یادداشتی از محسن ابراهیمی ، دکترای فلسفه

حافظه تاریخی و مسأله تکرار

از سخن گفتن از تکرار تاریخ نباید ترسید، بلکه اساساً چنین باید گفت که تاریخ برای تکرار است تا در نهایت، هویتی تعین‌بخش را برای انسان پدید آورد و آن تعین، ویژگی بارز و غیر قابل انفکاک برای وی شود به گونه که دیگر نتوان آن تعین را از آن جمع سلب کرد و از همین رو، این جمع در طول تاریخ همواره محکوم به تکرار هستند و حافظه تاریخی، نه برای درس گرفتن بلکه برای تکرار چندین باره آن است تا سرانجام به غایت و مقصد طلب‌شده برسند. 

به گزارش فکرت، متن این یادداشت بدین قرار است؛

حافظه تاریخی، بخشی از سیر تاریخی انسان در جهان مادی است. نقطه عطف این عنوان، آن است که به نوع انسانی از منظر جمعی و اجتماعی می‌نگرد و برای آن نوعی هویت وحدت بخش قائل می‌شود و به تعبیر دیگر موضوع حافظه تاریخی، جوامع بشری است و نه انسان فردی.1 حافظه تاریخی شامل حوادث و وقایع، خاطرات، تجربیات یک جامعه و حتی به گفته برخی شامل سنت‌های فرهنگی، باورها، رسوم‌ها، داستان‌ها، نمادها آنان می‌شود و همگی هویت و درک یک جامعه را شکل می‌دهد.

 


  دقتی در عنوان حافظه تاریخی، مشخص می‌کند که میان صرف وقوع یک رخداد و رفتار، تا برشمردن آن به‌عنوان بخشی از هویت وحدت‌بخش یک جامعه، فاصله‌ای وجود دارد که دائر مدار تکرار یا عدم تکرار یک رفتار از سوی آن اجتماع است و از همین رو، می‌توان از آن، سرّ نسبت تکرار تاریخ را در نسبت با حافظه تاریخی به‌دست‌آورد. هر چند که پذیرش جامعه و یا یک اجتماع به‌عنوان یک حقیقت مستقل، مسأله‌ای مورد مناقشه در فلسفه اسلامی است و از نگاه نافیان، از آنجا که جامعه فاقد وحدت حقیقی است؛ بنابراین نمی‌توان آن را یک وجود مستقل به‌شمار آورد،2 با این حال، این مسئله در بحث از فلسفه تاریخ، قابل تبیین است که می‌توان شکلی از وجود اعتباری را برای جامعه قائل شد 3 و می‌توان به وجود نوع انسانی از منظری جمعی و اجتماعی نگریست و برای آن فعلیت‌ها، فصول ممیزه و سیر تکاملی قائل شد. از این منظر، تاریخ بستری برای فعلیت‌های نوع انسانی است که در ظرفی از زمان و مکان خاص به حسب شرایط و مقتضیات محقق می‌شود.


حافظه تاریخی از این منظر، قرار گرفتن یک تجربه، رفتار، سنت و یا اعتقاد در مسیر خودآگاهی جمعی نوع انسانی و تبدیل شدن آن به تعین‌ی برای نوع انسانی و به‌تعبیری امری هویت‌بخش برای یک اجتماع است و این امر با تکرار تجربه زیسته‌ای صورت‌می‌گیرد که از الگوی یک فعلیت واحد پیروی می‌کند و هربار به‌شکل‌ی خود را در بستر از زمان و مکان نشان‌می‌دهد. 


از سوی دیگر، اقتضای حاکم بودن سیر تکاملی بر انسان تاریخی محدود به زمان و مکان، آن است که در این بستر فعلیتی را با تکرار اعمال خود کسب کند تا در نهایت او را به غایت و مقصود خود برساند. بنابراین در این چارچوب مشخص می‌شود که حافظه تاریخی، بخشی از تکرار قدم‌های انسان اجتماعی است تا در نهایت او را به سر منزل مقصودش برساند. بنابراین از سخن گفتن از تکرار تاریخ نباید ترسید، بلکه اساساً چنین باید گفت که تاریخ برای تکرار است تا در نهایت، هویتی تعین‌بخش را برای انسان پدید آورد و آن تعین، ویژگی بارز و غیر قابل انفکاک برای وی شود به گونه که دیگر نتوان آن تعین را از آن جمع سلب کرد و از همین رو، این جمع در طول تاریخ همواره محکوم به تکرار هستند و حافظه تاریخی، نه برای درس گرفتن بلکه برای تکرار چندین باره آن است تا سرانجام به غایت و مقصد طلب‌شده برسند. 


اما حافظه تاریخی آن‌چنان که برای تکرار است، برای درس گرفتن نیز است. اما برای کسی که از منظر فرا تاریخی به تاریخ نظر کند و خود را از حصار زمان و مکان برهاند و با یافتن این بصیرت، حافظه تاریخی را مد نظر قرار بدهد، مقاطع مختلف آن را مطالعه کند، نقاط ضعف و قوت رفتار و واکنش جامعه را به‌دست‌آورد و آن را با موارد و نمونه‌های مشابه بسنجد. باید توجه نمود که انسان فراتاریخی، انسان مجرد و عاری از زمان و مکان نیست، بلکه انسانی است که بر زمان و مکان اشراف و تسلط پیدا می‌کند، به‌گونه‌ای که می‌تواند آن را متعلق شناخت خود قرار بدهد و با مقاطع و مراتب مختلف آن همراه شود. بنابراین در این چارچوب، می‌توان ضعف حافظه تاریخی را چنین تعریف کرد که ضعف و یا نداشتن حافظه تاریخی، به این معنا است که جامعه فاقد توانایی گذر از حصار زمان و مکان و رسیدن به افقی است که بتواند به نگاه فراتاریخی دست پیدا کند. 


اما چرا جامعه‌ای نمی‌تواند از حصار زمان و مکان عبور کند و در نتیجه گرفتار ضعف حافظه تاریخی می‌شود. هر چند که دلایل متعددی برای این امر می‌توان برشمرد؛ اما شاید بتوان چنین گفت از آنجا که دست یافتن به بصیرت فراتاریخی مستلزم تعالی جامعه انسانی است؛ حاکم شدن منطق مادی‌گرا و لذت‌طلب، بر یک جامعه، آن را اسیر زمان و مکان می‌کند. در حقیقت، سبک زندگی که شعارش این باشد که «در لحظه زندگی کن!» هیچ گاه نمی‌تواند خود را از اسارت زمان و مکان برهاند.

 


پی‌نوشت
1.  شهید مطهری در مباحث فلسفه تاریخ، موضوع آن را جوامع بشری می‌داند. مطهری، مرتضی (1378) فلسفه تاریخ، ج 1: ص 43، قم، انتشارات صدرا
2. مصباح‌یزدی، محمد تقی (1398) جامعه و تاریخ از نگاه قرآن، ص 36 و 37، قم، مؤسسه آموزشی امام‌خمینی (ره)
3. برای توضیحات بیشتر بنگرید به: پارسانیا، حمید (1380) چیستی و هستی جامعه از دیدگاه استاد مطهری ره، نشریه علوم‌سیاسی، شماره چهاردهم، تابستان. صص 197- 210.  
  

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٥/٠٩

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.