علم مطلق، آزادی مطلق، رفاه مطلق و سایر موضوعات هستند از این باب است که همه اینها مصادیق کمال مطلق هستند و این فطرت از بین رفتنی هم نیست «لا تبدیل لخلق الله»؛ فطرت دیگر انسان‌ها فطرت تنفر از نقص است یعنی همه انسان‌ها از نقص تنفر دارند. امام خمینی (ره) در آثارشان متذکر شده‌اند که؛ اینکه انسان‌ها به دنبال همین کمالات محدود هستند از این جهت نیست که محدود هستند بلکه از این جهت است که آنها را کمال می‌دانند و اگر بفهمند این کمالات ناقص هستند از آنها متنفر می‌شوند.

 

وی ادامه داد: نکته مهم دیگر؛ امام در وضع طبیعی به انسان نگاه مثبتی دارد و با نگاه هابزی و روسویی بسیار متفاوت است که انسان را فطرتا وحشی و گرگ‌صفت می‌دانند حتی نگاه خنثی هم ندارد مثل نگاه لاک که انسان را لوح سفیدی می‌داند که نه خوب است و نه بد، در نگاه امام انسان موجود قدسی و دارای فطرت رو به کمال و خداخواه است.

 

استاد حوزه و دانشگاه  بیان کرد: نگاه امام با نگاه خواجه نصیر و مشائیان نیز فرق دارد؛ در نگاه کسی مثل ابن سینا و ابن طفیل انسان اگر خودش باشد و خودش به صورت خودکار طبیعی کمال خواه است و خداخواه است و مسیر درست هدایت را طی خواهد کرد اما در نگاه حکمت متعالیه این نگاه تفاوت دارد و معتقد است انسان در وضع اجتماعی یک حیوان بالفعل متولد می‌شود و فطرت او بالقوه است امام در شرح چهل حدیث حدیث دهم و یازدهم و در کتاب شرح جنود عقل و شرع ذیل مقوله ایمان وارد بحث فطرت می‌شود و می‌گوید انسان بالقوه فطری است و بالفعل یک حیوان طبیعی است «ثم رددناه الی اسفل السافلین» و بر اساس همان غضب و شهوت و نیازهای جسمانی رشد می‌کند از اینجا به بعد فطرت محجوبه برای او شکل می‌گیرد و فطرت ثانویه‌ای بوجود می‌آید مثل میل به پدر و مادر و میل به دنیا و توجه به محدویت‌ها و در این محدودیت‌ها خودش را محدود می‌کند و تمام نگاهش هم همین محدودیت‌هاست و آن کمال‌خواهی را در همین محدودها جستجو می‌کند مگر اینکه تحت تربیت یک مربی قرار بگیرد.

 

استاد حوزه و دانشگاه ابراز داشت: امام معقتد است انسانیت انسان به تربیت است و نیاز به تربیت و مربی جهت شکوفایی درونی فوق العاده مهم است و اینجاست که نقش خانواده، مدرسه، معلم، همسالان، مربی، رسانه‌ها و حاکمان برجسته می‌شود. انسان در این فضای اجتماعی تحت تربیت پدر و مادر، فضای اجتماعی، معلمان و رسانه‌ها قرار می‌گیرد اگر تحت تربیت انسان‌های الهی قرار بگیرد مسیر تعالی و کمال جویی را طی خواهد کرد و تمام مشارکت او به سمت سازندگی و رهایی بخشی از اسارت‌های مادی و طبیعی اجتماعی و فرهنگی خواهد بود اما اگر تحت تربیت قرار نگیرد ابعاد فطری او صحیح نخواهد بود. پس انسان ذاتا مشارکت جو و حاکم بر سرنوشت خویش است اما چگونگی مشارکت مهم است. انسان به لحاظ جوهره ذاتی و فطری، موجودی آزادی‌خواه، استقلال‌طلب و به لحاظ روح و نفسش حاکم بر سرنوشت خویش است «لیس للانسان الا ما سعی» یا «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» اینها مسلمات معارف اسلامی است.

 

حجت الاسلام موسوی گفت: امام می‌فرمایند: «اساسا تربیت از دامان پاک مادر و در جوار پدر شروع می‌شود و با تربیت صحیح اسلامی آنان استقلال آزدای و تعهد به مصالح کشور پایه‌ریزی می شود» پس آن آزادی و استقلال که امر فطری است با تربیت درست می‌شود و اسلام آمده است که این را تربیت کند.

 

نویسنده کتاب «گذار از فتنه» ادامه داد: مشارکت صحیح اجتماعی بدون مربی و بدون تربیت ممکن نیست و به مشارکت‌های غیر صحیح می‌انجامد چون فطرت ثانویه انسان حیوانیت محض است.

 

این پژوهشگر و نویسنده حوزوی درباره الگوهای تربیتی گفت: ما دو گونه الگوی تربیتی داریم یکی الگوی تربیت قدرت‌مدار که بر کنترل و سرپرستی اراده‌های انسانی تمرکز دارد چون انسان را در فضای اجتماعی موجود حیوانی می‌داند که اهل درگیری بین عقل و شهوت است. اگر این انسان بخواهد وارد مشارکت اجتماعی شود نیاز به کنترل دارد و سرپرست می‌خواهد. از این منظر امام معصوم هم کسی است که کنترل و سرپرستی جامعه را به دست می‌گیرد این نگاهی است که در فرهنگ غرب به آن سیاست می‌گویند از ماکیاولی تا هابز تا رسو و دیگران که می‌گویند اساس تربیت قدرت است که به سیاست هم سرایت می‌کند و امام این نگاه را فوق‌العاده نقد می‌کند.

 

وی ادامه داد: الگوی دیگر اینکه؛ نقش مربی و تربیت هدایت و راهبری عقل‌های مردم است و در واقع به دنبال شکوفاسازی اراده‌های انسانی است و به دنبال محدود کردن آزادی و اراده انسان‌ها نیست بلکه می‌خواهد اراده‌ها فعال شود تا مشارکت گسترده و فعال در همه زمینه اجتماعی و اساسی اتفاق بیفتد اینجا باید همانند یک باغبان مانع‌زادایی کرد و مثل حجار نبود که بخواهد از سنگ و چوب بیجان شکلی بیافریند؛ باغبان نیازهای دانه را می‌سنجد و موانع رشدش را برطرف می‌کند تا رشد کند و ببالد. در نگاه امام و شهید مطهری تربیت یعنی پرورش.


گزارشگر: محمدجواد رحمانی

تاریخ انتشار: ١٤٠٢/١١/٣٠

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.