weblog_showcase

روایت سفر؛

حاشیه‌ی دیدار با نوه آیت الله خویی

نوه آن‌قدر در کنار گوشش جنایت دیده بود که همین آرامش بدون رشد اندیشه را مغتنم می‌دانست. هرچند شاید نمی‌خواست اقرار کند که اگر مرجعیت در ایران کاری به کار حکومت نداشت، اکنون سیاستی نبود که عراق را در برابر اشرار محصول مشترک میان آمریکا و اسرائیل، محفوظ بدارد.

رسانه فکرت | علی عسکری، پژوهشگر علوم اجتماعی
 

راهروی باریک و تنگی بود. به محض ورود، سیدی معمم و جلیل القدر به استقبال آمد و ما را در بالای مجلس نشاند.


کنار چند نفر از محبین حضرت آیت الله به مخده تکیه دادیم که جوانی هفده یا هجده ساله چای و دهین تعارف کرد. چون عسل، شیرین بودند! تعدادی مای بارد هم روبرویمان بود که خیلی بارد نه‌ام خنک چرا! می‌ارزید که در آن مکان راحت، گلویی تازه کرد.
 

در فاصله‌ای نیم متری، مردی میانسال نشسته بود، با نگاهش به دوست سیدمان سلام و احوالی کرد. خیلی خوب فارسی حرف می‌زد اما ته لهجه‌ی عراقیش حکایت از سال‌ها زندگی در این سرزمین می‌داد. بعد از مدتی، مرد میانسال به محض خداحافظی با دوستانش، به سمت ما چرخید و گفت من نوه‌ی آیت الله هستم و الان بر می‌گردم.


رفت تا رفقایش را بدرقه کند. برای منی که در قم به سختی می‌توانستم چند آقازاده را پیدا کنم تا کمی با ایشان صحبت کنم و مورد لطف و عنایت منتقدانه خود قرار بدهم، فرصت مغتنمی پیش آمده بود که از نزدیک با بیت آیت الله خویی (ره) دیداری داشته باشم.


نوه آیت الله برگشت و با لبخندی از سر تکریم، کنار ما نشست. بعد از احوال‌پرسی گرم خود، از محل سکونتمان در عراق پرسید و از فرزندش که در ایران سربازی می‌رفت، صحبت کرد. خیلی دوست داشتم خاطراتش با پدربزرگ را بگوید که بدون مقدمه قصه انتفاضه و اذیت و آزار صدام را پی گرفت.


بارها میان جملاتش، خدا را بابت امنیتی که در عراق به وجود آمده بود، شکر کرد. می‌گفت بعد از آیت الله، صدام نمی‌خواست فقیه ایرانی در عراق مرجعیت پیدا کند ولی خواست خدا این بود که آیت الله سیستانی چنین قدرتی پیدا کند که پرنده بدون دستور او پر نمی‌زند.


تجلیل نوه از شاگردان پدربزرگش ادامه داشت. از مراجع ایران و عراق می‌گفت که سال‌ها شاگردی آیت الله خویی را در کارنامه‌ی خود به ثبت رسانده‌اند. کارنامه‌ای پر بار که هر کدام موجب فخر استاد هستند.


یکی از دوستان همراه ما، از احوالات سیاسی عراق جویا شد و نوه آقا تحلیل وقایع می‌کرد. او می‌گفت حالا کاری با ایران ندارد ولی اینجا چون مرجعیت کاری به کار وزیر وزرا ندارد، برای همین اینجا طلبه‌ها فحش نمی‌خورند. اینجا عتبات و حوزه‌ها به دست مرجعیتند و دیگر امور چنین نیست و همین برای آرامش در عراق کافیست.


نوه آن‌قدر در کنار گوشش جنایت دیده بود که همین آرامش بدون رشد اندیشه را مغتنم می‌دانست. هرچند شاید نمی‌خواست اقرار کند که اگر مرجعیت در ایران کاری به کار حکومت نداشت، اکنون سیاستی نبود که عراق را در برابر اشرار محصول مشترک میان آمریکا و اسرائیل، محفوظ بدارد. اصلا سپاهی تشکیل نمی‌شد که حاج قاسمی در آن فرماندهی کند تا دست عدو را از خیمه یار کوتاه کند!


مردم عراق سال‌هاست قید اندیشه و باطن را زده‌اند و به ظاهر اکتفا می‌کنند. سال‌هاست...


شاید از همان زمان که معاویه بزهای کودکان کوفه را به بهانه تخریب نام امیرالمؤمنین از آنها باز می‌ستاند، تاکنون که جز تجارت‌بازی و سرگرم کردن خود با مجازی و تصاویر منقش به اهل بیت، هیچ چیز دیگری را متوجه نبودند. شاید تنها هنر مردم عراق همین «آمریکا شیطان الاکبر» گفتنشان یک هفته قبل از شهادت سردار بود، که بعد از پر کشیدنش در بغداد، همان را هم به خاطره‌ها سپردند.


نوه آیت الله، حق دارد که فحش ندادن به طلبه‌ها در عراق را مغتنم بداند چون می‌داند اگر طلبه‌ای در عراق اندیشه سیاسی ارائه بدهد، مردم عراق ظرفیت اتحاد زیر بیرق آنرا ندارند و به یکباره موجب رقم خوردن داعش و یا رژیم بعثی دیگر می‌شوند.


مگر نبود زمانی که برای شهادت شهید صدر که ذوب در خمینی شده بود، کسی جرأت مقابله با جنایت صدام را نداشت؟


قطعا نوه آیت الله به خاطر دارد که صدام بار دیگر قصه هارون و امام کاظم (ع) را در بغداد رقم زد و ایشان را چون سایه دنبال می‌کرد و به خاطر حمایت از رزمندگان دفاع مقدس، چندبار تهدید به قتل کرده بود.


به یاد جمله آیت الله سید محسن حکیم خطاب به امام (ره) افتادم که گفت: مردم عراق مردم زمان امام حسن (ع) هستند و مردم ایران، مردم زمان امام حسین (ع).


نظام عشیره‌ای در عراق حرف اول و آخر را می‌زند و اتحاد شاید حرف دوم یا سوم را. هر چند که در نظام قانونی عراق عضو سابق داعش و یا فعلی نامحسوسش با شیعه اثنی عشری یک حق در قانون داشته باشند. قانون سکولاری که در عراق هرچقدر به رفتن فیزیکی آمریکا از خاک این کشور خوش‌بین باشد اما نمی‌تواند از نابودی اندیشه خودباخته جوانان کشورش در قبال آن، امیدوار باشد.


آمریکا سال‌هاست عراق را در بنیادی‌ترین زیرساخت‌های علمی و اندیشه‌ورزی‌اش مختل کرده و یا در همان سطح قرار داده. از ۲۰۰۳ که صدام سقوط کرد تا الان که آمریکا آرام آرام بساطش را از منطقه جمع می‌کند.


دقیقا کاری که با استمرار پهلوی می‌توانست در ایران صورت بگیرد و کاری که امروز با رسانه به‌دنبال آن است. یعنی نابودی هویتی که در پی نابودی تفکر و اندیشه‌ورزی رقم بخورد.


یعنی آرامشی که بعد از خرابی خانه ظاهر و خانه باطن ایجاد شود.


نوه آیت الله بعد از خوردن آخرین قطره قهوه‌اش، تمامی خاطرات تلخ گذشته را پشت سرش گذاشت تا مبادی بار دیگر تکرار شوند اما او نمی‌داند که تلخی قهوه این‌بار به مذاق مرجعیت چشانده نمی‌شود بلکه جبهه کفر است که تا جرئه آخر آنرا می‌نوشد، چون در ایران سیاست عین دیانت است و دیانت عین سیاست.


السلام علیکم یا ساسة العباد و ارکان البلاد.

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠١/٠٦

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.