weblog_showcase

یادداشت؛

فهم کاریکاتوری و متد موزائیکی یک حوزوی دگراندیش

همانطور که جنبه قهری و دافعه اهل بیت و بدر و خیبر و احد (تأسیس حکومت) و صفین و نهروان و جمل (تثبیت حکومت) را بطور کلی سانسور کرده‌اید، درک درستی از دکترین‌های بین اللملی هم ندارید و شبهات مهندسی شده فضای مجازی را با روتوش فقهی بیان می‌کنید و دفاع ایران از جبهه مقاومت در منطقه را به چالش می‌کشید.

علیرضا محمدلو | دکتری فلسفه علوم اجتماعی

 

روش شناسی می‌گوید؛ در فهم متون اگر تمرکز منفصل در تک گزاره‌ها داشته باشیم، مبتلا به درک جزء در غیاب کل می‌شویم و معنای منظومه‌ای و یکپارچه و دلالت کلان سخن را از دست می‌دهیم. دلیل روشن هم این است که با هر سنت کلاسیک یا مدرن معرفتی، اگر بخشی را بدون بخش‌های متمم و مکمل و مفسر متصل یا منفصلش، اُبژه قرار دهیم، دچار قرائت گزینشی با متد موزائیکی نارسا و منفصل از مکمل‌ها و متمم‌ها و مفسرها خواهیم شد. پر واضح است که تاریخ، شخصیت و گاهی حتی متون دینی را هم اگر در تک گزاره‌هایش بدون شان نزول و قبل و بعد، مطالعه کنیم، دچار اعوجاج و  فهم کاریکاتوری و غیرمنضبط و دور از مراد متکلم و دلالت اصلی ماجرا خواهیم شد.


به‌عنوان مثال وقتی عباراتی از صحیفه امام راحل را بدون پیوست مقام و ضرب قراین مفسر و به سبک تقطیع و برش های امروزی قرائت کنید، خوانش شما همینقدر مبتذل خواهد بود که خمینی کبیر را که از سال ۴۲ تا ۵۷ بدون هیچ اقدام نظامی، قیام مردمی را به ایستگاه ۲۲ بهمن رسانید، اهل تنش و تک روی، خطاب کرده و  فصل‌الخطاب بودن را همین مقدار سطحی و بدون درک الزامات پیچیده حکمرانی در عینیت، اهرم دیکتاتوری ترجمه می‌کنید.


امام حداقل در سه ساحت روشن نشان داد که به مردم و نگاه نخبگانی، اعتقاد راسخ دارد و پای این باور هم هزینه داد. در ساحت ساختاری، تفکیک قوای سه‌گانه مونتسکیو را ذیل ولایت فقیه پذیرفت و پای نهادهایی همچون مجمع تشخیص و شورای نگهبان‌ را هم امضا کرد. آیا یک دیکتاتور(به زعم نارسای شما) تن به ساختارهای پیچیده و پر‌وتکل‌های محدویت‌زا در ساحت حکمرانی می‌دهد؟


در عرصه مدیریتی هم افرادی را پذیرفت که به‌جدّ با بودنشان مخالف بود اما فهم نخبگانی و شورای همراه انقلاب را صحه گذاشت و زیر بار انتخاب بازرگان، بنی صدر و منتظری هم رفت. مدیریت نخبگانی کشور برای امام، یک مانیفست جاری بود نه یک ژست و شعار ابتدایی از نهضت که حتی در حساس‌ترین لحظات میدان هم علی‌رغم میل باطنی و به تبع مشورت نخبگان، جام زهر را نوشید. جای سؤال اینجاست که چگونه می‌توان چنین شخصیتی را دیکتاتور خواند الا کسی که بدلیل مدل مطالعه تفننی یا گعده‌ای، تاریخ را گزینشی، کات خورده و سکانسی متوجه شده و تک گزاره‌هایی را برای اثبات فرضیه‌اش برجسته سازی نماید و جنگ تحمیلی بیش از ۲۰ کشور علیه ایران را هم نتیجه ماجراجویی و تفکر تنش‌زای امام راحل تلقی کند!


آیا رواست که ارتباطات مسعود رجوی با ساواک و سیا و مرام منافقانه و مارکسیستی او را مطابق اسناد تاریخی در نظر نگیریم و تندروی و جنایت‌های بعد انقلاب او را هم پای تندروی و تندخویی امام(العیاذ بالله) با این شخصیت معلوم الحال بنویسیم؟ برای اثبات فرضیه غلطتان تا کجا قرار است که دنده معکوس بکشید جناب اکبرنژاد که حتی محاکمه و اعدام هویدای بهایی را که سیزده سال پابه‌پای شاه معدوم در قامت نخست وزیری علیه مردم و اسلام خیانت و جنایت به خرج داد، زیر سوال ببرید و امری بیهوده و ناشی از تنش‌زایی بخوانید!


در عجبم از اینهمه فهم گزینشی و پازل‌های آشفته شما که به دلیل بساطت زیاد و سادگی بیش از حدش، هیچ حس علمی و فقهی را جهت پاسخگویی تحریک نمی‌کند. شما دچار دگردیسی مشکوک معرفتی شده‌اید که یکدفعه از عرش تحول در حوزه، به فرش انسداد حکومت‌داری در عصر مدرن، شیفت وضعیت داده‌اید.


فهم تکنوفیلی شما از مدرنیته و مقهور شدنتان مقابل ماشین غرب هم حاکی از ضعف شناختی شما در تفکیک سه ساحت مبانی، مسائل و نتایج غرب است که شما در نهایت سادگی فقط برخی نتیجه‌های بسته‌بندی شده را در غیاب مبانی و فرایند شکننده و مبتلا به تعارض غرب می‌بینید و همچون یک شبه انجمنی، قائل به عدم امکان حکومت اسلامی در عصر حاضر شده اید. جالب است که فرانسیس فوکویاما تئوریسین پایان تاریخ هم بعد از شکست‌های متعدد جریان غرب و لیبرالیسم در منطقه و جهان در ساحت‌های سیاسی و اقتصادی، طی مصاحبه‌ای این نظریه‌اش را پس گرفت و وضعیت جهان متجدد را در ثبات و بقا با توجه به ارتشی و میلیتاریستیک شدن نسخه‌های آمریکا برای جهان امروز، مبتلا به تردید و امتناع دانست.


الان قرن ۱۹ و دوران اتوریته غرب نیست جناب اکبرنژاد و تاریخ انقضای شیفتگی به غرب هم مدت‌هاست که به سر رسیده. تاریخ تمدن ویل دورانت یا توین بی را ورق بزنید تا با طلوع و غروب تمدن‌ها بیشتر آشنا شوید. مرعوبیت شما از مدرنیته و رسیدن به نسخه انزوا و تسلیم، ناشی از تجزیه نکردن مبانی و مسائل و نتایج غرب از همدیگر و تمرکز بر نتایج ماشین غرب در قاب پروپاگاندای رسانه‌ای و غفلت از مبانی لرزان و فرایندهای پریشانی است که شکاف‌های جدی اجتماعی و سیاسی را در جغرافیای مدرن رقم زده است.


حداقل انسان تک ساحتی مارکوزه را مطالعه و تفکرات نوام چامسکی را مرور کنید تا با شکاف‌های فلسفی و گسل‌های اجتماعی بنیان افکن غرب آشنا شوید روی دیوار موقت مدرنیته یادگاری ننویسید که غرب با نسخه پست مدرن از یکه تازی خودش عبور کرده است.


جهت اطلاع شما، اندیشه دینی و تفکر مقاومت در جهان امروز مشتری‌های بزرگ و جذابی پیدا کرده است. از طرفی نیز جریان‌های اقتصادی ضد دلار و توافق بزرگ بریکس و جنبش جلیقه زردها و ده‌ها مورد مشابه ضد امپریالیسم غرب در آمریکای لاتین و غرب آسیا و چین و..، نشان از افول هژمونی مدرنیته و نائل شدن به جهان چند قطبی دارد.


شما دست امام را در صحنه انقلاب، خالی از نرم افزار اداره خواندید که این سخن نامعقول و نگاه ایده آلیستی هم نتیجه بی‌اطلاعی شما از استراتژی‌های پدیدارشونده و پازل‌ سازی سیال و انعطاف در عین انضباط بوده که امر رایج و شناخته شده‌ای در امور استراتژیک محسوب می‌شود که اندیشه‌های مینتزبرگ را می‌توانید در این زمینه مطالعه کنید.


در بخشی از صحبت‌های یکطرفه خود امام را فاقد تجربه سیاسی خوانده‌اید که معلوم می‌شود اولا با زندگی و درک سیاسی این شخصیت اصلا آشنا نیستید که از نوجوانی در جلسات علنی مجلس شرکت می‌کردند و بعدها به بزرگترین چالش سیاسی دولت آمریکایی انگلیسی پهلوی تبدیل شدند. آیا تبیین فلسفه سیاسی با تئوری ولایت فقیه و کنشگری سیاسی در سطح مخالفت با مهمترین لوایح پهلوی از جمله کاپیتولاسیون و انجمن‌های ایالتی و ولایتی با درک درست از منافع ملی و هویت اسلامی ایرانی و تبعید شدن به کشورهای مختلف و توانایی بسیج عمومی جامعه و ده‌ها حرکت سیاسی و اجتماعی در سطح راهبری نرم بدون مواجهه سخت، از نظر شمایی که هیچ کنش سیاسی در عمرتان تجربه نکرده‌اید و فقط روبه دوربین و متکلم وحده انتقاد کرده‌اید، تجربه سیاسی محسوب نمی‌شود؟


ثانیا اینکه انقلاب اسلامی ۵۷، نتیجه و محصول چندین دهه تجربه اجتماعی سیاسی بود و  در یک فرد خلاصه نمی‌شود که شما نسخه شکست خورده ماقبل مشروطیت را برای موثرترین چهره سیاسی قرن به زعم اندیشمندان علوم روز سیاسی می‌پیچید! اینکه امام بایستی قبل از رهبری ماکت‌های سیاسی را در مجلس و دولت در قامت مشاور و وکیل و... تجربه می‌کرد هم بهمین دلیل حاکی از عدم شناخت شما از تاریخ مشروطیت و ماقبل و مابعد آن است که مدرس‌ها و مشروطه چی‌ها را نخوانده‌اید و تاریخ سیاست شناسی امام اما دقیق بود. مگر تجربه مشروطیت و بازی در زمین رژیم در قامتی شبیه شورای نگهبان یا وکیل مردم چه نتیجه مثبتی داشت که امام را به تجربه مجدد آن حواله می‌دهید؟ به قول حکیمی خوشابه‌حال ملتی که کودکانش تاریخ می‌خوانند و چون بزرگان می‌اندیشند و بدا بحال ملتی که تاریخ نمی‌خوانند و کودکانه می‌اندیشند(دانایی تحلیلی متصل نه اطلاعات گزینشی منفصل).


متاسفانه همانطور که جنبه قهری و دافعه اهل بیت و بدر و خیبر و احد (تأسیس حکومت) و صفین و نهروان و جمل (تثبیت حکومت) را بطور کلی سانسور کرده‌اید، درک درستی از دکترین‌های بین اللملی هم ندارید و شبهات مهندسی شده فضای مجازی را با روتوش فقهی بیان می‌کنید و دفاع ایران از جبهه مقاومت در منطقه را به چالش می‌کشید.


حداقل اگر از مغالطه داخل کشور خارج کشور رها نمی‌شوید و عهد ایدئولوژیک نظام در دفاع از مظلومان جهان را بر نمی‌تابید، عنوان جنگ نیابتی (Proxy war) و جریان دومینویی قدرت راهبردی و اهمیت عمق استراتژیک در امنیت بین الملل را سرچ بفرمایید تا بعد از فهم فلسفه حضور آمریکا و انگلیس و فرانسه و روسیه و ... در اقصی نقاط دنیا، درک درستی از امنیت برون مرزی و استراتژیک ایران و طراحی خاکریزهای منطقه‌ای پیدا کنید و شعار تاریخ مصرف گذشته «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» را ریکاوری و ویرایش فقهی نکنید.


جناب آقای اکبرنژاد، نمی‌دانم چه میزان از برد منفی صحبت‌هایی اخیرتان و سوءاستفاده ضدانقلاب از گره‌های ذهنی‌ شما مطلع هستید ولی باید عرض شود که تفکرات شما تازگی ندارد و رحمانیتش در بخشش هویداها و روی خوش نشان دادن به رجوی ها، بوی آقامیری می‌دهد.شیفتگی شما به غرب هم که بوی عصر حیرت رفیقتان را دارد و کلیدواژه فریب آلود تنش زدایی هم رنگ و بوی دهه هفتاد و دار و دسته اصلاحات.

تاریخ انتشار: ١٤٠٢/١٠/١٢

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.