یادداشت؛

بی‌تمکینی اعتبار در ایده دولت 

دولت مولود حیات اجتماعی بشری است و آنچنان که ذکر شده‌است پایه شکل‌گیری اجتماعات بشری، اصل استخدام است. بر طبق اصل استخدام، انسان همواره از دیگران نفع و سود خود را می‎خواهد و آنها را به‌عنوان وسیله‎‌ای برای رسیدن به نیاز و یا منفعت خود به کار می‎‌گیرد.

رسانه فکرت | محسن ابراهیمی


اجتماعات انسانی همواره با دولت همراه بوده و در صحنه تاریخ به صورت‌های گوناگونی تجلی یافته‌است. دولت در معنای عامش که به‌معنای مطلق حاکمیت و یا نظام سیاسی است؛ با اعتبار ریاست برای بزرگ قوم و یا قبیله، شکل گرفته‌است و از همین‌رو، تعیین زمان پیدایش دولت در تاریخ بشر دشوار است و نمی‌توان تاریخ معیّنی برای آن یافت. با این حال، آنچه که مسلم است تکامل سیر اعتبار دولت از مراحل بدوی و ساده به مراحل پیچیده و تکامل یافته‌است. به‌گونه‌ای که اگر زمانی اعتبار ریاست برای حاکم، وابسته به‌فرد و در ضمن وجود شخص خاص بوده‌است و اعتبار آن حدوثا و بقاء در گرو وجود حقیقی بوده‌است، اکنون با تفکیک جنبه‌های حقیقی و حقوقی و ایجاد نهادها و سازمان‌ها مستقل از افراد و اشخاص، این اعتبار در اعتباری بودنش، نوعی استقلال یافته‌است. بنابراین، به‌شکل اجمال می‌توان گفت که با قوی شدن جنبه اعتبار در حیات بشر، مفهوم دولت سیر تکاملی به‌خود گرفته‌است و مطالعه این اعتبار، می‌تواند اصلی برای تبیین انواع دولت‌ها باشد.


دولت و اعتبار استخدام 


از آنجا که خاستگاه اصلی دولت، اعتبار جمعی حیات بشری است، می‌توان این اعتبار را به‌شکل اجمال مورد بازخوانی قرار داد. دولت مولود حیات اجتماعی بشری است و آنچنان که ذکر شده‌است پایه شکل‌گیری اجتماعات بشری، اصل استخدام است. بر طبق اصل استخدام، انسان همواره از دیگران نفع و سود خود را می‌‎خواهد و آنها را به‌عنوان وسیله‌‎ای برای رسیدن به نیاز و یا منفعت خود به کار می‎‌گیرد (طباطبایی، 1387، 133). بر اساس جریان اصل استخدام در روابط فرد با دیگران، اجتماع انسان‌ها شکل می‎گیرد؛ و به شکل یک امر نانوشته و ضمنی و یا صریح، هر فردی با دیگران توافق می‎کند که در صورت برآوردن نیازها دیگران، دیگران نیز نیازها و خواسته‎های او را تامین کنند و بر همین اساس، اجتماع مبتنی بر استخدام تشکیل می‎شود؛ پس آن‌چنان که طبیعت انسان موجودی مدنی است؛ طبیعت او نیز استخدام‎گر است: 


«أن نوع الإنسان مستخدم بالطبع و هذا الاستخدام‏ الفطری یؤدیه إلى الاجتماع المدنی» (طباطبایی، 1371، ج2: ص 131).


اصل استخدام، امری است که در نظریات دیدگاه فیلسوفان غربی نیز مطرح شده است. به‌عنوان مثال، اصل استخدام در نظریه قرارداد اجتماعی در نظریه فیلسوفانی هم چون «جان لاک» و «توماس هابز» مشاهده می‎شود که بر پایه آنها، شکل‎گیری جوامع مبتنی با توافقی است که فرد با دیگران می‎کند. بر طبق نظر «هابز»، انسان‌ها با یكدیگر توافق می‌كنند كه جهت تأمین امنیت، تمامی حقوق خود را به شخص و یا مجمعی از اشخاص به عنوان دولت بسپارند. و هدف از چنین قراردادی تأسیس دولت، حفظ امنیت و آرامش جهت كسب منافع و لذت بردن از زندگی است. «لاک» نیز به شکل مشابه با فرض وضع طبیعی که در آن همه انسان برابر و مستقل هستند؛ بیان می‌کند که وضع طبیعى یک کمبود اساسى دارد و آن این که اگر کسى قانون طبیعى را نقض کند نمى‏توان او را مجازات کرد از این رو، مصلحت انسان‏هاست که براى حفظ موثرترین آزادى‏ها و حقوقشان، جامعه سیاسى را تشکیل دهند؛ به‌عبارت دیگر از آن‌رو كه افراد در وضع طبیعی به یكدیگر اطمینان ندارند كه قوانین طبیعت را به‌كاربندند، قدرت واحدی بر خود می‌گمارند تا ضامن اجرای قوانین طبیعت باشد (کاپلستون، 1388، 52 و 53 و 148-150). با این حال، می‌توان ضعف اصلی دولت را همان اعتباری دانست که بر پایه آن، دولت بنا شده‌است. 


امر اعتباری و آسیب‌شناسی ایده دولت


هر چند که به‌شکل عام، دولت بر پایه اعتبار شکل گرفته‌است؛ اما همین اعتبار، نقطه ضعف اصلی دولت است. توضیح بیشتر آنکه نیازهای زندگی بشر همگی احتیاجات حقیقی و عینی هستند و با توجه به تمایز و تفاوتی که میان امر حقیقی و اعتباری وجود دارد؛ این امر واضح است که - به تعبیر معروف - پای چوبین اعتبار در نسبت با امر حقیقی، سخت بی‌تمکین است و هر چه این اعتبار پیچیده‌تر شود؛ این بی‌تمکینی خودش را بیشتر نشان می‌دهد. نمونه‌ای از این بی‌تمکین را در شکل‌گیری دیوان‌سالاری فرسوده، پیچیده و طولانی در انجام کارهای دولتی و یا اداری از یک‌سو و از سوی دیگر وجود نوعی ملالت و رخوت‌زایی در رابطه نسبت با فرد و دولت، می‌توان مشاهده کرد. در یک نگاه رایج به‌عنوان آسیب، فرد، دولت را امری بیگانه از خود می‌داند و هیچ احساس تعلق خاطر و یا دغدغه در نسبت با انجام وظیفه دولتی خود نمی‌کند و از همین رو، انجام وظایف در آن، همراه با دلسردی، کم‌کاری، صوری‌سازی، ملالت و اکراه است.  


نمونه دیگر از این بی‌تمکینی در اصل استخدام، به این شرح قابل بیان است که بر طبق اصل استخدام، هر فردی در ارتباط خود با دیگران تنها سود و منافع خود را می‌خواهد و او از سر ناچاری و اضطرار رو به تعاون با دیگران می آورد و در صورت داشتن قدرت و توان کافی برای رعایت نکردنِ منفعت و نیاز دیگران، از انجام آن سر باز می‌زند و همین امر منجر به تنازع و اختلاف می‌شود و این تنازع و اختلاف، منجر به فروپاشی اجتماع گردد و از همین رو، علامه طباطبایی (ره) بلافاصله پس از ذکر اصل استخدام بیان می‌کند که این اصل منجر به فساد در جمیع شئون حیات انسان می‌شود:


أن نوع الإنسان مستخدم بالطبع، و هذا الاستخدام الفطری یؤدیه إلى الاجتماع المدنی و إلى الاختلاف و الفساد فی جمیع شئون حیاته» (طباطبایی، 1371 ، ج 2: ص 131). 


بنابراین هر چند که تکامل دولت با تکامل اعتباریات بشری اتفاق می‌افتد با این حال، ایده دولت از نقص ذاتی و مزمن رنج می‌برد و آن مبتنی بودنش بر امر اعتباری در نسبت با امر حقیقی است. 


ایده دولت مطلوب


بر طبق آنچه که گذشت، مشخص می‌شود که نزدیک شدن به امر حقیقی و سپس جایگزینی امر حقیقی با امر اعتباری که دولت بر آن مبتنی شده است، مسیر اصلی و راهبردی است که منجر به دست یافتن به دولت مطلوب می‌شود، اما دست یافتن به این امر حقیقی، مرحله‌ای است که بشر در سیر رشد تاریخی خود باید بدان دست یابد. همچنین جایگزینی اصل استخدام با اصل دیگری که اقتضاء فساد و فروپاشی اجتماع را نداشته باشد، امری دیگری است که منجر به تحقق دولت مطلوب می‌شود. نمونه جایگزینی اصل استخدام، در سیره حکومت چهار ساله امیرالمؤمنین(ع) یافت. رفتار ایشان به عنوان حاکم با زیردستان خود، نه بر پایه اصل استخدام، بلکه بر پایه اصول ایثار، مواسات و مساوات است. به این بیان که ایشان نه تنها منفعت و سود خود را از زیر دستان خود نمی‌خواهند بلکه اساسا حاکم، منفعت و نیازهای زیر دستان خودش را بر سود و منفعت شخصی نیز مقدم می‌کنند. به‌شکلی که حتی در امور عادی و ساده‌ای مانند خوراک و یا لباس، مراعات پایین‌ترین مرتبه از زیر دستان خود را می‌کردند و چنین استدلال می‌کردند که شاید در قلمرو حکومت ایشان، کسی باشد که از حداقلیات زندگی محروم باشد (نهج البلاغه، نامه45) و خداوند متعال بر پیشوایان عادل واجب کرده است که سطح زندگی خود را با ضعیف‌ترین افراد جامعه یکسان کنند تا فقر و تنگدستی بر تهیدستان و بینوایان فشار نیاورد (نهج‌البلاغه، خطبه 209). اما آنچنانکه بیان شد دست یافتن به این مرتبه، تنها در سیر تکاملی تاریخی برای بشر امکان‌پذیر است و از آنجا که جامعه مسلمانان در زمان دوران خلافت ایشان، به این مرحله از رشد نرسیده بودند و توانایی همراهی با ایشان را نداشتند، بنابراین دوران خلافت ایشان همراه با جنگ‌ها و نافرمانی‌های متعدد از سوی جامعه مسلمانان و در نهایت شهادت در این مسیر بود. آنچنانکه بیان شده است: «قُتِل فی المحراب لشدة عدله».  


منابع
-نهج البلاغه
-طباطبایی، محمد حسین (1371) المیزان فی تفسیر القرآن، قم ، نشر اسماعلیان 
-طباطبایی، محمد حسین (1378)، اصول فلسفه رئالیسم، دوم، قم، انتشارات بوستان کتاب قم
-کاپلستون، فردریک (1388) تاریخ فلسفه جلد پنجم فیلسوفان انگلیسی از هابز تا هیوم، جلال‌الدین اعلم، تهران، انتشارات علمی فرهنگی

 

تاریخ انتشار: ١٤٠٣/٠٣/٢٦

نظر بدهید
user
envelope.svg
pencil

آنچه ممکن است بپسندید

همراه فکرت باشید.

شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !

ویژه‌های فکرت

مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالب‌های متنوع رسانه‌ای به تصویر بکشد.