همراه فکرت باشید.
شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !
ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
رسانه فکرت | عبدالرضا محمودی، دانشجوی دکتری تاریخ تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب
فرایند آموزش، از پیدایش انسان بر زمین آغاز شده و بهباور برخی آموزش و پرورش (یا گونهای از آن) از نظر قدمت دومین پیشه انسانها بودهاست. هیچ جامعه انسانی وجود نداشته که اهمیت و مرکزبودن آموزش را رد کند. در جوامع بدوی، آموزش رسمی به شکل امروزی آن وجود نداشت. در واقع در تمامی فعالیتهای روزمره بزرگان نقش معلمان را بازی میکردند و همه جا کلاس درس بود.
در جوامع ابتدایی، آموزش محدود به انتقال فرهنگ بود و هدف آن پرورش فرزندان بهگونهای بود که بتوانند اعضای خوبی برای گروه یا قبیلهشان باشند. یک انسان اولیه دنیا را به شکل ثابت و تغییرناپذیر میدید. برای او فرهنگ تمام دنیایش را تشکیل میداد و این فرهنگ از یک نسل به نسل بعدی تنها مقدار کمی تغییر میکرد.
جوامع اولیه تأکید زیادی روی لزوم پیوستن مناسب افراد به بدنه قبیله یا گروه داشتند. جوامع اولیه اشکال و تنوع فرهنگی زیادی داشته و بیان قوانین عام حاکم بر تمامی آنها کار سختی میباشد؛ ولی بههرحال نکات مشترکی بین فرهنگهای اولیه وجود دارد: افراد کوچک و خردسال در فعالیتهای بزرگسالان شرکت میکردند. یادگیری توسط مکانیزمهای تقلید، تلاش برای فهمیدن احساسات و انگیزههای افراد بزرگ و تلاش برای شناسایی و تطبیق هویت خود با آنها صورت میگرفت.
انباشتگی دانش در طول زمان باعث شد که یک نفر بالغ نتواند بر تمامی آن مسلط شود. راه حلی که جامعه برای این مشکل پیدا کرد آموزش به نوع رسمی بود: مدارسی تشکیل شد و متخصصینی در آنها به گونهای مفید به انتقال فرهنگ و دانش موجود کمک میکردند. با رشد فزاینده جامعه و زیاد شدن پیچیدگیهای آن، آموزش رسمی به مؤسسات خاصی واگذار شد. به علاوه ماهیت آموزش نیز کمکم تغییر کرد: آموزش کمتر و کمتر به زندگی روزمره افراد ارتباط پیدا میکرد، انتزاعیتر شده و با عملگرایی فاصله میگرفت. دانش بهصورت خیلی فشرده درآمده و این امر به دانش آموزان این توانایی را میداد که از فرهنگی که در آن به دنیا آمدهاند فراتر رفته و چیزهایی را یاد بگیرند که هرگز نمیتوانستند توسط تجربه مستقیم یا تقلید از افراد بالغ بیاموزند.
شروع آموزش به نحوه مدرن در ایران با تأسیس مدرسه دارالفنون در تهران و به همت امیرکبیر رقم خورد. در دارالفنون علوم فنی، علوم طبیعی و همچنین کمی علوم انسانی توسط استادان خارجی و تحت نظارت رضاقلیخان، تدریس میشد. تأسیس این مدرسه باعث ترجمه آثار مختلفی از زبانهای اروپایی به فارسی شد.
آموزش و پرورش در ایران بیشتر متمایل به روش پیاژه میباشد ولی در عمل شیوههایی که پیاژه بر آن تأکید کردهاست عملی نمیشود. آموزش در ایران بیشتر معلممحتوا محور بوده و کودک در جریان یادگیری بیشتر نقش انبارکننده دارد. در سالهای اخیر وزارت آموزش و پرورش ایران در پی این بوده که تغییراتی اساسی در شیوه آموزش کودکان به وجود آورد ولی این تغییرات بیشتر جنبه کمیتی داشته و کمتر به کیفیت آموزش توجه شدهاست. همچنین دانشگاه فرهنگیان وظیفه تأمین، تربیت و بهسازی معلمان و نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش را در ایران بر عهده دارد.
از بهترین امتیازات جامعه بشری هنر معلمی است. معلم با تعلیم و نشرِ علم، انسانها را به سوی کمال و پیشرفت سوق میدهد و عشق و ایمان را بر لوح جان و ضمیر پاک انسانها ثبت میکند و ندای فطرت را در فضای عالم طنین انداز میگرداند. در حقیقت تمام ترقیات و کمالات انسانها مدیون معلم است. اساسا تعلیم و تعلم از نعمتهای خداوند متعال است که اول برای انبیا و اولیا و سپس به دیگران ارزانی داشتهاست.به این جهت، معلم بودن از ویژگیهای انبیاست.
تعلیم یاد دادن و آموزش و تعلّم فراگیری دانش است. اسلام در این حرکت از همه مکاتب پیشقدمتر و مصممتر است، بهطوریکه آموزش و فراگیری دانش از محوریترین برنامههای فردی و اجتماعی این مکتب الهی به شمار میرود.
نخستین آیات الهی که نازل گردیده، بیانکننده ارزش قلم و آموزش علم و دانش است. این آیات خطمشی فرهنگی در جهان اسلام را از همان ابتدا ترسیم مینماید. در آیات قرآن کریم آموزش علم و پرورش نفوس انسانها از مهمترین اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. تأثیر عمیق تعالیم اسلامی بر حیات فرهنگی و اجتماعی مسلمانان در مقایسه با اوضاع فرهنگی و علمی جزیرة العرب پیش از اسلام ممکن است به انکار مطلق وجود فرهنگ و دانایی در این سرزمین بیانجامد. با این حال قرائن و شواهدی بر آشنایی نسبی عرب قبل از اسلام با علم و فرهنگ دلالت دارد. اما این آشنایی با علوم و خواندن و نوشتن بسیار محدود بودهاست بهگونهای که به گفته مورخان در مکه تنها هفده نفر قادر به نوشتن بودهاند. اما سفارشهای مکرر قرآن به تعقل و تفکر و تعلیم و تعلم و شیوهها و تعالیم پیامبر در دعوت مردم به اسلام و نیز ضرورتهای زندگی اجتماعی مسلمانان موجب تحول جدی در تعلیم و تعلم گردید.
خداوند متعال می فرماید:
« هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ »
«او کسی است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد و مسلما پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند».
بزرگترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم (ص) به این ویژگی خود افتخار میکرد. آن بزرگوار زمانی که با دو گروه در مسجد مواجه شد که گروه اول عبادت میکردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را که در محضر استادی علم میآموختند، افضل دانست و فرمود: « اِنَّمَا بُعِثْتُ مَعَلِّما » همانا که من به عنوان معلم مبعوث شدهام.
آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش میفرمود:
«اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُعَلِّمِینَ وَاَطِلْ اَعْمارَهُمْ وَبارِکْ لَهُمْ فی کَسْبِهِمْ»؛ خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان.
البته این شرافت و فضیلت برای معلم، زمانی ارزشمند است که بتواند این موهبت الهی را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به آموزش بپردازد.
معلمی در قرآن به عنوان جلوهای از قدرت لا یزال الهی، نخست ویژه ذات مقدس خداوند متعال دانسته شده و در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شدهاست:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» (علق: 1ـ 5)
بخوان بهنام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمیدانست.
در این آیات خداوند، خود را «معلم» میخواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیدهترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آوردهاست. مقام معلم بودن را خدا، بعد از آفرینش قرار داد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، بهوسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد. از اینرو، میتوان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است. پروردگار عالم، دانش و معرفت را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقامات قرار داده و بر آدم ابوالبشر منت نهاد؛ «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا»
در برخی دیگر از آیات کتاب متین خود نیز بهصراحت، برتری معلمان را بر سایر خلق برمیشمارد و آنان را بر تارک تمامی طبقات مردم قرار میدهد؛ «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَاب»
در زمینه اهمیت کار معلمی همین بس که او فرمود؛ « مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا...» هر کس نفسی را زنده کند بهواقع، تمام جهانیان را زنده گردانیدهاست. با توجه به اینکه زنده کردن روح و دل آدمی به علم و دانش برتر از زندگی بخشیدن به بدن مادی است. و همین افتخار برای معلم بس که اگر تا قیامت بدان مباهات کند برازنده اوست.
و باز می فرماید؛ «خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ» انسان را بیافرید و به او گفتن آموخت.
بنابراین آیات مذکور خداوند امین را معلم انسانها و جهان هستی میداند و این خود نشانگر عظمت و شکوه مقام معلم در قاموس هستی است.
دومین معلم، پیامبر اکرم (ص) است که خود فرمود: من معلم برانگیخته شدهام و ائمه اطهار و بزرگان دین نیز هر یک معلمانی برجسته و راهنمایانی بس شایسته بودهاند. در میان احادیث پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار، روایات مربوط به ارزش و اعتبار علم و عالم و متعلم بهقدری فراوان است که احصای تمامی آنها نزدیک به محال مینماید.
در عظمت منزلت و مقام معلم همین کافی است که بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم (ص) به این ویژگی خود افتخار میفرمود. آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش می فرمود: « اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُعَلِّمِینَ وَاَطِلْ اَعْمارَهُمْ وَبارِکْ لَهُمْ فی کَسْبِهِمْ » خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان.
قرآن در برخی از آیات به جایگاه معلّم اشاره کرده و از آن به بزرگی یاد میکند. جایی به طریق سؤال که میفرماید؛ «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُون» یعنی بگو: آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند مساوی هستند؟! این آیه نیز تعریفی است بر اینکه عالمان و جاهلان هرگز مساوی نیستند.
تاریخ انتشار: 1403/02/12
شما میتوانید با وارد کردن ایمیل خود از جدید ترین رویداد ها و اخبار سایت فکرت زود تر از همه باخبر شوید !
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.