ویژههای فکرت
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.
در گذشته اساساً مقاومت در سینما مطرح نبوده است. ژانرهای مختلف جنگی، حادثهای وجود داشته است. البته این ژانرها قراردادی میباشند. به عنوان مثال آمریکاییها پنج ژانر را مطرح میکنند که وسترن را نیز جزء یکی از ژانرهای سینمایی میدانند.
اما در مقابل فرانسوی اساساً قائل به ژانر نمیباشند. الآن این ژانرها خیلی به هم ریختهاند. موضوع بستهای نیست. بنابراین میتوان ژانر مقاومت را در بین ژانرهای سینمایی مطرح کرد. چنان که در ژانرهای سینمای ایران مشاهده مینماییم که ژانر اجتماعی اضافه شده است در حالی که اساساً چنین ژانری در سینمای جهان وجود ندارد یا آنچه در باب سینمای معناگرا گفته میشود که در سینمای جهان مطرح نیست.
در میان ژانرهای مختلف در سینمای ایران، یکی از ژانرهای مهم در سینمای ایران، ژانر دفاع مقدس است. دفاع مقدس اساساً با ژانر جنگی جهانی متفاوت است. اساساً این ژانر یک ژانر اختصاصی برای سینما ایران است و برای ما از نظر تکنیکی، محتوایی، قصه و دیگر مؤلفهها دستاورد داشته است. هر نوع دفاع و مقاومتی در برابر بیگانه و اشغال در ژانر مقاومت قابل طرح است. مقاومتی که توسط مردم یک کشور انجام میشود. فیلمهایی که در این باره ساخته میشوند، سینمای مقاومت است.
در سینمای جهان خیلی نمونهها دارد. بعد از جنگ جهانی دوم، بسیاری از فیلمها در سینمای فرانسه ساخته شد. مثل نبرد راه آهن که اولین نخل طلایی کن را دریافت کرد. در سینمای روس و شوروی سابق که بسیار رئالیسم و سوسیالیسم شوروی مطرح شد مثل فیلمهای «آنها که برای میهنشان جنگیدند» یا «چگونه فولاد آبدیده میشود» ساخته شدند. در سینما یوگسلاوی سابق، جنگها و پارتیزن ها در سینما به تصویر کشیده شدند.
در سینما لاتین هم بسیار این ایدهها مورد توجه واقع شد مثل پاتریشیا گازمن، نیوکل لیتین و یا آنچه راجع به شیلی، نیکوروگوئه ساخته شده است یا آنچه در مورد حکومت نظامی ساخته شد به نام گاستاگابرات و انواع و اقسام فیلمهایی که در جهان ساخته شدهاند و به عنوان سینمای مقاومت میباشند. این فیلمها در این ژانر بسیار متنوع است. و این جشنواره عمار که برگزار شد، افرادی در منطقه شیخ زکزاکی رفتند و متوجه شدند که آنها شهرک سینمایی دارند و تشکیلات دارند و فیلم میسازند و برخی از فیلمهای آنها را در جشنواره عمار به نمایش گذاشتند.
سینمای مقاومت، سینمای مستقل است. سینمایی است که آن را به کشورهای دیگر راه نمیدهند. اجازه تبلیغ و گسترش آن را نمیدهند.
رابطه مقاومت و امید
اساساً مقاومت با امید رقم میخورد. در تمام این فیلمها این ماجرا وجود دارد. در فیلم کودتای شیلی که برای نیوگِل لیتین بود، در صحنه آخر که آلنده نشسته است و دوست خیانتکار او میآید و میبیند که این شخص به روی میز افتاده است و پرچم شیلی را به خود زده است و سرود ملی شیلی پخش میشود که از روی آن، سرود از جا کند و برپاخیز را اینجا ساختند.
فیلم مقاومت بد، از کمدی جنسی مخرب تر است.
مسئله در کشور ما این است که خیلیها سینما را نمیشناسند و در عین حال به سمت ساخت موضوعات مناسب هم میروند. یعنی موضوع بسیار خوب است. اما سینماگر، سینما را نمیشناسد. و این موجب لطمه به مقاومت و آن موضوع میشود. این همان نابلدی است که موجب تبدیل شدن فیلم به شعر و شعار میشود. در کشور ما هم مدعی مقاومت بسیار است اما سینماگرانی وارد این فضا میگردند که نمیتوانند کار را به طور مناسب به نتیجه نهایی برسانند. و ساخت چنین فیلمی از فیلمهای کمدی و جنسی اثر نامطلوبتری دارد. به این دلیل که کاملاً شخصیت سرداران جنگ نابود میگردد.
برای نابودی یک ملت اسطوره های آن را بگیرید.
فرانسیس فوکویاما میگوید که برای نابودی یک تمدن باید اسطورههای آنها را باید گرفت. و به همین دلیل است که مقام معظم رهبری نیز به این مطلب بسیار تاکید دارند. و اینها در واقع فیلم ضد دفاع مقدس میباشند. در دنیا، سینمای ضد جنگ وجود دارد. یکی از بهترین ژانرها است. فیلم آلیور استون، فیلم فول متال جکت استنلی کوبریک در این ژانر ساخته شدهاند و جزء ماندگارترین فیلمهای سینمای جهان است. اما متاسفانه به این جهت که شبه روشنفکر ما که بدنه سینمای ایران را گرفته است، تصور میکند که باید همان را کاملاً در اینجا کپی نماید. در حالی که آن ضد جنگ بوده است و آنچه در اینجا وجود دارد دفاع است. کسی که ویتنام رفته است، هزاران مایل آن طرف تر تجاوز کرده است. و در اینجا افراد در حال دفاع از خانه و زندگی خود بودهاند.
مشکل ما در فرم است.
بنابراین در ایران، سینمای ضد دفاع وجود دارد. و این یک شرم است که باید پاسخگوی آن باشند. نتیجه این است که آدمهای دفاع مقدس، یکسری آدمهای شَل و لانت خوار و اختلاس گر هستند. فیلم 1359 این تصویر را به دست میدهد. و انواع و اقسام فیلمهایی که دفاع مقدس را عامل به هم ریختن خانوادهها میکنند. مثل فیلم خرس که طرف مفقود شده است و بعد طرف با زن این شخص مفقود شده ازدواج میکند. و بعد آن شخص مفقود شده پیدا میشود و سپس خانواده به هم میریزد و در نهایت هم دفاع مقدس مقصر شناخته میشود. یکی از نمونه این فیلمها، فیلم «آبادان متروپل» است.
آزادی حصر آبادان را مثل یک خاله بازی نشان داده بود. فیلم «قلب رقه» هم به همین طور است. همه چیز است اما فیلم نیست. یک فیلمی است برای سلمان خان به نام «تایگر زنده است» با آن حالتهای خود میرود و پانزده – شانزده پرستار هندی را از دست داعش نجات میدهد. خیلی فیلم پرهیجانی است و اتفاقاً از بدترین فیلمهای سلمان خان است. سلمان خان خیلی فیلمهای بهتری هم دارد.
نمونه دیگر، فیلم «آسمان غرب» است و پشت پردههایی را از من این فیلم شنیدهام. هزینههایی برای این فیلم شده است که خود سازندگان باید جواب بدهند. و شخصیتی از شهید شیرودی نمایش داده شده است که اصلاً مطلوب نیست. شهید شیرودی که رهبر معظم انقلاب پشت سر ایشان نماز خواندهاند. به ملای خلبانها معروف بوده است اما در این فیلم، یک شخصیت لائیک و پرتی نمایش داده شده است.
یا شخصیت شهید احمد کاظمی که شخصیت مصمم و لطیفی بوده است اما به نحوه دیگری در این فیلم نمایش داده شده است. در این فیلم، شهید کاظمی، یک شخصیت مردد است. شخصیت درمانده و خار و خفیف نمایش داده میشود.هم در ساختار و فرم و هم در قصه مشکل وجود دارد. به عنوان مثال در «آسمان غرب» همه امکانات در یک مخلوط کن ریخته شدهاند و در یک فیلم به نمایش گذاشته شدهاند.
اصلاً معلوم نیست که چه کسی با چه کسی دارد میجنگد. اصلاً شهید همدانی مشخص نیست کجاست. یا شهید شیرودی به یکباره انگار اصلاً محو است و نیست. بعد یکسری نماهای شنی تانک را گرفته است یا شلیک آرپی جی را گرفته است و اینها را با هم مخلوط کرده است.
بنابراین اشکال ما در فرم است. یک انحراف دیگر سینمای دفاع مقدس یا مقاومت این است که فیلمها به طور کلی فیلم نیستند و یک اثر چندپاره به دست آمده است. به عنوان مثال فیلم آقای رسول اف به نام «دانه انجیر معابد» را فیلم مقاومت میداند.
اما به طور کلی فیلم نیست و یک اثر چندپاره است و نشان دهنده بی سوادی کسی است که ادعای فیلمسازی دارد. در آخر هم یک جایزه ساختگی به نام جایزه ویژه به ایشان داده شده است. یکی از داوران جشنوارهای در ایتالیا میگفت که در ایران چطور است؟ انگار که فیلمسازهای شما با مسئولان شما هماهنگی دارند.
یک حکم ممنوع الخروجی صادر میشود تا فروش داشته باشد. فیلم جعفر پناهی 5 میلیون خرج آن شده بود اما 50 میلیون دلار از آن فروش داشته است. و این به علت آن حکمی که برای او صادر شده بود. در همان دوران ممنوعیت او از فیلمسازی بیشترین فیلم را ساخته است. و در بیشترین جشنوارهها هم شرکت کرده است.
اولین پارامتر فیلم، این است که باید فیلم باشد و استانداردهای سینما را باید رعایت کرده باشد. نباید انشاء، بیانیه، پادکست و نمایش نامه رادیویی باشد. همین فیلم دانه انجیر معابد، 80 دقیقه زمان میبرد تا فیلم آغاز شود. 80 دقیقه داشتند در مورد آرایش زنانه صحبت میکردند. فیلم «پنجره عقبی» هیچکاک در 5 دقیقه اول حرف اصلی را می زند و تا 30 ثانیه پایانی شما در تعلیق قرار دارید.
در حالی که در فیلم «برادران لیلا» بعد از 30 – 40 دقیقه شروع راه می افتد و سپس 30 – 40 دقیقه بعد هم تمام میشود. مثل این است که کتابی در همان صفحه اول خود 30 غلط املایی داشته باشد. این کتاب را شما نمیخوانید.
اساساً این نوع سینما، شبه سینما است. فیلم آسمان غرب، موضوع مقاومت را خراب کرده است و فیلم رسول اوف، یک موضوع جعلی را خراب کرده است. گناه فیلم آسمان غرب بیشتر از رسول اوف است.
فیلم پنجره پشتی،اثر آلفرد هیچکاک،محصول سال 1954 که امتیاز 100از 100را از منتقدان سایت متاکریتینگ گرفت
سینمای مستند یا سینمای تحریف
مستند آسیبهایی دارد. خیلی از فیلمهای مستند، مستندنما میباشند. به عنوان مثال در باب آرماگدون و آخرالزمان، مستندهای آینده گرا تولید شدهاند. اما همگی سناریوی جعلی دارند. یا مستند بی بی سی در باب انقلاب ایران نیز شبه مستند است. به این دلیل که بخشی از واقعیت را بیان کرده است. و آسیب مستند بیش از فیلم است.
همان مشکل و مسئلهای که در سینما داستانی وجود دارد، در سینمای مستند نیز مطرح است. و آن روایتهای جعلی است. تنها جنبه مالی برای این مستندها وجود دارد. آسیب شناسی مستند بسیار مهم است. به این دلیل که فیلم قصهای ساخته شده است اما مستند، در نگاه مخاطب واقعیت را نمایش میدهد.
و اگر روایت جعلی را بیان نماید، بسیار آسیب زا است. در مستند بی بی سی راجع به انقلاب ایران، مصاحبهای از شاه پخش میشود. اما تنها یک قسمت از این مصاحبه نشان داده میشود که شاه به خبرنگار انگلیسی میگوید: «آیا هم چنان شما میخواهید ما را استعمار نمایید؟! دوران استعمار گذشته است!» این مستند است.
اما این تنها بخشی از واقعیت است. باید به طور کامل روایت را بیان کرد که شاه این حرف را در چه موقعیت و وضعیتی بیان کرده است. به مانند آن فرمایش امام که گفتند ما آب و برق و گاز را رایگان میکنیم. این قسمت را تنها منتشر کردند. و دیگر مستندها به مانند آنچه در باب قطب زاده نمایش داده شده است. روایتهایی گفته میشوند اما پس و پیش و زمینههای لازم آن بیان نمیگردد.
و این ماجرا در مورد مستندهای داخلی نیز مطرح است. مستندهایی که سازمان اوج درباره هویدا، اشرف یا مصدق ساخته است. اما تحریف تاریخ است. در حقیقت باج دادن به تحریف گران و جعل کنندگان است. در سینمای داستانی هم همین طور است. به هر ترتیب برای مخاطب ذهنیتی را ایجاد مینماید.
مثلاً در فیلم تارانتینو، هیتلر در سینما کشته میشود. او میگوید که این روایت من است. این روایتهای جانشین است. یک کتابی یامین پور دارد به نام ارتداد. در 22 بهمن امام را میدزدند و ترور میکنند و ماجرای انقلاب به سمت دیگری میرود. در فیلم روزی روزگاری در هالیوود، تاریخ تحریف میشود. شارون تیتی که به دست شیطان پرست ها تکه تکه شده است در این فیلم زنده میماند و با چارلی منسون که شیطان پرست است دوست میباشد. این در واقع فیلم داستانی تاریخ جایگزین میباشد.
نمیتوان به کارگردان این ایراد را گرفت. در مستند اما مستندساز نمیتواند واقعیت را تحریف نماید. به نظر من قابل پیگرد است. در شورای پروانه ساخت برای ما یک فیلمنامه ای در مورد شهید تهرانی مقدم آوردند. اما شخصیت شهید را تحریف کرده بودند. و البته آن را ساختند. اساسا وفاداری به تاریخ به معنای بیان نعل به نعل واقعیتهای تاریخی نیست. اما اصل روایت باید محفوظ بماند.
به عنوان مثال در فیلم «محمد رسول الله» صلی الله علیه و آله یک روایتی از مجید مجیدی است. به این دلیل که اسنادی از کودکی حضرت رسول صلواته تعالی علیه و آله نیست. اصل ماجرا را البته تحریف نکرده است. اما پیرامونش داستان پردازی کرده است.
در فیلم آسمان غرب، یک شخصیت معروف مورد تحریف واقع شده است. اگر یک خلبان دیگری غیر از شهید شیرودی بود، مانعی نداشت. در وصیت نامههای شهدا، دائما انگیزههای رزمندگان مطرح شده است. انگیزههایی چون عشق به سیدالشهداء علیه السلام و امام خمینی و حجاب بوده است. اما در این فیلمها عشق به ایران به نمایش در میآید.
این تحریف تاریخ است. در فیلم دلیران تنگستان، احساس میکنید که حزب اللهیترین آدم این فیلم را ساخته است. کسی شاید فکر نکند که فیلم در دوران شاه ساخته شده است. کسی به همایون شهنواز نگفته است، رئیسعلی را این طور بساز. به هر ترتیب تاریخ را تحریف نکرده است.
در فیلم بازمانده هم همین طور است. مسئله فلسطین و حیفا مطرح شده است. حالا این که آن شخصیت شمعون یا موشه بوده است قابل تغییر است. مسیحی بودن یا یهودی بودن آن خانواده هم اهمیتی ندارد. اما موضوع اصلی را سیف الله داد به نمایش گذاشته است. در این فیلمهای امروزی به دنبال جذابیت میباشند.
اما مشکل این است که شخصیتها تحریف میگردند. در حالی که میتوان با دو سه نفر هم در فیلم جذابیت خلق کرد. رومن پلانسکی در فیلم «مرگ و دوشیزه» با سه نفر در یک اتاق، 125 دقیقه جذابیت خلق کرده است. در فیلم «کشتار» با چهار نفر جذابیت خلق مینماید.
در فیلم «جهنم در اقیانوس آرام» با دو نفر این جذابیت را خلق مینماید. رابرز دنکیس در فیلم «جدا افتاده» با تام هنکس با دو نفر، دو ساعت و نیم جذابیت خلق میکند. جذابیت تنها به آتش بازی نیست.
مشکل از ندانستن سینما است. اگر کسی سینما نداند، به هر چیزی متوسل میشود. یک عشق زمینی را هم اضافه میکنند! بنابراین باید براساس شاخصها و مؤلفههای سینما، فیلم ساخته شود. این فیلمها شبه فیلم و سیاه مشق میباشند. به قول مسعود فراستی دو پلان به همدیگر درست ترکیب نشده است.
تاریخ انتشار: 1403/07/30
مجموعه فکرت درصدد است، مسائل روزِ حوزه اندیشه را با نگاهی جدید و در قالبهای متنوع رسانهای به تصویر بکشد.